[سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار طلاب و اساتید مدرسه‏ علمیه‏ آیة الله مجتهدی] نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار طلاب و اساتید مدرسه‏ علمیه‏ آیة الله مجتهدی] - نسخه متنی

مقام معظم رهبری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بيانات حضرت آيت الله خامنه اي در ديدار طلاب و اساتيد مدرسه‏ علميه‏ آيةالله مجتهدى

21 / 03 / 1383

بسم‏ اللّه‏ الرّحمن ‏الرّحيم

‎خيلى خوشوقتم و خوشحالم از اين که اين توفيق را به دست آوردم که امروز در اين جا با شما جوانان مؤمن و طالب علم و فعال در عرصه ى کسب علم و معرفت در حوزه ى دينى، ملاقات کنم. از سالها پيش خيلى مايل بودم که يک وقت به مدرسه ى شما و اين حوزه ى گرمى که در تهران برخلاف معمول بحمدالله با همت بلندى به وجود آمده، خودم بيايم و از نزديک آن جا را ببينم. اما امروز بحمدالله اين توفيق را پيدا کرديم که شما به اين جا تشريف بياوريد و از نزديک زيارتتان کنيم. خيلى قبل از آن که خدمت جناب آقاى مجتهدى برسم و ايشان را از نزديک زيارت کنم، مدرسه ى ايشان را پيش از انقلاب مى شناختم و نام و آوازه ى اين مدرسه را شنيده بودم. ايشان همت کردند و در تهران يک حوزه ى علميه ى واقعى و جدى تشکيل دادند؛ اين چيز خيلى کمياب و کم نظيرى بوده است. عشق و علاقه ى ايشان به اين کار و تلاش مخلصانه يى که انجام دادند، کمک الهى را جلب کرد و ايشان توانستند اين کار را انجام دهند. اين مدرسه بحمدالله برکاتى هم داشته است.

از سالهاى متمادى فضلاى برجسته و علماى محترمى از همين کانون بنا شده ى بر عشق و همت و تلاش و اخلاص بيرون آمده اند و در نقاط مختلف مشغول انجام وظيفه اند؛ اين را بايد قدر بدانيم. امروز هم اين مدرسه قائم به شماست؛ شما طلاب عزيز و حضرات مدرسين و علماى اعلامى که تدريس را در اين مدرسه برعهده دارند. آنچه مهم است، اين است که در يک جامعه ى روبه رشد و داراى آرمانهاى والاى علمى و اجتماعى و دنيايى، اگر يک جريان متنفذ فرهنگى وجود داشته باشد که تلاشها و حرکت اين جامعه را هدايت کند، اين جامعه به خير و صلاح و فلاح خواهد رسيد؛ اما اگر يک چنين جريان فرهنگىِ دينىِ الهى و معنوى در جامعه ى در حال رشد و توسعه ى علمى وجود نداشته باشد، نتيجه همان چيزى مى شود که شما امروز در جوامع پيشرفته ى غربى داريد مشاهده مى کنيد. هرچه پيشرفت بيشتر است، دورى از صلاح و انسانيت و عدالت هم بيشتر است. اوج تمدن مادى از لحاظ علم و ثروت و قدرت نظامى و تلاش سياسى و ديپلماسى را امروز شما در امريکا مى بينيد. امريکا کشورى است داراى ثروت و قدرت افسانه يىِ نظامى و تحرک سياسى فوق العاده؛ اما اوج دورى از انسانيت و معنويت و اخلاق و فضيلت را هم شما در همين جامعه ى امريکايى مى بينيد، که قبل از اين در هيچ جامعه ى ديگرى ديده نشده است. امروز مستنکرترين کارهاى بشرى، اخلاقى، جنسى و اجتماعى در همين جامعه ى پيشرفته و جوامع نظير آن به شکل قانون و عرفِ مقبول درآمده است.

