ضميمه شماره دو:
نامه فيض كاشانى به شاه عباس در مورد استعفا از امامت نماز جمعه اصفهان در ماه ذىالقعده سال 1066 ه··. ق.1بسماللّه الرحمن الرحيمبنده دعاگو محمدحسن بذروه عرض مىرساند كه اين فقير قبل از آنكه بحسب ظاهر مشمول عواطف گوناگون و موفق به تقبيل بساط همايون گردد، پيوسته در مظان اجابت دعوات و عقيب صلوات ازدياد منزلت اين دولت ابدمدت، مسئلت مىنمود و بدينوسيله جميله خيرانديشى جهانيان در نظر داشت. اكنون كه به تفقدات سرشار محسود صغار و كبار هر ديار فرمودهاند، چه گنجايش دارد كه لحظهاى ازين معنا غافل بوده نفسى بىدعاى خير برآيد، اما چون در آن ايام با جمعيت خاطر و اطمينان باطن و ظاهر پاى در دامن انزوا پيچيده دست از زوايد دنيا كشيده بود، هوا و هوس را يكسو گذاشته ضرور مىدانست كه در زمان قحط الرجال، نماز جمعه بگذارد و در ضمن خطبه، مردمان را بر ترك دنيا بدارد و مردمان را نيز مناسب بود كه اقتدا كنند و مسائل دينيه فرا گيرند. از اين جهت آن اجتماع در كاشان متحقق مىگشت و آن دعاى خير كه به جهت ذات با بركات ولى نعمت مىشد در هيچ شهر كسى نشان نمىداد و احدى را شبهه به خاطر نمىافتاد، چه در انتظام احوال معاش و معاد رقم تقصير بر ناصيه فقير ظاهر نبود و ساير اهل علم آن ديار در جواز نماز متفق و همزبان بودند.1 همان.