دستورات سلوک خالص شرعي
داود الهاميکاملترين دستور سير و سلوک از زبان علي عليهالسلامدر حديث بيست و دوم از اربعين شيخ بهائي از حسن بن علي بن ابيطالب عليهِماالسَّلام روايت شده است که: چون پدرم را هنگام رحلت فرا رسيد، مرا چنين وصيت فرمود: اين وصيت و سفارش علي بن ابيطالب برادر محمد رسول الله صلَّياللهُعَلَيْهِوآله و عموزاده و مصاحب اوست: نخستين وصيت من آن است که شهادت ميدهم خدايي جز خداوند نيست و محمد فرستاده او است که به علم خود، براي رسالت انتخابش فرمود و به مشيّت خود او را برگزيد و گواهي ميدهم که خداوند همه مردگان فروخفته در گور را برخواهد انگيخت و از اعمالشان حساب خواهد کشيد و او به همه اسرار سينهها آگاه است.سپس سفارش ميکنم به تو اي حسن! ـ با اين که خداوند بهترين و کافيترين وصي است ـ به آنچه که سفارش پيامبر خدا صلَّياللهُعَلَيْهِوآله به من بود. هنگامي که آنچه واقع شدني است واقع گردد و مرگم فرا رسد، ملازم خانه خود باش و بر گناهان خود گريه کن، مبادا که دنيا بالاترين و بزرگترين مسأله زندگي و مهمترين همّ و غم تو باشد.پسرم سفارش ميکنم تو را به اين که نماز را در اول وقت بگزاري و زکات مال خود را به موقع به مستحقان بپردازي و در مسائلي که بر تو روشن نيست، سکوت اختيار کني و عدالت را چه در حال خشنودي و چه به هنگام غضب رعايت نمائي و نسبت به همسايگان، حُسن جوار داشته باشي و از خويشاوندان، پيوند خود را قطع نکني و با فقيران و بيچارگان مهربان باشي و با ايشان، نشست و برخاست کني و جانب فروتني و تواضع فرو نگذاري که تواضع از بهترين عبادتهاست.«قَصِّرِ الأَمَلَ وَ ذَكِّرِ المَوْتَ وَ الزُّهْدَ فانَّكَ رهينَ موتٍ و غرَض بلاءٍ و طريحَ سُقْمٍ».«پسرم! آروزهاي دور و دراز را رها کن و مرگ را همواره مدّ نظر دار و زهد و پارسائي را پيشه خود ساز زيرا که به هر حال، در گرو مرگ و هدف تير بلا و گرفتار بيماريها هستي».«اُوصيكَ يا بُنَىّ بخَشْيَةِ اللهِ فِى سِرِّ اَمْرِكَ و علانيتكَ و انهاكَ عنِ التسرعِ فى القَوْلِ و الفِعْلِ...».«پسرم! سفارش ميکنم که در پنهان و پيدا از خدا بترسي و از شتاب در گفتار و کردار منعت ميکنم اگر چيزي از امور آخرت پيش آيد زودتر از هر چيز آن را انجام بده و به وقت ديگر موکول نکن و اگر چيزي از امور دنيا پيش آيد در آن شتاب نکن تا آن که حقيقت و طريق صحيح آن بر تو آشکار گردد تو را از مراکزي که موجب اتهام است برحذر ميدارم و از محفلي که گمان بد در آن ميرود، منع ميکنم که همنشين بد، آدمي را فريب ميدهد»«پسرم براي رضايت خدا عمل کن و از بدگوئي اجتناب نما و امر به معروف و نهي از منکر کن و به برادران ديني خود آسايش و راحتي برسان، دوستدار صالحان و نيکوکاران باش و دين خود را از آفت فاسقان و تباهکاران، نگاهدار و در دل نسبت به آنان دشمن باش و با رفتار خود از خويشتن دوستان ساز تا مانند و همرنگ آنان نشوي و مبادا که در کوچه و گذرها جلوس کني و از جدال و بحث با بيخردان و نادانان دوري گزين»«و اقْصِدْ يا بُنَىَّ فِى معِيشَتِكَ واقْتَصِدْ فِى عبادَتِكَ و عَلَيْكَ فيها بالأمرِ الدائِمِ الَّذى تُطيقُهُ...».