گناه در همه ى جوامع بشرى هست؛ اما گناهى که عرف و قانون بشود و براى آن سرمايه گذارى و از آن دفاع شود، انحرافى بى نظير است. امروز اين انحراف، در جامعه ى امريکايى به عنوان پيشرفته ترين جامعه ى علمى، صنعتى، مالى، اقتصادى و سياسى بروشنى و وضوح مشاهده مى شود. شما مى بينيد يک مرد يا يک زن، با ظاهر آراسته و با شکل کاملاً مطلوب، که اگر کسى اين مرد را در خيابان يا اين زن را در يک فروشگاه ببيند، هيچ گونه احساس بدبينى يى نسبت به روش اخلاقى او ندارد؛ اما همين مرد و همين زن در زندان ابوغريب بغداد به يک گرگ درنده تبديل مى شود. چرا که زير اين ظاهر انسان تميز، مرتب، ادلکن زده و و کراوات و پاپيون بسته يک سگ وحشى خوابيده است. عکسهايى که از زندان ابوغريب منتشر شد، خواب رفته ترين لايه هاى اجتماعى جوامع غربى را هم تکان داد و بيدار کرد. شکنجه گر، يک زن - با احساسات لطيفى که يک زن بايد داشته باشد - شکنجه شده، چندين مرد عراقى، جرم مورد سوءظن قرار گرفتن؛ همين! و شکنجه، در حد اعلاى شنائت؛ و جامعه يى که اين جنايت را مرتکب شده است، يک جامعه ى پيشرفته ى علمى، صنعتى، مدنى، پُرادعا و مدعى رهبرى بشريت! وقتى رگه ى هدايت معنوى و جريان متنفذ فرهنگىِ سالم در جامعه يى غايب بود، نتيجه اين مى شود؛ گناه بزرگ تمدن غربى همين بود. اين که گفته مى شود اسلام گرايانِ روشنفکر و روشن بين با تمدن غربى مخالفند، خود معاندان غربى نعل واژگونه مى زنند؛ وانمود مى کنند اينها با علم و پيشرفت مخالفند؛ در حالى که مخالفت مؤمنِ به اسلام با تمدن غربى به خاطر پيشرفت علمى و مبارزه ى با خرافات و علمى کردن همه ى روابط اجتماعى نيست؛ به خاطر خلأ معنويت و فضيلت در اين مجموعه ى دنيايى است.

البته اين سرنوشت غرب بود که به اين ورطه دچار شود. روحانيتى که غرب قبل از رنساس اروپا به آن دچار بود - آن کج فکريها، آن واپسگرايى ها، آن تعصبهاى عنادآميز و بکلى دور از عقل و منطق - واکنشش همين ها هم بود. وقتى با علم و پيشرفت مخالفت مى کردند و انسانها را به جرايم موهوم، زنده زنده در آتش مى سوزاندند - اين مربوط به همين دو سه قرن پيش اروپاست؛ مال خيلى قديم نيست - وقتى خرافات زشت بر همه ى شؤون فکرى و معنوى اروپا و کليساى آن روز حاکم بود، نتيجه اش مى شود همين چيزى که در اروپا پيش آمد و اروپا را در اين سراشيب انداخت. شما جوانها آن روز را خواهيد ديد که اين دنياى متمدن غربى از نبود معنويت، دچار هلاکت و نابودى خواهد شد؛ از اوج توانايى ها و اقتدارى که امروز از آن برخوردار است، به حضيض ذلت و ناتوانى خواهد افتاد. نتايج فعل و انفعالات تاريخى، سريع و زودرس نيست. روزى اين نتايج ديده خواهد شد که ديگر علاج پذير نيست؛ و آن روز براى تمدن غربى فراخواهد رسيد؛ هشدارش را هم همين امروز خود روشن بينان غربى دارند مى دهند. اين حرفى نيست که منِ طلبه اين جا بنشينم و از دور بگويم؛ نه، اين حرف و فهم خود آنهاست؛ ما هم البته همين را مى فهميم. اين به خاطر چه بود؟ اينها در علم مشکلى نداشتند. از طريق اين علم، ثروت بى اندازه هم کشف کردند و به دست آوردند؛ از ثروتهاى زيرزمينى و منابع خدادادى هم حداکثر استفاده را کردند؛ به فضا هم رفتند؛ به اعماق اجسام هم پى بردند؛ در پيشرفت علمى کار زيادى کرده اند و از اين علم هم براى به دست آوردن ثروت و قدرت و سياست و همه چيز، حداکثرِ استفاده هاى مشروع و نامشروع را کردند؛ با همين علم استعمار کردند؛ کشتارهاى گوناگون جهانى کردند؛ ميليونها انسان را اروپايى ها در قرن اخير و در جنگهاى مختلف و حوادث گوناگون کشتند؛ بنابراين اينها در علم مشکلى نداشتند؛ اما علم بدون هدايت، و بدون فضيلت و معنويت و انسانيت، و علم ناظرِ فقط به دنيا و غمض معين از آخرت، نتيجه اش همين است. اول، جلوه يى به زندگى مى بخشد و قدرت و ثروت و زيبايى مى دهد - «للباطل جوله» - اما آخر قضيه اين است؛ و اين ادامه پيدا خواهد کرد. شما بدانيد وحشيگرى اخلاقى جوامع مترقى و متمدنى که از معنويت بويى نبرده اند، روزبه روز بيشتر خواهد شد و همين وحشيگرى، لغزشگاه بزرگ تمدن غربىِ امروز است؛ آنها را سرنگون خواهد کرد.

