روش تفسيري صادقين - روش تفسیری صادقین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

روش تفسیری صادقین - نسخه متنی

لاله افتخاری، سیدمحمدباقر حجتی، علی اکبر غفاری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

روش تفسيري صادقين

مكتب اسلام 1274 ارزش كار در اقتصاد اسلامي و معني استثمار

علوم انساني دانشگاه الزهرا- شماره41 - بهار1381

دکتر محمد باقر حجتي*

علي اكبري غفاري **

لاله افتخاري ***

چكيده

خداوند دين خود را در قالب «وحي قرآني» و «وحي بياني» بر بشر عرضه داشت. سهم عظيمي از وحي بياني به صورت «آموزه‌هاي خاص ديني» تنها در اختيار وارثان علم پيامبر (ص)؛ يعني اهل بيت (ع) قرار گرفت كه موضوع بخش مهمي از آن، قرآن و تفسير آن است. از اين رو در كنار بهره گيري از «ثقل اكبر» نياز مراجعه به «ثقل اصغر» يعني ائمه (ع) در مقام حاملان پيام الهي و شارحان كلام وي، امري ضروري و اجتناب ناپذير مي‌نمايد.

در اين جا به سبب اهميت دوران صادقين (ع) در تاريخ اسلام و نقش روايات آنان در تدوين مكتوبات حديثي، شماري از احاديث تفسيري، روش تفسيري آنان و شاخص هاي آن مورد بررسي قرار گرفته است.

واژه‌هاي كليدي

روايات تفسيري، روش تفسيري، تفسير قرآن، صادقين (ع).

مدخل

كوتاهي دوران رسالت پيامبر (ص) و همراه بودن آن با جنگ هاي و فشارهاي گوناگون سياسي اجتماعي و محدوديت نياز مسلمانان و عوامل ديگري از اين دست سبب شد آموزه‌هاي اسلام در باب احكام، آداب، اخلاق و تفسير قرآن به صورت «تعاليم خصوصي» و «تعاليم عمومي» جلوه كند؛ يعني، بخشي از آموزه‌هاي پيامبر(ص) با هدف رفع نيازهاي عمومي مردم، در قالب شماري از روايات و در زمينه تفسير آيات قرآن و ذكر سبب نزول آن ها و بيان احكام و آداب اسلامي ظاهر شده است. همين روايت ها كه مخاطب آن‌ها عموم افراد جامعه بوده‌اند، چهارچوب اصلي سنت پيامبر (ص) را تشكيل مي‌دهند. (حكيم، 254؛ عسكري، نقش ائمه، 1/26)

بخش ديگري از تعاليم نبوي با گستره‌اي افزون‌تر ظهور مي‌يافت و تفسير و تأويل تمام آيات قرآن، بيان احکام و آداب اسلامي و حتي ديه خراش را در بر مي‌گرفت و آنگاه در قالب کتاب‌هاي جامعه و مصحف امام علي عليه السلام تدوين يافت و به مثابه ميراث امامت بر جاي ماند (غفاري، 228)

دسته نخست آموزه‌هاي اسلامي كه از دامنه‌اي نسبتاً محدود برخوردار بود نيز مورد بي مهري قرار گرفت و كتابت و نقل آن ممنوعيت يافت. (دارمي، 1/123، صبحي صالح، 20؛ ابورية،53) در چنين وضعيتي نياز مراجعه به اهل بيت (ع) در مقام حاملان ميراث عمومي و خصوصي پيامبر (ص) پا برجا بود.

اين عالمان راستين خود نيز هيچ گاه از نشر انديشه و فكر اسلامي دريغ نورزيدند و در هاله‌اي از دشواري‌هاي گوناگون که دشمنان تفکر اسلامي تنيده بودند، اين وظيفه را به شيوه‌هاي متنوع انجام دادند. اين رسالت جنبه‌هاي گوناگون داشت و ما در اين گفتار به سبب اهميت دوران صادقين در پي بازشناسي شاخص ها و ويژگي هاي بارز روايات تفسيري آن دو بزرگوار هستيم.

پس از رحلت پيامبر (ص) علي (ع) از هرگونه تلاش سياسي بر كنار ماند و ناگزير براي حفظ كيان اسلام، راه شكيبايي در پيش گرفت. (نهج البلاغة، خطبه شقشقيه) با اين حال، شماري از صحابه امكان يافتند از محضر آن حضرت (ع) در زمينه فهم كلام الهي بهره ببرند.

در دوران امام حسن و امام حسين (ع) نيز به لحاظ اشتغال آنان به مسائل سياسي و درگير شدن در مسائل حاد اجتماعي زمينه استفاده فراوان مردم در عرصه تفسير قرآن از آن امامان بزرگوار (ع) پديد نيامد.

پس از آنان نيز، امام سجاد (ع) به جهت خفقان سياسي، ناگزير بسياري از تعاليم قرآني را از رهگذر دعاها و مناجات آموزش داد و به تربيت شاگرداني نظير ابوحمزه ثمالي، سعيد بن جبير و طاووس بن كيسان همت گمارد.

پس از شهادت امام چهارم (ع) به سبب ضعف حكومت اموي و سرانجام سقوط آن و روي کار آمدن دولت نوپاي عباسي، دوران درخشان زندگي صادقين (ع) آغاز گرديد. همين دوران به سبب سهولت هايي كه در امور شيعه پديد آمد توانست نقش مهمي در تاريخ اسلام بازي كند. اين دوره ويژگي هاي خاص داشت كه از جمله آنها مي‌توان از موارد زير ياد كرد:

1. انفتاح سياسي و كاهش فشارهاي اجتماعي

سراسر زندگي امام باقر(ع) (57-114ه ) و حدود 50 سال از حيات امام صادق(ع) (80- 126ه ) با ادامه فشارهاي امويان مصادف بود.
(سبحاني، اصول عقايد، 173) پس از گذشت چند دهه از آغاز حكومت امويان آشكار شد كه در دوران حاكميت آنان، حكومت به شيوه خلافت، مشورت با مردم، دقت نظر در صرف بيت المال، دستيابي بر حكوكت از طريق شورا جاي خود را به سلطنت، سلب حق هر گونه اظهار از مردم، به كارگيري بيت المال براي خوشگذراني و بناي عمارات و كاخ هاي گوناگون و موروثي شدن حكومت داد و پيدايش چنين وضعي، خواه ناخواه زمينه ساز قيام ها و شورش هاي گوناگون شيعي و غيرشيعي عليه امويان گرديد.

مانند: نهضت عاشوراي حسيني، ماجراي حرّه (ابن اثير 4/111؛ شمس الدين ذهبي، سالهاي 61-80/23؛ سبحاني، زندگاني، 174؛ الحاج حسن، 51) قيام توابين (ابن اثير، 4/175) و قيام مختار (ابن جوزي، 6/55؛ ابن اثير، 4/228؛ ابن خلدون، تاريخ، 3/230؛ شمس الدين ذهبي، همان، 46؛ ابراهيم حسن، 1/403) در زمان امام سجاد (ع) و قيام هايي نظير قيام محمد بن عبدالله بن حسن (طبري، تاريخ، 10/4267؛ الكتبي، 2/35) برادرش ابراهيم (طبري، 11/4786؛ ابن جوزي، 8/63؛ ابن اثير، 5/529 و 560) در دوران صادقين (ع).

