بررسى دلايل منكرين ارتباط (ملاقات) با امام مهدى عليه السلام
حميدرضا، محمدينوع نوشته: مقاله كيفيت اثر: تأليفموضوع: مهدويت ناشر: سايت حضرت مهدي عليه السلامزبان اصلي: فارسي محل نشر: قمعنوان به زبان اصلي: بررسى دلايل منكرين ارتباط (ملاقات) با امام مهدى عليه السلام سال نشر: 1381چكيده:
در اين مقال به رد كساني كه منكر ملاقات با امام زمان عليه السلام شده اند پرداخته شده است.بسم الله الرحمن الرحيمبررسى دلايل منكرين ارتباط (ملاقات) با امام مهدى عليه السلام
در عصر غيبت كبرا
نگارنده: حميد رضا محمدىبا توجه به سلسله مباحثى كه پيرامون ارتباط با امام مهدى عليه السلام درعصر غيبت كبرا بدانپرداختيم، در اين مبحث، به دو ديدگاه ديگرى كه در اين زمينه مطرح است اشاره كرده و به بررسى قول منكرين ارتباط با امام مهدى عليه السلام در عصر غيبت كبرا خواهيم پرداخت.قبل از آغاز بحث، لازم است اين مطلب مورد توجه قرار گيرد كه منظور از ارتباط در نزد منكرين كه آن را در عصر غيبت منتفى مىدانند، چيست؟همانطور كه در مباحث گذشته به آن اشاره شد، ارتباط را به دو صورت كلى مىتوان تقسيم نمود:نخست: ارتباط روحى و معنوى كه شامل: ارتباط عادى روح از قبيل توسلات و توجهات، عالم رؤيا و در عالم مكاشفه و مشاهده ؛دوم: ارتباط جسمانى و ظاهرى كه شامل: ارتباط به مانند نايبان چهارگانه كه به صورت مستمر، دائم و ارادى است، ارتباط توسط نامه وعريضه نويسى، ارتباط به وسيلهى نايب و سفير و ارتباط به صورت مشاهدهى جسمانى يا ملاقات حضورى.آنچه كه در اين مقام مطرح است، بحث پيرامون دو مقوله است:الف) آيا ارتباط در عصرغيبت كبرا به مانند نايبان خاص امام زمان عليه السلام كه در عصر غيبت صغرا، با اراده خويش وبدون واسطه خدمت حضرت مشرف شده و سؤالات شيعيان را به محضر ايشان عرضه داشته وجواب دريافت مىداشتند امكان پذير است يا خير؟ بهطورى كه هر زمان بتوان خدمت آنحضرت مشرف شد و از ايشان استفاده كرد.ب) آيا ملاقات و مشاهده آن جناب، بهطورى كه بهاذن خداى تعالى و امام عصر ارواحنا فداه (نه با اراده ملاقات كننده) بوده و برخى بتوانند خدمت آنجناب مشرف شده و بهرهمند گردند، ممكن است يا خير؟آنچه كه يقينى است و اجماع علما(چه منكرين و چه مثبتين) بر آن استوار است، اين استكه ارتباط با امام عصرارواحنافداه در عصر غيبت كبرا، به مانند نايبان چهارگانه كه واسطه بين امام ومردم بودند، غير ممكن است و مدعيان چنين ارتباطى را - چه به راست و چه به دروغ- دروغگو وافترازننده معرفى كردهاند؛ همانطور كه روايات بسيارى از جمله توقيع معروف سَمُرى ، برتكذيب اين چنين مدعيانى تأكيد و تصريح دارد.اما آنچه در آن اختلاف شده است، امكان و يا عدم امكان ملاقات جسمانى با امام مهدى عليه السلام در عصر غيبت كبرا است.برخى ملاقات با امام مهدى عليه السلام را در عصر غيبت كبرا ممكن دانسته و دلايلى را نيز براىآن ارائه كردهاند(1)؛ و برخى ديگر نيز ملاقات با امام مهدى عليه السلام را در عصر غيبت كبرا غيرممكن دانسته و قائلند كه امكان چنين ارتباطى با امام زمان عليه السلام براى شيعيان وجود نداشته و برابر دستورآن حضرت، مدعى ديدار را بايد تكذيب نمود. آنها براى عدم امكان ملاقات، شواهد و دلايلىآوردهاند كه به تمام آنها در اين مقاله اشاره كرده و به نقد و بررسى آن خواهيم پرداخت.