چه کسى بايد اين معنويت را در جامعه تأمين کند و چراغ فضيلت را در ميان انگيزه هاى متراکم دنيايى برافروزد؟ چه کسى بايد بر اسبهاى سرکش هواهاى نفسانى که انسانها را به چنين ميدان خطرناکى مى اندازند، دهنه بزند و مهار کند؟ روحانيت پاکيزه ى آگاهِ عاقلِ ژعالمِ فعال؛ غرب اين را نداشت. اگر در جامعه يى مجموعه ى روحانيت و علماى دين از اين خصوصيات برخوردار باشند، دانش دين را بدانند، از پارسايى و پرهيزگارى به قدر لازم برخوردار باشند، شجاعت لازم را داشته باشند، براى خدا وارد ميدان بشوند و عاقلانه و مدبرانه کار کنند، هرچه پيشرفت دنيايىِ آن جامعه بيشتر شود، معنويت او هم به همان ميزان پيش خواهد رفت. اين عدم تعادل و توازنى که امروز دنياى غرب به آن دچار است و مايه ى هلاکت او خواهد شد، ديگر پيش نمى آيد.

شما جوانان و نونهالان چنين مجموعه يى هستيد که کشور و جامعه ى شما، بلکه جامعه ى بزرگ اسلامى، و در وراى آن، جامعه ى بشرى را مى تواند نجات دهد؛ با اين نگاه بنگريد به صحنه و عرصه ى کارى که شماها به آن اشتغال داريد. نگاه درست، اين است. نه اين که ما روحانيون کمبود و نقص نداشتيم؛ چرا، نقصهاى زيادى داشتيم؛ اما اين سلامت را سلف روحانيت حفظ کردند که در راه علم و تقوا مجدانه کوشيده اند و توانسته اند رشته ى معنويت را همچنان مستمر نگه دارند. امروز کشور و جامعه ى اسلامى ما با همه ى دوران گذشته ى تاريخ متفاوت است. به همين نسبت، نقش روحانيت هم امروز فوق العاده برجسته تر است از آنچه در گذشته داشته است. در گذشته، روحانيت ما هميشه به عنوان يک مجموعه بکلى جدا از اداره و تدبير حرکت جامعه قرار داشته. خودش مغلوب گروه مغلوبى بوده است؛ در همه ى دورانها حتى در دورانى که پادشاهان صفويه مدعى تشيع بودند و به علما احترام مى کردند و فتحعلى شاه به خانه ى ميرزاى قمى در قم مى رفت و زير بازوى او را مى گرفت؛ حتى در همان زمانها هم روحانيت يک گروه کاملاً حاشيه يى بودند؛ مثل اين که جريانى دارد مانند سيل حرکت مى کند، خليج کوچکى هم در اين گوشه وجود دارد؛ با اين جريان ارتباط دارد، اما هيچ تأثيرى در اين جريان به صورت بنيانى و اصولى ندارد. نه تنها روحانيت، دين هم اين طور بوده است. امروز براى اولين بار در تاريخ کشور ما - بلکه در تاريخ کشورهاى اسلامى - بعد از صدر اسلام، دين منشأ و منبع قدرت و تدبير امور و اداره ى جامعه شده است. شاخص، بودن و نبودن روحانى نيست؛ شاخص، بودن دين و نبودن دين است.