در كنار اين قيام ها، شورش هاي گوناگون از درون و بيرون خاندان اموي عليه حكومت آنان سر برآورد كه همه و همه دست به دست هم داد و به سقوط بني اميه در سال 132 هجري و روي كار آمدن عباسيان انجاميد. (سبحاني، همان، الحاج حسن، 46) در اين ميان، زمينه براي فعاليت هاي فرهنگي، علمي و مذهبي امام باقر (ع) مساعد شد و هر چه حكومت امويان به زوال خود نزديك تر مي‌گشت، شيعيان آزادي بيشتري احساس مي‌كردند.

(محمد جعفري، 304)

با سقوط بني اميه، وضعيت آزادي نسبي شيعيان هم چنان ادامه يافت. زيرا عباسيان كه با شعار «الرضا من ال محمد» روي كار آمده بودند با در نظر گرفتن سهم شيعيان دربراندازي حكومت امويان و با توجه به عدم دخالت امام صادق (ع) در امر سياست، متعرض آنان نمي شدند. ولي اين وضعيت ديري به طول نيانجاميد. (جعفريان، حيات، 1/278، اسد حيدر، 1/44).

عباسيان كه مي‌كوشيدند چنين نشان دهند كه حكومت سياسي و مذهبي را در خود گرد آورده‌اند و هرگونه مخالتي با آنها حتي از سوي اهل بيت (ع) به مثابه مقابله با حق است اندك اندك بر خفقان حاكم بر جامعه افزودند. لذا امام صادق (ع) مي‌كوشيد تصوير جامعي از جايگاه امامت به مردم نشان دهد. (محمد جعفري، - 326).

2. گسترش فعاليت

گسترش فعاليت عقل گرايان و اهل قياس و دعوت صادقين(ع) به سنت منقول نبوي.

محدوديت گستره روايت نزد اهل سنت و عدم مراجعه آنان به اهل بيت(ع) در مقام وارثان علم پيامبر(ص) دانشمندان عامه را بر آن داشت براي رفع مشكلات خود به رأي و قياس تن دهند. همين امر، خود در نهايت به استوار شدن مشكل پيشين و دوري بيشتر از سنت انجاميد. در دوران صادقين(ع) نيز تمسك به رأي و قياس - كه از ديرباز آغاز شده بود - رو به گسترش نهاد و به عنوان مكتبي مستقل درآمد. (ابوزهره، 173).

در آن زمان، عراق عرصه ظهور مكتب قياس و ابوحنيفه از سردمداران آن بود. و از آنجا كه شماربسياري از شيعيان در عراق مي‌زيستند باقرين (ع) با تشكيل مناظراتي با سران اين مكتب به مقابله با اهل رأي، بيان جايگاه عقل در استباط احكام (ابن خلكان 1/471؛ جعفريان/ حيات 1/ 273-270) و ضرورت رجوع به سنت منقول نبوي پرداختند و به شيعه و پيروان ديگر مذاهب يادآور شدند كه اگر به شرق و غرب عالم روي آورند در هيچ كجابه دانشي زلاتر و گسترده تر از آنچه نزد اهل بيت (ع) است دست نخواهند يافت. (مجلسي، 2/91؛ غفاري، ص. 227، به نقل از نجاشي).

3. حيات مذهبي باقرين (ع)

در زمان حكومت امويان، فرقه‌هاي گوناگون مذهبي رشد كردند. برخي از اين فرق كه عبارتند از: معتزله، مرجئه، اهل قياس و غلات، همراه با خوارج و اهل كتاب، درجامعه به فعاليت و تلاش فكري مشغول بودند و غالباً بر سر راه شيعه و عقايد آنان مشكلاتي پديد مي‌آوردند و در اذهان آنها شبهاتي ايجاد مي‌كردند.

پيدايش بيشتر اين گروهها به سالها قبل از دوران باقرين (ع) باز مي‌گردد. اما بر اثر ويژگيهاي سياسي و عقيدتي دوران آن بزرگوران، تلاش آنها بسيار گسترده تر و چشمگير گشته روز به روز، شمار پيروان آنان افزايش مي‌يافت.

اينك نگاهي بر مهمترين فرقه‌هاي مذهبي دوران باقرين (ع) مي‌افكنيم كه هر يك با هدف و شعاري خاص پديد آمدند و به گونه‌اي بر حيات فرهنگي - سياسي جامعه تأثير گذاشتند.

الف. گسترش خوارج(1)

خوارج كه در پي تحمل شكست در جنگ نهروان از نظر تلاش سياسي و شمار پيروان، سخت دچار محدوديت شده بودند در اواخر دوران امويان و اوايل ايام عباسيان به دنبال پيدايش آزادي نسبي در جامعه رو به گسترش نهادند و مي‌كوشيدند آراي خويش را در ميان پيروان اهل بيت (ع) رواج دهند.

از اين رو، مقابله با خوارج كه از زمان علي (ع) آغاز شده بود در دوران صادقين (ع) در قالب مناظراتي با سران آن‌ها نظير مناظره امام باقر (ع) با نافع بن ازرق (قرشي، 1/94)، محكوم ساختن عقايد انحرافي آنان و معرفي آنان به عنوان متنسكين جاهل و گروهي مقدس نما به اوج خود رسيد. (صدوق، الفقيه، 1/83؛ طوسي، التهذيب، 1/241)

ب. معتزله

معتزله كه در نتيجه عقايد افراطي خوارج و برخورد تند آنان با ديگر مسلمانان پديده آمده بودند دامنه تلاش هاي خود را گسترده تر ساختند. انديشه‌هاي خاص بعض معتزله نظير پذيرش امامت مفضول

بر فاضل - كه پيامد آن مشروعيت بخشيدن بر خلافت امويان و بر كنار زدن اهل بيت(ع) از صحنه جامعه بود - سبب تقويت اركان حكومت اموي مي‌گرديد. (حسيني، 9/471) همسويي بعض آراي آنان با مسيحيت (سبحاني، بحوث، 119) براي افكار مسلمانان آن دوران خطري به شمار مي‌آمد.

از اين رو صادقين(ع) در رد عقايد معتزله با سردمداران آنها نظير حسن بصري و عمرو بن عبيد معتزلي مناظرات و بحث هاي كلامي با ارزشي به انجام رسانيد. (قرشي، 2/72 به نقل از دراسات في الفرق و العقائد، 206)

ج. مرجئه(2)

مرجئه كه بنابر نظر بعضي، پيدايش آنان از سوي امويان و با هدف انتشار و اجراي برنامه‌هاي سياسي و تحكيم اركان حكومتي آنها صورت گرفته بود با نشاط بخشيدن به تلاش هاي خويش در دوران صادقين (ع)، براي جامعه اسلامي آن روز و افكار مسلمانان خطري جدي به حساب مي‌آمدند.

از اين رو باقرين به منظور محكوم ساختن ورد انديشه‌هاي مرجئه با طرفداران اين عقيده نظير ابوحنيفه و عمرو بن قيس مناظراتي داشتند. (مجلسي، 69/178؛ قرشي، 2/90) و نسبت به انديشه باطل آن‌ها اعلام برائت مي‌كردند و آنان را دشمنان خود در دنيا و آخرت مي‌خواندند.

