چه کنیم تا جوانان و نوجوانان گرایش بهتر و بیشتری به دین پیدا کنند؟ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

چه کنیم تا جوانان و نوجوانان گرایش بهتر و بیشتری به دین پیدا کنند؟ - نسخه متنی

مهناز عباسپور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چه كنيم تا جوانان و نوجوانان گرايش بهتر و بيشتري به دين پيدا كنند؟

اقشار اجتماعي

عباسپور، مهناز

نوجوانان و جوانان نقش مهم و تعيين كننده‏اي در ساختن جامعه به عهده دارند؛ لذا شناخت ويژگيهاي آنها مي‏تواند كمك شاياني به والدين، مربيان و مسؤولان امور، در نحوه برخورد با آنان، داشته باشد.

سنين نوجواني و جواني در ديدگاهها و نظريات مختلف، متفاوت است، اما معمولاً بين 12 تا 25 سالگي را شامل مي‏شود (12 تا 18 سالگي نوجواني و 18 تا 25 سالگي جواني). اين دوره از نظر تربيت، دوره نسبتا دشوار زندگي و يكي از بحراني‏ترين مراحل آن مي‏باشد و با بلوغ جنسي همراه است ؛ به بيان ديگر، بلوغ جرياني است كه زمينه‏اش از بدو تولد شروع مي‏شود و نوجواني پايان بسيار طولاني و پيچيده آن است كه ضمن آن، نوجوان هويت فردي خود را جدا از هويت خانوادگي‏اش پي‏ريزي مي‏كند.

همزمان با تحولات فيزيكي و جسماني دوران بلوغ، تحول عواطف و احساسات نيز، جهش واقعي به خود مي‏گيرد؛ عواطف و احساسات پرشوري در درون شخص ايجاد مي‏گردد و خلق و خوي او را دگرگون مي‏سازد. افكارش با واقعيات زمان تطابق كمتري مي‏يابد ؛ رؤيايي، ايده‏آلي و در برابر مسائل حساس مي‏شود.

از لحاظ فكري دوره نوجواني شروع دوره تفكر انتزاعي يا عمليات منطق صوري است. در دوره كودكي، كودك بر اساس عينيات و واقعيات، تفكر و استدلال مي‏كند. ولي در دوره نوجواني، شخص عمليات ذهني خود را وسعت مي‏دهد و علاوه بر منطق عيني، بر اساس فرضيات نيز، استدلال و استنتاج مي‏كند و به آزمون جنبه‏هاي عملي ايده‏آلها و حقيقت فرضيه‏ها در قبال واقعيت خارجي و نظريات ديگران مي‏پردازد. در حالي كه كودك در زمان حال زندگي مي‏كند، نوجوان بالغ در تفكر خود پديده زمان را به دو زمان گذشته و آينده امتداد مي‏دهد. فعاليت سير در گذشته و تفكر به آينده علاقه او را به حال كاهش مي‏دهد و از اين جهت نيروي انطباق او با زمان حال اندكي ضعيف‏تر مي‏گردد.

دنياي نوجوانان و جوانان با بزرگسالان متفاوت است. اين دوره را مي‏توان تولدي دوباره ناميد؛ زيرا دگرگونيهاي عميقي در شخصيت نوجوان و جوان پديدار مي‏گردد؛ فرد نه كودك است و نه بزرگسال، اما براي مرحله بزرگسالي آماده مي‏شود و با تمام توان مي‏خواهد به سمت كمال قدم گذارد كه اين حركت و جهش ممكن است با اشتباهات و لغزشهاي بسياري همراه باشد.

از لحاظ مذهبي نوجوان و جوان مي‏خواهد بر اساس تفكر و برهان عقلي و دلايل منطقي، مطالب و مسائل مذهبي را بررسي و قبول كند. به احساس مذهبي دوره كودكي، در نوجواني، دانش و در جواني، بينش مذهبي نيز اضافه مي‏گردد. مسائل مذهبي غالبا در دوره نوجواني و جواني ارزش واقعي پيدا مي‏كنند و در نظامهاي زندگي ادغام مي‏شوند. در اين مرحله انسان از خود مي‏پرسد: زندگي چيست؟ من كيستم؟ براي چه زنده‏ام؟ به كجا مي‏روم؟ چرا و چگونه بايد بروم؟... آيا پس از مرگ زندگي ديگري وجود دارد؟... اگر وجود دارد، چگونه است؟... جهان‏بيني نوجوان و جوان با يافتن پاسخهايي مناسب براي سؤالاتش شكل مي‏گيرد و اگر جواب اين سؤالات را دريافت نكند، دچار احساس پوچي، از خود بيگانگي، تنهايي، غربت و بي پناهي و عدم برقراري ارتباط صحيح با ديگران مي‏شود كه از نظر ساخت شخصيتي خطرناك است.