مجلس قانونگذار ما، مجلس شوراى اسلامى است؛ يعنى ملاک قبول و عدم قبول قوانين ما، انطباق و عدم انطباقِ با دين است - شوراى نگهبان - يعنى قوه ى مجريه ى کشور و همه ى بازوان و دستان و سرانگشتان اداره ى کشور، به يک منشأ دينى متصل مى شود؛ اينها خصوصيات اصلى جامعه ى امروز ماست؛ اين در گذشته سابقه نداشته است. اگر مى بينيد جبهه ى عظيم کفر و استکبار در همه ى اشکال گوناگون آن با اين نقاط بشدت معارضه مى کند، به خاطر اين است. با شوراى نگهبان سخت مخالفند؛ با مجلسى که شوراى اسلامى باشد، بشدت مخالفند؛ با رئيس جمهورى که دم از اسلام بزند، بشدت مخالفند؛ به طريق اولى با رهبرى و ولايت فقيه صددرصد مخالفند؛ چون اينها نقطه هاى اساسى يى است که حرکت و جهتگيرى و سمتگيرى اسلامىِ نظام را تأمين مى کند. اين وضعيت در کشور ما وضعيتى است که اگر همين طور عقب برويد، تا صدر اسلام سابقه ندارد. اگر اين کشور توانست در ميدانهاى تحرک و پيشرفت مادى به موفقيتهايى دست پيدا کند؛ اگر توانست علم و فناورى و صنعت پيدا کند؛ اگر توانست يک سياست بين المللى و يک ديپلماسى قوى پيدا کند؛ اگر توانست اقتصاد جامعه را سر و سامان دهد؛ اگر توانست از منابع عظيم ثروت در زيرزمين، اعم از معدن و کشاورزى و امثال اينها استفاده کند؛ اگر توانست از سرزمين وسيع و متنوع ايران و موقعيت مهم سوق الجيشى آن استفاده کند؛ و خلاصه، اگر توانست با معيارهاى پيشرفت جهانى و مدنى خودش را همراه کند، اين اولين کشور و دولتى خواهد بود که توانسته است پيشرفت مادى را در زير روشنىِ چراغ برافروخته ى فضيلت و معنويت به دست آورد؛ اين يک تمدن جديد مى شود؛ که در تاريخ کم سابقه و در مقابل تمدن غربى يک پديده ى بشدت هشداردهنده است.

اگر در اين مجموعه، شما نقش روحانيت را برجسته کرديد، ببينيد چقدر به اين مدنيت خدمت کرده ايد. دانشهاى جديد، خيلى خوب است. ما جوانهايى را که در دانشگاه ها درس مى خوانند، به علم و تحقيق و پژوهش تشويق مى کنيم. مى شنويد و مى بينيد؛ من به دانشگاه ها مى روم و با جوانهاى دانشجو و اساتيد صحبت مى کنم و آنها را به شکستن مرزهاى دانش ترغيب مى کنم؛ از مرزها عبور کنند، دانش جديد به دست آورند و علم توليد کنند؛ اينها کارهايى است که بايد بشود. مديران و بازوان فعال کشور را به کار فناورى و صنعت و کشاورزى و توليد و تکثير ثروت ملى تشويق و ترغيب مى کنيم؛ در اين کار تلاش و سرمايه گذارى مى کنيم؛ همه ى اينها لازم است؛ به شرطى که به بهترين وجه انجام بگيرد. اما اگر شما که براى روشن نگهداشتن فروغ معنويت و فضيلت و دين کمر بسته ايد، غايب باشيد، همه ى اين پيشرفتها بى ارزش خواهد شد؛ بلکه به ضد ارزش تبديل خواهد شد. اهميت حوزه هاى علميه، اين جا معلوم مى شود. با اين نگاه، کار شما از همه ى کارهايى که انجام مى گيرد، مهمتر است. وجود يک مجموعه ى روحانىِ عالم، روشن بين، روشنفکر، شجاع، پارسا، پاکدامن، داراى آگاهى وسيع و برخوردار از خشيت الهى، در جامعه يى که در حال پيشرفت است، نويدبخش اين است که اين پيشرفتها در جهت گمراهى و ضلالتِ هر چه بيشتر، و در فرآيند تاريخى در جهت سقوط به کار نخواهد رفت؛ اين نقش شما جوانهاى طالب علم و محصل علوم دينى است؛ اين را قدر بدانيد؛ خيلى مهم است. البته مشکلاتى در سر راه شماها وجود دارد. امروز طلاب و روحانيون ما مشکلات بسيارى دارند؛ مشکلات مادى دارند ، مشکلات حيثيتى دارند، سختيهاى گوناگون دارند، محروميتهايى دارند؛ منتها اينها در راه اين هدف بزرگ صفر است و هيچ مجموعه يى بدون دست و پنجه نرم کردن با مشکلات نتوانسته است يک نقش اثرگذار و ماندگار را ايفا کند و به وجود بياورد. طبيعت بشر اين طور نيست که با راحت طلبى و برخوردارى از آسايشِ مطلق بتواند به جاى والايى دست پيدا کند؛ سختى ها را بايد تحمل کرد. اين همان سمتگيرى به سمت رضاى الهى و نقش آفرينى در سعادت يک جامعه است.