«پسرم! در معيشت خود ميانهرو باش و در عبادت و بندگي نيز ميانهروي را مراعات کن آن قدر کم نکن که کاهلي نمايي و آنقدر زياد مکن که طبعت از آن خستگي پذيرد و از رغبت و اشتياقت بکاهد عبادت آنقدر کن که هميشه طاقت آن را داشته باشي»«و اَلْزِمِ الصُّمْتَ تُسْلِمَ و قَدِّمْ لِنَفْسِكَ تَغْنَم و تعلَم الخَيْرَ تَعْلَم و كُنْ للهِ ذاكراً على كُلِّ حالٍ و ارْحَمْ مِنْ اَهْلِكَ الصَّغيرَ و وقِّرْْ مِنهُمُ الكَبِيرَ...».«سکوت و خاموشي گزين تا سلامت ماني و براي آينده خود، توشهاي برگير تا بهرهمند شوي و در آموختن خير و نيکي بکوش تا عالِم و داناگردي و در هر حال خدا را ياد کن و از اهل و اولاد خود به صغير رحم کن و به بزرگان حرمت بگذار تا به ديگران نبخشيدهاي، به طعام دست دراز مکن. بر تو باد به روزه گرفتن زيرا روزه زکات بدن و سپري براي روزهدار(از آتش جهنم) است. و از همنشين خود برحذر باش و از دشمن خود دوري گزين و در مجالس ذکر خدا شرکت نما و دعا بسيار کن. من ديگر به نصيحت تو باز نخواهم گشت اينک زمان جدائي ما فرا رسيده است».پسرم هر شبانهروز 51 رکعت نماز بگزار و پنجشنبه اول و چهارشنبه ميانه و پنجشنبه آخر هر ماه را روزه بگير. به قدر توانائي در راه خدا انفاق کن تا آنجا که خيال کني در اين کار زيادهروي کردهاي و ليکن در حقيقت زيادهروي نکرده باشي.«و عليكَ بصلاةِ اللَّيلِ و عليك بصلاة اللَّيل و عليك بصلاة اللَّيل و عليك بصلاة الزوال و عليك بصلاة الزوال و عليك بصلاة الزوال و عليك بتلاوة القرآن على كلِّ حال و عليك يرفع يديك فى صلواتك و تقليبها و عليك بالسواك عند كل وضو و عليك بمحاسن الأخلاق فاركبها و مساوى الأخلاق فاجتنبها فان لم تفعل فلا تلومنَّ الاّ نفسك».«مراقب نماز شب، نماز شب، نماز شب باش. نماز ظهر، نماز ظهر، نماز ظهر را رعايت کن و در هر حال از تلاوت قرآن کريم غفلت مورز و به هنگام نماز، دستها به سوي آسمان بردار و از گذشته نادم و پشيمان باش و به هنگام هر وضو، مسواک کن.(پسرم) خود را به اخلاق نيکو بياراي و از زشتيها اجتناب کن و اگر به اندرز و نصيحت من گوش فرا نداري و عمل نکني، بايد که تنها خود را ملامت و سرزنش کني».مرحوم«شيخ بهائي»(متوفي 1030 هـ) پس از نقل اين حديث شريف، ميگويد آنچه از صدر حديث از گفتار امام عليهِالسَّلام(و أبك علي خطيئتك)(بر خطاي خود گريه کن) با توجه به ظاهرش، با عقايد اماميه که قائل به عصمت امامان هستند، سازگار نيست. نظير اين جمله در دعاهايي که از امامان روايت شده، بسيار است از امام موسي کاظم عليه السلام روايت شده است که در سجده شکر ميگفت:«ربِّ عصيتك بلساني و لو شئت و عزَّتك لأَخْرَسْتَنِى و عصيتك ببصرى و لو شئت و عزَّتك لأكْمَهْتَنِى و عصيتك بسمعي و لو شئت و عزَّتك لأَصَمْتَنِى...».«خدايا! با زبانم تو را معصيت کردهام و قسم به عزتت که اگر ميخواستي مرا لال ميکردي و با چشمانم تو را معصيت نمودهام به عزتت قسم اگر ميخواستي مرا کور مينمودي، با گوشهايم معصيت تو را نمودهام به عزتت قسم اگر ميخواستي مرا کر ميساختي...»