همراهان هميشگي مشكوة‏النور! با توجه به اهميت آنچه در مقدمه ذكر گرديد در اين شماره مصاحبه‏اي را با جوانان دانشجو همراه با طرح سؤالي در اين زمينه به عمل آورده‏ايم كه اميد است نكات ارزنده و مفيدي را براي شما عزيزان در بر داشته باشد.

چه كنيم تا نوجوانان و جوانان گرايش بهتر و بيشتري به دين پيدا كنند؟

خانم ر.عبدي در پاسخ به اين سؤال مي‏گويد :

به عقيده من نشان دادن واقعيتهاي ديني به جوانان در گرايش بيشتر آنان به مذهب مؤثر است؛ چرا كه در واقع عدم شناخت درست جوانان از دين باعث شده كه آنها كمتر به دين گرايش يابند. اصولاً وقتي ما از چيزي اطلاع نداريم و يا اطلاع كمتري داريم، ديدگاهمان بدان چندان نزديك به واقعيت نيست ؛ مخصوصا الآن كه با تبليغات عليه دين سعي مي‏گردد تا دين به صورتي غير واقعي به جوانان نشان داده شود، توجه به اين مهم احساس مي‏شود... .

دانشجوي ديگري كه در كتابخانه دانشگاه مشغول مطالعه كتابي فلسفي است و خود را دانشجوي اين رشته معرفي مي‏كند چنين پاسخ مي‏دهد:

نوجواني و جواني زمان شك در اعتقادات و باورهاست. يعني شخص با طرح سؤال، نياز به پاسخهاي استدلالي و منطقي دارد تا بتواند خويش را از ورطه شك و شكاكي برهاند.

شكهاي مذهبي نيز از همين سنين آغاز مي‏شود، شك در اعتقادات خود و والدين خود، شك در تعليمات مذهبي، شك در حقانيت پيامبران كه آيا از سوي خدا آمده‏اند؟ شك در زندگي بعد از مرگ، شك در آفرينش انسان از طرف خداوند، شك در عدالت خدا و حتي شك در وجود خدا! او مي‏خواهد با دلايل عقلي و منطقي همه اينها را قبول و يا رد كند و از طرفي مي‏ترسد كه اين شك را با ديگران مطرح نمايد؛ چرا كه ممكن است او را به لاقيدي و لامذهبي متهم كنند. و در واقع مشكل از همين‏جا ايجاد مي‏گردد كه نوجوانان در شكهاي خود باقي بمانند و يا براي پاسخگويي به اين شكها و شبهات به افراد ناصالح و كجرو وبي‏اطلاع رجوع كنند و سر از لامذهبي و بي‏بند و باري و بي خدايي درآورند كه اكثرا در اثر پيدايش يك خلاء مذهبي دچار سرگشتگي و حيراني شده و به پوچ‏گرايي مي‏رسند؛ لذا توجه به اين مسأله كه بايد پاسخهاي مناسبي را براي سؤالات، شبهات و شكيات جوان و نوجوان يافت و در اختيار آنان قرار داد، نكته‏اي بسيار مهمي در گرايش بيشتر و يا بهتر جوان به مذهب مي‏باشد.

به قسمت ديگري از كتابخانه مراجعه مي‏كنم ؛ خواهر دانشجوي ديگري سرگرم ورق زدن روزنامه‏ها و نشريات موجود در اين بخش است و اتفاقا مطلبي را از يك نشريه مربوط به جوانان مطالعه مي‏كند. وي ضمن تشكر از طرح چنين مسائلي در نشريه مشكوة‏النور خود را زهرا. ع معرفي كرده؛ پاسخ مي‏دهد:

