[سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار اعضای بسیج و پرسنل اداره کل اطلاعات استان همدان] نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

[سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار اعضای بسیج و پرسنل اداره کل اطلاعات استان همدان] - نسخه متنی

مقام معظم رهبری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مشروح بيانات رهبر معظم انقلاب درديدار اعضاى بسيج و پرسنل اداره کل اطلاعات استان همدان

16 / 04 / 1383

والحمدللَّه ربّ العالمين والصّلاة والسّلام على سيّدنا و نبيّنا ابى القاسم محمّد و على اله الأطيبين الأطهرين سيّما بقيّةاللَّه فى الارضين.

بسيار جلسه نورانى و مالامال از اخلاص و صفاست. طبيعت جلسه يى که تشکيل شده از جوانان بسيجى؛ پسران و دخترانى که سرمايه ى بسيار باارزش جوانىِ خودشان را به طور داوطلبانه به ميدان آورده اند تا از آن براى خدا، اسلام، پيشرفت کشور و عزت ملت ايران استفاده کنند و همچنين جوانانى که سربازان گمنام انقلاب و امام هستند - که نام مناسبى بر روى آنهاست - يعنى برادران و خواهران مشغول در مجموعه ى اطلاعات کشور، طورى است که اگر انسان در چنين جمعى تموّج صفا و اخلاص را مشاهده کند، چيز شگفت آورى نيست.

شما عزيزان من بدانيد که اين کار بزرگ و معجزه آسا؛ يعنى قيام يک دولت اسلامى و مستقل، آن هم در اين منطقه ى بسيار حساس عالم - که حقيقتاً کار نشدنى بود - نشد، جز به کمک و پشتوانه ى همين اخلاصها و همين صفاها. به اوضاع کشورهاى عربى، کشورهاى حاشيه ى خود ما و مجموعه ى کشورهاى اسلامى نگاه کنيد و ببينيد که اگر بخواهد تلاشى در اين کشورها صورت بگيرد که اندکى با منافع قدرتهاى مسلط عالم اصطکاک داشته باشد، چطور جنجال و غوغا درست مى کنند و چطور مانع از هرگونه حرکتى مى شوند که به نفع عزت ملىِ اين کشورهاست. به اطراف خودتان نگاه کنيد؛ اين عراق را ببينيد - بقيه ى کشورهاى اسلامى را نمى خواهم نام بياورم - اين پديده ها را که انسان مشاهده کند، آن وقت مى فهمد که کشورى مثل ايران در قلب اين منطقه ى حساس، آن هم با داشتن اين همه ذخاير مادى و معنوى - که هميشه يک بهشت گمشده براى استعمارگران بود و هر جا که دست پيدا مى کردند، براى آنها يک موهبت عظما محسوب مى شد - و در حالى که اين کشور يکسره پايتخت اقتدار منطقه يىِ امريکا محسوب مى شد، چطور ناگهان تبديل شد به قله يى از مقاومت و احساس عزت و اسلام خواهى و مقابله ى با زورگويى و کامجويى و زياده طلبى امريکا. اين يک معجزه است؛ اصلاً قابل تصور نبود؛ اما اين معجزه اتفاق افتاد. معجزه هاى اجتماعى برخلاف معجزه ى اژدها شدنِ عصاى موسى است؛ چون آن طور معجزه ها ربطى به اراده ى انسان ندارد؛ اما معجزه هاى اجتماعى به طور مستقيم به اراده ى انسانها ارتباط پيدا مى کند؛ «انّ اللَّه لا يغيّر ما بقوم حتّى يغيّروا ما بأنفسهم».

هرگاه ملتى تصميم بگيرد، اراده کند، اقدام کند، حرکت متناسب با هدفش را انجام دهد، آن وقت معجزه ى اجتماعى اتفاق مى افتد. البته در تحولات اجتماعى حق بودن کافى نيست. خيلى اوقات امواج باطل مى آيد حق را لگدکوب مى کند و عبور مى کند. حق بودن به اضافه ى اقدام، عمل، اراده و به اضافه ى ايستادگى و پايدارى است که آن معجزه را تحقق مى بخشد. اين پايدارى، اين ايستادگى، اين تصميم و اين فداکارى در صحنه ى جامعه و کشور ما به برکت همين اخلاصها، بينشها و بصيرتها که امروز در جمع جوانان مؤمن و بسيجى کشور ما متبلور است اتفاق افتاد، که يک نمونه ى باارزش آن را اين جا مشاهده مى کنيم. اما آنچه بزرگتر از آن حادثه ى بزرگ و باورنکردنى بود، اين است که نظام جمهورى اسلامى با وجود همه ى امواج متلاطم و خصمانه ى در پيرامون خود، هم ماند و هم رشد کرد.