حوزه هاى علميه امروز مى توانند خود را آن چنان بسازند که به معناى حقيقى کلمه نقش آفرين باشند. حوزه ى قم در سال 1340 قمرى - يعنى تقريباً هشتاد و پنج سال قبل - توسط مرحوم حاج شيخ عبدالکريم حائرى به وجود آمد و در سال 1355 قمرى - يعنى پانزده سال بعد - با درگذشت مؤسس آن حوزه، بظاهر متلاشى شد؛ يعنى در اوج اقتدار و اختناق رضاخانى. وقتى مرحوم آقا شيخ عبدالکريم حائرى از دنيا رفت، همان چند صد طلبه يى هم که در قم بودند، متفرق شدند. گرسنه و بى پول و بى منشأ درآمد و ترسان، روزها بيرون شهر قم مى رفتند و در باغهاى اطراف قم مباحثه مى کردند؛ شب برمى گشتند، به مدرسه ى فيضيه يا به خانه هايشان مى آمدند. اما در ميان همان طلاب آواره ى پراکنده ى ترسانِ مرعوبِ از اقتدار دستگاه و زير فشار شديد اقتصادى و حيثيتى و سياسى، کسى مثل امام خمينى بيرون آمد. چهل سال بعد از تشکيل حوزه ى قم - يعنى در سال 1381 - نهضت روحانيت شروع شد. اينها خيلى معنا دارد. تازه از اين چهل سال، چندين سالش با اين شدت گذشته بود. در فروردين سال 1342 که حوادث مدرسه ى فيضيه و زدن طلاب و انداختن آنها از بالاى پشت بام پيش آمد، همان روز ما منزل امام رفتيم. بنده آن وقت طلبه ى جوانى بودم در سنِ الان شماها. دستگاه اختناق محمدرضا عليه حوزه ى علميه، شمشير را از رو بسته بود. در خيابان ارم قم طلبه جرأت نمى کرد - اين را من به چشم خودم ديدم - از اين طرف خيابان به آن طرف برود! کماندوهاى دستگاه شاه مثل شمر مى ريختند سرش، کتکش مى زدند، عمامه اش را برمى داشتند و لباسش را پاره مى کردند. در چنين حالت رعب آورى، آن روز امام (رضوان الله عليه) بعد از نماز مغرب و عشا به خانه شان رفتند - همين خانه يى که الان هم در قم هست - طلبه ها هم رفتند، بنده هم بودم.

ايشان خاطره ى اختناق دوران رضاخانى و رفتن طلبه ها به بيرونِ از قم را يادآورى کردند و گفتند آن روز ما اين طور زندگى کرديم؛ آنها رفتند و ما مانديم؛ حالا هم اينها خواهند رفت و شما خواهيد ماند. اين پيشگويىِ امام بود؛ پيشگويىِ مبنى بر وعده ى الهى. خداى متعال وعده کرده است که اگر جماعتى در راه او مجاهدت و ايستادگى کنند و داراى ايمان باشند، قطعاً به هدف خواهند رسيد. وعده ى الهى که دروغ نيست. خداى متعال راه را جلوى پاى انسان مى گذارد و قدم به قدم دست انسان را مى گيرد. وقتى هدف، خدا بود، «والذّين جاهدوا فينا لنهديّنهم سبلنا». عمده، وجود اين انگيزه و اين ايمان است؛ وارد ميدان شدن و تلاش کردن است. هر جا اين باشد، موفقيت بدون ترديد حاصل خواهد شد.