الف)استناد به نظر برخى از علماى بزرگ ؛ مانند: « 1- محمدبن ابراهيم، معروف به نعمانى، ازعلماى قرن چهارم و نويسنده كتاب الغيبة ،2 - فيض كاشانى در كتاب وافى ، 3- كاشف الغطاء در رسالهى حق المبين و 4- شيخ مفيد كه ايشان، امكان ديدار با حضرت را در غيبت كبرا، برابرروايات، مخصوص خادمان حضرت مىداند».(2)ب) بعضى از روايات كه مورد استناد مخالفان قرار گرفته است، كه در هنگام ارائه دليل، به بيان رواياتى پيرامون عدم امكان ملاقات و رؤيت مىپردازند ؛ لذا مىگويند: «رواياتى كه بر ديدگاهنخست (عدم امكان ارتباط) دلالت مىكند، بسيارند ؛ مانند: 1- توقيع آن حضرت به على بنمحمد سَمُرى، 2- رواياتى كه بر ناشناخته بودن حضرت در ميان مردم دلالت مىكنند، 3-رواياتى كه دلالت مىكنند امام عليه السلام در مراسم حج ديده نمىشود و 4- رواياتى كه بر امتحان شيعه در دوران غيبت دلالت دارند»(3).حال در اينجا به بررسى و تبيين هر يك از دلايل مذكور مىپردازيم.الف - بيان برخى علماى بزرگ پيرامون عدم امكان ملاقات و رؤيت امام مهدى عليه السلام.نخستين مطلبى كه پيرامون عدم امكان ارتباط ارائه دادهاند، نظر برخى علماى بزرگ مبنى بر عدم ملاقات با امام مهدى عليه السلام است كه به بيان و بررسى آن خواهيم پرداخت.شيخ نعمانى در كتاب خويش مىنويسد:محظورٌ عليهم الفحص و الكشف عن صاحب الغيبة و المطالبة باسمه اوموضعه او غيابه او الاشادةُ بذكره فضلاً عن المطالبة بمعاينته؛ (4)براى شيعيان جستوجو از امام و كشف صاحب غيبت و به دنبال نام، محلسكونت و محل غيبت او بودن و يا اشاره به ذكر او كردن، ممنوع است، تا چهرسد بر آن كه بخواهند آشكارا او را ببيند؛(5)و يا فيض كاشانى در كتاب خويش مىنويسد:لانَّ سائر الشيعه ليس لهم فيها اليه سبيلٌ ؛(6)(به جز مواليان آن حضرت)، ساير شيعيان، راهى براى رسيدن به محضر امامزمانشان ندارند؛ و در جايى ديگر ميگويد:فانَّ فى الطويلة ليس لشيعته اليه سبيلٌ ؛(7)در غيبت طولانى (كبرا)، براى شيعيان راهى براى شرفيابى ارادى به خدمتآن حضرت وجود ندارد.شيخ مفيد نيز در اين باره مىفرمايد:فأنَّه لابُدَّ للقائم المنتظر من غيبتين احدهما اطول من الاخرى و يعرف خبرهالخاص فىالقصرى و لايعرف العامّ له مستقراً فى الطولى، الاّ من تولّى خدمتهمن ثقاة اوليائه ؛(8)ناچاراً براى قائم منتظرعليه السلام دو غيبت است كه يكى از ديگرى طولانىترمىباشد؛ در غيبت كوتاه مدت (صغرا)، عده كمى از خواص، از محلاستقرار آن حضرت باخبرند؛ و در غيبت كبرا، هيچ كس از مكان آن جنابآگاه نيست، مگر اوليائى كه منسب خدمتگذارى آن جناب را دارند.