بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
آنها از امام برحق و اطاعت از ايشان بستگى دارد.به اعتقاد فيض كاشانى، «امام» در اين روايت، شامل رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم و ساير ائمه عليهم السلام مىشود، و حكم او همچون حكم رسول صلّى الله عليه وآله وسلّم است، چرا كه امام خليفه و جانشين پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم بوده و مبلّغ همان چيزى است كه پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم مبلّغ آن بوده است؛1 بنابراين، همچنانكه اطاعت و پيروى از رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم اطاعت از خداى متعال است، اطاعت از امام نيز اطاعت از خداى متعال مىباشد؛2 از اينرو امام محمدباقر عليه السلام در پاسخ به اين سؤال كه «ما حقّ الإمام على الناس؟» فرمود: «حقّه عليهم أن يسمعوا له و يطيعوه؛3 حق امام بر مردم آن است كه به فرمان او گوش فرا داده و از او اطاعت و تبعيت كنند».امام زينالعابدين عليه السلام درباره اين حقوق حاكمان بر مردم مىفرمايند:وأما حقّ سائسك بالملك فأن تطيعه و لا يعصيه إلاّ فيما يسخط اللّه عزّوجلّ؛ فإنّه لا طاعة لمخلوق فى معصية الخالق.4بنابر تأكيد امام عليه السلام، يكى از حقوق حاكمان بر مردم آن است كه از وى اطاعت كنند مگر در مواردى كه غضب و خشم الهى در آن نهفته باشد كه در آن موارد اطاعت از ايشان جايز نيست. فيض كاشانى با الهام از اين روايات و سيره ائمه عليهم السلام، اطاعت و تبعيت از پادشاهان صفوى را به سبب حمايت آنها از دين و دينداران جايز و لازم شمرده و عصيان و نافرمانى از آنها را به علت بهوجود آمدن فتنه در جامعه جايز نمىداند. 1. همان.2. الوافى، ج 2، ص 90.3. همان، ج 3، ص 651.4. المحجة البيضاء فى تهذيب الإحياء، ج 3، ص 450.