امروز داستان جمهورى اسلامى، داستان بيست سال قبل نيست؛ آن روزها طمع دشمنان به نابودى اين انقلاب از لحاظ منطق سياسى موجود دنيا يک چيز نشدنى نبود؛ اما امروز نشدنى است؛ چرا؟ چون اين نهال ريشه دوانده است؛ تنه بزرگ کرده و شاخ و برگ داده است. به همين دليل است که امروز دشمنان ما نسبت به اين پديده ى عظيم که روزبه روز رشد مى کند، عصبانى ترند و غيظشان بيشتر است. چه کسى خيال مى کرد نظام جمهورى اسلامى در سال 59 که جنگ تحميلى را بر ما تحميل کردند و آرپى جى براى زدن نداشت و نمى توانست توليد کند، امروز در مقوله ى تسليحات، پيشرفتهايى کرده باشد که براى آنها خيره کننده است؛ اسم موشک شهاب 3 الان در همه ى خبرها و تلکسها و خبرگزاريهاى دنيا مرتب تکرار مى شود. در زمينه ى علوم پيشرفتش آن چنان است که مجموعه ى جوانان دانشمند و نخبه ى اين نظام، که متصل و متعلق به اين نظامند، در اغلب آزمونهاى جهانى سرآمد مى شوند. در زمينه ى فناورى به جايى رسيده که برخلاف همه ى اقران خود بدون استفاده ى از کمک و راهنمايى و دستگيرى ديگران مى تواند فناورى و غنى سازى هسته يى را خودش توليد کند؛ اين پيشرفتها تن قدرتهاى متجاوز را مى لرزاند. آنها وقتى بعد از بيست وپنج سال به صحنه ى جامعه نگاه مى کنند و اين قشر جوانِ مؤمنِ پُرشور و بااخلاص - مثل شماها - و ايمان اسلامى، خلوص، صفا و نشاط جوانى و ميل حرکت به جلو را در شما مى بينند، هر کدام از اينها مثل تيرى به چشم و به قلب آنها فرو مى رود. چه بکنند در مقابل اين پديده ى عظيم؟ تهديد به حمله ى نظامى مى کنند، فايده يى ندارد؛ تهديد به محاصره ى اقتصادى مى کنند، فايده يى ندارد؛ محاصره ى اقتصادى را تا حدود زيادى عمل مى کنند، اثر نمى بخشد؛ سعى مى کنند در داخل کشور قشر جوانِ فعال را به سمت مسائلى که اخلال کننده ى کارهاست بکشانند، با برخوردها مواجه مى شوند.

درباره مسائلى که اخلال کننده ى در کارهاست، ما بايد هوشيار باشيم؛ هم دستگاه ها بايد هوشيار باشند، هم خودِ جوانها. همين جا بگويم که من به مسأله ى شيوع اعتياد و حالت ولگردى و بيکارگى و به بعضى از تحرکات سياسى به هيچ وجه به چشم يک پديده ى عادى و متعارف نگاه نمى کنم. پشت همه ى اينها، دستها و مغزهاى پليد و توطئه گرِ دشمن را من مشاهده مى کنم؛ البته بايد مبارزه کنيم. مگر از دشمن مى شود انتظار دشمنى نکردن داشت؟! پشت سرِ سوق دادن جوانها به بى بندوبارى، ولنگارىِ شهوانى و جنسى - که دارند براى اين کار تلاش مى کنند - دست و سرانگشت دشمن هست. مسأله، مسأله ى سياسى است؛ مسأله ى امنيتى است؛ مسأله ى اجتماعىِ معمولى نيست. شما جوانها هميشه به ياد داشته باشيد که پشت سر مسأله ى اعتياد، مسأله ى گرايش به سمت لااباليگرى و رهايىِ شهوانى و جنسى و مسائلى از اين قبيل، دستها و مغزهاى سياسى است، که در اتاقهاى سياستگذارى در دنيا براى اين کار نقشه کشى ها انجام مى شود. اين را ما روى حدس نمى گوييم، اينها را دانسته ايم؛ فهميده ايم و شناخته ايم. البته بايد مبارزه و تلاش کرد. آنها جنجال هم مى کنند؛ چند سال قبل که قاچاقچى ها را اعدام کردند، راديوهاى خارجى مى گفتند: چهره هاى آزاديخواه را اعدام مى کنند! البته از نظر آنها واقعاً قاچاقچى ترياک آزاديخواه است؛ چون دلش مى خواهد ترياک و هروئين در مملکت آزاد باشد! اگر امروز با مفاسد اخلاقى و با بى بندوبارى در جامعه مقابله ى صحيح و هوشمندانه شود، آنها جنجال مى کنند؛ اين بديهى است. جنجالِ آنها حقيقت را عوض نمى کند، وظيفه را هم عوض نمى کند؛ مسؤولان بايد بدانند چه مى کنند. دشمن با تبليغاتى که در دست دارد، حرفى ندارد. اگر لازم باشد روز روشن را بگويد شب است و يک عده آدم ساده نگر را هم با ابزارهاى هنرى و روشهاى گوناگون تبليغى قانع کند، اين کار را در دنيا مى کند.

