چه كنيم تا جوانان و نوجوانان گرايش بهتر و بيشتري به دين پيدا كنند؟
اقشار اجتماعي عباسپور، مهناز نوجوانان و جوانان نقش مهم و تعيين كنندهاي در ساختن جامعه به عهده دارند؛ لذا شناخت ويژگيهاي آنها ميتواند كمك شاياني به والدين، مربيان و مسؤولان امور، در نحوه برخورد با آنان، داشته باشد. سنين نوجواني و جواني در ديدگاهها و نظريات مختلف، متفاوت است، اما معمولاً بين 12 تا 25 سالگي را شامل ميشود (12 تا 18 سالگي نوجواني و 18 تا 25 سالگي جواني). اين دوره از نظر تربيت، دوره نسبتا دشوار زندگي و يكي از بحرانيترين مراحل آن ميباشد و با بلوغ جنسي همراه است ؛ به بيان ديگر، بلوغ جرياني است كه زمينهاش از بدو تولد شروع ميشود و نوجواني پايان بسيار طولاني و پيچيده آن است كه ضمن آن، نوجوان هويت فردي خود را جدا از هويت خانوادگياش پيريزي ميكند. همزمان با تحولات فيزيكي و جسماني دوران بلوغ، تحول عواطف و احساسات نيز، جهش واقعي به خود ميگيرد؛ عواطف و احساسات پرشوري در درون شخص ايجاد ميگردد و خلق و خوي او را دگرگون ميسازد. افكارش با واقعيات زمان تطابق كمتري مييابد ؛ رؤيايي، ايدهآلي و در برابر مسائل حساس ميشود. از لحاظ فكري دوره نوجواني شروع دوره تفكر انتزاعي يا عمليات منطق صوري است. در دوره كودكي، كودك بر اساس عينيات و واقعيات، تفكر و استدلال ميكند. ولي در دوره نوجواني، شخص عمليات ذهني خود را وسعت ميدهد و علاوه بر منطق عيني، بر اساس فرضيات نيز، استدلال و استنتاج ميكند و به آزمون جنبههاي عملي ايدهآلها و حقيقت فرضيهها در قبال واقعيت خارجي و نظريات ديگران ميپردازد. در حالي كه كودك در زمان حال زندگي ميكند، نوجوان بالغ در تفكر خود پديده زمان را به دو زمان گذشته و آينده امتداد ميدهد. فعاليت سير در گذشته و تفكر به آينده علاقه او را به حال كاهش ميدهد و از اين جهت نيروي انطباق او با زمان حال اندكي ضعيفتر ميگردد. دنياي نوجوانان و جوانان با بزرگسالان متفاوت است. اين دوره را ميتوان تولدي دوباره ناميد؛ زيرا دگرگونيهاي عميقي در شخصيت نوجوان و جوان پديدار ميگردد؛ فرد نه كودك است و نه بزرگسال، اما براي مرحله بزرگسالي آماده ميشود و با تمام توان ميخواهد به سمت كمال قدم گذارد كه اين حركت و جهش ممكن است با اشتباهات و لغزشهاي بسياري همراه باشد. از لحاظ مذهبي نوجوان و جوان ميخواهد بر اساس تفكر و برهان عقلي و دلايل منطقي، مطالب و مسائل مذهبي را بررسي و قبول كند. به احساس مذهبي دوره كودكي، در نوجواني، دانش و در جواني، بينش مذهبي نيز اضافه ميگردد. مسائل مذهبي غالبا در دوره نوجواني و جواني ارزش واقعي پيدا ميكنند و در نظامهاي زندگي ادغام ميشوند. در اين مرحله انسان از خود ميپرسد: زندگي چيست؟ من كيستم؟ براي چه زندهام؟ به كجا ميروم؟ چرا و چگونه بايد بروم؟... آيا پس از مرگ زندگي ديگري وجود دارد؟... اگر وجود دارد، چگونه است؟... جهانبيني نوجوان و جوان با يافتن پاسخهايي مناسب براي سؤالاتش شكل ميگيرد و اگر جواب اين سؤالات را دريافت نكند، دچار احساس پوچي، از خود بيگانگي، تنهايي، غربت و بي پناهي و عدم برقراري ارتباط صحيح با ديگران ميشود كه از نظر ساخت شخصيتي خطرناك است. همراهان هميشگي مشكوةالنور! با توجه به اهميت آنچه در مقدمه ذكر گرديد در اين شماره مصاحبهاي را با جوانان دانشجو همراه با طرح سؤالي در اين زمينه به عمل آوردهايم كه اميد است نكات ارزنده و مفيدي را براي شما عزيزان در بر داشته باشد. چه كنيم تا نوجوانان و جوانان گرايش بهتر و بيشتري به دين پيدا كنند؟ خانم ر.عبدي در پاسخ به اين سؤال ميگويد : به عقيده من نشان دادن واقعيتهاي ديني به جوانان در گرايش بيشتر آنان به مذهب مؤثر است؛ چرا كه در واقع عدم شناخت درست جوانان از دين باعث شده كه آنها كمتر به دين گرايش يابند. اصولاً وقتي ما از چيزي اطلاع نداريم و يا اطلاع كمتري داريم، ديدگاهمان بدان چندان نزديك به واقعيت نيست ؛ مخصوصا الآن كه با تبليغات عليه دين سعي ميگردد تا دين به صورتي غير واقعي به جوانان نشان داده شود، توجه به اين مهم احساس ميشود... . دانشجوي ديگري كه در كتابخانه دانشگاه مشغول مطالعه كتابي فلسفي است و خود را دانشجوي اين رشته معرفي ميكند چنين پاسخ ميدهد: نوجواني و جواني زمان شك در اعتقادات و باورهاست. يعني شخص با طرح سؤال، نياز به پاسخهاي استدلالي و منطقي دارد تا بتواند خويش را از ورطه شك و شكاكي برهاند. شكهاي مذهبي نيز از همين سنين آغاز ميشود، شك در اعتقادات خود و والدين خود، شك در تعليمات مذهبي، شك در حقانيت پيامبران كه آيا از سوي خدا آمدهاند؟ شك در زندگي بعد از مرگ، شك در آفرينش انسان از طرف خداوند، شك در عدالت خدا و حتي شك در وجود خدا! او ميخواهد با دلايل عقلي و منطقي همه اينها را قبول و يا رد كند و از طرفي ميترسد كه اين شك را با ديگران مطرح نمايد؛ چرا كه ممكن است او را به لاقيدي و لامذهبي متهم كنند. و در واقع مشكل از همينجا ايجاد ميگردد كه نوجوانان در شكهاي خود باقي بمانند و يا براي پاسخگويي به اين شكها و شبهات به افراد ناصالح و كجرو وبياطلاع رجوع كنند و سر از لامذهبي و بيبند و باري و بي خدايي درآورند كه اكثرا در اثر پيدايش يك خلاء مذهبي دچار سرگشتگي و حيراني شده و به پوچگرايي ميرسند؛ لذا توجه به اين مسأله كه بايد پاسخهاي مناسبي را براي سؤالات، شبهات و شكيات جوان و نوجوان يافت و در اختيار آنان قرار داد، نكتهاي بسيار مهمي در گرايش بيشتر و يا بهتر جوان به مذهب ميباشد. به قسمت ديگري از كتابخانه مراجعه ميكنم ؛ خواهر دانشجوي ديگري سرگرم ورق زدن روزنامهها و نشريات موجود در اين بخش است و اتفاقا مطلبي را از يك نشريه مربوط به جوانان مطالعه ميكند. وي ضمن تشكر از طرح چنين مسائلي در نشريه مشكوةالنور خود را زهرا. ع معرفي كرده؛ پاسخ ميدهد: امروزه در جامعهاي همانند كشور اسلامي ما كه هر لحظه مورد هجوم و توطئه دستگاههاي تبليغاتي و مسموم قرار ميگيرد و نوك تيرهاي زهرآگين فساد، جوانان ما را نشانه گرفته است، عقيده من به عنوان يك دانشجوي جوان كه دغدغه مسائل اسلامي را دارد آن است كه وظيفه نويسندگان، انديشمندان، اسلامشناسان، علما و خانوادهها آن است كه براي مسائل جوانان دردشناس باشيم و در برابر گرايشهاي آنان آسيب شناس! يعني بايد آفتهايي را كه شخصيت، روان، اخلاق، مذهب و... جوان را بيمار ميكند بشناسيم و آنگاه داروي