(مجلسي، 46/291؛ شهرستاني، 1/173)

د. گسترش غلات(3)

در سال‌هاي پاياني دوران امويان و آغازين عباسيان، به دنبال فروكش كردن فشارهاي سياسي، عقيده به غلو كه سال‌ها قبل پديد آمده بود رو به گسترش نهاد و به صورت مسأله‌اي مهم براي جامعه اسلامي و به ويژه شيعه در آمد. (جعفريان، حيات،227) در چنين وضعيتي يکي از مهم‌ترين تلاش‌هاي صادقين (ع) براي حفظ عقايد شيعه در حد اعتدال، مبارزه و مخالفت آشكار با غلات و مسأله غالي گري بود كه به سبب اهميت آن، نسبت به موارد پيشين از دامنه‌اي گسترده تر و گونه‌گوني بيش تر برخوردار بود كه برخي از آن عبارتند از:

معرفي سردمداران غالي گري با ذكر نام و اوصافشان (طوسي، اختيار / ش 400، 408، 526، 527، ابن حجر، لسان، 6/76)، بر حذر داشتن شيعيان (همو، ش525، عسكري، القرآن، 3/45) به ويژه جوانان (مجلسي، 25/265) از هم نشيني و مبادله فرهنگي با غلات (نوري، 3/413؛ مجلسي، 25/296)، تكذيب عقايد و لعن و تكفير آنان و تبيين افكار شيعه (اسدحيدر، 1/235؛ غفاري، 155) و ارائه معيارهاي بازشناسي حديث صحيح از ساختگي ازطريق ارجاع آن به كتاب و سنّت (كليني، 1/116)، يادآوري و تأكيد بر الهي بودن علم اهل

بيت(ع) (مجلسي، 2/178) و اين مطلب كه دانش صحيح و گسترده تنها نزد آنان يافت مي‌شود.

(كشي، 209؛ كليني، 1/399)

ه. گسترش تشيع(4)

شيعه در طول تاريخ، پيوسته به سبب برخورداري از انديشه ظلم ستيزي و عدالت طلبي، از سوي حكومت هاي ستمگر تحت فشار قرار گرفته است و در بسياري موارد ناگزير بنا به توصيه پيشوايان خود، به تقيه روي آورده است.

(طوسي، تلخيص، 1/59؛ مجلسي، 2/73)

در اين دوران، در پي سهولتي كه در جامعه پديد آمده بود پيروان مكتب تشيع نيز در كنار گروه‌هاي گوناگون مذهبي بر تلاش خود افزودند و با مراجعه به صادقين (ع) از تعاليم آن بزرگواران برخوردار گشتند.

4. گسترانيدن دامنه ارزش‌ها

گسترانيدن دامنه ارزش‌هاي نوين ديني و تربيت شاگردان مبرز اسلام شناس دوره 53 ساله امامت باقرين(ع) (حكيم، 298، 95، 148)، زمان انحراف از اهداف اسلام و گرايش به عادات جاهلي، پيدايش و گسترش مشرب‌هاي فقهي، اوج گيري روايت حديث، سر برآوردن زهاد و قلندران پيوسته به دستگاه حكومت، مورد تأييد قرارگرفتن برخي از فقهاء و قضات هم مذهب با مقامات رسمي هم چون زُهري و نخعي، شيوع ترجمه متون فلسفي، علمي و ديگر موارد است. (حكيمي، 43؛ سالم 23) درچنين وضعيتي ضرورت تلاش صاقين (ع) درراستاي احياي سنت واقعي پيامبر (ص)، رفع هرگونه شبهه از چهره دين و تربيت شاگردان عالم، مبرز و فقيه بيشتر احساس مي‌شد، لذا باقرين (ع) در شهر مدينه، مجتمع فرهنگي، علمي، تربيتي عظيمي تأسيس كردند كه در زمينه‌هاي علوم و معارف، فعاليت داشت، به گونه‌اي كه شمار بسياري ازدانشمندان بدون در نظر گرفتن نحله‌ها، مذاهب و فرقه‌هايشان از سراسر ممالك اسلامي براي يافتن پاسخ سؤالات خود بدانجا روي آوردند. (دخيل، 420) كه ره آورد آن، محبوبيت و شهره علمي، عبادي و اخلاقي صادقين (ع) در ميان دانشمندان برجسته جهان (ابن خلدون، مقدمه، 233؛ ذهبي، سير، 4/402، ابن شهر آشوب، 3/27؛ ابن حجر، 2/4 و 103؛ اسد حيدر، 53؛ محمد جعفري 297‌؛ قرشي، 1/103؛ جعفريان، حيات، 1/205؛ دخيل، 420) و تربيت 4000 شاگرد بود كه ميان آنها افرادي فقيه و دانا نظير زرارة، محمد بن مسلم، ابوبصير و ديگر بزرگان بودند (ابن شهر آشوب، 4/211؛ طوسي، اختيار/ 117) كه هر يك در رشته‌اي به نبوغ رسيدند و به‌ايجاد
شعبه‌هايي از اين مدارس در ديگر نقاط سرزمين اسلامي، تأسيس علوم گوناگون، كتابت و تدوين حديث پرداختند. (طبرسي، اعلام الوري 277؛ دخيل، 423 و 427).

5. تدوين مكتوبات اوليه حديثي

فروكش كردن تنش هاي سياسي و يك پارچه شدن حاكميت امويان، به ناچار بسياري از علماء را از سياست دور و به حوزه درس و حديث و فتواي فقهي سوق داد. در چنين وضعيتي حديث شيعه ـ كه بسيار محدود و در حد مسائل ابتدايي نوشته شده بود و در لابه لاي كتب، پراكنده بود ـ مي‌رفت تا بر اثر حوادث گوناگون به سوي نابودي كشيده شود.

از اين رو صادقين (ص) به كتابت و جمع وتدوين حديث فرمان دادند. اين مكتوبات حديثي كه بعدها دست مايه كارصاحبان كتب اوليه روايي گرديد، 400 اصل از 400 مؤلف است. (همان، صدر، 287) كه دانشمندان فريقين بيشتر روايات آنها را در كتب خويش آورده‌اند. (شهرستاني190؛ الحاج حسن، 20)

در همين زمان بود كه براي نخستين بار عمربن عبدالعزيز منع نقل و کتابت روايات را از ميان برداشت و ابوبکربن حزم را مأمور تدوين حديث کرد. (صبحي صالح، 36؛ خضيري، 2/38؛ فضلي، 42؛ ابورية، ص258) اما ديري نپاييد که با مرگ عمر بن عبدالعزيز تدوين و کتابت حديث متوقف شد؛ ولي چند سال بعد (105هـ) هشام بن عبدالملك، ابن شهاب زهري را به‌اين امر فرمان داد، اما به سبب ناخشنودي زهري رواج و گسترش كتابت و تدوين حديث دردروان هاي بعد تحقق يافت. (ابورية، 260-261)

روش تفسير صادقين (ع)