امروزه در جامعه‏اي همانند كشور اسلامي ما كه هر لحظه مورد هجوم و توطئه دستگاههاي تبليغاتي و مسموم قرار مي‏گيرد و نوك تيرهاي زهرآگين فساد، جوانان ما را نشانه گرفته است، عقيده من به عنوان يك دانشجوي جوان كه دغدغه مسائل اسلامي را دارد آن است كه وظيفه نويسندگان، انديشمندان، اسلام‏شناسان، علما و خانواده‏ها آن است كه براي مسائل جوانان دردشناس باشيم و در برابر گرايشهاي آنان آسيب شناس! يعني بايد آفتهايي را كه شخصيت، روان، اخلاق، مذهب و... جوان را بيمار مي‏كند بشناسيم و آنگاه داروي مناسب را براي درمان بموقع تجويز كنيم. اگر جوان ما مشكلات و سؤالاتي را در زمينه مذهبي دارد هر يك از ما بايد قدمي را براي پاسخگويي مناسب بر داريم؛ مثلاً يك فيلم مذهبي، يك تئاتر، نمايش، كتاب، داستان، تابلوي نقاشي مي‏تواند حرفهاي زيادي را براي او داشته باشد و مطمئنا نفس سليم و فطرت پاك جوان در برخورد با پاسخهاي مناسب گرايش بيشتر و بهتري را پيدا مي‏كند؛ در انتها بعنوان مثال شهيد مطهري را مطرح مي‏كنم كه ايشان معلومات و عمر شريفشان را در راستاي اعتلاي فكر جوان و نوجوان و نوشتن كتابهاي مفيد كه پاسخگوي سؤالات آنها باشد، صرف نمودند.

از دوست دانشجويمان سؤال مي‏كنم كه: چگونه عدم پاسخگويي مناسب به شبهات، موجب لامذهبي جوان مي‏شود؟ و او ادامه مي‏دهد:

وقتي نوجوان يا جوان در محيطهاي مختلف اجتماع، در مقابل شبهات و القائات فكري مكاتب و فلسفه‏هاي مختلف و افراد گوناگون قرار بگيرد و جواب منطقي و مستدل نداشته باشد، براي حفظ غرورش خود را بيگانه با مذهب معرفي مي‏كند و با اين روش بر احساس حقارت خود به خاطر اين ناتوانايي‏ها در مقابل ديگران سرپوش گذاشته و اندك اندك واقعا به نفي مذهب كشيده مي‏شود.

به بخش ديگري از كتابخانه دانشگاه مراجعه مي‏كنم تا پاسخ سؤالم را از زبان دانشجوي ديگري بشنوم؛ اوراق 4 A بر روي ميز مطالعه پخش شده و تقريبا چيزي از ميز مشخص نمي‏باشد؛ چند قلم بر روي برگه‏ها ولو شده و او در گرما گرم تحقيق و زير و رو كردن كتابها، به خواهش بنده پاسخ مثبت داده، به جهت فرصت كمي كه دارد ضمن معرفي خود با نام ف.بهفر، فرمولي را در پاسخ به سؤال مورد مصاحبه ارائه مي‏دهد:

به عقيده بنده مهمتر از گراي ش، ايجاد انگيزه است ؛ پس از ايجاد انگيزه، داشتن يك برنامه‏ريزي درست منهاي افراط، خود بخود گرايش را ايجاد مي‏كند.

(انگيزه+ برنامه)ـ افراط =گرايش ــــ هدف!

او را ضمن تشكر، با تمام اشتغالش رها مي‏كنم و به فضاي باز محوطه دانشگاه قدم مي‏نهم ؛ كمي جلوتر در كنار تك درخت بيد، دانشجويي كه مشغول حفظ كردن دروس خويش است، بدون آنكه نامش را به من بگويد از اين سؤال استقبال نموده و مي‏گويد:

من معتقدم نبايد دين را سخت جلوه دهيم! اشخاص ديندار بايد بيشتر در اجتماع و در بين مردم و بخصوص جوانان حضور داشته باشند و حضور آنان در مكانهايي مثل پارك‏ها، كوه و استخر و ديگر اماكن تفريحي كه جايگاه جوانان است بايد پررنگتر شود! بايد لطايف ديني براي جوانان بيشتر تبيين گردد و زندگينامه معصومان و پيامبران« عليهم‏السلام »با اوضاع روز و با زبان حال جوان توضيح داده شود! و نهايت آنكه جوانان مذهبي ما بايد با جوانان غير مذهبي اختلاط و ارتباط بيشتر را در قالب گردهماييها و اردوهاي تفريحي ـ آموزشي داشته باشند.

من نيز اين دانشجوي ساعي و كوشا را كه تا ساعتي ديگر امتحان دارد، به حال خويش گذاشته برايش آرزوي موفقيت مي‏كنم.