مناسب را براي درمان بموقع تجويز كنيم. اگر جوان ما مشكلات و سؤالاتي را در زمينه مذهبي دارد هر يك از ما بايد قدمي را براي پاسخگويي مناسب بر داريم؛ مثلاً يك فيلم مذهبي، يك تئاتر، نمايش، كتاب، داستان، تابلوي نقاشي ميتواند حرفهاي زيادي را براي او داشته باشد و مطمئنا نفس سليم و فطرت پاك جوان در برخورد با پاسخهاي مناسب گرايش بيشتر و بهتري را پيدا ميكند؛ در انتها بعنوان مثال شهيد مطهري را مطرح ميكنم كه ايشان معلومات و عمر شريفشان را در راستاي اعتلاي فكر جوان و نوجوان و نوشتن كتابهاي مفيد كه پاسخگوي سؤالات آنها باشد، صرف نمودند. از دوست دانشجويمان سؤال ميكنم كه: چگونه عدم پاسخگويي مناسب به شبهات، موجب لامذهبي جوان ميشود؟ و او ادامه ميدهد: وقتي نوجوان يا جوان در محيطهاي مختلف اجتماع، در مقابل شبهات و القائات فكري مكاتب و فلسفههاي مختلف و افراد گوناگون قرار بگيرد و جواب منطقي و مستدل نداشته باشد، براي حفظ غرورش خود را بيگانه با مذهب معرفي ميكند و با اين روش بر احساس حقارت خود به خاطر اين ناتواناييها در مقابل ديگران سرپوش گذاشته و اندك اندك واقعا به نفي مذهب كشيده ميشود. به بخش ديگري از كتابخانه دانشگاه مراجعه ميكنم تا پاسخ سؤالم را از زبان دانشجوي ديگري بشنوم؛ اوراق 4 A بر روي ميز مطالعه پخش شده و تقريبا چيزي از ميز مشخص نميباشد؛ چند قلم بر روي برگهها ولو شده و او در گرما گرم تحقيق و زير و رو كردن كتابها، به خواهش بنده پاسخ مثبت داده، به جهت فرصت كمي كه دارد ضمن معرفي خود با نام ف.بهفر، فرمولي را در پاسخ به سؤال مورد مصاحبه ارائه ميدهد: به عقيده بنده مهمتر از گراي ش، ايجاد انگيزه است ؛ پس از ايجاد انگيزه، داشتن يك برنامهريزي درست منهاي افراط، خود بخود گرايش را ايجاد ميكند. (انگيزه+ برنامه)ـ افراط =گرايش ــــ هدف! او را ضمن تشكر، با تمام اشتغالش رها ميكنم و به فضاي باز محوطه دانشگاه قدم مينهم ؛ كمي جلوتر در كنار تك درخت بيد، دانشجويي كه مشغول حفظ كردن دروس خويش است، بدون آنكه نامش را به من بگويد از اين سؤال استقبال نموده و ميگويد: من معتقدم نبايد دين را سخت جلوه دهيم! اشخاص ديندار بايد بيشتر در اجتماع و در بين مردم و بخصوص جوانان حضور داشته باشند و حضور آنان در مكانهايي مثل پاركها، كوه و استخر و ديگر اماكن تفريحي كه جايگاه جوانان است بايد پررنگتر شود! بايد لطايف ديني براي جوانان بيشتر تبيين گردد و زندگينامه معصومان و پيامبران« عليهمالسلام »با اوضاع روز و با زبان حال جوان توضيح داده شود! و نهايت آنكه جوانان مذهبي ما بايد با جوانان غير مذهبي اختلاط و ارتباط بيشتر را در قالب گردهماييها و اردوهاي تفريحي ـ آموزشي داشته باشند. من نيز اين دانشجوي ساعي و كوشا را كه تا ساعتي ديگر امتحان دارد، به حال خويش گذاشته برايش آرزوي موفقيت ميكنم. گويا وصف مصاحبه مشكوةالنور در دانشگاه دهان به دهان پيچيده بود و در حالي كه من فارغ از مصاحبه امروز به سوي دفتر نشريه ميرفتم، چند تن از دوستان دانشجو خواستند تا نظرات آنان را نيز در اين موضوع،انعكاس دهيم و من با تكرار اين سؤال كه: چه كنيم تا جوانان و نوجوانانمان گرايش بهتر و بيشتري به دين پيدا كنند؟ پاسخهاي آنها را ميشنوم؛ خانم فاطمه ـ ف نكته جالبي را در اين خصوص مطرح ميكند: به نظر من تعصبات مذهبي عدهاي از اطرافيان نوجوان و جوان، و اصرار و پافشاري براي قبولاندن آن تعصبات غلط به آنها و انجام اعمال خلاف توسط عدهاي از مذهبي نماها نيز باعث سرخوردگي آنان از مذهب و مذهبيها ميگردد. ضعف عقيدتي، ضعف منطق و عدم رشد كافي، اعمال خلاف افراد و عقايد خرافي و آداب و رسومي كه ارتباطي با مذهب ندارند ولي توسط افراد به مذهب منتسب ميگردد باعث ميشود كه جوان و نوجوان همه آنها را به حساب مذهب گذاشته، دست از مذهب بكشد و يا حتي عليه آن قيام كند. نوجوانان و جوانان بسياري را حتي از خانوادههاي مذهبي سراغ دارم كه به خاطر همان دلايلي كه بر شمردم پشت به مذهب كرده و حتي ضد مذهب شدهاند. دوست ديگر دانشجــو خانم رـحسيني با اشتياق فراواني در جمع كوچك و صميمي ما شروع به سخن ميكند و ميگويد: گاهي اوقات در مدارس و دبيرستانها و حتي در برخي دانشگاهها كه علوم ديني، بينش مذهبي و قرآن را آموزش ميدهند...، به علت عدم تفهيم صحيح مطالب يا عدم صلاحيت معلم و استاد و يا عدم توانايي در پاسخ دادن به سؤالات دانشآموز ودانشجو، بدبيني به مذهب در آنان تقويت ميشود و نوجوان يا جوان ظاهرا احساس ميكند كه دروس ديني را خوانده و خوب فهميدهاست؛ اما در واقع اثري نداشته تا او را جذب و جلب نمايد. لذا از حركت و رفتن و جريان داشتن باز ميماند... اين است كه او از مذهب روي گردان شده، به طغيان در برابر آن بر ميخيزد. پس نقش مثبت معلمان همراه با آگاهي كامل، در گرايش جوان به مذهب مؤثر است. دانشجو فريباـ الف نيز بر روي عنصر خانواده تأكيد فراوان دارد و در ادامه كلام دوستانش اضافه ميكند: به عقيده من خانواده و تربيت مذهبي جوان و نوجوان دو مسأله بنيادين و كاملاً مرتبط به يكديگر ميباشند. خانوادهاي كه مذهب در آن جايگاه خوبي را يافته و پدر و مادر و ديگر افراد خانواده اعتقادات منطقي و عقلاني مذهبي دارند، اين اعتقادات و باورهاي مذهبي را در تربيت فرزندان خويش بكار ميبرند؛ لذا جوان از كودكي گوشت و خونش با تربيت ديني آميخته شده و كمتر حجابها و موانع بازدارنده، پردهاي را بر روي فطرت سليم و مذهبپذير او ايجاد مينمايند و در برخورد با شبهات و شكيات كمتر از جواناني كه در خانوادههاي بيمذهب و لاابالي رشد كردهاند، مورد تهاجم قرار ميگيرد. اين مصاحبه صميمانه با جواب زيباي يكي ديگر از عزيزان دانشجو خانم طاهرهـ ج پايان ميپذيرد: در پاسخ بايد بگويم عدهاي از نوجوانان و جوانان نيز به خاطر تهمتها و برچسبهايي كه بدانها ميزنند، ممكناست دستاز مذهب بكشند. وقتي نوجواني و يا جواني به علت جهل و ناداني، ضعف عقيدتي و يا تحت تأثير افراد و يا گروهها به انحراف كوچكي كشيده شده است، اطرافيان به جاي اين كه دلسوزانه و منطقي با او وارد بحث و گفتگو شوند و او را راهنمايي كنند، بلافاصله با زدن برچسبي او را محكوم و مطرود و منزوي ميسازند و همين عمل، خود عاملي ميشود براي اين كه نوجوان و جوان يا به خاطر گرفتن انتقام و يا براي اثبات درستي طرز تفكرش، آن حجاب و پردهاي را كه تا كنون حفظ نموده است پاره كرده، از