يا در صحيفه سجاديه که منسوب به امام زين العابدين عليه السلام است، دعاهاي فراواني از اين قبيل نقل شده است، بلکه گاهي از خود رسول اکرم صلَّياللهُعَلَيْهِوآله نيز دعاها يا جملاتي هست که اين مطلب را ميرساند. مثلاً شيخ بزرگوار مرحوم کليني در باب استغفار کتاب کافي از امام صادق عليه السلام روايت ميکند که رسول خدا صلي الله عليه و آله هر روز هفتاد مرتبه به سوي خدا توبه ميکرد.اهل سنت در صحاح ششگانه خود روايت نمودهاند که خود آن حضرت ميفرمودند من هر روز هفتاد مرتبه به پيشگاه خدا استغفار و توبه ميکنم و ...بهترين راهي که در مورد حلّ اين شبهه ارائه شده است، مطلبي است که فاضل جليل القدر«بهاء الدين علي بن عيسي اربلي» در کتاب«کشف الغمّه في معرفة الأَئِمَّة» آورده است، آنجا که ميفرمايد: اوقات پيامبران و ائمه مستغرق در ذکر خدا و ياد اوست، دلهاي آنان پيوسته در ياد خدا وابسته به ملأ أعلي است و آنان هميشه در حال مراقبت به سر ميبرند، چنان که فرمود:«اعبداللهَ كانَّكَ تراهُ فانْ لم تراهُ فانَّهُ يراكَ» «خدا را طوري عبادت کن که گويا او را ميبيني و اگر او را نميبيني او تو را ميبيند» پس آنان هميشه با تمام وجود و با سراسر هستي، متوجه خدا بودند، و هر زمان که از اين درجه و رتبت عالي و منزلت بلند انحطاط و تنزّل نمايند، به خوردن و آشاميدن و خواب و استراحت و زناشوئي و ديگر مباحات بپردازند، آن نوع اشتغال و سرگرمي را بر خود گناه ميشمارند و لذا پس از آن استغفار ميکنند.آيا نميبيني که اگر برخي از مردم و افراد معمولي و بردگان بنشينند و به خوردن و آشاميدن و نکاح و غيره از مباهات بپردازند در حالي که ميداند که مولايش او را ميبيند و صدايش را ميشنود و در نزد مردم مورد نکوهش واقع ميشود و او را در خدمت نمودن به سيد و مولاي خود که بر او لازم است، مقصّر ميدانند، پس گمان تو نسبت به سيد سادات و فرمانده فرماندهان و مالک الملوک چيست؟ و به اين معني اشاره دارد که رسول خدا صلَّياللهُعَلَيْهِوآله آنجا که ميفرمايد:«انّه ليران على قلبي و اني لاستغفرُ بالنّهار سبعين مرّةً» در دل من خلجان و اضطراب پديد ميآيد و من هر روز هفتاد بار استغفار مينمايم».و باز ميفرمايد:«و حسناتُ الأبرار سيِّئاتُ المقرَّبين» «آن چيزهائي را که ابرار حسنه ميدانند، سيّئات مقرّبين محسوب ميگردد». سيماي پرهيزکاران
مولاي متقيان و سرسلسله عارفان در خطبهاي صفات و روحيات و اعمال پرهيزکاران را به وضوح شرح داده و دستور کاملي است براي کساني که در صدد سير و سلوک خالص شرعي هستند. نقل شده است يکي از اصحاب اميرمؤمنان به نام«همام» که مردي عابد و پرهيزکار بود به آن حضرت عرض کرد اي اميرمؤمنان پرهيزکاران را برايم آنچنان توصيف کن که گويا آنان را با چشم ميبينم. امام در پاسخ او درنگ فرمود، آنگاه فرمود: اي همام از خدا بترس و نيکي کن که«خداوند با کساني است که تقوا پيشه کنند و يا کساني که نيکوکارند»«همام» به اين مقدار قانع نشد(و در اين باره اصرار ورزيد) تا اين که امام تصميم گرفت صفات متقيان را به تفصيل براي او بيان کند. پس از آن خداي را حمد و ثنا گفت و بر پيغمبر درود فرستاد، سپس چنين فرمود: اما بعد.