بررسی دلایل منکرین ارتباط ملاقات با امام مهدی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی دلایل منکرین ارتباط ملاقات با امام مهدی (ع) - نسخه متنی

حمید رضا محمدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بررسى دلايل منكرين ارتباط (ملاقات) با امام مهدى عليه السلام

حميدرضا، محمدي

نوع نوشته: مقاله

كيفيت اثر: تأليف

موضوع: مهدويت

ناشر: سايت حضرت مهدي عليه السلام

زبان اصلي: فارسي

محل نشر: قم

عنوان به زبان اصلي: بررسى دلايل منكرين ارتباط (ملاقات) با امام مهدى عليه السلام

سال نشر: 1381

چكيده:

در اين مقال به رد كساني كه منكر ملاقات با امام زمان عليه السلام شده اند پرداخته شده است.

بسم الله الرحمن الرحيم

بررسى دلايل منكرين ارتباط (ملاقات) با امام مهدى عليه السلام
در عصر غيبت كبرا

نگارنده: حميد رضا محمدى

با توجه به سلسله مباحثى كه پيرامون ارتباط با امام مهدى عليه السلام درعصر غيبت كبرا بدان‏پرداختيم، در اين مبحث، به دو ديدگاه ديگرى كه در اين زمينه مطرح است اشاره كرده و به‏ بررسى قول منكرين ارتباط با امام مهدى عليه السلام در عصر غيبت كبرا خواهيم پرداخت.

قبل از آغاز بحث، لازم است اين مطلب مورد توجه قرار گيرد كه منظور از ارتباط در نزد منكرين كه آن را در عصر غيبت منتفى مى‏دانند، چيست؟

همان‏طور كه در مباحث گذشته به آن اشاره شد، ارتباط را به دو صورت كلى مى‏توان‏ تقسيم نمود:

نخست: ارتباط روحى و معنوى كه شامل: ارتباط عادى روح از قبيل توسلات و توجهات، عالم رؤيا و در عالم مكاشفه و مشاهده ؛

دوم: ارتباط جسمانى و ظاهرى كه شامل: ارتباط به مانند نايبان چهارگانه كه به صورت مستمر، دائم و ارادى است، ارتباط توسط نامه وعريضه‏ نويسى، ارتباط به وسيله‏ى نايب و سفير و ارتباط به صورت مشاهده‏ى جسمانى يا ملاقات حضورى.

آنچه كه در اين مقام مطرح است، بحث پيرامون دو مقوله است:

الف) آيا ارتباط در عصرغيبت كبرا به مانند نايبان خاص امام زمان عليه السلام كه در عصر غيبت صغرا، با اراده خويش وبدون واسطه خدمت حضرت مشرف شده و سؤالات شيعيان را به محضر ايشان عرضه داشته وجواب دريافت مى‏داشتند امكان ‏پذير است يا خير؟ به‏طورى كه هر زمان بتوان خدمت آن‏حضرت مشرف شد و از ايشان استفاده كرد.

ب) آيا ملاقات و مشاهده آن جناب، به‏طورى كه به‏اذن خداى تعالى و امام عصر ارواحنا ‏فداه (نه با اراده ملاقات كننده) بوده و برخى بتوانند خدمت آن‏جناب مشرف شده و بهره‏مند گردند، ممكن است يا خير؟

آنچه كه يقينى است و اجماع علما(چه منكرين و چه مثبتين) بر آن استوار است، اين است‏كه ارتباط با امام عصرارواحنا‏فداه در عصر غيبت كبرا، به مانند نايبان چهارگانه كه واسطه بين امام ومردم بودند، غير ممكن است و مدعيان چنين ارتباطى را - چه به راست و چه به دروغ- دروغگو وافترازننده معرفى كرده‏اند؛ همان‏طور كه روايات بسيارى از جمله توقيع معروف سَمُرى ، برتكذيب اين چنين مدعيانى تأكيد و تصريح دارد.