از آنجا كه سنت، شارح قرآن است، صدور بخش مهمي از روايات اهل بيت (ع)، مخاطبان كلام الهي (مجلسي، 24/237) درباره قرآن و تفسير و تأويل آن است و طبعاً مفسران به آنها نياز دارند (همان، 2/178) زيرا بنابر سخن امام باقر (ع) تفسير قران بدون مراجعه به اهل بيت سبب هلاك فرد خواهد شد. (همان، 24/237)

اين نياز در دوران باقرين (ع) بيشتر احساس مي‌شد. زيرا در يك طرف، خوارج قرار داشتند كه مي‌كوشيدند عقايد خود را با ظواهر قرآن منطبق سازند، (كمالي، 433) و از سويي مرجئه، همچون ديگر امور، درتفسيرقران نيز به تساهل مي‌پرداختند. اما معتزله سعي داشتند تا حد ممكن از يک آيه وجوه گوناگون استنباط کنند و بدين وسيله جهت خصم خود را ـ که آن هم از نصوص قرآن بود ـ تضعيف و مذهب خويش را تأييد كنند. (همان، 441) با اين حال مسائل ومشكلاتي كه غلات بر سر راه اسلام و تفسير قرآن ايجاد مي‌كردند بيش از اين ها بود. زيرا در بسياري موارد، تلاش گروه‌هاي پيشين به منظور پيشبرد تعاليم اسلامي و خدمت به قرآن صورت مي‌گرفت؛ هر چند كه گاه به استحكام پايه‌هاي حاكمان زمان نيز كمك مي‌كرد ولي غلات با هدف تضعيف و تحريف اسلام و خدشه دار ساختن آموزه‌هاي آن وارد عمل مي‌شدند و مي‌كوشيدند به هر نحو ممكن از ائمه و اسلام، چهره‌اي نامناسب و خلاف واقع نشان دهند. (جعفريان، حيات، 1/225)

اهل بيت(ع) امّا به پيروزي از پيامبر(ع) در تفسير كلام الهي روش هاي گوناگون تفسير قرآن به قرآن، بيان عام و خاص، مجمل و مبين، ناسخ و منسوخ، تأويل و تفسير، شرح لغت، سبب نزول، ذكر مصداق، تبيين احكام موجود در آيه و ديگر شيوه‌ها را به كار گرفته‌اند كه ما اكنون پس از نگاهي گذر به برخي از اين روش ها، براي هر يك از آن‌ها شواهدي ازآن چه در كلام صادقين(ع) آمده را ذكر مي‌كنيم.

الف. روش تفسير قرآن به قرآن

مهمترين منبع تفسير قرآن، خود قرآن است و شايد بتوان سخن امام علي (ع) كه:

«القرآن ينطق بعضه ببعض» (نهج البلاغة، خطبه 132) را بهترين دليل بر اين مدعا دانست. سبب ديگر آن است كه مواعظ، قصص، احكام و حكمت هاي قرآن با توجه به جنبه‌هاي گوناگون، در سور تكرار مي‌گردد. از اين رو، جز از راه گردآوري آيات همگون و تفكر و تأمل در آنها، بر تفسير صحيح آن نمي توان دست يافت.

مشابهت آيات، گاه با تكرار لفظ يك موضوع در آيات گوناگون و زماني با تكرار معناي آن تحقق مي‌يابد. تفسير قرآن به قرآن صورت هاي ديگر، نظير بيان مجمل و مبين، عام و خاص، ناسخ و منسوخ، مطلق و مقيد و ديگر موارد نيز بروز مي‌كند.

از اين رو، اين نوع تفسير، شيوه مورد قبول قرآن و روش ائمه (ع) در تبيين كلام خداوند است (طباطبايي، الميزان، 1/19) و به تبحر مفسر و احاطه وي بر سراسر قرآن نياز دارد. (ذهبي، محمد حسين، 1/41) و در روايات تفسيري اهل بيت (ع) بسيار مشاهده مي‌گردد.

براي مثال امام صادق (ع) درباره آيه «عينا يشرب بها المقربون» (مطففين/ 28) مي‌فرمايد:

مقربان ما آل محمديم، يعني، پيامبر(ص) و خديجه و علي (ع) و ذريه آنها كه به آنان ملحق مي‌شوند و گواه آن آيه «والحقنا بهم ذرّيتهم» (طور/21) است. (قمي، 2/411)

در جاي ديگر، فردي پس از ذكر ديدگاههاي گوناگون مفسران دربارة آيه «و شاهد و مشهود» (بروج

/3) نظر امام باقر(ع) را جويا شد. حضرت در پاسخ او پس از رد نظريات ديگران با استشهاد به‌ايه «ذلك يوم مجموع له الناس و ذلك يوم مشهود» (هود/103) مقصود از «شاهد» را روز عرفه و «مشهود» را روز قيامت مي‌داند.

(صدوق، معاني الاخبار، 299؛ بحراني، 4/446؛ حويزي، 5/542؛ كاشاني، 8/803)

ب. تفسير قرآن به سنّت(5)

در تفسير كلام خداوند، پس از قرآن، سنت منزلت و جايگاه ويژه‌اي دارد. زيرا خداوند تبيين آيات را از طريق «وحي بياني» بر پيامبر(ص) فرو فرستاده است. از اين رو آن حضرت بيش از هر فرد ديگر به تفصيل مجمل و بيان مشكل كتاب خداوند آگاه است. (شاطبي، 4/4)

از ديدگاه شيعه، كلام معصوم (ع) در مقام «ثقل اصغر» همسنگ قرآن و شارح آن است. از اين‌رو شماري از دانشمندان، تفسير قرآن را با جز حديث صحيح پيامبر(ص) و اهل بيت (ع) روا نمي دانند. (طوسي، التبيان،1/ 4) و معصومين به ويژه صادقين (ع) در موارد بسيار براي تبيين آيات قرآن از روايات نبوي و علوي بهره بوده، در اين مورد به دو شيوه عمل كرده‌اند:

گاه رواياتي را بدون ذكر سند از پيامبر (ص)، علي (ع) و يا ديگر معصومين نقل مي‌كنند و زماني آن را همراه با سلسله سند آن يعني ائمه پيشين مي‌آورند. به هرحال ذكريا حذف سند بر اعتبار كلام اهل بيت نمي افزايد؛ زيرا بنابر فرموده آنها، حديث آن بزرگوران، حديث پدرانشان و همان كلام خداوند است كه توسط جبرئيل بر پيامبر(ص) نازل شده است.

(كليني، 1/5؛ مجلسي، 2/178؛ اربلي، 2/170)

نمونه‌اي از تفسير قرآن به سنت، روايتي از امام صادق (عليه السلام) در تفسير «فاذا فرغت فانصب و الي ربک فارغب» (انشراح/7و 8) است که مي‌فرمايد:

چون فراغت يافتي رايت خود برافراز و وصي و جانشينت را به همگان معرفي کن و آنان را از فضيلت وي به خبر ساز، پس [پيامبر (صلي الله عليه و آله)] فرمود:

«من کنت مولاه فعليّ مولاه».

(کليني، 1/293؛ کاشاني، 8/830).