من ديشب در جمع دوستان - آقايان علماء و طلاب - گفتم امروز دستگاه هاى تبليغاتى وابسته به صهيونيسم و امريکا و در واقع وابسته به سرمايه داران غارتگرِ بين المللى که غالباً رسانه ها مال آنهاست، دارند سر بشريت کلاه مى گذارند؛ وانمود مى کنند طرفدار دمکراسى اند، درحالى که صددرصد دروغ مى گويند؛ وانمود مى کنند طرفدار حقوق بشرند، درحالى که صددرصد خلاف واقع مى گويند و به طور کامل دروغ مى گويند. اين کمپانيها و تراستها و کارتلهاى بين المللى اصلاً چيزى که به فکرش نيستند و براى آن اندک احترامى قائل نيستند، حقوق ملتهاست؛ حقوق بشريت است. آيا اصلاً به ذهن و فکر آن شرکت نفتى که نفت عراق را يکباره کُنترات مى کند و آن را استحصال مى کند و مى فروشد، خطور مى کند که فلان خانواده ى فقير در بصره يا ناصريه يا عماره يا کرکوک يا موصل يا بغداد چه جورى زندگى مى کنند و اين مال آنهاست؟ نه؛ در محاسبات و چرتکه اندازىِ آن شرکت جز سود براى خود و براى کمپانى و جيبهاى پُرنشدنىِ خودشان، محاسبه ى ديگرى وجود ندارد؛ آن وقت دم از حقوق بشر مى زنند. آنها درباره ى همه ى موضوعات داخل کشور تبليغات مى کنند، که تبليغات آنها ارزشى ندارد. امروز ملت ما به برکت کمک الهى، توانسته است ريشه ى استبداد را در اين کشور بزند.

انقلاب اسلامى دو موضوع را در اين کشور نهادينه کرد: يکى، آزادى و ديگرى، استقلال. آن جامعه يى که دو هزار و پانصد سال دچار ديکتاتورزدگى و استبدادزدگى بود - جامعه ى بزرگ ايرانى ما، که واقعاً عادت کرده بوديم به استبداد - امروز ديگر به برکت انقلاب اين طورى نيست و اگر کسى هم خداى نخواسته يک وقت به ذهنش خطور کند که با مردم مستبدانه برخورد کند، مردم ديگر قبول نمى کنند. حالا شما ببينيد درباره حضور استبداد در نظام جمهورى اسلامى، چقدر اينها تبليغ مى کنند. اين حرف، مثل اين است که بگويند اين روز، شب است!

استقلال را هم نظام جمهورى اسلامى در ايران نهادينه کرد. اين ملت ديگر به هيچ قيمتى وابستگى به قدرتهاى بزرگ را نخواهد پذيرفت. - توجه کنيد! آن که معلوم است؛ «مرگ بر امريکا» که هست ان شاءاللَّه - آنچه که من مى خواهم به شما جوانهاى عزيز و به همه ى بسيجيان و به همه ى جوانهاى متعهد کشور بگويم، اين است که آنچه تا امروز کرده ايم، خيلى ارزشمند است؛ همين نهادينه کردن آزادى و استقلال در کشور از لحاظ اهميت و ارزش و دستاوردهاى مادى و معنوى که در طول اين بيست وپنج سال به برکت نظام جمهورى اسلامى به دست آمده، قابل توصيف نيست، ليکن اينها پايان کار نيست؛ اينها آغاز کار است.