موارد مذكور، پارهاى از فرمايشات علمايى بود كه مخالفان مىخواهند با استناد به سخن آنان، ملاقات با امام عصرعليه السلام را غيرممكن نشان دهند؛ ولى با بررسى و دقت نظر در نظرات اين بزرگان، خواهيم ديد كه استفاده مخالفان از سخن اين علما نادرست مىباشد؛ زيرا منظور آنها ازعدم امكان ارتباط، ارتباطى همچون ارتباط نايبان چهارگانه در عصر غيبت صغرا است؛ يعنىكسى نمىتواند از مكان اقامت و سكونت آن حضرت اطلاع داشته باشد و با اراده خود به محضرايشان مشرف شده و ايشان را مشاهده و ملاقات نمايد؛ و اين مطلب دقيقاً در سخنان آنانمشاهده مىشود ؛ به عنوان مثال شيخ نعمانى مىگويد:براى شيعيان جستوجو از امام و كشف صاحب غيبت و به دنبال نام، محلسكونت و محل غيبت او بودن و يا اشاره به ذكر او كردن ممنوع است، تا چهرسد بر آن كه بخواهند آشكارا او را ببينند.يا فيض كاشانى مىگويد:ساير شيعيان راهى براى رسيدن به محضر امام زمانشان ندارند.و در ادامه مىگويد:در عصر غيبت طولانى (كبرا)، براى شيعيان راهى كه براى شرفيابى ارادىخدمت آن حضرت باشد، وجود ندارد؛همچنين شيخ مفيد مىفرمايد:در غيبت كبرا، هيچ كس از مكان آن جناب آگاه نيست.آنچه كه از سخنان مذكور فهميده مىشود، اين است كه در عصر غيبت طولانى(كبرا) راهى كه بتوان با اراده خود خدمت آن جناب مشرف شد و ايشان را ملاقات كرده و بهره برد، وجود ندارد، با دقت در اين سخنان فهميده مىشود كه در عدم امكان اين نوع ارتباط و ملاقات (يعنى ارتباط دائمى) كسى ترديد ندارد و همه موافقند ؛ اما نبايد سخنان مذكور را در باره ملاقات غير اختيارىكه براى مؤمنان اتفاق مىافتد و گاهى توفيق شرفيابى خدمت امام عصرعليه السلام را مىيابند، بكار برد؛ لذا اين استناد آنها به كلام برخى علما از بحث امكان ملاقات با آن حضرت كه به صورت غيرارادى و غير اختيارى باشد، خارج است.ب) رواياتى كه به عدم امكان ملاقات و رؤيت آن حضرت اشاره دارندتوقيع شريف: مهمترين و معتبرترين دليل بر نفى رؤيت و مشاهده امام زمان عليه السلام در عصر غيبت، توقيعى است كه شش روز پيش از مرگ علىبنمحمد سَمُرى، آخرين سفير خاصامام زمان عليه السلام از ناحيه آن صادر شده است. بنابر اين توقيع، مدعى مشاهده درغگو و ادعاى وىقابل پذيرش نيست.(9)در رابطهى با اين توقيع، مطالب و برداشت هايى ابراز شده كه به بيان و بحث پيرامون آنهاخواهيم پرداخت. به عنوان مثال مخالفان امكان مشاهده مىگويند:نخست اينكه: «اين توقيع شريف صراحت دارد بر اينكه: هر كس ادعاى ديدار با حضرت حجت رابكند، سخنش پذيرفته نيست و در ادعاى خود، دروغگوست؛ در نتيجه، نمىتوان او را تصديقكرد و بايد به تكذيبش پرداخت».(10)براى تبيين بحث، لازم است كه در اينجا، منظور از مشاهده در توقيع را بيان نموده و سپسبحث را آغاز نماييم.همان طور كه در مقالات گذشته بدان اشاره شد،(11)منظور از مشاهده در توقيع شريف، همان مشاهدهاى است كه به مانند نايبان چهارگانه باشد و اين نوع ارتباط در ابتداى توقيع، به طور روشن توسط امام عصر ارواحنا فداه نفى شده است و با توصيه به آخرين نايب خويش به عدم تعيينجانشين پس از خود، مدعيان چنين ارتباطى، دروغگو و افترا زننده شمرده مىشوند.