در روايت ديگر امام باقر (عليه السلام) مقصود از «نبأ عظيم» (نبأ/2) را علي (عليه السلام) مي‌داند و در تأييد کلام خويش به سخن اميرالمؤمنين (عليه السلام) استناد مي‌کند که مي‌فرمايد:

«مالله عز و جل آية هي اکبر مني و لا لله نبأ اعظم مني».

(کليني، 3/207؛ بحراني، 5/565؛ حويزي، 5/491؛ کاشاني، 7/779؛ مجلسي، 36/2).

ج. تفسير و تبيين واژه‌هاي قرآني

آشنايي با لغات قرآن از چنان اهميتي برخوردار است كه بعضي بزرگان، مفسر ناآگاه از علم لغت را شايسته تنبيه دانسته‌اند. (سيوطي، الاتقان، 2/444 به نقل از مالك بن انس) و از آن جهت كه قرآن بر اسلوب متداول عرب نازل گشته است، دربسياري موارد پيام كلي آيات آن غامض و پيچيده نيست، ولي وجود برخي واژگان، سؤالاتي در ذهن خواننده پديد مي‌آورد. (عك، 138) از اين رو بخشي از كلام باقرين (ع) به تبيين لغات قرآن اختصاص دارد و از صورت هاي گوناگون ذكر مترادف، مترادف همراه با توضيح و آوردن آيه‌اي كه لغت هم معنا يا هم ريشه با واژه مورد نظر دارد، برخوردار است.

براي مثال امام باقر (ع) كلمه «حجر» در آيه «هل في ذلك قسم لذي حجر» (فجر /5) را به عقل معنا مي‌كند.(قمي، 2/422، كاشاني، 8/815).

درجاي ديگر امام صادق(ع) كلمه «تسنيم» در آيه «و مزاجه من تسنيم» (مطففين/23) را از ريشه «سنم» به معناي «رفع» مي‌داند و چرايي نامگذاري چشمه بهشتي به آن را رفعت و والايي شراب اهل بهشت و يا فرو ريختن آن چشمه از مكاني بلند بر منازل بهشتيان مي‌خواند.

(قمي،2/411)؛ بحراني، 4/440؛ فرات،1/543؛ حويزي، 5/533؛ مجلسي،24/8)

د. تبيين آيات از راه بيان مصداق

بيان مصداق يك آيه، به معناي تطبيق آن بر وقايع و وجودهاي عيني وخارجي است و اشاره به يك يا چند مصداق، مفهوم آن را كاربردي ساخته در فهم و به كارگيري آن تأثير بسيار دارد.

آنچه در بيان مصداق كه گاه عنوان «جري» را به خود اختصاص مي‌دهد بايد لحاظ شود، مناسبت ميان موضوع با مصادق آن است زيرا در غير اين صورت بر روي فتنه انگيزان، باب سوء استفاده و بر نا آگاهان، درِ انحراف گشوده مي‌شود.

از اين رو در روايات اهل بيت (ع) ذكر مصداق از جايگاه خاصي برخوردار است. به ويژه در زمان امام باقر و امام صادق (ع) كه بعضاً افرادي ساده لوح و قشري چون خوارج و يا سودجو و مغرض نظير غلات مي‌كوشيدند آيات را به گونه‌اي به نفع خود و عليه دشمنان شان تفسير كنند و با تأويلات نارواي خويش، خود و همفكرانشان را از جمله مصاديق متقين، مؤمنين و فائزين و شيعيان خالص و پاك را مصداق منافقين، فاسقين و كافرين معرفي نمايند. در چنين وضعيتي، تطبيق صحيح آيه بر افراد و وقايع عيني، راه گشاي شيعيان بود و ايشان را از انحراف از راه راست و ابتلاء به شبهات مي‌رهانيد و از سويي نقشه شوم دشمنان را نقش بر آب مي‌ساخت.

آنچه‌اينك بايد متذكر شويم آن است كه مصاديق آيات، اقسام و مراتب گوناگون دارد كه عبارتند از:

مصداق خاص، مصداق اتم، مصداق عام و مصداق باطن آيه.

1/ د. مصداق خاص آيه

در بعضي موارد علي رغم آن كه لفظ آيه‌اي عام است و مي‌تواند پذيراي مصاديق متعدد باشد، شواهد و قرائتي يافت مي‌شود كه‌ايه را در يک يا چند مصداق، منحصر و محدود مي‌گرداند و افراد ديگر را از دايرة شمول آن خارج مي‌سازد.

نمونه‌اي از اين، آيه ولايت «انما وليكم الله و رسوله و الذين امنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون» (مائده /55) است كه هر چند لفظ الذين دلالت بر عموم دارد ولي مقصود از آن علي (ع) است.

2/ د. مصداق اتم

اين نوع مصداق كه بدان «اكمل» و «اعلي» نيز گويند؛ يعني، لفظ و معناي آيه پذيراي مصاديق متعدد با درجات متفاوت باشد؛ ولي يك يا چند فرد - كه در مرتبه‌اي بالاتر از ديگران قرار دارند- به عنوان مصداق اتم آيه معرفي مي‌شوند.

از جمله شواهد اين نوع مصداق، روايت امام باقر(ع) در تفسير آيه «الا الذين امنوا و عملوا الصالحات فلهم اجر غير ممنون» (تين / 6) است كه مصداق اتم آن را علي (ع) مي‌داند. (مجلسي، 35/607)

نمونه ديگر كلام آن حضرت در تفسير «ان الابرار لفي نعيم و ان الفجار لفي جحيم» (انفطار / 13 و 14) است كه مي‌فرمايد: «الابرار نحن و الفجار هم عدونا». (حسيني، 2/771؛ بحراني، 4/436)

3/ د. مصداق عام

مصداق عام نوعي مصداق است كه از قبيل مصداق هاي انحصاري و اتم نيست بلكه هرگاه لفظ آيه صلاحيت پذيريش مصاديق گوناگون داشته باشد و يكي از مصداق هاي عادي ذكر شود آن را مصداق عام خوانند.

نمونه‌اي از اين نوع، روايتي از امام باقر (ع) در تفسير (فاما من اوتي كتابه وراء ظهره فسوف يدعوا ثبوراً» (انشقاق / 10 و 11) است كه مصداق آن را فرد مشرك مي‌داند. (كليني، 2/301؛ حويزي، 5/538).

در روايتي ديگر آن حضرت، مصداق آيه ياد شده را اسودبن عبدالاسود مخزومي مي‌خواند كه حمزه (ع) در جنگ بدر او را به قتل رسانيد. (قمي، 2/412؛ بحراني، 4/443؛ مجلسي، 19/476).