گويا وصف مصاحبه مشكوة‏النور در دانشگاه دهان به دهان پيچيده بود و در حالي كه من فارغ از مصاحبه امروز به سوي دفتر نشريه مي‏رفتم، چند تن از دوستان دانشجو خواستند تا نظرات آنان را نيز در اين موضوع،انعكاس دهيم و من با تكرار اين سؤال كه: چه كنيم تا جوانان و نوجوانانمان گرايش بهتر و بيشتري به دين پيدا كنند؟ پاسخهاي آنها را مي‏شنوم؛

خانم فاطمه ـ ف نكته جالبي را در اين خصوص مطرح مي‏كند:

به نظر من تعصبات مذهبي عده‏اي از اطرافيان نوجوان و جوان، و اصرار و پافشاري براي قبولاندن آن تعصبات غلط به آنها و انجام اعمال خلاف توسط عده‏اي از مذهبي نماها نيز باعث سرخوردگي آنان از مذهب و مذهبي‏ها مي‏گردد. ضعف عقيدتي، ضعف منطق و عدم رشد كافي، اعمال خلاف افراد و عقايد خرافي و آداب و رسومي كه ارتباطي با مذهب ندارند ولي توسط افراد به مذهب منتسب مي‏گردد باعث مي‏شود كه جوان و نوجوان همه آنها را به حساب مذهب گذاشته، دست از مذهب بكشد و يا حتي عليه آن قيام كند. نوجوانان و جوانان بسياري را حتي از خانواده‏هاي مذهبي سراغ دارم كه به خاطر همان دلايلي كه بر شمردم پشت به مذهب كرده و حتي ضد مذهب شده‏اند.

دوست ديگر دانشجــو خانم رـحسيني با اشتياق فراواني در جمع كوچك و صميمي ما شروع به سخن مي‏كند و مي‏گويد:

گاهي اوقات در مدارس و دبيرستانها و حتي در برخي دانشگاهها كه علوم ديني، بينش مذهبي و قرآن را آموزش مي‏دهند...، به علت عدم تفهيم صحيح مطالب يا عدم صلاحيت معلم و استاد و يا عدم توانايي در پاسخ دادن به سؤالات دانش‏آموز ودانشجو، بدبيني به مذهب در آنان تقويت مي‏شود و نوجوان يا جوان ظاهرا احساس مي‏كند كه دروس ديني را خوانده و خوب فهميده‏است؛ اما در واقع اثري نداشته تا او را جذب و جلب نمايد. لذا از حركت و رفتن و جريان داشتن باز مي‏ماند... اين است كه او از مذهب روي گردان شده، به طغيان در برابر آن بر مي‏خيزد. پس نقش مثبت معلمان همراه با آگاهي كامل، در گرايش جوان به مذهب مؤثر است.

دانشجو فريباـ الف نيز بر روي عنصر خانواده تأكيد فراوان دارد و در ادامه كلام دوستانش اضافه مي‏كند:

به عقيده من خانواده و تربيت مذهبي جوان و نوجوان دو مسأله بنيادين و كاملاً مرتبط به يكديگر مي‏باشند. خانواده‏اي كه مذهب در آن جايگاه خوبي را يافته و پدر و مادر و ديگر افراد خانواده اعتقادات منطقي و عقلاني مذهبي دارند، اين اعتقادات و باورهاي مذهبي را در تربيت فرزندان خويش بكار مي‏برند؛ لذا جوان از كودكي گوشت و خونش با تربيت ديني آميخته شده و كمتر حجابها و موانع بازدارنده، پرده‏اي را بر روي فطرت سليم و مذهب‏پذير او ايجاد مي‏نمايند و در برخورد با شبهات و شكيات كمتر از جواناني كه در خانواده‏هاي بي‏مذهب و لاابالي رشد كرده‏اند، مورد تهاجم قرار مي‏گيرد.

اين مصاحبه صميمانه با جواب زيباي يكي ديگر از عزيزان دانشجو خانم طاهره‏ـ ج پايان مي‏پذيرد:

در پاسخ بايد بگويم عده‏اي از نوجوانان و جوانان نيز به خاطر تهمتها و برچسب‏هايي كه بدانها مي‏زنند، ممكن‏است دست‏از مذهب بكشند. وقتي نوجواني و يا جواني به علت جهل و ناداني، ضعف عقيدتي و يا تحت تأثير افراد و يا گروهها به انحراف كوچكي كشيده شده است، اطرافيان به جاي اين كه دلسوزانه و منطقي با او وارد بحث و گفتگو شوند و او را راهنمايي كنند، بلافاصله با زدن برچسبي او را محكوم و مطرود و منزوي مي‏سازند و همين عمل، خود عاملي مي‏شود براي اين كه نوجوان و جوان يا به خاطر گرفتن انتقام و يا براي اثبات درستي طرز تفكرش، آن حجاب و پرده‏اي را كه تا كنون حفظ نموده است پاره كرده، از مسير مذهب خارج شود؛ لذا برخورد درست با جوانان در گفتار و يا رفتار مي‏تواند عامل مهمي در گرايش بيشتر آنان به مذهب باشد.

