موارد نقص مروّت و ضعف آن
مکتب اسلام ـ ش: 8 ـ آبان 1374 حسين حقاني زنجاني
چه بسا از انسانها اعمال و رفتارهائي در
حالات گوناگون سر ميزند که حکايت از
حالتهاي باطني آنان و وجود برخي از نقائص
در روح انسانها ميکند.
مطالعه سخنان حکيمانه پيشوايان اسلام در
مورد مروت نشانگر حقيقت بالا در موارد
گوناگون است:
1ـ بياعتنائي به خويشاوندان موجب نقص
مروت است
از پيامبر گرامي اسلام ـ ص ـ نقل شده است:کسي که به پنج گروه و طائفه، بياعتنائي واهانت کند و آنها را کوچک و حقير بشمارد،
پنج نوع خسران و زيان متوجه او ميگردد از
جمله آنها: من استخفّ بالاقرباء خسر
المروّةکسي که به خويشاوندان خويش
بياعتنائي کرده، آنان را کوچک و حقير
شمارد، مروت چنين کسي آسيب ميبيند.(1)
از سخنان حکيمانه پيشوايان اسلام در
مواضع متعدد استفاده ميشود که براي هر
عمل خير و نيکي مروتي است. از اين جهت
ميتوان ادعا کرد که صفت مروت و جوانمردي
يک صفت وسيع يعني داراي موارد و مصاديق
متعدد ميباشد. مثلاً صفت قناعت در معيشت
و رضا در برابر مقدرات الهي هر کدام داراي
مروتي است، چنانکه احسان و نيکي به ديگران
نيز داراي مروتي است و هر يک از اين موارد
از مراتب مختلف اصل مروت به شمار ميروند.
و اين مراتب به شدت و ضعف و بزرگي و کوچکي
از يکديگر ممتاز ميشوند. امام حسن عليه
السلام فرمود:
اعلم انّ مروّة القناعة و الرّضا اكبر من
مروّة الأعطاء.(2)
بدان که مروت و جوانمردي در قناعت و رضا در
برابر مقدرات الهي از لحاظ فضيلت از مروت
اعطاء مال به ديگري بزرگتر است.
ناگفته پيداست که اصل اساسي بالا دليل اين
است که صاحب مروت مردي عاقل و عالم است و
درک او در سطح بالائي است ولکن به اين معنا
نيست که هر صاحب علم و عقلي حتماً داراي
مروت نيز هست و عکس آن نيز صدق ميکند که
هر صاحب مروتي را ميتوان عاقل شمرد. ولکن
هر عاقلي را نميتوان جوانمرد و داراي
مروت دانست.
از اينجا است که برخي از دانشمندان و
عالمان که از علم خود سوء استفاده نموده و
آن را جايگزين مروت و جوانمردي معرفي
مينمايند، مذمّت و نکوهش شده است.
امام صادق ـ ع ـ در حديثي در بيان اقسام
دانشمندان سوء ميفرمايد:
من العلماء من يتخذ علمه مروة
برخي از علماء و دانشمندان علم خود را
جايگزين جوانمردي و مروت مينمايند.(3)
روي همين اصل مسلّم بالا است که مروت
موجود در کساني که فقير و نيازمند بوده و
در عين حال حالت عفت و پاکدامني خود را حفظ
مينمايند، بالاتر از مروت و احسان و نيکي
به ديگران قلمداد شده است.(4)
2ـ معاشرت با انسانهاي پست و فرومايه و نقص
مروت
رابطه نزديکي بين نقص مروت و فرومايگيانسانها وجود دارد. از اينرو از معاشرت با
انسانهاي پست و فرومايه در اسلام نهي شده
است.
از امام صادق ـ ع ـ نقل شده است که اگر
بخواهي نعمت خداوند بر تو ارزاني و مروت تو
کامل گردد و معيشت دنيائي تو اصلاح
شود،با انسانهاي پست و دون مايه نشست و
برخاست نداشته باش.