اما آنچه در آن اختلاف شده است، امكان و يا عدم امكان ملاقات جسمانى با امام‏ مهدى عليه السلام در عصر غيبت كبرا است.

برخى ملاقات با امام مهدى عليه السلام را در عصر غيبت كبرا ممكن دانسته و دلايلى را نيز براى‏آن ارائه كرده‏اند(1)؛ و برخى ديگر نيز ملاقات با امام مهدى عليه السلام را در عصر غيبت كبرا غيرممكن دانسته و قائلند كه امكان چنين ارتباطى با امام زمان عليه السلام براى شيعيان وجود نداشته و برابر دستورآن حضرت، مدعى ديدار را بايد تكذيب نمود. آنها براى عدم امكان ملاقات، شواهد و دلايلى‏آورده‏اند كه به تمام آنها در اين مقاله اشاره كرده و به نقد و بررسى آن خواهيم پرداخت.

الف)استناد به نظر برخى از علماى بزرگ ؛ مانند: « 1- محمدبن ابراهيم، معروف به نعمانى، ازعلماى قرن چهارم و نويسنده كتاب الغيبة ،2 - فيض كاشانى در كتاب وافى ، 3- كاشف الغطاء در رساله‏ى حق المبين و 4- شيخ مفيد كه ايشان، امكان ديدار با حضرت را در غيبت كبرا، برابرروايات، مخصوص خادمان حضرت مى‏داند».(2)

ب) بعضى از روايات كه مورد استناد مخالفان قرار گرفته است، كه در هنگام ارائه دليل، به‏ بيان رواياتى پيرامون عدم امكان ملاقات و رؤيت مى‏پردازند ؛ لذا مى‏گويند: «رواياتى كه بر ديدگاه‏نخست (عدم امكان ارتباط) دلالت مى‏كند، بسيارند ؛ مانند: 1- توقيع آن حضرت به‏ على‏ بن‏محمد سَمُرى، 2- رواياتى كه بر ناشناخته بودن حضرت در ميان مردم دلالت مى‏كنند، 3-رواياتى كه دلالت مى‏كنند امام عليه السلام در مراسم حج ديده نمى‏شود و 4- رواياتى كه بر امتحان شيعه ‏در دوران غيبت دلالت دارند»(3).

حال در اينجا به بررسى و تبيين هر يك از دلايل مذكور مى‏پردازيم.

الف - بيان برخى علماى بزرگ پيرامون عدم امكان ملاقات و رؤيت امام مهدى عليه السلام.

نخستين مطلبى كه پيرامون عدم امكان ارتباط ارائه داده‏اند، نظر برخى علماى بزرگ مبنى‏ بر عدم ملاقات با امام مهدى عليه السلام است كه به بيان و بررسى آن خواهيم پرداخت.

شيخ نعمانى در كتاب خويش مى‏نويسد:

محظورٌ عليهم الفحص و الكشف عن صاحب الغيبة و المطالبة باسمه اوموضعه او غيابه او الاشادةُ بذكره فضلاً عن المطالبة بمعاينته؛ (4)

براى شيعيان جست‏وجو از امام و كشف صاحب غيبت و به دنبال نام، محل‏سكونت و محل غيبت او بودن و يا اشاره به ذكر او كردن، ممنوع است، تا چه‏رسد بر آن كه بخواهند آشكارا او را ببيند؛(5)

و يا فيض كاشانى در كتاب خويش مى‏نويسد:

لانَّ سائر الشيعه ليس لهم فيها اليه سبيلٌ ؛(6)

(به جز مواليان آن حضرت)، ساير شيعيان، راهى براى رسيدن به محضر امام‏زمانشان ندارند؛ و در جايى ديگر ميگويد:

فانَّ فى الطويلة ليس لشيعته اليه سبيلٌ ؛(7)

در غيبت طولانى (كبرا)، براى شيعيان راهى براى شرفيابى ارادى به خدمت‏آن حضرت وجود ندارد.