خداوند سبحان مخلوقات را آفريد در حالي که از اطاعتشان بينياز و از معصيت آنان ايمن بود، زيرا نه نافرماني گناهکاران به او زيان ميرساند و نه اطاعت مطيعان به او نفعي ميبخشيد. پس روزي آنان را بينشان تقسيم کرد و هر کدام را در دنيا به جاي خويش قرار داد، اما پرهيزکاران در دنيا داراي اين صفات برجستهاند:1ـ منطقهم الصواب(گفتارشان راست).2ـ و ملبسهم الإقتصاد.(پوشش آنان ميانهروي).3ـ و مشيهم التواضع(و راه رفتنشان تواضع و فروتني است).4ـ غضُّوا اَبصارهم عمّا حرَّم الله عليهم(چشمان خود را از آنچه خداوند بر آنها تحريم نموده، پوشيدهاند).5ـ و وقفوا اسماعهم علي العلم النافع لهم(و گوشهاي خود را وقف شنيدن علم و دانش سودمند ساختهاند).6ـ نزلت انفسهم منهم في البلاء کالتي نزلت في الرخاء.(در بلا و آسايش حالشان يکسان است و به اصطلاح تحولات آنها را دگرگون نميسازد).7ـ و لولا الأجل الذي کتب الله عليهم لم تستقر ارواحهم فى اجسادهم طرفة عين شوقاً الى الثواب و خوفاً من العقاب.(و اگر نبود اجل و سرآمد معيني که خداوند براي آنها مقرّر داشته است، روحهاي آنان حتي يک چشم برهم زدن از شوق پاداش و از ترس کيفر در جسمشان قرار نميگرفت).8ـ عظم الخالق فى أنفسهم فصغر ما دونه فى اعينهم. 9ـ فهم و الجنََّة كم قد رآها، فهم فيها منعّمون و هم و النار كمن قد رآها، فهم فيها معذّبون.(خالق و آفريدگار در دل و جانشان بزرگ است و غير از حق در نظرشان کوچک. آنها به کسي ميمانند که بهشت را با چشم ديده و در آن متنعم است و همچون کسي هستند که آتش دوزخ را مشاهده کرده و در آن معذّب است).10ـ قلوبهم محزونة(دلهايشان محزون). 11ـ و شرورهم مأمونة(از شرشان در امان). 12ـ و اجسادهم نحيفة(بدنشان نحيف) 13ـ و حاجاتهم خفيفة(و نيازمنديهايشان اندک). 14ـ و انفسهم عفيفة(و نفوسشان عفيف و پاک است). 15ـ صبروا ايّاماً قصيرة اعقبتهم راحة طويلة(براي مدتي کوتاه در اين جهان صبر و استقامت ورزند و راحتي بس طولاني به دست آورند، تجارتي است پرسود که پروردگارشان برايشان فراهم ساخته). 16ـ ارادتهم الدنيا فلم يريدوها(دنيا خواست آنها را بفريبد ولي آنها فريبش نخورند) 17ـ و اسرتهم ففدوا انفسهم منها(آنان را به اسارت گرفت و آنان جان به فديه دادند و رها شدند) 18ـ اما الليل فصافون اقدامهم، تالين لا جزاء القرآن..(اما درشب ، به نماز ميايستند و قرآن را شمرده و با تدبّر تلاوت ميکنند و با آن جان خويش را محزون ميسازند و داروي درد خود را از آن ميگيرند هر گاه به آيهاي برسند که در آن تشويق باشد با علاقه فراوان به آن روي آورند و روح و جانشان با شوق بسيار در آن خيره شوند و آن را همواره نصب العين خود ميسازند و هر گاه به آيهاي برخورد کنند که در آن بيم باشد گوشهاي دل خويشتن را براي شنيدن آن باز ميکنند و صداي ناله و بهم خوردن زبانههاي آتش با آن وضع مهيبش در درون گوششان طنين انداز است. آنها در پيشگاه خدا به رکوع ميروند و جبين و دست و پا به هنگام سجده بر خاک ميسايند و از او آزادي خويش را از آتش جهنم درخواست ميکنند).19ـ و امّا النهار فحلماء علماء ابرار اتقياء قد براهُمُ الخوف برى القداح ينظر اليهم الناظر فيحسبهم مرضى و ما بالقوم من مرض و يقول: لقد خولطوا.