جالب اين است که امام صادق ـ ع ـ علت اين
دستور سعادت بخش را اينگونه بيان ميکند:
ان ائتمنتم خانوک و ان حدّثوک كذبوک و ان
نكبت خذلوک
يعني
اگر بر انسانهاي پست و فرومايهاطمينان داشته باشي، به تو خيانت ميکنند
واينان حديث و واقعهاي را براي تو نقل
ميکنند و دروغ بهم ميبافند و در
گرفتاري و سختي تو را خوار و ذليل
مينمايند.
لکن معاشرت با انسان عاقل عملي شايسته
است، زيرا به جهت عقل و درايتي که دارد، از
گناه احتراز ميکند و تو از عقل او
استفاده و بهره ميجوئي و در نتيجه از
گناه و اعمال زشت احتراز ميکني.(5)
چنانکه ملاحظه ميکنيد، اين قاعده عقلي
کلي را از کلام امام معصوم استفاده
ميکنيم که دوري از معاشرت با انسان کم
عقل و دون مايه، باعث کمال مروت انساني است
چنانکه معاشرت با انسانهاي کم عقل و پست
باعث نقص مروت انسان است.
3ـ از علائم نقص مروت، فقدان وصيت نيکو
براي دوران بعد از مرگ است
طبيعي استانساني که مدتهاي مديد در دنيا با مردم و
در ميان خانواده خود زندگي کرده و رابطه
نزديکي با آنان داشته، نياز شديد به اين
دارد که وضع خود را از جهات مختلف مشخص و
معين نمايد. آيا مثلاً بدهي دارد و از کسي
طلبي دارد و يا وظائف عبادي و اجتماعي و
سياسي خود را انجام داده يا نقصي در آنها
وجود دارد و از اين قبيل امور که عقل هر
انساني حکم ميکند که با سفارش و توصيه و
وصيت بعد از خود وضعيت خود، را روشن نمايد.
حال اگر از انجام چنين وظيفه عقلي و فطري
خود دوري کند، لابد نقصي در رويه و کيفيت
عمل او و يا در ديد و فکرش وجود دارد.
در روايات و احاديث وارد از ائمه ـ ع ـ از
اين نقيصه به عنوان نقص مروت ياد کردهاند
و نتيجه آن اين است که شفاعت ائمه اطهار ـ
ع ـ شامل حال چنين کساني نميگردد.
پيامبر گرامي اسلام ـ ص ـ خطاب به علي ـ ع ـ
فرمود:
يا علي من لم يحسن وصيته عند موته كان
نقصاً في مروته و لم تملک الشفاعة.
کسي که وصيت او به هنگام موتش نيکو نباشد،
نقصي در مروت او موجود است و شفاعت ما اهل
بيت به چنين کسي نخواهد رسيد.(6)
اينگونه نقص و کوتاهي در انجام وظائف
اخلاقي و اسلامي، دليل بر اين است که يقين
و باور او به مرگ و بازپرسي از اعمال او در
روز قيامت در محضر الهي ضعيف ميباشد.
امام علي ـ ع ـ خطاب به مالک اشتر فرمود:
يا مالك احفظ عني هذا الكلام بخس مروته من
ضعف يقينه.(7)
اي مالک اين حقيقت را از من بشنو و آن را
حفظ کن. کسي که ايمان و يقين او کم بوده و
ضعيف باشد،مروت او نيز کم و ضعيف است.
از اينرو نبايد مرتکب اموري شد که مروت را
ضعيف و يا از بين ميبرد، اين عمل به حفاظت
و مواظبت بر نفس و مراقبت آن در همه لحظات و
آنات زندگي نياز دارد.
حال اين سئوال مطرح ميشود که چگونه
انسان بر نفس خويش مسلط باشد به طوري که
صفات نيک انساني از جمله آنها مروت ضعيف
نگردد و يا لااقل به طور کلي از بين نرود؟
پاسخ اين سئوال اين است که در صورت امکان
انسان نبايد نفس خود را تحت فشارهاي شديدي
قرار دهد و به طور کلي از همه نعمات الهي
نفس را بيبهره سازد و به اصطلاح رياضت
نفس را از حد بگذراند و از لذائذ حلال دنيا
در صورت امکان نفس خود را به کلي محروم
سازد، زيرا اولين نتيجه اين عمل افراطي
اين است که مروت انسان خدشهدار ميگردد.