ما بايد يک کشور نمونه بسازيم و نشان دهيم که اسلام مى تواند با اجراى قوانين خود و با حاکميت خود، انسانها را از لحاظ نيازهاى مادى و معنوى اشباع کند؛ ما بايد عدالت را در واقعِ جامعه ى خودمان تجسم ببخشيم و روى دست بگيريم؛ به دنيا نشان بدهيم؛ اينها وظيفه ى ماست، که اين کارها هنوز نشده است. البته کار خيلى دشوار است و ما آن مقدارى که تا حالا سازندگى کرده ايم، دو برابر آن هم باز بايد سازندگى کنيم و البته اين اهدافى که من گفتم، به طور کامل فقط با سازندگى تحقق پيدا نمى کند؛ ما بايد کار کنيم. «الحق اوسع الاشياء فى التّواصف و اضيقها فى التّناصف»؛ انسان در زبان مى تواند مقصود، هدف و خواسته را خوب بيان کند. شما اين قله ى الوند را که از پايين نگاه مى کنيد، به نظرتان مى آيد که رفتنِ روى قله ى الوند دمِ دست است؛ حالا راه بيفت در اين پيچ و خمها، تا ببينى که هر قدمش نيرو و نفس و توان و اراده مى طلبد. اگر بخواهيم به قله هاى بلند انسانيت برسيم - که آنچه که گفتم اينهاست و امروز هيچ کدام از کشورهاى دنيا به اينها نرسيده اند - بايد کار کنيم؛ بايد تلاش کنيم؛ بايد دور را ببينيم؛ بايد همت را در خودمان حفظ کنيم؛ بايد زانوانمان در راه نلرزد؛ بايد خستگى را حس نکنيم؛ اراده مان بايد تضعيف نشود؛ بايد پيش برويم. نه اين که اين ممکن نيست؛ کاملاً ممکن است. من ديروز در سخنرانى ام گفتم عملى و ممکن است؛ چون خداى متعال ابزارى به بشر داده است که با اين ابزار همه ى کارهاى دشوار را مى تواند انجام بدهد و آن ابزار عبارت است از عقل و اراده. ما ملت ايران به توفيق الهى کمک ابزارِ بسيار کارآمدى هم داريم و آن، جوان بودنِ ملت ماست. من هميشه گفته ام که اين يک نعمت بسيار بزرگى است. الان در اين جلسه شما نگاه کنيد، اکثر جوانند. همدانِ شما از بقيه ى استانهاى کشور جوانتر هم هست. اين نيروى جوانى را خدا به ما داده، يک چيز ديگر هم خدا به ما داده و آن، تجربه ى پيشروى و موفقيت است. ما مثل کشورهاى ديگر نيستيم که بگوييم آيا بکنيم مى شود؟ نمى شود؟ شايد نشد؟ ممکن است نشود؟ نه؛ ما امتحان کرده ايم؛ حرکت کرده ايم؛ اقدام کرده ايم و ديده ايم که مى شود؛ در صورتى که انسان اراده کند. پس، اين تجربه را هم ما داريم.

اين چشم انداز بيست ساله يى که به عنوان سند ملى و تاريخى براى کشور ما تنظيم شده، توصيه مى کنم شما جوانها آن را بگيريد و بخوانيد. اين چشم انداز با نظر کارشناسانِ مسائل اقتصادى، سياسى و اجتماعى تنظيم شده و دست يافتنى است؛ مى شود به اين چشم انداز رسيد. اگر اين چشم انداز تحقق پيدا کند، بخش مهمى از خواسته هاى ما - همين هايى که گفتم - تحقق پيدا کرده است؛ اما تلاش و کار مى خواهد.