امروز ما توانسته ايم نتيجه ى مجاهدتهاى انبوه و متراکمى را که خداى متعال اجرى براى آنها قرار داد، در مقابل چشم ببينيم: ايجاد حکومتى بر مبناى اسلام و معارف اهل بيت (عليهم السّلام). اين شوخى است؟ اصلاً به ذهن کسى مى گنجيد که در دوران سيطره ى مطلق قدرت مادى بر دنيا و انواع شيوه ها و روشهاى استعمارى و نواستعمارى تبليغى و سياسى و اقتصادى و مالى - آن هم در اين نقطه ى حساس دنيا - ناگهان نهال برومندى با اين ريشه ى مستحکم سر بلند کند و طوفانها نتواند در طول بيست و پنج سال به آن آسيبى بزند؛ اين نشدنى بود؛ اما همين کار - که بر حسب نگاه عادى و عرفى و معمولى نشدنى بود - در ميزان و معيار الهى، حتمى بود و شد. ما امروز در چشم انداز بيست ساله گفته ايم که بيست سال ديگر کشور ما از لحاظ پيشرفت مادى، پيشرفت سياسى و از لحاظ معنوى و فرهنگى بايد به اين نقطه برسد. با تلاش و مجاهدتى که پشت سر اين گذاشته بشود، رسيدنِ به اينها قطعى است؛ هيچ ترديدى در آن نيست؛ منتها - همان طور که عرض کردم - اين حرکت مى تواند همراهِ با هدايت الهى و هدايت دينى و هدايت روحانيت باشد؛ مى تواند بدون آن هم باشد. اگر بدون آن باشد، ما در ذيل جدول کشورهاى پيشرفته ى دنيا خواهيم بود.

صد سال قبل از ما، دويست سال قبل از ما، ديگران هم به اين پيشرفتها دست پيدا کرده بودند؛ اين هم آخرش! زندان ابوغريب و زندانهاى ديگر و دو جنگ بين الملل و چهره ى زشت استعمار در دنيا، آخر آن پيشرفتهاست؛ اما اگر اين پيشرفتها با هدايت دين همراه باشد، آن وقت چيزى است که در دنيا اتفاق نيفتاده و در تاريخ سابقه نداشته است.مدنيت و علم و پيشرفت مادى همراهِ با معنويت، تقوا، فضيلت و هدايت دينى؛ چيزى است که دنيا اين را ديگر تجربه نکرده است. ما در صدر جدول پيشرفته هاى دنيا خواهيم بود. مى بينيد نقش روحانيت و شما جوانها چقدر حساس است؟ در بين همين جماعتى که اين جا نشسته اند و هزاران طلاب جوانى که در قم و حوزه هاى ديگرى از قبيل شما هستند، علماى بزرگى بالقوه وجود دارند که در آينده ان شاءالله تاريخ اينها را خواهد ديد. در بين شما افرادى در حد امام هستند؛ در حد مراجع بزرگ؛ در حد مجاهدان بزرگ راه دين و نام آوران بزرگ تاريخ دين و معنويت. اگر تلاش کرديد، اين بالقوه ها همه بالفعل خواهد شد. روزى که در جامعه و کشور ما صد نفر، پانصد نفر، هزار نفر شخصيت روحانى مثل امام باشند، شما ببينيد چه حرکت عظيمى در اين جامعه به وجود خواهد آمد.