در دستورات اسلام براي مصرف نعمتهاي الهي
ضوابط خاص و حدود معين قرار داده شده است و
ميتوان اين حدود را در دو شرط زير خلاصه
کرد:
شرط اول
استفاده از نعمتهاي الهي اين استکه در انجام آنها مرتکب اسراف نشود، يعني
از نعمتهاي خداداده ميتوان تا حد اسراف
استفاده کرد.
شرط دوم
اينکه استفاده از نعمتهاي دنيائيباعث فراموشي آخرت و ترک عمل به دستورات
ديني و وظائف الهي نگردد.
با مراعات اين دو شرط به انسانها طبق
دستورات الهي اجازه داده شده از نعمتهاي
دنيائي در حد ميسور استفاده نمايد. تا صفت
مروت انسان خدشهدار نگردد.
امام موسي کاظم ـ ع ـ امام هفتم شيعيان
چنين ميفرمايد:
اجعلوا حظّا من الدّنيا باعطائها ما
تشتهي من الحلال و ما لا ينثلم المروّة و
ما لا سرف فيه و استعينوا بذلک علي امور
الدّين فانّه روي ليس منّا من ترک دنياه
لدينه او ترک دينه لدنياه.
يعني اي انسانها بر نفسهاي خودتان حظّي
و بهرهاي از نعمتهاي دنيا قرار دهيد، به
اين ترتيب که آنچه از نعمتها که حلال است و
نفس شما طالب آنها ميباشد، در انجام آن
مجازيد تا صفت مروت شما خدشهدار نگردد و
جواز اين عمل در حدي است که مرتکب اسراف
نشويد و از اين عمل براي انجام امور ديني
کمک بگيريد زيرا دوستدار ما اهل بيت نيست
کسي که دنياي خود را به جهت دينش و يا دين
خود را به جهت دنيايش ترک کند.
طبيعي است که مراعات اين حد معقول و مشروع
ظرفيت خاص روحي لازم دارد و انسانهاي
داراي مروت،داراي ظرفيت بالائي از صفات
و ملکات روحي هستند و ميتوانند بر نفس
خويش مسلط بوده، ابداً دچار اسراف نگردند
و در عين حال نيز از نعمتهاي حلال دنيائي
استفاده نمايند.
از اينجاست که انسانهاي صاحب مروت از
مشکلات زندگي نميهراسند و از مشکلات خود
در راه زندگي شکوه و ناله سر نميدهند و در
برابر نعمتهاي فراوان دنيائي سرمست
نميشوند و کرامت و مروت خويش را از دست
نميدهند.
حفص بن غياث از امام صادق ـ ع ـ چنين نقل
ميکند:
ليس من المروة ان يحدِث الرجل بما يلقي في
سفر من خير و شر.(8)
از موارد و مصاديق مروت نيست که مردي
گرفتاريها و يا ناخوشيهاي سفر خود را بعد
از مراجعت از سفر رازگوئي کند.
زيرا طبيعي است که مسافرتها خالي از
سختيها و زحمتها و در عين حال خالي از
لذتها و خوشيها نيست، انسانهاي صاحب مروت
به جهت کرامت و عظمت نفس خويش از ناخوشيها
شکوه و ناله ننموده و به اين خوشيها نيز
مباهات نمينمايند.
1 . اثني عشريه، ص 202.
2 . اثني عشريه، ص 55.
3 . اثني عشريه، ص 251.
4 . بحار، ج 71، ص 82.
5 . بحار، ج 74، ص 187.
6 . بحار، ج 77، ص 44.
7 . بحار، ج 78، ص 38.
8 . وسائل الشيعه، ج 8، ص 321.