شيخ مفيد نيز در اين باره مى‏فرمايد:

فأنَّه لابُدَّ للقائم المنتظر من غيبتين احدهما اطول من الاخرى و يعرف خبره‏الخاص فى‏القصرى و لايعرف العامّ له مستقراً فى الطولى، الاّ من تولّى خدمته‏من ثقاة اوليائه ؛(8)

ناچاراً براى قائم منتظرعليه السلام دو غيبت است كه يكى از ديگرى طولانى‏ترمى‏باشد؛ در غيبت كوتاه مدت (صغرا)، عده كمى از خواص، از محل‏استقرار آن حضرت باخبرند؛ و در غيبت كبرا، هيچ كس از مكان آن جناب‏آگاه نيست، مگر اوليائى كه منسب خدمتگذارى آن جناب را دارند.

موارد مذكور، پاره‏اى از فرمايشات علمايى بود كه مخالفان مى‏خواهند با استناد به سخن‏ آنان، ملاقات با امام عصرعليه السلام را غيرممكن نشان دهند؛ ولى با بررسى و دقت نظر در نظرات اين‏ بزرگان، خواهيم ديد كه استفاده مخالفان از سخن اين علما نادرست مى‏باشد؛ زيرا منظور آنها ازعدم امكان ارتباط، ارتباطى همچون ارتباط نايبان چهارگانه در عصر غيبت صغرا است؛ يعنى‏كسى نمى‏تواند از مكان اقامت و سكونت آن حضرت اطلاع داشته باشد و با اراده خود به محضرايشان مشرف شده و ايشان را مشاهده و ملاقات نمايد؛ و اين مطلب دقيقاً در سخنان آنان‏مشاهده مى‏شود ؛ به عنوان مثال شيخ نعمانى مى‏گويد:

براى شيعيان جست‏وجو از امام و كشف صاحب غيبت و به دنبال نام، محل‏سكونت و محل غيبت او بودن و يا اشاره به ذكر او كردن ممنوع است، تا چه‏رسد بر آن كه بخواهند آشكارا او را ببينند.

يا فيض كاشانى مى‏گويد:

ساير شيعيان راهى براى رسيدن به محضر امام زمانشان ندارند.

و در ادامه مى‏گويد:

در عصر غيبت طولانى (كبرا)، براى شيعيان راهى كه براى شرفيابى ارادى‏خدمت آن حضرت باشد، وجود ندارد؛

همچنين شيخ مفيد مى‏فرمايد:

در غيبت كبرا، هيچ كس از مكان آن جناب آگاه نيست.

آنچه كه از سخنان مذكور فهميده مى‏شود، اين است كه در عصر غيبت طولانى(كبرا) راهى كه‏ بتوان با اراده خود خدمت آن جناب مشرف شد و ايشان را ملاقات كرده و بهره برد، وجود ندارد، با دقت در اين سخنان فهميده مى‏شود كه در عدم امكان اين نوع ارتباط و ملاقات (يعنى ارتباط دائمى) كسى ترديد ندارد و همه موافقند ؛ اما نبايد سخنان مذكور را در باره ملاقات غير اختيارى‏كه براى مؤمنان اتفاق مى‏افتد و گاهى توفيق شرفيابى خدمت امام عصرعليه السلام را مى‏يابند، بكار برد؛ لذا اين استناد آنها به كلام برخى علما از بحث امكان ملاقات با آن حضرت كه به صورت غيرارادى و غير اختيارى باشد، خارج است.