4/ د. مصداق باطن يا تأويل آيه

دانشمندان علوم اسلامي در تعريف تأويل و بيان ويژگي هاي آن ديدگاه‌هاي گوناگون دارند. برخي تأويل را مرادف تفسير (طبري، جامع البيان، 1/63؛ طبرسي، 1/80 به نقل از مبرد) و بعضي آن را حقيقتي مي‌نامند كه امور از آن سرچشمه مي‌گيرد. (طباطبايي، قرآن، 38) و گروهي آن را منشأ، سرانجام و عاقبت امر مي‌دانند. (معرفت، 1/20) در كنار ايشان برخي برآنند كه علاوه بر مصداق هاي عام، اكمل و خاص، هر آيه داراي مفهومي عام است كه «مفهوم انتزاعي» نام دارد؛ يعني، مفهومي كه مي‌تواند برشماري از مصاديق كه هر چند مدلول لفظ نيستند، ولي به گونه‌اي توان حكايت از آن را دارند منطبق گردد. آنان چنين مصداقي را «تأويل» و يا «مصداق باطن» مي‌نامند. (معرفت، 1/21)

نمونه‌اي روشن از مصداق باطن، روايتي است كه در آن، امام پنجم (ع) گويد:

مقصود از «طعام» در آيه «فلينظر الانسان الي طعامه» (عبس /24) دانش فرد است كه بايد نيك بنگرد آن را از چه كسي فرا گرفته است. (مفيد، 4؛ بحراني، 4/429؛ كاشاني، 8/278)

تعبير آيه ياد شده از انسان مي‌خواهد به غداي خود بنگرد چگونه و از كجا به دست آمده است. مفهوم انتزاعي آيه، از او مي‌خواهد به هنگام برآوردن نياز خود دقت نظر داشته باشد و تمام جوانب را مورد بررسي قرار دهد. از آن جا كه وجود انسان داراي دو جنبه مادي و معنوي است با توجه به مفهوم منتزع از آيه و نظر به جنبه معنوي وجود انسان، امام باقر(ع)، طعام را به علم تأويل كرده است.

نمونه ديگر روايتي از امام صادق (ع) است كه مقصود از كلمه «الغاشية» در آيه «هل اتيك حديث الغاشية» (غاشية / 1) را افرادي مي‌داند كه بر حق امام خود سرپوش نهادند و آن را ناديده گرفتند. (كليني، 8/178) كلمه غاشية در آيه ياد شده به يكي از نام هاي قيامت اشاره دارد ولي از آنجا كه لفظ آن به معناي پوشاننده است لذا بر آن که حق امام و مقام او را ناديده بگيرد و بر آن پوشش نهد تأويل شده است.

ه. استفاده از تمثيل

يكي از راه‌هاي القاء كلام بر مخاطب، به كار گرفتن تمثيل و تشبيه است. اين شيوه‌اي است كه راه رسيدن به مقصود و درك آن را بسيار كوتاه مي‌سازد. قرآن نيز در بسياري موارد به منظور عينيت بخشيدن آموزه‌هاي خود، از اين ابزار استفاده كرده است. در كلام ائمه(ع) نيز نمونه‌هايي شيوا از تمثيل مشاهده مي‌گردد.

يكي از اين موارد به مفهوم صحيح كلمه «نعيم» در آيه «ثم لتسألن يومئذ عن النعيم» (تكاثر / 8) اشاره دارد كه ابوحنيفه و ديگر افراد آن را مواهب مادي مي‌دانند.

لذا امام باقر (ع) به كمك تمثيل اين پندار را مردود مي‌شمارد و خطاب به ابوحنيفه مي‌فرمايد:

همان گونه كه اگر براي تو مهماني رسد كه تو او را در سايه بنشاني و با آب خنك از او پذيرايي كني هرگز بر وي منت نخواهي گذارد، خداوتد نيز كريم تر از آن است كه به بنده اش غذا و نوشيدني دهد و درباره آن از او سؤال كند.

پس مقصود از «نعيم» نعمت وجود پيامبر (ص) است كه خداوند بر عالم ارزاني داشته است تا بدين وسيله مردم را از گمراهي برهاند.

(بحراني، 4/502؛ حويزي، 5/663؛ كاشاني، 8/849)

و. تبيين آيات به كمك برهان عقلي

ساختار و مفهوم برخي آيات كه غالباً به اصول اعتقادي و آراي كلامي ارتباط دارد به گونه‌اي است كه ما را به استفاده از استدلال و برهان نيازمند مي‌سازد، زيرا از اين راه به راحتي مي‌توان شبهات را از خاطر افراد زدود و اعتقادات شان را محكم گردانيد. به كارگيري براهين عقلي نه تنها در كلام خداوند بلكه در شمار بسياري از روايات اهل بيت (ع) به چشم مي‌خورد.

اين امر در اقوال صادقين (ع) از فراواني چشمگيري برخوردار است. زيرا جامعه آن روز به دليل وجود نحله‌ها، مكاتب و فرق گوناگون مذهبي، بيش از هر چيز به براهين مستحكم و قاطع نياز داشت تا شبهاتي را كه از سوي مخالفان القاء مي‌شد، از خاطر مسلمين بزدايد و از چهره حقيقي اسلام پرده بردارد. علاوه بر آن مراجعه به‌اين روايات، راه زدودن ابهام و شكوك، شيوه صحيح استدلال و پرهيز از افراط و تفريط در احتجاج را به افراد مي‌آموزد.

زيباترين نمونه‌هاي استدلالات اهل بيت (ع) در تفسير سوره «توحيد» آمده است كه گنجينه‌اي از دروس خداشناسي به شمار مي‌آيد.

نمونه‌اي از آن چنين است:

امام صادق (ع) در روايتي با استدلالي كوتاه ولي عميق فرازي از سوره «توحيد» را تفسير مي‌كند و چرايي نزادن و زاده نشدن خداوند را در آن مي‌داند که صفت زادن از ذات خداوند به دور است زيرا در اين صورت بايد خود نيز زاده ديگري باشد و زاده نشده است كه كسي با او شريك باشد. (حويزي، 5/714)

شرح سخن امام بدين صورت است كه اگر خداوند فرزند داشته باشد بايد مركب از اجزاء باشد كه جزئي از وي جدا شود، بنابراين به جزء خود نيازمند است و ذات اقدس الهي از نياز بدور است و اگر مولود كسي باشد بايد زماني جزئي از وجود وي بوده و از نظر صفات با او شبيه و شريك باشد حال آن كه خداوند وجودي ازلي دارد و جز او همه حادث اند.

ز. تفسير آيات از راه شرح جريان تاريخي آن

يكي از راه‌هايي كه قرآن براي هدايت بشر بكار گرفت بيان جريانات تاريخي و سرگذشت ملل پيشين است. خداوند، ره آورد استفاده از اين شيوه را، آشنايي مردم با سرنوشت گذشتگان و پند گرفتن از آن مي‌داند آنجا كه مي‌فرمايد:

«لقد كان في قصصهم عبرة لاولي الالباب» (يوسف / 111) زيرا گاهي از احوال آنان، به انسان مي‌آموزد چگونه زندگي كند؛ چگونه حق را بپذيريد و با باطل بستيرد و چطور براي خود سرانجامي نيكو رقم زند.

شماري از روايات اهل بيت(ع) به توضيح و شرح جريانات تاريخي اختصاص يافته است. نمونه‌اي از آنها داستان اصحاب اخدود است كه به افراد با ايمان درس استقامت وپايداري مي‌آموزد و امام باقر (ع) آن را مفصلاً بيان مي‌كند.