دو چيز را بايد در نظر داشت: يکى، به فکر کار و تلاش بودن و خسته نشدنِ از آن، که انسان بايستى اين ميل و اراده ى به تلاش را در خود زنده نگه دارد؛ بخصوص شما جوانها که مطلقاً نبايد بگذاريد ميل به تلاش و کار در شما ضعيف شود، دوم، پيدا کردن نقطه يى است که شما بايد در آن جا کار کنيد. اگر شما دانشجوييد، اگر کارمند اداره ايد، اگر شاغل در شغل آزاديد، اگر نظامى ايد، اگر غيرنظامى ايد، نقطه يى را که بايد در آن جا حضور داشته باشيد و کار کنيد، پيدا کنيد. جهاد، فقط در ميدان جنگ نيست؛ اين که شما شعار مى دهيد که ما اهل کوفه نيستيم - که بنده هم صددرصد اين را قبول دارم - معنايش اين نيست که اگر ميدان جنگى آراسته شد، ما مى آييم و اسلحه به دوش مى اندازيم و مى جنگيم؛ اين يکى از کارهاست - جنگ هم که نداريم، ان شاءاللَّه هم نداشته باشيم - اما کارِ هميشگى، کارِ توليد علم، توليد سازندگى، خدمت رسانى، تلاش براى تأمين عدالت، تلاش براى حفظ عصمت و عفت عمومى، تلاش براى هدايت و ساختن ديگران و مقدم بر همه ى آنها، تلاش براى حفظ عصمت و سلامت نفس خود است. عزيزان من! خيلى مراقب خودتان باشيد؛ «اتّقوا اللَّه». گفته اند که امام جمعه در همه نمازجمعه بايد مردم را به تقوا و پرهيزگارى دعوت کند؛ اين کار براى چيست؟ براى اين است که راه زندگى - که همان صراط بين بهشت و جهنم است - راه لغزانى است، که دائم انسان بايد جلوى پاى خودش را نگاه کند؛ مراقب باشد؛ درست حرکت کند، که مبادا پاى او بلغزد؛ اين، حفظ تقوا است؛ اين، اساس کارهاست. اين دو موضوع را در نظر داشته باشيد و بدانيد که اين کشور به آن مقاصد خواهد رسيد.

طبيعت باطل اين است که جولان مى کند. «للباطل جولة»؛ الان امريکا در دنيا جولان مى کند. گاهى هم به رخ ما مى کشند که ما هم در دروازه ى غربى شما هستيم، هم در دروازه ى شرقى شما - در عراق و افغانستان - راست هم مى گويند؛ اما آيا اين براى امريکا قدرت است يا ضعف؟ ما اعتقادمان اين است که اين نشانه ى ضعف آنهاست و باعث فشار بر آنهاست. امروز امريکا در عراق دچار مشکلاتى است که براى خارج شدن از اين مشکلات فکر مى کند. امريکا به اختيار خود وارد عراق شد؛ اما امروز به اختيار خود برنامه ريزى نمى کند و تصميم نمى گيرد. امروز برنامه ريزيهاى امريکا در عراق عموماً جنبه ى انفعالى دارد؛ کارهايى است که ناچارند انجام بدهند. بنده همان زمانى که امريکايى ها يا حمله را شروع کرده بودند يا مى خواستند شروع کنند، در نمازجمعه گفتم شما به ميل خودتان وارد مى شويد، اما بدانيد که به ميل خودتان نمى توانيد خارج شويد. تا امروز، هزينه هاى کمرشکنى بر امريکا تحميل شده است و بعد از اين هزينه هاى کمرشکن ترى بر آنها تحميل خواهد شد؛ بمانند در عراق، برايشان هزينه دارد؛ خارج هم شوند، برايشان هزينه دارد؛ اين، نقطه ى ضعف براى امريکاست که در عراق حضور دارد، نه نقطه ى قوّت. امريکا علاوه بر هزينه هاى مادى - که حدود دويست ميليارد، آن طور که گفته مى شود، تا حالإ؛ ّّ داشته - در عراق، متحمل ضرر هم شده است؛ مخارج لشگرکشى و تجهيزات و علاوه ى بر آن، تلفات انسانى. آن طور که خود آنها آمار مى دهند يا ما حدس مى زنيم، نسبت تلفات امريکايى ها در مقابل عراقى ها از نسبت تلفات آنها در مقابل ويتنامى ها، در جنگ ويتنام، بيشتر است، يا درصدى بيشتر است. در جنگ ويتنام هر بيست ويتنامى که کشته مى شد، در مقابلش يک امريکايى قرار داشت؛ اما در اين جا امريکايى ها خودشان مى گويند هزار نفر تا حالا کشته داشته اند و عراقيها هفده هزار؛ يعنى يک بر هفده. البته طبق محاسباتى که انسان مى کند يا خبرهايى که مى شنود، تلفات امريکايى ها بيش از هزار نفر است. اگر اين باشد، آن وقت نسبت خيلى بالاتر از اين مى رود. اينها نتوانسته اند عراق را فرو بدهند؛ در دهنشان گذاشتند؛ در گلويشان گير کرده است. هر کارى بکنند، به ضرر آنهاست. امروز امريکا در عراق دچار تناقض است؛ از يک طرف احتياج دارند که در عراق امنيت برقرار شود؛ چون اگر بخواهند در عراق مقاصد خودشان را اجرا کنند، بدون امنيت که نمى شود. اين که هر روز يک لوله ى نفت را منفجر کنند و هر روز در جايى نيروهاى امريکايى را هدف قرار بدهند، آنها نمى توانند کار کنند. از طرف ديگر، خودِ حضور نيروهاى نظامى امريکا عنصر ضدامنيتى است؛ خودش شورش آفرين است؛ اوضاع را مغشوش و خراب مى کند و مردم را عليه آنها مى شوراند. اگر بخواهند براى اين دولتى که سرکار آمده است، امنيت را برقرار کنند، بايد يک ارتش قوى به وجود بياورند و از اين جهت، امريکا احتياج دارد که دولت عراق ارتش قوى داشته باشد؛ اما از آن طرف، از وجود يک ارتش قوى در عراق هم امريکايى ها مى ترسند؛ چون مى دانند يک ارتش قوى در يک دولت اسلامى و عربى بالقوه تهديد براى اسرائيل است؛ اين تناقض است. تناقض ديگر اين است که ادعا مى کنند ما آمديم دمکراسى برقرار بکنيم؛ اما قادر نيستند دمکراسى را برقرار کنند، براى خاطر اين که با منافعشان در تضاد است؛ چون اگر امروز انتخاباتى در عراق برگزار شود، بيشترين کسانى که رأى خواهند آورد، مخالف ترينِ انسانها با امريکايند. دمکراسى يعنى اين؟! اين هم تناقض ديگرى است که آنها در آن گير کرده اند و راهى براى خلاص ندارند.