ب) رواياتى كه به عدم امكان ملاقات و رؤيت آن حضرت اشاره دارند

توقيع شريف: مهمترين و معتبرترين دليل بر نفى رؤيت و مشاهده امام زمان عليه السلام در عصر غيبت، توقيعى است كه شش روز پيش از مرگ على‏بن‏محمد سَمُرى، آخرين سفير خاص‏امام زمان عليه السلام از ناحيه آن صادر شده است. بنابر اين توقيع، مدعى مشاهده درغگو و ادعاى وى‏قابل پذيرش نيست.(9)

در رابطه‏ى با اين توقيع، مطالب و برداشت هايى ابراز شده كه به بيان و بحث پيرامون آنهاخواهيم پرداخت. به عنوان مثال مخالفان امكان مشاهده مى‏گويند:

نخست اينكه: «اين توقيع شريف صراحت دارد بر اينكه: هر كس ادعاى ديدار با حضرت حجت رابكند، سخنش پذيرفته نيست و در ادعاى خود، دروغگوست؛ در نتيجه، نمى‏توان او را تصديق‏كرد و بايد به تكذيبش پرداخت».(10)

براى تبيين بحث، لازم است كه در اينجا، منظور از مشاهده در توقيع را بيان نموده و سپس‏بحث را آغاز نماييم.

همان طور كه در مقالات گذشته بدان اشاره شد،(11)منظور از مشاهده در توقيع شريف، همان مشاهده‏اى است كه به مانند نايبان چهارگانه باشد و اين نوع ارتباط در ابتداى توقيع، به‏ طور روشن توسط امام عصر ارواحنا ‏فداه نفى شده است و با توصيه به آخرين نايب خويش به عدم تعيين‏جانشين پس از خود، مدعيان چنين ارتباطى، دروغگو و افترا زننده شمرده مى‏شوند.

اين مسئله را از بررسى نكات ادبى توقيع، سيره و بيان علماى پيرامون مشاهده مذكور درتوقيع و تشرفات بسيارى كه براى بزرگان حاصل شده، مى‏توان برداشت نمود ؛(12) لذا توقيع شريف شامل كسانى نمى‏گردد كه از ملاقات خويش با امام زمان عليه السلام پرده بر مى‏دارند ؛ بلكه تنهاكسانى را شامل مى‏گردد كه مدعى ارتباط دائمى و مستمر بوده و خود را واسطه ميان ‏امام ‏عصرعليه السلام و مردم بدانند؛ همان‏طور كه بعضى در طول تاريخ اين ادعا را نموده‏اند و خود را باب خوانده‏اند.

دوم: دومين استدلالى كه مخالفان ملاقات جسمانى با امام عصرارواحنا ‏فداه پيرامون توقيع‏ بيان مى‏كنند اين است كه: بخش اول توقيع، نفى وصايت و سفارت مى‏كند و به استناد به همين‏ بخش از توقيع، علماى ما مدعيان نيابت را رد مى‏كردند؛ از جمله ابن قولويه كه ايشان با استناد به‏قسمت اول توقيع، ادعا نيابت ابوبكر بغدادى را رد كرده است از جمله مى‏فرمايد:

انَّ عندنا أنَّ كل من ادعى الامر بعد السمرى فهو كافر منمسّ ضالّ مضلّ؛

زيرا نزد ما شيعيان هر كس كه ادعاى نيابت كند پس از سَمُرى، پس او كافر،فاسد، گمراه و گمراه‏كننده است.(13)

با بررسى توقيع شريف خواهيم ديد كه اين ادعاى آنها نيز صحيح نيست ؛ بلكه تمام توقيع است‏كه مدعيان نيابت را رد مى‏كند و استناد به قول برخى، از جمله ابن قولويه رحمه الله مؤيد حرف آنهانمى‏تواند باشد.

بيان مطلب: با بررسى توقيع شريف از اين منظر، چند مطلب به چشم مى‏خورد:

الف-براى ادعاى خويش كه توقيع را به دو قسمت تقسيم كرده و فقط قسمت اول را مربوط به‏ نيابت خاصه مى‏دانند، دليلى ارائه نكردند.