(اما در روز، دانشمنداني بردبار و نيکوکاراني باتقوا هستند، ترس و خوف بدنهاي آنها را همچون چوبه تيري لاغر ساخته، چنان که بيننده وقتي به آنان مينگرد آنها را بيمار ميپندارد اما آنها هيچ بيمار نيستند و بيننده ميپندارد آنها ديوانهاند در حالي که انديشهاي بس بزرگ آنان را به اين وضع درآورده است).20ـ و لقد خالطهم امر عظيم لا يرضون من اعمالهم القليل و لا يستكثرون الكثير.(از اعمال اندک خود خرسند نيستند و اعمال بسيار خود را بسيار نميشمارند).21ـ فهم لانفسهم متهمون و من اعمالهم مشفقون(آنان خويش را متهم ميسازند و از کردار خود خوفنا کند).22ـ اذا زكى احد منهم خاف مما يقال له فيقول انا أعلم بنفسى من غيرى و ربى أعلم بى منى بنفسى. اللهم لا تؤاخذنى بما يقولون و اجعلنى أفضل مما يظنون و اغفر لى ما لا يعلمون.(اگر يکي از آنها ستوده شود و از آنچه دربارهاش گفته شده در هراس ميافتد و ميگويد من از ديگران نسبت به خود آگاهترم! و پروردگارم به اعمالم از من آگاهتر است... بارالها مرا به آنچه گويند مگير و مرا بهتر از آن گردان که به من گمان ميبرند و از گناهاني که کس به آن آگاه نيست مرا ببخشاي).23ـ فمن علامة احدهم انك ترى له قوة فى دين و حزماً فى لين و ايماناً فى يقين و حرصاً فى علم و علماً فى حلم و قصداً فى غنى و خشوعاً.( از نشانههاي آنان اين است که او را در دين استوار ميبيني نرمخو و دورانديش، با ايماني مملو از يقين، حريص در کسب دانش و داراي علم توأم با حلم، ميانهرو در حال غنا، در عبادت خاشع، در عين تهيدستي آراسته، در شدايد بردبار، طالب حلال، در راه هدايت با نشاط، از طمع دور).24ـ يعمل الأعمال الصالحة و هو على وجل«اعمال نيک را انجام ميدهد اما باز هم ترسان است».25ـ يمسى و همه الشكر و يصبح و همه الذكر(روز را شب ميسازد، و همتش سپاسگزاري است، شب را به روز ميآورد و تمام فکرش ياد خداست).26ـ يبيت حذراً و يصبح فرحاً...(ميخوابد اما ترسان است و برميخيزد شادمان است ترس او از غفلت و شادماني او به خاطر فضل و رحمتي است که به او رسيده).27ـ ان استصعبت عليه نفسه فيما تكره لم يعطها سُوْلها فيما تحب(هرگاه نفسش در انجام وظايفي که خوش ندارد و سرکشي کند او هم از آنچه دوست ميدارد محرومش ميسازد.) 28ـ قرة عينه فيما لا يزول و زهادته فيما لا يبقى(روشني چشمش در چيزي است که زوال در آن راه ندارد و بيعلاقگي و زهدش در چيزي است که باقي نميماند).29ـ يمزج الحلم بالعلم و القول بالعمل(علم و حلم را به هم آميخته و گفتار را با کردار هماهنگ ساخته).30ـ تراه قريباً امله، قليلاً زلله، خاشعاً قلبه، قانعة نفسه، منزوراً اكله، سهلاً امره، حريزاً دينه، ميتة شهوته، مكظوماً غيظه(او را ميبيني که آرزويش نزديک است و لغزشهايش اندک. قلبش خاشع و نفسش قانع خوراکش ناچيز، امرش آسان، دينش محفوظ، شهوتش مرده، خشمش فروخورده).31ـ الخير منه مأمول و الشر منه مأمون، ان كان فى الغافلين كتب فى الذاكرين، و ان كان فى الذاكرين لم يكتب من الغافلين.