بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
به اصفهان فرا خوانده و او را به اقامه نماز جمعه در آن شهر و تصدى امور مذهبى مأمور مىكند.1 فيض نيز در اشاره به اين فرمان شاه عباس ثانى مىنويسد:... از درگاه شاه كامكار، مستعبد سلاطين ذوىالاقتدار، خورشيد سپهر سلطنت و مشترى برج سعادت، برازنده تاج و تخت كيانى، طرازنده چتر شاهى و عَلَم جهانبانى، شاه عباس ثانى ـ خلداللّه ملكه فى مراضيه و جعل اقبال آتيه اضعاف ماضيه ـ رقمى رسيد كه متضمن امر بود به توجه به وجهت آن قبله و شتافتن به سوى حريم آن كعبه آمال، اگرچه عنوان، طلب ترويج جمعه و جماعات و نشر علوم دينيه و تعليم شريعت بود، اما از مطاوى آن بوى استغراق در بحر بىساحل و گرفتار شدن به جنگ نهنگ مقاسات اكفا به مشام حدس مىرسيد.2به دنبال اين فرمان شاه، فيض به اصفهان رفت و امامت جمعه و جماعات را از سوى ايشان پذيرفت. ايشان پس از بيان ترديد خود در پذيرش اين فرمان در نهايت، دليل همكارى خود را با شاه عباس دوم چنين مىگويد:رابطه روانبخش ايمان به شرع مطهر محمدى صلّى الله عليه وآله وسلّم وقتى صورت استحكام مىپذيرد كه مؤمن با هر يك از كاينات كه در مراتب عوالم و حضرات، عقد مقابله و مماثله بسته باشد، در اين جمعيت آباد نشأت انسانى، بدان عهد وفا فرمايد و به مقتضاى هر يك قيام نمايد تا امتثال فرموده قرآن، همگى نموده باشد... و اين معنى جز به اختلاط با اهل زمان و مقاسات حوادث دوران، صورت نبندد؛ پس بايد كه در بازار آميزش و اختلاط، پاى سرش به سنگ حادثه برآيد.ايشان با اين استدلال، وظيفه خود را در آن مىداند كه «چون در معرض سايه درخت دولتى افتاده كه با وجود كمالِ عظمت و وفورِ 1. عبدالرحيم كلانتر ضرابى، تاريخ كاشان، به كوشش ايرج افشار، صص 500 ـ 504.2. رساله شرح صدر، ص 65.