اين مسئله را از بررسى نكات ادبى توقيع، سيره و بيان علماى پيرامون مشاهده مذكور درتوقيع و تشرفات بسيارى كه براى بزرگان حاصل شده، مىتوان برداشت نمود ؛(12) لذا توقيع شريف شامل كسانى نمىگردد كه از ملاقات خويش با امام زمان عليه السلام پرده بر مىدارند ؛ بلكه تنهاكسانى را شامل مىگردد كه مدعى ارتباط دائمى و مستمر بوده و خود را واسطه ميان امام عصرعليه السلام و مردم بدانند؛ همانطور كه بعضى در طول تاريخ اين ادعا را نمودهاند و خود را باب خواندهاند.دوم: دومين استدلالى كه مخالفان ملاقات جسمانى با امام عصرارواحنا فداه پيرامون توقيع بيان مىكنند اين است كه: بخش اول توقيع، نفى وصايت و سفارت مىكند و به استناد به همين بخش از توقيع، علماى ما مدعيان نيابت را رد مىكردند؛ از جمله ابن قولويه كه ايشان با استناد بهقسمت اول توقيع، ادعا نيابت ابوبكر بغدادى را رد كرده است از جمله مىفرمايد:انَّ عندنا أنَّ كل من ادعى الامر بعد السمرى فهو كافر منمسّ ضالّ مضلّ؛زيرا نزد ما شيعيان هر كس كه ادعاى نيابت كند پس از سَمُرى، پس او كافر،فاسد، گمراه و گمراهكننده است.(13)با بررسى توقيع شريف خواهيم ديد كه اين ادعاى آنها نيز صحيح نيست ؛ بلكه تمام توقيع استكه مدعيان نيابت را رد مىكند و استناد به قول برخى، از جمله ابن قولويه رحمه الله مؤيد حرف آنهانمىتواند باشد.بيان مطلب: با بررسى توقيع شريف از اين منظر، چند مطلب به چشم مىخورد:الف-براى ادعاى خويش كه توقيع را به دو قسمت تقسيم كرده و فقط قسمت اول را مربوط به نيابت خاصه مىدانند، دليلى ارائه نكردند.ب-ابنقولويه چطور به بخشى از توقيع، در رَد ابوبكربغدادى، استناد كرده است، در حالى كه از ايشان تشرفى نقل شده و مدعى آن نيز بوده است(14)؛ كه اگر دليل ابن قولويه براى رَد مدعيان نيابت، فقط صدر روايت بوده است؛ پس با قسمت دومتوقيع، بايد مدعيان مشاهده و ملاقات را رَد كرده؛ با اين وجود ابن قولويه كلام خود را نقض كرده است؛ لذا استناد ايشان بر رَد ادعاى نيابت ابوبكر بغدادى، تمام توقيع بوده است نه قسمتى از آن.ج-اگر به طور فرض قائل شويم كه توقيع از دو قسمت تشكيل شده است، باز ايفاء كننده نظر آنها نيست؛ زيرا كه (همانطور كه اشاره شد) قسمت دوم توقيع نيز كه در آن از مشاهده بحث شده است، همان نيابت خاصه است.هر دو قسمت، پيرامون نيابت و مدعيان آن، و توقيع در اصل، يك امر واحد را توضيح و نفى مىكند.سوم: سومين مطلبى كه قابل بحث است، اين است كه مىگويند: «توقيع، نفى ظهور و رؤيت كلىمىكند؛ زيرا به معناى بروز پس از خفاست و جمله «فلاظهور» همراه استناد، بدين معنا است كه هيچظهورى ندارد و افراد، وى را مشاهده نمىكنند؛ مگر پس از اذن خداوند، از اين روى، فقره بعدىتوقيع، تأكيدى است بر اين بخش توقيع». (15)آرى، ظهور در لغت، به معناى بروز پس از خفاست(16)؛ ولى چه بروزى و ظهورى منظور امام مهدى عليه السلام است كه با « لاء نفى» آنرا نفى مىكند؟ آيا اين ظهور به معناى اينكه آن حضرت بمانند اجداد گراميشان كه در بين مردم حضور مستمر و دائمى داشته و زندگى عادى خويش را انجامدهند، نمىباشد؟ آيا نمىتوان گفت، كه ظهور آن جناب، به معناى آشكار شدن پس از غيبتىطولانى است كه ايشان در بين مردم حضور مستمر داشته و مردم با ايشان بتوانند در تماس وارتباط بوده و از ايشان بهرهها ببرند؟(17)آرى! اينكه امام عصر ارواحنافداه مىفرمايد: «فلا ظهور» ، مىخواهند نفى تمام ظهور هاى ديگر، غيراز ظهور خويش را كنند، ظهورهايى كه اشخاصى همچون: مهدى سودانى، سيدعلى محمد باب وديگران ادعا كردهاند.علاوه بر آن اگر مدعى شوند كه «توقيع، نفى ظهور و رؤيت كلى مىكند و جمله«فلا ظهور» اينمعنى را مىرساند»(18)، مخالفت با برخى رواياتى كه خود در اين مقال بيان كردهاند، مىكند؛ زيرا كه در آن روايات اشاره شده است كه حضرت در بين مردم حاضر مىشوند، بر فرشهايشان قدممىگذارند، در مجالسشان شركت مىكنند، بر آنها سلام مىكنند و… كه اين مطالب دلالت بر رؤيتآن حضرت توسط مردم مىكند، لذا برداشت آنها از « فلا ظهور» كه مىگويند «مطلقاً» رؤيت مىكند،يك برداشت اشتباهى است كه ناشى از عدم دقت در معناى اصطلاحى آن شده است.2 و 3-رواياتى كه دلالت بر ديده شدن و عدم رؤيت آن جناب دارند، چه در حج و چه در غيرحج.دومين و سومين دليلى كه منكرين ملاقات و رويت امام عصر ارواحنافداه ارائه دادهاند، رواياتى كه دلالت بر عدم رؤيت آن جناب دارد. قبل از شروع، لازم است معناى «رؤيت» بيان شده؛ سپس به بررسىروايات پرداخته شود.رؤيت به معانى: ديدن، دانستن و نگاه كردن(19) مىباشد كه گاهى به معناى «علم» و «دانستن» استعمال مىشود.(20) امّا رواياتى را كه منكرين رؤيت ارائه دادهاند، در آنها از ماده «رأى» استفاده شده است، از جمله: لاتُرى، لايُرى، لاتَرَون وبه عنوان مثال، به روايتى استناد مىكنند كه اميرالمؤمنين عليهالسلام مىفرمايد:إنّ حجتها عليها قائمةٌ، ماشية فى طُرُقها، داخلةٌ فى دورها و قصورها، جوّالةٌ فى شرق هذه الارض و غربها. تسمع الکلام و تسلم علي الجماعة، تَري و لا تُري الي الوقت و الوعد و النداء المنادي من السماء. ألا ذلک اليوم فيه سرور ولد علي و شيعته؛(21)حجت حق بر زمين استوار است، در جادهها حركت مىكند، در خانهها و قصرها واردمىشود و در شرق و غرب زمين به گردش مىپردازد، سخن مردم را مىشنود و برجماعت مردم سلام مىكند، مىبيند و ديده نمىشود، تا زمان ظهور و وعده الهى ونداى آسمانى، هان! آن روز، روز شادى فرزندان على و شيعيان اوست .(22)با توجّه به اين روايت، برخى استدلال به عدم رؤيت امام زمان عليه السلام تا قبل از نداى آسمانىكردهاند، از طرف ديگر با دقت در روايت شريف و كه براى رؤيت در نظر گرفتهاند، خواهيم ديد كه «لاترى » به معناى ديده نشدن نيست؛ بلكه به معناى نشناخته نشدن آن جناب است، به اين معنىكه شيعيان ايشان را ؛ ولى نمىدانند ايشان امام زمان عليه السلام است؛ همانطور كه در روايتى ازامامصادق عليه السلام آمده است كه پس از ظهور امام عصر ارواحنا فداه، عدّه بسيارى مدعى مىشوندكه در عصر غيبت ايشان را ديدهاند؛ ولى اكنون شناختهاند.