أمّا النقل: كقول رسولاللّه صلّى الله عليه وآله وسلّم: «من كنت مولاه فهذا على مولاه»؛ «هر كس من مولاى او هستم على مولاى او است». و قوله: «معاشر أصحابى إنّ على بن أبيطالب وصيّى، و خليفتى عليكم فى حياتى و مماتى، و هو الصديق الأكبر، والفاروق الأعظم. الذى يفرّق بين الحقّ والباطل، و هو باب اللّه الذى يؤتى منه، و هو السبيل إليه والدليل عليه، من عرفه فقد عرفنى، و من أنكره فقد أنكرنى، و من تبعه فقد تبعني».1 «اى گروه اصحاب من، به درستى كه على بن ابى طالب وصى و خليفه من در نزد شماست چه در زمان حيات من چه پس از آن. به درستى كه او راستگوى بزرگ و جدا كننده بين حق و باطل است. و او باب الهى است و مردم از طريق او به خدا مىرسند. او طريق رسيدن به خدا و دليل و راهنماى طريق الهى است. هر كس كه او را بشناسد مرا شناخته است و هر كس او را انكار كند مرا انكار كرده است. و هر كس كه از او تبعيت نمايد از من پيروى كرده است.»نتيجه اينكه از نظر فيض كاشانى، پس از رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم خليفه و امام تنها كسانى هستند كه بر خلافت و امامت آنان از سوى خدا و رسول تصريح و نص شده باشد و آنها جز ائمه اثنا عشر عليهم السلام نيستند.2
3. حكومت عالمان دين
[اولاً] فيض همچون غزالى، علماى دين را يكى ديگر از عاملان سياست به معناى استصلاح جامعه مىداند؛ با اين تفاوت كه غزالى سياست و استصلاح جامعه را از امور دنيوى قرار داده و علما و فقهاى دين را نيز به علماى دنيا الحاق كرده و وظيفه آنها را علم به قوانين و طريق سياست دانسته و معتقد است كه آنها در واقع معلّم سلطان و مرشد او به1. المحجة البيضاء فى تهذيب الإحياء، ج 1، ص 233.2. همان، صص 197 و 198.