بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
كرده تا بهواسطه آنها، انسانها صلاح دنيا و آخرت خود را دريابند.به تعبير فيض، خداوندى كه از روياندن ابروان براى زينت صورت انسان غافل نمانده است، پس چگونه جامعه انسانى را بدون قانون و رئيس رها مىكند. در حالى كه نفع چنين قانون و مجريانى در زندگى اجتماعى انسانها عاجل است و خير دنيا و آخرت آنان را در بر دارد. چگونه خداوند انسانها را بدون رهبر و رئيس رها مىسازد. در حالىكه هيچكدام از جوارح و حواس وجودى انسان را بدون رئيس قرار نداده است1؛ بنابراين، فيض كاشانى براى اقامه امر و دوام بخشيدن به نظام نوع بشر و حفظ بلاد و هدايت و تربيت بندگان در جهت صلاحيت كمالى آنان، شرع و قانون و حكومت و مجريان آن را ضرورتى اجتنابناپذير دانسته و بر آن است كه بدون چنين امرى همه امور هستى عَبَث و هباءً منثورا خواهد بود، زيرا انسان به غايتى كه بايد بدان برسد، دست نخواهد يافت.2اگر غايت اصلى از آفرينش آنچنانكه فيض بيان كرده آن است كه نفس ناطقه انسان به تدريج ترقى كرده و به كمالى برسد كه لايق او باشد، اين مقصود جز در حيات دنيوى وى حاصل نمىشود، پس بايد دنياى او كه شامل حفظ نفوس و اموال انسان است، در كنار حفظ حيات معنوى او تأمين شود؛3 از اينرو به تعبير فيض، خداوند متعال، دو نوع رسالت براى انبيا و فرستادگان خود قرار داده؛ بدين معنا كه غرض اصلى از بعثت آنها را تقويت جنبه عالى انسان و استخدام عالم مُلك به منظور خدمت به عالم ملكوت قرار داده، ليكن حفظ اجتماع ضرورى انسانها را نيز در حيات دنيوى برعهده آنان نهاده است؛ بنابراين، آنها متصدى سياست حفظ 1. علماليقين، ج 1، ص 340.2. همان، صص 378 ـ 386.3. همان، صص 346 و 347.