استحكام و تثبيت هر حكومت و نظام سياسى بيش از هر چيز به تبيين علمى جنبههاى مختلف آن، از جمله ضرورت و منشأ شكلگيرى، اركان اصلى و چگونگى نظمدهى آن در جامعه انسانى بستگى دارد. حكومت اسلامى نيز از اين اصل مستثنا نبوده و براى تثبيت اركان مترقى حكومت، نيازمند تبيين جنبههاى مختلف آن است. براى درك بهتر مباحث مربوط به حكومت اسلامى بايد ريشههاى تاريخى آن و عوامل تأثيرگذار در دورههاى مختلف انديشه علماى اسلامى مورد سنجش و بررسى قرار گيرند؛ بنابراين موشكافىها و دقتهاى بسيارى در متون و آرا و عقايد عالمان در كنار مسائل عينى و تاريخى، لازم و ضرورى است. با تحقق اين امر فقدان يا كمبود تحقيقات و پژوهشهاى موردى درباره مسائل حكومت اسلامى كه يكى از مشكلات جامعه علمى ما براى بررسى و تبيين انديشه سياسى اسلام است، برطرف خواهد گرديد و از آنجا كه اين نارسايى مطالعات موردى، در انديشه سياسى تشيع و آثار شيعى آشكارتر است، بررسى انديشه و آثار علماى ادوار مختلف شيعه، بهويژه انديشه و آثار علماى چند قرن اخير (از زمان صفويه تاكنون) كه به دلايل مختلف براى ما اهميت دارد، ضرورىتر است.نوشتار حاضر براى پاسخ به اين ضرورت درصدد است تا آرا و نظريههاى سياسى يكى از علماى برجسته دوره صفويه، علامه ملامحمد محسن فيض كاشانى را كه در علوم عصر خويش از جمله حديث، تفسير، عرفان، فلسفه و كلام نظريهپرداز بوده است، مورد بررسى قرار داده و گامى در اين راه بردارد.