(بحراني، 4/447؛ حويزي، 5/544؛ كاشاني، 8/804؛ مجلسي، 1/823)

نمونه ديگر روايتي است كه ضمن آن امام ششم(ع) جريان اصحاب فيل را به تفصيل بيان مي‌كند. (كليني، 4/216؛ بحراني، 4/507)

خ. جايگاه اسباب نزول در تفسير صادقين

علم به اسباب نزول ـ كه جز از راه روايت و سماع به دست نمي آيد از اساسي ترين ابزارهاي فهم و درك معاني آيات و برطرف كننده مشكلات فراوان درزمينه تفسير و تبيين مفاهيم قرآن است. (بلاشر، 268 به نقل از واحدي /3) عدم آگاهي از اسباب نزول، در بسياري موارد، آدمي را در فهم احكام ديني و مسائل اعتقادي و اسرار كلام الهي به حيرت مي‌اندازد؛ در مقابل، آشنايي با سبب نزول مي‌تواند به پژوهشگر كمك كند تا آن حكمت را كه بيانگر راز تشريع و وضع احكام و قوانين الهي است بازيابد.

عدم آگاهي از سبب نزول حتي‌گاه حسي به پيامبر (ص) نيز دچار اشتباه مي‌ساخت و از اين رو در بسياري موارد با بيان سبب نزول، آنان را از سرگرداني و پيمودن راه خط، رهايي بخشيد. (حجتي، 82)

با توجه به اهميت اين مطلب بخشي از احاديث صادقين(ع) نيز به‌اين موضوع اختصاص يافته است كه نمونه‌اي از آن، روايت امام صادق (ع) است كه گوياي اين مطلب مي‌باشد كه يهود از پيامبر(ص) درخواست كردند پروردگارش را براي آنان توصيف كند كه در پاسخ آنان سوره «توحيد» نازل شد.

(كليني، ار 71؛ بحراني، 4/523)

در روايات تفسيري امام پنجم و امام ششم، موضوعات ديگري غير آنچه گفته شد مشاهده مي‌گردد، يعني، گاه روايات نشانگر احكام تلاوت يك سوره درنماز، شمار آيات يا ترتيب نزول آن، ثواب و فضيلت قرائت يك سوره يا آيه و خواص آن و ديگر موارد است. براي نمونه امام صادق (ع) در جايي اولين و آخرين سوره‌هاي نازل شده را به ترتيب«علق» و «نصر» مي‌داند. (كليني، 5/628)

مثال ديگر روايتي است كه در آن امام باقر (ع) بر فُضيل توصيه مي‌كند پساز قرائت سوره «توحيد» سه بار «كذلك الله ربي» گويد. (طبرسي، مجمع البيان، 10/863؛ بحراني، 4/520)

نتيجه گيري

بر طبق آنچه ياد شد چنين مي‌توان دريافت كه شاخص هاي اصلي روش تفسير باقرين (ع) تفسير قرآن به قرآن و روايت، براهين عقلي، تأويل، ذكر مصداق و اسباب نزول، شرح لغات، بيان حكم تلاوت سور و آيات و شرح جريانات تاريخي است.

برآيند بررسي روايات تفسيري اهل بيت به بويژه صادقين (ع) آن است كه بخش بزرگي از كلام آنان در باب تأويل و بيان مصداق باطن آيات است كه فهم آن به راسخان در علم اختصاص دارد و اين خود ضرورت مراجعه به اهل بيت(ع) را آشكارتر مي‌سازد.

منابع

1.قرآن كريم، با ترجمه فولادوند، محمد مهدي، دارالقرآن الكريم، 1379هـ. ش.

2.ابن اثير، علي بن اكرم، الكامل في التاريخ، بيروت، دارصادر.

3.ابن تيميه، تقي‌الدين احمد، مقدمة في اصول التفسير، مؤسسة الرسالة، 1392 هـ. ق، 1972م.

4.ابن جوزي، ابوالفرج عبدالرحمن بن علي، المنتظم في تاريخ الامم و الملوك، دارالكتب العلمية.

5.ابن حجر عسقلاني، شهاب الدين ابوالفضل احمد بن علي، لسان الميزان، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1406 هـ.

6.ابن خلدون، عبدالرحمن، تاريخ، دار احياء التراث العربي.

7.همو، مقدمه، بيروت، موسسه الاعلمي للمطبوعات.

8.ابن خلكان، شمس الدين، وفيات الاعيان و انباء ابناء الزمان، لبنان، دار احياء التراث العربي.

9.ابن شهر آشوب، محمد بن علي، مناقب آل ابي طالب، قم،چاپخانه العلمية.

10.ابوريه، محمود، اضواء علي السنة المحمدية اودفاع عن الحديث، دارالكتاب الاسلامي.

11.ابوزهرة، محمد، الامام الصادق، حياته و عصره، آراؤه و فقهه، مصر، دارالفكر العربي.

12.اربلي، ابوالحسن علي بن عيسي، كشف الغمة الائمة، نشر ادب الحوزة.

13.حيدر، اسد، الامام الصادق و المذاهب الاربعة، بيروت، دارالكتب العربي.

14.بحراني، هاشم بن سليمان، البرهان في تفسير القرآن، موسسة الوفاء، 1403 هـ بلاشر، رژي، در آستانه قرآن، ترجمه محمود راميار، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

15.همو، تاريخ ايران اسلامي، از پيدايش اسلام تا ايران اسلامي (دفتر اول)، انديشه معاصر، 77.

16.جعفريان، رسول، حيات فكري و سياسي امامان شيعه، سازمان تبليغات اسلامي، 1372.

17.حاجي حسن، حسن ابراهيم، معامله مشعه، من حياة الامام الباقر(ع) بيروت، داررسول الاكرم، 1996م.

18.حجتي، محمد باقر، اسباب النرول، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، قم، اهل بيت، 1369.

19.حسن، حسن ابراهيم، تاريخ الاسلام السياسي و الديني و الثقافي و الاجتماعي، دار احياء التراث العربي.

20.حسيني، شرف الدين، تأويل الآيات الطاهرة في فضائل العترة، قم، النشر الاسلامي.

21.حسيني دشتي، سيد مصطفي، معارف ومعاريف.

22.حكيم، محمد باقر، علو القران، مجمع الفكر الاسلامي.

23.حكيمي، محمد رضا، امام در عينيت جامعة، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

24.حويزي، عبد علي بن الجمعة العروشي نورالثقلين، قم، مطبوعاتي اسماعيليان، 1373.

25.خضيري، محمد بن عبدالله، تفسير التابعين، دارالوطن للنشر، 1366.

26.دارمي، سنن، نشر استانبول، 1401 هـ. ق.

27.دخيل، علي محمد علي، ائمتنا، لبنان، دارالمرتضي، 1402.

28.ذهبي، محمد بن احمد، تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير و الاعلام، تحقيق تدمري، دارالكتاب العربي، 1411 هـ - 1991 م.

29.همو، سير اعلام النبلاء، موسسة الرسالة، 1410 ه. ق.

30.ذهبي، محمد حسين، التفسير و المفسرون، دارالكتب الحديثة.

31.سالم مكرم، عبدالعال، اللغة العربية في حاب القرآن الكريم، عالم الكتب، 1415.

32.سبحاني، جعفر، اصول عقايد اسلامي و نگاهي به زندگاني پيشوايان معصوم (ع)، بنياد فرهنگي امام مهدي (ع)، 1376.