ب-ابن‏قولويه چطور به بخشى از توقيع، در رَد ابوبكربغدادى، استناد كرده است، در حالى كه از ايشان تشرفى نقل شده و مدعى آن نيز بوده است(14)؛ كه اگر دليل ابن قولويه براى رَد مدعيان نيابت، فقط صدر روايت بوده است؛ پس با قسمت دوم‏توقيع، بايد مدعيان مشاهده و ملاقات را رَد كرده؛ با اين وجود ابن قولويه كلام خود را نقض كرده ‏است؛ لذا استناد ايشان بر رَد ادعاى نيابت ابوبكر بغدادى، تمام توقيع بوده است نه قسمتى از آن.

ج-اگر به طور فرض قائل شويم كه توقيع از دو قسمت تشكيل شده است، باز ايفاء كننده نظر آنها نيست؛ زيرا كه (همانطور كه اشاره شد) قسمت دوم توقيع نيز كه در آن از مشاهده بحث شده‏ است، همان نيابت خاصه است.

هر دو قسمت، پيرامون نيابت و مدعيان آن، و توقيع در اصل، يك امر واحد را توضيح و نفى‏ مى‏كند.

سوم: سومين مطلبى كه قابل بحث است، اين است كه مى‏گويند: «توقيع، نفى ظهور و رؤيت كلى‏مى‏كند؛ زيرا به معناى بروز پس از خفاست و جمله «فلاظهور» همراه استناد، بدين معنا است كه هيچ‏ظهورى ندارد و افراد، وى را مشاهده نمى‏كنند؛ مگر پس از اذن خداوند، از اين روى، فقره بعدى‏توقيع، تأكيدى است بر اين بخش توقيع». (15)

آرى، ظهور در لغت، به معناى بروز پس از خفاست(16)؛ ولى چه بروزى و ظهورى منظور امام مهدى عليه السلام است كه با « لاء نفى» آنرا نفى مى‏كند؟ آيا اين ظهور به معناى اينكه آن حضرت بمانند اجداد گراميشان كه در بين مردم حضور مستمر و دائمى داشته و زندگى عادى خويش را انجام‏دهند، نمى‏باشد؟ آيا نمى‏توان گفت، كه ظهور آن جناب، به معناى آشكار شدن پس از غيبتى‏طولانى است كه ايشان در بين مردم حضور مستمر داشته و مردم با ايشان بتوانند در تماس وارتباط بوده و از ايشان بهره‏ها ببرند؟(17)

آرى! اينكه امام عصر ارواحنافداه مى‏فرمايد: «فلا ظهور» ، مى‏خواهند نفى تمام ظهور هاى ديگر، غيراز ظهور خويش را كنند، ظهورهايى كه اشخاصى همچون: مهدى سودانى، سيدعلى محمد باب وديگران ادعا كرده‏اند.

علاوه بر آن اگر مدعى شوند كه «توقيع، نفى ظهور و رؤيت كلى مى‏كند و جمله

«فلا ظهور» اين‏معنى را مى‏رساند»(18)، مخالفت با برخى رواياتى كه خود در اين مقال بيان كرده‏اند، مى‏كند؛ زيرا كه در آن روايات اشاره شده است كه حضرت در بين مردم حاضر مى‏شوند، بر فرشهايشان قدم‏مى‏گذارند، در مجالسشان شركت مى‏كنند، بر آنها سلام مى‏كنند و… كه اين مطالب دلالت بر رؤيت‏آن حضرت توسط مردم مى‏كند، لذا برداشت آنها از « فلا ظهور» كه مى‏گويند «مطلقاً» رؤيت مى‏كند،يك برداشت اشتباهى است كه ناشى از عدم دقت در معناى اصطلاحى آن شده است.

2 و 3-رواياتى كه دلالت بر ديده شدن و عدم رؤيت آن جناب دارند، چه در حج و چه در غيرحج.