(23) علاوه به آن در بسيارى از روايات به اين مسئله اشاره شده است كه آن حضرت مىبيند و مى شناسد؛ ولى شناخته نمىشود؛ (24) بنابراين حداكثر چيزى كه از اين روايت و تطبيق اين روايت با ديگر احاديث استنباط مىشود، ايناست كه حضرت در عصر غيبت شناخته نمىشود؛ نه اينكه ديده نمىشود و رواياتى همچونروايت فوق كه اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايد: «در جادهها قدم مىگذارد، در خانهها و قصرها واردمىشود و در شرق و غرب زمين گردش مىكند، سخن مردم را مىشنود و بر مردم سلام مىكند»، دلالت مىكند آن حضرت حضور فيزيكى در بين مردم دارند؛ زيرا در غير اين صورت اين مسائلىكه پيرامون امام مهدى عليه السلام مطرح شده است معنى ندارد و به عنوان مثال، سلام كننده كسى كه ديده نشود، جواب دهنده، بر فرض شنيدن صدا، نمىداند به چه كسى جواب سلام دهد؛ لذاچنين سلامى لغو و از امام عصر ارواحنا فداه به دور بوده و مبرّاى از آن هستند. علاوه بر آن، گاهىرؤيت به معناى دانستن و علم استعمال مىشود؛ لذا در اينجا نيز ديده نشدن حضرت به معناىشناخته نشدن است نه چيز ديگر.پس «بطور مطلق نفى رؤيت» كردن صحيح نيست و حداكثر آنچه از تحليل« نعمانى» در ذيلاين حديث شريف استفاده مىشود، ديده نشدن نيست؛ بلكه شناخته نشدن است؛ زيرا كه درغير اين صورت، اشكالهاى فوق بر ايشان وارد است؛ علاوه بر آن ايشان در كتاب خويش، برخىرواياتى را ذكر مىكند كه در آن اشاره به ديده شدن و شناخته نشدن آن حضرت دارد (25) كه خود مؤيد حرف ماست.امّا استناد آنها به روايتى از امام صادق عليه السلام، نقل شده است، اثبات كننده قول آنها نيست؛ بلكه دليلى است بر اثبات ما؛ زيرا روايت تصريح دارد كه ايشان مردم را مىبيند و مى شناسد؛ ولى آنها ايشان را مىبينند و نمىشناسند.مخالفان، روايات ديگرى را نيز براى اثبات نظرات خود آوردهاند كه در پاسخ، همان جوابهاىسابق كافى است.4- آخرين قسمتى را كه منكرين ملاقات با امام عصر ارواحناهفداه ارائه دادهاند، رواياتي است كه دلالت بر امتحان شيعه در دوران غيبت مىكند و چون آنرا دليلى قابل توجّه بر عدم رؤيت وملاقات با امام مهدى عليه السلام نديديم، از بررسى آن خوددارى مىكنيم.خلاصه بحث
منكرين ملاقات با امام عصر ارواحنافداه، براى نظريه خود، به يك مؤيد و چهار دليل استنادكردهاند؛ مؤيد آنها، كلام برخى علماء بوده؛ لكن همانطور كه اشاره شد، منظور از اين علماء، درنفى ارتباط، ارتباط به مانند نواب چهارگانه بوده، نه نفى رؤيت و ملاقات؛ و چهار دليلى را كه ارائهكرهاند عبارت بود از توقيع كه مهمترين و معتبرترين دليل مخالفان بر عدم ملاقات و رؤيت بود ودر جواب گفته شد كه مشاهده منظور در توقيع، رؤيت و ملاقات نيست؛ بلكه ارتباط خاص بمانندنائبان چهارگانه است؛ لذا با اين بيان، بر فرض دو بخش بودن توقيع، هيچ يك از اين دو بخش،معنايى غير از نيابت خاصه ندارند؛ دومين و سومين دليل نيز رواياتى بود كه دلالت بر عدم رؤيتآن جناب مىكرد؛ در اين روايات، با توجّه به معناى لغوى آن و روايات وارد در اين باب، عدمرؤيت به معناى ديده نشدن نيست؛ بلكه به معناى شناخته نشدن است. آخرين دليل آنها نيزرواياتى بود كه به امتحان شيعيان در عصر غيبت دلالت مىكرد كه به علت محكم نبودن آن، ازبررسى آن خوددارى