33.همو، بحوث في الملل و النحل، النشر الاسلامي، 1416.

34.شيرازي، سيد علي خان، الدرجات الرفيعة في طبقات الشيعة، بيروت، الوفاء.

35.سيوطي، جلال الدين عبدالرحمن، الاتقان، في علوم القران دارالكتاب العربي، 1421.

36.همو، الدرالمنثور في التفسير المأثور، دارالفكر.

37.شاطبي، ابراهيم بن موسي، الموافقات في اصول الشريعة، لبنان،درا المعرفة، 1395.

38.شهرستاني، محمد بن عبدالكريم، الملل و النحل، دار صعب، 1406-1986.

39.صالح، صبحي، علوم الحديث و مصطلحه، مكتبة الحيدرية.

40.صدر، محمد باقر، تشيع مولود طبيعي اسلام، ترجمه علي حجتي كرماني، 1369.

41.صدر، سيد حسن. تأسيس الشيعة لعلوم الاسلام. مؤسسة النعمان.

42.صدق، محمد بن علي، معاني الاخبار، تصحيح علي اكبر غفاري، دارالمعرفة للطباعة و النشر.

43.همو، من لايحضره الفقيه، دارالاضواء، 1413 ه - 1992م.

44.طباطبايي، محمد حسين، ظهور شيعه، دفتر نشر فقيه.

45همو، قرآن در اسلام، دارالكتب الاسلاميه، 1373.

46.همو، الميزان في تفسير القرآن، لبنان، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1394.

47.طبرسي، ابوعلي فضل بن حسن، اعلام الوري با علام الهدي، تصحيح علي اكبر غفاري، مكتبة العلمية الاسلامية.

48.طبري، محمد بن جرير، تاريخ الرسل و الملوك، ترجمه ابوالقاسم پاينده، انتشارات اساطير.

49.همو، جامع البيان عن تأويل وجوه‌اي القرآن، دارالفكر، 1408.

50.طوسي، محمد بن حسن، اختيار معرفة الرجال معروف به رجال كشي.

51.همو، التبيان في تفسير القرآن، مطبعة الاسلامية، 1365.

52.همو، تلخيص الشافي، نجف، مطبعة الاداب، 1383هـ.

53.همو، تهذيب الاحكام في شرح المقنعة، دارالتعارف.

54.همو، رجال، تحقيق جواد قيومي، قم، النشر الاسلامي، جامعه مدرسين.

55.عسكري، مرتضي، القرآن الكريم و روايات المدرستين، التوحيد للنشر.

56.همو، نقش ائمه در احياء دين، مجمع علمي اسلامي، چاپ سوّم.

57.عك، خالد عبدالرحمن. اصول التفسير و قواعده، دارالنفائس، 1404.

58.غفاري، علي اكبر، تلخيص مقباس الهداية، نشر صدوق، 1369.

59.فرات كوفي، فرات بن ابراهيم، تفسير فرات، وزارت ارشاد اسلامي، 1410.

60.فضلي، عبدالهادي، اصول الحديث، دارالمؤرخ العربي.

61.قرشي، باقر شريف، حياة الامام محمد الباقر(ع)، دارالبلاغة، 1413.

62.قمي، علي بن ابراهيم، تفسير، دو جلدي، دارالكتاب للطباعة و النشر.

63.كاشاني، ملا محسن فيض، الصافي، في تفسير القرآن، تصحيح ميزرا حسن حسيني، كتابفروشي اسلامية.

64.كتبي، محمد بن شاكر، فوات الوفيات و الذيل عليها، دار صادر.

65.كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، دارالتعارف للمطبوعات.

66.كمالي دزفولي، علي، شناخت قرآن، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، 1369.

67.مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، لبنان، داراحياء التراث العربي.

68.محمد جعفري، سيد حسين، تشيع در مسير تاريخ، ترجمه محمد تقي آيت اللهي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

69.مشكور، محمد جواد، تاريخ شيعه و فرقه‌هاي اسلام، انتشارات شرقي، 1362.

70.معارف، مجيد، تاريخ عمومي حديث، انتشارات كوير، 1377.

71.معرفت، محمد هادي، التفسير و المفسرون، دانشگاه علوم اسلامي رضوي.

72.مفيد، عبدالله بن محمد بن نعمان، الاختصاص، بيروت، الاعلمي للمطبوعات.

73.نوبختي، حسن بن موسي، فرق الشيعة، ترجمه محمد جواد مشكور، بنياد فرهنگ ايران.

74.نوري، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، موسسه آل البيت (ع)، 1411 هـ.

پي‌نوشتها

* استاد راهنما و عضو هيات علمي دانشگاه تهران.

** استاد راهنما - استاد دانشگاه امام صادق (ع).

*** دانشجوي دكتراي دانشگاه تهران.

1. خوارج از آن جهت كه فاسق و مرتكب گناه كبيره را كافر مي‌دانستند (شهرستاني، 1/122؛ مشكور، 38؛ سبحاني، بحوث؛ 118)، به كفر علي (ع) كه ماجراي حكميت را پذيرفته بود حكم كردند. آن‌ها افرادي خشن و مقدس نما بودند و به استقرار توحيد منهاي امامت و بر وجوب بدون قيد و شرط امر به معروف و نهي از منكر، منصوص نبودن امامت و جواز خالي بودن جهان از وجود امام در برهه‌اي از زمان اعتقاد داشتند. (شهرستاني، 1/114؛ قرشي، 1/92).

2. اصول اعتقادي مرجئه بر پايه تن آسائي، محافظه كاري، القاء شبهه، رياكاري، آسان شمردن دين و مسالمت با قواي حاكمه بنا شده بود. آن‌ها عقيده داشتند ملاك مسلماني قلب است نه عمل، لذا هيچ كس حق ندارد به رفتار حاكمان ستمگر اعتراض كند. (شهرستاني، 1/139؛ غفاري، 147؛ مشكور، 42).

3. عقايد غلات، مشتمل بر نظرياتي بود كه در مجموع شامل الوهيت ائمه(ع) (معارف، 294)، نسبت دادن علم غيب به آنان، پسر خدا خواندن علي(ع)، اعتقاد به نبوت ائمه (ع) (طوسي، اختيار، 301) مهدويت امام باقر(ع) (همان، 300)، ايمان را ملاك اسلام فرد دانستن و بي اهميت شمردن عمل، (غفاري، 153؛ قرشي، 2/105؛ جعفريان، حيات، 1/261).

4. مقصود از تشيع در اين بخش، آن گروه از پيروان مكتب اهل بيت است كه به امامت منصوص امام علي(ع) (شهرستاني، 1/146، مشكور، 39؛ نوبختي، 15) و فرزندان آنها پس از رحلت پيامبر(ص) ايمان دارند. (ابن خلدون، مقدمه، 196؛ طباطبايي، شيعه، 4).

5. از ديدگاه شيعه اماميه، سنت به قول، فعل و تقرير معصوم (عليه السلام) و از ديدگاه اهل تسنن سنت به روايات نبوي و آراء صحابه و بعضاً تابعين اطلاق مي‌شود.

/ 1