دومين و سومين دليلى كه منكرين ملاقات و رويت امام عصر ارواحنافداه ارائه داده‏اند، رواياتى كه دلالت‏ بر عدم رؤيت آن جناب دارد. قبل از شروع، لازم است معناى «رؤيت» بيان شده؛ سپس به بررسى‏روايات پرداخته شود.

رؤيت به معانى: ديدن، دانستن و نگاه كردن(19) مى‏باشد كه گاهى به معناى «علم» و «دانستن» استعمال مى‏شود.(20) امّا رواياتى را كه منكرين رؤيت ارائه داده‏اند، در آنها از ماده «رأى» استفاده شده است، از جمله: لاتُرى، لايُرى، لاتَرَون وبه عنوان مثال، به روايتى استناد مى‏كنند كه اميرالمؤمنين عليه‏السلام مى‏فرمايد:

إنّ حجتها عليها قائمةٌ، ماشية فى طُرُقها، داخلةٌ فى دورها و قصورها، جوّالةٌ فى شرق‏ هذه الارض و غربها. تسمع الکلام و تسلم علي الجماعة، تَري و لا تُري الي الوقت و الوعد و النداء المنادي من السماء. ألا ذلک اليوم فيه سرور ولد علي و شيعته؛(21)حجت حق بر زمين استوار است، در جاده‏ها حركت مى‏كند، در خانه‏ها و قصرها واردمى‏شود و در شرق و غرب زمين به گردش مى‏پردازد، سخن مردم را مى‏شنود و برجماعت مردم سلام مى‏كند، مى‏بيند و ديده نمى‏شود، تا زمان ظهور و وعده الهى ونداى آسمانى، هان! آن روز، روز شادى فرزندان على و شيعيان اوست .(22)

با توجّه به اين روايت، برخى استدلال به عدم رؤيت امام زمان عليه السلام تا قبل از نداى آسمانى‏كرده‏اند، از طرف ديگر با دقت در روايت شريف و كه براى رؤيت در نظر گرفته‏اند، خواهيم ديد كه «لاترى » به معناى ديده نشدن نيست؛ بلكه به معناى نشناخته نشدن آن جناب است، به اين معنى‏كه شيعيان ايشان را ؛ ولى نمى‏دانند ايشان امام زمان عليه السلام است؛ همانطور كه در روايتى ازامام‏صادق عليه السلام آمده است كه پس از ظهور امام عصر ارواحنا فداه، عدّه بسيارى مدعى مى‏شوندكه در عصر غيبت ايشان را ديده‏اند؛ ولى اكنون شناخته‏اند.(23) علاوه به آن در بسيارى از روايات به ‏اين مسئله اشاره شده است كه آن حضرت مى‏بيند و مى‏ شناسد؛ ولى شناخته نمى‏شود؛ (24) بنابراين حداكثر چيزى كه از اين روايت و تطبيق اين روايت با ديگر احاديث استنباط مى‏شود، اين‏است كه حضرت در عصر غيبت شناخته نمى‏شود؛ نه اينكه ديده نمى‏شود و رواياتى همچون‏روايت فوق كه اميرالمؤمنين عليه السلام مى‏فرمايد: «در جاده‏ها قدم مى‏گذارد، در خانه‏ها و قصرها واردمى‏شود و در شرق و غرب زمين گردش مى‏كند، سخن مردم را مى‏شنود و بر مردم سلام مى‏كند»، دلالت مى‏كند آن حضرت حضور فيزيكى در بين مردم دارند؛ زيرا در غير اين صورت اين مسائلى‏كه پيرامون امام مهدى عليه السلام مطرح شده است معنى ندارد و به عنوان مثال، سلام كننده كسى كه‏ ديده نشود، جواب دهنده، بر فرض شنيدن صدا، نمى‏داند به چه كسى جواب سلام دهد؛ لذاچنين سلامى لغو و از امام عصر ارواحنا ‏فداه به دور بوده و مبرّاى از آن هستند. علاوه بر آن، گاهى‏رؤيت به معناى دانستن و علم استعمال مى‏شود؛ لذا در اينجا نيز ديده نشدن حضرت به معناى‏شناخته نشدن است نه چيز ديگر.