وقتى در جامعه ى ما صدها نفر شخصيت هاى داراى دانش دين و مسلطِ بر منطق و استدلال دينى، در فلسفه و کلام و فلسفه ى جديد و محاجّه ى با شبهه افکنان وجود داشته باشند، ببينيد چه اتفاق عظيمى در جامعه مى افتد. وقتى به وسيله ى همين مجموعه، هزاران کتاب، مجله و مقاله هاى علمى در سطح دنيا با زبانهاى مختلف منتشر شود، شما ببينيد چه خورشيد فروزانى از اين نقطه ى عالم بر همه ى فضاى فکرى جهان بشرى پرتو خواهد افکند. همه ى اينها شدنى است؛ خيالات نيست. تصور نکنيد اينها آرزوهاى پوچ و توخالى است؛ نخير، اينها واقعيتهاى دست يافتنى است؛ منتها بايد دست دراز کرد، خود را به اين واقعيت رساند و آن را گرفت. اين کار همت مى خواهد. بايد به طور جدى درس بخوانيد - همان توصيه يى که من هميشه به جوانهاى طلبه مى کنم - علومى را که امروز در اختيار حوزه هاى علميه است، فرا بگيريد و از بن دندان خودتان را به سطح تحقيق برسانيد. انسان با سرهم بندى، محقق نمى شود. با برف انبار کردن، انسان فقيه و فيلسوف نمى شود. بايد محکم، خشت خشت اين پايه را روى هم بچينيد و برويد تا به آن اوج برسيد. در عرصه ى علم و تقوا، شماها نورانى هستيد. دلهاى شما پاک و جانهايتان پاکيزه است. شماها شفافيد؛ اين شفافيت را حفظ کنيد. از گناه دورى کنيد و به ذکر و توجه اهميت دهيد؛ همين آيه يى که الان خواندند؛ «فمن شاء أتّخذ الى ربّه مآبا»؛ هر کس بخواهد، مى تواند به سمت خدا برود؛ با خدا خودش را آشنا و نزديک کند. در نماز، به معناى واقعى کلمه احساس کند که با يکى دارد مخاطبه مى کند و حرف مى زند؛ از او کمک مى خواهد، به او پناه مى برد، از او استضائه مى کند و رحمت و فضل و کمک او را جذب مى کند. در درجه ى اول، اجتناب از گناهان است؛ بعد واجبات و نوافل و توجهات. شما جوانها سرمايه ى خيلى خوبى داريد. اندک همت و تلاشى شماها را پيش مى برد. بنابراين علم و تقوا دو پايه ى اصلى است. پاکيزگى، پارسايى، پاکدامنى، آگاهى، روشن بينى، روشنفکرى و آشنايى با مسائل جامعه و جهان، پايه هاى اصلى است. ممکن است انسان، عالم و باتقوا هم باشد، اما چون دنيا را نمى شناسد، سرش را پايين بيندازد و راه بيفتد، يک وقت ببيند مقدار زيادى از جاده دور شده است. ما چنين اشخاصى داشته ايم؛ آدمهاى خيلى خوب، مؤمن و عالم؛ اما خط جبهه را گم کرده اند.

وقتى انسان قطب نما نداشته باشد، راه را زود گم مى کند. اغلب شما جوانها دوران جنگ را درک نکرده ايد. در جبهه، انسان زود راه را گم مى کند؛ يک وقت خيال مى کند که دارد به طرف دشمن تيراندازى مى کند؛ اما چون درست جهت يابى نکرده، مى بيند به طرف نيروى خودى دارد تيراندازى مى کند! ما کسانى را ديديم که به جاى اين که تيراندازى معنوى شان را به طرف دشمن بکنند، لوله هاى توپخانه شان را به طرف جبهه ى خودى گرفتند؛ جبهه ى خودى را تا هر جا که توانستند، کوبيدند! در دوران مبارزات، ما اين را ديديم و علت هم بر اثر ناآگاهى است؛ آگاهى بايد کسب کنيد. روشن بينى و روشنفکرى تان را نگه داريد و اراده و همت و خستگى ناپذيرى را در خود حفظ و تقويت کنيد. ان شاءالله خداوند متعال تفضلات خود را به همه ى شما روزافزون کند و حضرت بقيةالله (ارواحنافداه) نظر خاصى به شما جوانهاى مؤمن و خوب بکند و ان شاءالله مشمول الطاف آن بزرگوار باشيد و در آينده ى اسلام و مسلمين و آينده ى کشور نقشهاى فراوانى ايفا کنيد.

والسّلام عليکم و رحمةالله و برکاته

/ 1