از جمع دوستانه آنان و نكات زيبايي كه در اين مصاحبه بيان داشتند، تشكر كرده ضمن آرزوي موفقيت براي ايشان به دفتر نشريه مراجعه نمودم تا در اين فرصت كوتاه كه تا چاپ نشريه مشكوة‏النور شماره 9 باقي است، مطالب را جمع‏بندي كنم.

نكات زير حاصل جمع بندي اين مصاحبه است:

1. والدين و مربيان نقش بسيار مهمي در تثبيت اعتقادات مذهبي صحيح و جهت دهي نوجوانان و جوانان در پيروي از اصول مذهبي و اخلاقيات پسنديده ايفا مي‏كنند.

2. طرز ارائه مسائل مذهبي به نوجوانان و جوانان بسيار اهميت دارد. بايد دانست كه چه مسائلي را در اين دوره بايد به آنها گفت كه از دين زده نشوند و در عين حال بايد آن مسائل را با زندگي تطبيق داد. اين موضوعات بايد طوري ارائه شود كه آنها احساس كنند، امور مذهبي در زندگي روزمره قابل اجراست و حتي ايشان مي‏توانند احتياجات رواني خود را با اين امور برطرف سازند. بايد مسائل ديني را با تجربه و عمل توأم كرد تا به اين زوديها از فكر جوان خارج نشود و اثرش در رفتار او ثابت بماند؛ آنچنان كه امام صادق« عليه‏السلام »مي‏فرمايند: كونوا دعاة الناس بغير السنتكم .

3. بايد دين و علم را با هم به آنان آموزش داد و تذكر اين امر براي آنها لازم است كه اين دو از يكديگر جدا نيستند، بلكه زوجي هستند كه بايد يكديگر را درك كنند. نيز بايد به آنها آموخت كه دين و علم و عقل با يكديگر هماهنگند.

4. نوجوان و جوان نيازمند يك تكيه‏گاه نيرومند و قوي است؛ تكيه‏گاهي كه در همه حوادث بتواند به آن پناه برد، از او كمك بخواهد و به اتكاي آن، آرام و مطمئن زندگي كند. اگر تكيه‏گاهش تنها خداوند قادر باشد هيچگاه سقوط نمي‏كند و در زندگي دچار تزلزل و شكست نمي‏گردد؛ پس اين باور را بايد در او تقويت كرد.

5. كساني كه در مورد دين با نوجوانان و جوانان صحبت مي‏كنند، خود بايد الگوي واقعي دين باشند ؛ خصوصا استادان و معلمان ديني بايد احاطه علمي كافي به آنچه كه مي‏بايد گفته شود داشته باشند و اعمال خود را با اهداف مذهبي تطبيق دهند و خرافات را از اعتقادات صحيح ديني جدا سازند، بر نفس خود غالب بوده مهربان، با اخلاص، با حوصله، صبور و با تدبير، و در ضمن آراسته و تميز باشند كه جوان قطعا تحت تأثير چنين فردي قرار مي‏گيرد.

6. فلسفه اصول عبادي را براي آنان بايد بخوبي و بطور مطلوب و جذاب بيان كرد و در مواقع دعا، دليل علمي و رواني اين درخواستها و توسلها را گفت.

7. بردن نوجوان و جوان به مجالس و اماكن مذهبي كه مطالب مطرح شده آن مجالس درخور سن و سال و فهم و دانش آنها باشد.

8. وبالاخره عبور دادن منطقي آنان از احساسات خام مذهبي به بينش مذهبي تثبيت شده كه با تعقل و تفكر همراه باشد و كمك در ايجاد ارتباط آنان با هستي خود، ديگران و خدا؛ اينها همه در گرايش بيشتر و بهتر جوان و نوجوان به مذهب مفيد و مؤثر مي‏باشند.

در انتها گزارش اين مصاحبه را با جمله‏اي زيبا و دلنشين از حضرت زين‏العابدين امام سجاد« عليه‏السلام »: زينت مي‏بخشيم كه فرمود: خداوندا! مرا چنان از راه حق بهره‏مند فرما كه هرگز آن را ترك نگويم.

/ 1