پس «بطور مطلق نفى رؤيت» كردن صحيح نيست و حداكثر آنچه از تحليل« نعمانى» در ذيل‏اين حديث شريف استفاده مى‏شود، ديده نشدن نيست؛ بلكه شناخته نشدن است؛ زيرا كه درغير اين صورت، اشكالهاى فوق بر ايشان وارد است؛ علاوه بر آن ايشان در كتاب خويش، برخى‏رواياتى را ذكر مى‏كند كه در آن اشاره به ديده شدن و شناخته نشدن آن حضرت دارد (25) كه خود مؤيد حرف ماست.

امّا استناد آنها به روايتى از امام صادق عليه السلام، نقل شده است، اثبات كننده قول آنها نيست؛ بلكه ‏دليلى است بر اثبات ما؛ زيرا روايت تصريح دارد كه ايشان مردم را مى‏بيند و مى‏ شناسد؛ ولى آنها ايشان را مى‏بينند و نمى‏شناسند.

مخالفان، روايات ديگرى را نيز براى اثبات نظرات خود آورده‏اند كه در پاسخ، همان جوابهاى‏سابق كافى است.

4- آخرين قسمتى را كه منكرين ملاقات با امام عصر ارواحناه‏فداه ارائه داده‏اند، رواياتي است ‏كه دلالت بر امتحان شيعه در دوران غيبت مى‏كند و چون آنرا دليلى قابل توجّه بر عدم رؤيت وملاقات با امام مهدى عليه السلام نديديم، از بررسى آن خوددارى مى‏كنيم.

خلاصه بحث

منكرين ملاقات با امام عصر ارواحنافداه، براى نظريه خود، به يك مؤيد و چهار دليل استنادكرده‏اند؛ مؤيد آنها، كلام برخى علماء بوده؛ لكن همانطور كه اشاره شد، منظور از اين علماء، درنفى ارتباط، ارتباط به مانند نواب چهارگانه بوده، نه نفى رؤيت و ملاقات؛ و چهار دليلى را كه ارائه‏كره‏اند عبارت بود از توقيع كه مهم‏ترين و معتبرترين دليل مخالفان بر عدم ملاقات و رؤيت بود ودر جواب گفته شد كه مشاهده منظور در توقيع، رؤيت و ملاقات نيست؛ بلكه ارتباط خاص بمانندنائبان چهارگانه است؛ لذا با اين بيان، بر فرض دو بخش بودن توقيع، هيچ يك از اين دو بخش،معنايى غير از نيابت خاصه ندارند؛ دومين و سومين دليل نيز رواياتى بود كه دلالت بر عدم رؤيت‏آن جناب مى‏كرد؛ در اين روايات، با توجّه به معناى لغوى آن و روايات وارد در اين باب، عدم‏رؤيت به معناى ديده نشدن نيست؛ بلكه به معناى شناخته نشدن است. آخرين دليل آنها نيزرواياتى بود كه به امتحان شيعيان در عصر غيبت دلالت مى‏كرد كه به علت محكم نبودن آن، ازبررسى آن خوددارى مى‏كنيم.

1) رجوع شود به مقاله ى «بررسى امكان ارتباط (ملاقات) با امام مهدى عليه السلام در عصر غيبت كبرا».

2) جمعى از نويسندگان حوزه، چشم به راه مهدى(عج)، مقاله‏ى «ارتباط با امام زمان (عج) در عصر غيبت»، على اكبر ذاكرى، صص 44-45.

3) همان، ص 45.

4) ابن ابى زينب، محمدبن ابراهيم نعمانى، كتاب الغيبة، تحقيق على اكبر غفارى، مكتبة الصدوق، تهران‏ص160.