مسير مذهب خارج شود؛ لذا برخورد درست با جوانان در گفتار و يا رفتار ميتواند عامل مهمي در گرايش بيشتر آنان به مذهب باشد. از جمع دوستانه آنان و نكات زيبايي كه در اين مصاحبه بيان داشتند، تشكر كرده ضمن آرزوي موفقيت براي ايشان به دفتر نشريه مراجعه نمودم تا در اين فرصت كوتاه كه تا چاپ نشريه مشكوةالنور شماره 9 باقي است، مطالب را جمعبندي كنم. نكات زير حاصل جمع بندي اين مصاحبه است: 1. والدين و مربيان نقش بسيار مهمي در تثبيت اعتقادات مذهبي صحيح و جهت دهي نوجوانان و جوانان در پيروي از اصول مذهبي و اخلاقيات پسنديده ايفا ميكنند. 2. طرز ارائه مسائل مذهبي به نوجوانان و جوانان بسيار اهميت دارد. بايد دانست كه چه مسائلي را در اين دوره بايد به آنها گفت كه از دين زده نشوند و در عين حال بايد آن مسائل را با زندگي تطبيق داد. اين موضوعات بايد طوري ارائه شود كه آنها احساس كنند، امور مذهبي در زندگي روزمره قابل اجراست و حتي ايشان ميتوانند احتياجات رواني خود را با اين امور برطرف سازند. بايد مسائل ديني را با تجربه و عمل توأم كرد تا به اين زوديها از فكر جوان خارج نشود و اثرش در رفتار او ثابت بماند؛ آنچنان كه امام صادق« عليهالسلام »ميفرمايند: كونوا دعاة الناس بغير السنتكم . 3. بايد دين و علم را با هم به آنان آموزش داد و تذكر اين امر براي آنها لازم است كه اين دو از يكديگر جدا نيستند، بلكه زوجي هستند كه بايد يكديگر را درك كنند. نيز بايد به آنها آموخت كه دين و علم و عقل با يكديگر هماهنگند. 4. نوجوان و جوان نيازمند يك تكيهگاه نيرومند و قوي است؛ تكيهگاهي كه در همه حوادث بتواند به آن پناه برد، از او كمك بخواهد و به اتكاي آن، آرام و مطمئن زندگي كند. اگر تكيهگاهش تنها خداوند قادر باشد هيچگاه سقوط نميكند و در زندگي دچار تزلزل و شكست نميگردد؛ پس اين باور را بايد در او تقويت كرد. 5. كساني كه در مورد دين با نوجوانان و جوانان صحبت ميكنند، خود بايد الگوي واقعي دين باشند ؛ خصوصا استادان و معلمان ديني بايد احاطه علمي كافي به آنچه كه ميبايد گفته شود داشته باشند و اعمال خود را با اهداف مذهبي تطبيق دهند و خرافات را از اعتقادات صحيح ديني جدا سازند، بر نفس خود غالب بوده مهربان، با اخلاص، با حوصله، صبور و با تدبير، و در ضمن آراسته و تميز باشند كه جوان قطعا تحت تأثير چنين فردي قرار ميگيرد. 6. فلسفه اصول عبادي را براي آنان بايد بخوبي و بطور مطلوب و جذاب بيان كرد و در مواقع دعا، دليل علمي و رواني اين درخواستها و توسلها را گفت. 7. بردن نوجوان و جوان به مجالس و اماكن مذهبي كه مطالب مطرح شده آن مجالس درخور سن و سال و فهم و دانش آنها باشد. 8. وبالاخره عبور دادن منطقي آنان از احساسات خام مذهبي به بينش مذهبي تثبيت شده كه با تعقل و تفكر همراه باشد و كمك در ايجاد ارتباط آنان با هستي خود، ديگران و خدا؛ اينها همه در گرايش بيشتر و بهتر جوان و نوجوان به مذهب مفيد و مؤثر ميباشند. در انتها گزارش اين مصاحبه را با جملهاي زيبا و دلنشين از حضرت زينالعابدين امام سجاد« عليهالسلام »: زينت ميبخشيم كه فرمود: خداوندا! مرا چنان از راه حق بهرهمند فرما كه هرگز آن را ترك نگويم.