مىكنيم.1) رجوع شود به مقاله ى «بررسى امكان ارتباط (ملاقات) با امام مهدى عليه السلام در عصر غيبت كبرا».2) جمعى از نويسندگان حوزه، چشم به راه مهدى(عج)، مقالهى «ارتباط با امام زمان (عج) در عصر غيبت»، على اكبر ذاكرى، صص 44-45.3) همان، ص 45.4) ابن ابى زينب، محمدبن ابراهيم نعمانى، كتاب الغيبة، تحقيق على اكبر غفارى، مكتبة الصدوق، تهرانص160.5) جمعى از نويسندگان حوزه، همان، على اكبر ذاكرى، ص 72.6) ملا محسن فيض كاشانى، الوافى، مكتبة اميرالمؤمنين عليه السلام ، اصفهان، ج 2، ص 414.7) همان، ص 416.8) المسائل العشرة في الغيبة، ص82؛ الرسالة الاولي في الغيبة، ص12(مصنفات شيخ مفيد؛ ج7، چاپ کنگره هزاره شيخ مفيد).9) جمعى از نويسندگان حوزه، چشم به راه مهدى (عج)، مقالهى «ارتباط با امام زمان (عج) در عصر غيبت»، علىاكبر ذاكرى، ص 45.10 ) همان، ص 47.11) رجوع شود به مقالهى « بررسى پيام معروف امام مهدى عليه السلام پيرامون عدم امكان نيابت خاص از جانبايشان».12) همان.13) جمعى از نويسندگان مجله حوزه، چشم به راه مهدى(عج)، مقالهى «ارتباط با امام زمان(عج) در عصرغيبت»، علىاكبر ذاكرى، ص 48.14) قطب الدين راوندى، الخرائج والجرائح، ج 1، صص 475-477؛ على بن عيسى ابن الفتح الاربلى، كشفالغمّه فى معرفة الائمه، ج 2، ص 205؛ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 52، ص 58، و ج 99 ، ص 226 ؛ شيخ حر عاملى، اثبات الهداة، ج 7، ص 346 ؛ سيد هاشم بحرانى، مدينة المعاجز، ص 614.15) جمعى از نويسندگان مجله حوزه، همان، علىاكبر ذاكرى، ص 48.16) « (ظهر) الشيء، يظهر، ظهوراً- برز بعد الخفاء»؛ احمدبن حنبل محمدبن على المقرّى القيّومى، المصباح المنير، ج 2، ص 40؛ « الظهور: بدو الشيء الخفي»؛ ابن منظور، لسان العرب، ج8، ص279.17) همانطور که علماي شيعه نيز از ظهور، آشکار شدن بمانند اجداد طاهرينشان را منظور کرده اند که از آن جمله مي توان به سعدبن عبدالله بن ابي خلف الاشعري القمي اشاره کرد که مي گويد: « و انه في هذه الحاله مستتر خائف مغمود مأمور بذلک؛ حتي يأذن الله عز و جل له فيظهر و يلعن أمره، کظهوره من مضي قبله من آبائه اذ الامر لله تبارک و تعالي يفعل ما يشاء ويأمر بما يريد من ظهور و خفاء و نطق و صموت»؛ المقالات و الفرق ص103.18) جمعى از نويسندگان مجله حوزه، چشم به راه مهدى (عج)، مقالهى «ارتباط با امام زمان عليه السلام در عصرغيبت»، على اكبر ذاكرى، ص 48.19) علىاكبر قرشى، قاموس قرآن، ج 3، ص34.20) تفسير نمونه، ج 2، ص156.21) محمدبن ابراهيم نعمانى، كتاب الغيبة، ص 144.22) جمعى از نويسندگان مجلّه حوزه، چشم براه مهدى (عج)، مقاله «ارتباط با امام زمان عليه السلام در عصر غيبت»، علىاكبر ذاكرى، ص61.23) فضل بن عمر از امام صادق عليه السلام نقل مي کند که فرمود: «در هنگام ظهور ايشان، چشمي او را نمي بيند مگر آنکه قبلا او را ديده است. کسي که غير اين را بگويد، او را تکذيب کنيد»؛ سيد حسن مير جهاني، نوائب الدهور في علائم الظهور، ج3، ص106.24) محمدبن ابراهيم نعمانى، همان، ص14، ص164 و...25) همان.