5) جمعى از نويسندگان حوزه، همان، ‏على اكبر ذاكرى، ص 72.

6) ملا محسن فيض كاشانى، الوافى، مكتبة اميرالمؤمنين عليه السلام ، اصفهان، ج 2، ص 414.

7) همان، ص 416.

8) المسائل العشرة في الغيبة، ص82؛ الرسالة الاولي في الغيبة، ص12(مصنفات شيخ مفيد؛ ج7، چاپ کنگره هزاره شيخ مفيد).

9) جمعى از نويسندگان حوزه، چشم به راه مهدى (عج)، مقاله‏ى «ارتباط با امام زمان (عج) در عصر غيبت»، على‏اكبر ذاكرى، ص 45.

10 ) همان، ص 47.

11) رجوع شود به مقاله‏ى « بررسى پيام معروف امام مهدى عليه السلام پيرامون عدم امكان نيابت خاص از جانب‏ايشان».

12) همان.

13) جمعى از نويسندگان مجله حوزه، چشم به راه مهدى(عج)، مقاله‏ى «ارتباط با امام زمان(عج) در عصرغيبت»، على‏اكبر ذاكرى، ص 48.

14) قطب الدين راوندى، الخرائج والجرائح، ج 1، صص 475-477؛ على بن عيسى ابن الفتح الاربلى، كشف‏الغمّه فى معرفة الائمه، ج 2، ص 205؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 52، ص 58، و ج 99 ، ص 226 ؛ شيخ ‏حر عاملى، اثبات الهداة، ج 7، ص 346 ؛ سيد هاشم بحرانى، مدينة المعاجز، ص 614.

15) جمعى از نويسندگان مجله حوزه، همان، على‏اكبر ذاكرى، ص 48.

16) « (ظهر) الشيء، يظهر، ظهوراً- برز بعد الخفاء»؛ احمدبن حنبل محمدبن على المقرّى القيّومى، المصباح المنير، ج 2، ص 40؛ « الظهور: بدو الشيء الخفي»؛ ابن منظور، لسان العرب، ج8، ص279.

17) همانطور که علماي شيعه نيز از ظهور، آشکار شدن بمانند اجداد طاهرينشان را منظور کرده اند که از آن جمله مي توان به سعدبن عبدالله بن ابي خلف الاشعري القمي اشاره کرد که مي گويد: « و انه في هذه الحاله مستتر خائف مغمود مأمور بذلک؛ حتي يأذن الله عز و جل له فيظهر و يلعن أمره، کظهوره من مضي قبله من آبائه اذ الامر لله تبارک و تعالي يفعل ما يشاء ويأمر بما يريد من ظهور و خفاء و نطق و صموت»؛ المقالات و الفرق ص103.

18) جمعى از نويسندگان مجله حوزه، چشم به راه مهدى (عج)، مقاله‏ى «ارتباط با امام زمان عليه السلام در عصرغيبت»، على اكبر ذاكرى، ص 48.

19) على‏اكبر قرشى، قاموس قرآن، ج 3، ص34.

20) تفسير نمونه، ج 2، ص156.

21) محمدبن ابراهيم نعمانى، كتاب الغيبة، ص 144.

22) جمعى از نويسندگان مجلّه حوزه، چشم براه مهدى (عج)، مقاله «ارتباط با امام زمان عليه السلام در عصر غيبت»، على‏اكبر ذاكرى، ص61.

23) فضل بن عمر از امام صادق عليه السلام نقل مي کند که فرمود: «در هنگام ظهور ايشان، چشمي او را نمي بيند مگر آنکه قبلا او را ديده است. کسي که غير اين را بگويد، او را تکذيب کنيد»؛ سيد حسن مير جهاني، نوائب الدهور في علائم الظهور، ج3، ص106.

24) محمدبن ابراهيم نعمانى، همان، ص14، ص164 و...

25) همان.

/ 1