(مردم به خير او اميدوار و از شرش در امان، اگر در ميان غافلان باشد، جزو ذاکران محسوب ميگردد و اگر در ميان ذاکران باشد، جزو غافلان به حساب نميآيد).32ـ يعفو عمَّن ظلمه و يعطى من حرمه و يصل من قطعه(کسي به او ستم کند در ميگذرد و به آن کس که او را محروم سازد، عطا ميکند و با آن کس که با او قطع رابطه کند، ميپيوندد).33ـ بعيداً فحْشُهُ ليِّناً قوله، غائباً منكره حاضراً معروفه مقبلاً خيره مدبراً شرّه(سخن ناسزا نگويد، گفتارش نرم است کار ناشايسته او ناپيداست و کار پسنديده او پيدا، خير او رد کرده و شرش رخ برتافته است).34ـ فى الزلازل وقور، و فى المكاره صبور و فى الرخاء شكور(در شدايد و مشکلات خونسرد و آرام و در برابر ناگواريها بردبار و در فراخي نعمت شکرگزار).35ـ لا يحيف علي من يبغض و لا يأثم فيمن يحبّ(نسبت به کسي که دشمني دارد ظلم نميکند و به خاطر دوستي با کسي مرتکب گناه نميشود).36ـ يعترف بالحق قبل أن يشهد عليه(پيش از آن که عليه او گواهي دهند به حق اعتراف ميکند).37ـ لا يضيع ما استحفظ(چيزي را که به او بسپارند ضايع نميکند).38ـ و لا ينسى ما ذكّر(چيزي را که به يادش آورند، فراموش نکند).39ـ و لا ينابز بالألقاب(كسي را با لقب زشت نمينامد).40ـ و لا يضارّ بالجار(به همسايه اذيت نميکند).41ـ و لا يشمت بالمصائب(به مصيبت ديگران شادي نمينمايد).42ـ و لا يدخل فى الباطل و لا يخرج من الحق(درکار باطل پاي پيش نميگذارد از جاده حق بيرون نميرود).43ـ ان صمت لم يغمّه صمته(اگر سکوت کند سکوتش او را اندوهگين نميسازد).44ـ و ان ضحك لم يعل صوته(و اگر بخندد صدايش به قهقهه بلند نميشود).45ـ و ان بغى عليه صبر حتى يكون الله هو الذى ينتقم له(اگر به او ستمي شود صبر ميکند تا خدا انتقام وي را بگيرد).46ـ نفسه منه فى عناء و الناس منه فى راحة(خود را در سختي قرار ميدهد اما مردم از دستش در آسايشند).47ـ اتعب نفسه لآخرته و اراح الناس من نفسه(خود را به خاطر آخرت به زحمت مياندازد و مردم را در راحتي قرار ميدهد).48ـ بُعده عمّن تباعد عنه زهد و نزاهة و دنوّه ممن دنا منه لين و رحمة، ليس تباعده بكبر و عظمة و لا دنوّه بمكر و خديعة(دوري او از کسي که از او دوري جويد به علت زهد و پاکدامني است و نزديکي او به کسي که به او نزديکي ميجويد نرمي و رحمت است. دوري او به سبب کبر و بزرگي نيست و نزديکي او به جهت نيرنگ و خدعه نميباشد).راوي ميگويد: هنگامي که سخن امام به اينجا رسيد، ناگهان«همام» نالهاي از جان برکشيد که روحش همراه آن از کالبدش خارج شد.اميرمؤمنان علي عليه السلام فرمود:«اما و الله لقد كنت اخافها عليه ثم قال: اهكذا تصنع المواعظ البالغة بأهلها؟».«به خدا سوگند از اين خطبه بر او بيم داشتم. سپس گفت: موعظههاي رسا به آنان که اهل موعظهاند، چنين ميکند».کدام عارف ديده شده اين چنين سوز و گداز و هيجان معنوي و الهي در سالک و به وجود آورد که او بتواند راه صد ساله را در يک ساعت بپيمايد؟اگر در راه او مردي شهيدي و گر بردي سبق زين العبيدي. اربعين شيخ بهائي: حديث 22.. اين بود ملخّص کلام مرحوم اربلي که خداوند او را به احترام و اکرام خويش مخصوص گرداند.(اربعين شيخ بهائي، چاپ دفتر نشر نويد اسلام، ص 144).. سوره نحل: 128.. نهجالبلاغه: خطبه شماره 193.