امروز دولتى در عراق سر کار است که به انتخاب مردم نبوده، ليکن اين دولت مى تواند روشى را در پيش بگيرد که مردم را به خود متمايل کند؛ اين حرف ما با دولت کنونى عراق است. ما انگيزه يى براى معارضه کردن و جنگ و جدال با دولتى که فعلاً در عراق بر سر کار است، نداريم و اعتقاد ما اين است که اين دولت - که متکى بر مردم نيست - مى تواند توجه و اقبال مردم را جلب کند؛ به شرطها و شروطها. شرط اولش اين است که هرچه مى تواند با امريکايى ها فاصله اش را بيشتر کند. شرط دوم اين است که انتخابات را در سر موعود خود به شکل آزاد برقرار کند و مردم براى اولين بار در تاريخ عراق خودشان حاکم، نمايندگان و رؤساى کشورشان را انتخاب کنند. اين موضوع تا حالا در تاريخ عراق اتفاق نيفتاده و در طول هزاران سال تاريخ اين کشور اين بار اوّلى خواهد بود که مردم عراق مى خواهند اين کار را بکنند. هرچه اينها در برگزارى انتخابات تسريع کنند؛ سعى کنند سر زمان خود انجام بگيرد، براى وجهه ى خودشان پيش ملت عراق بهتر است. شرط سوم اين است که با اشغالگرى به طور جدى مقابله کنند؛ حضور اشغالگران در عراق هيچ منطقى ندارد، حمله شان هم منطقى نداشت. اشغالگران دروغ گفتند که مى رويم تا با سلاحهاى کشتارجمعى در عراق بجنگيم؛ دروغشان در همه ى دنيا افشا شد و همه فهميدند که به خاطر نفت، قدرت نمايى و براى پيدا کردن پايگاه در منطقه به عراق آمده اند. هر ساعتى که اين اشغالگران در عراق حضور داشته باشند، يک کار نامشروعى است و نفرت مردم عراق را از اينها بيشتر مى کند؛ کما اين که الان نفرت مردم عراق از امريکا و انگليس از يک سال پيش بمراتب بيشتر است؛ به خاطر رفتارى که اشغالگرها داشته اند و مردم از نزديک ديدند که اشغالگر يعنى چه. آن زندان ابوغريبش، آن کشتارهاى بى محابا، آن بمباران شهرها با هواپيما، آن زدنِ مجلس عروسى و کشتن يک عده مردم بيگناه و آن کارشان که يک ستون انگليسى مورد تهاجم قرار گرفت، نتوانستند عاملان را پيدا کنند، عده يى از مردم راهگذرى که با اتومبيل در حال حرکت بودند، نگه داشتند و آنها را گذاشتند کنار جاده و تيرباران کردند. مردم عراق اين مسائل را مى بينند؛ مى فهمند؛ روزبه روز نفرت آنها از امريکايى ها و انگليسى ها و اشغالگرها بيشتر مى شود. بنابراين دولت کنونى حقيقتاً مى تواند قلوب مردم را جلب کند؛ مردم را تا حدودى به خودش متوجه کند؛ البته با شروطى که گفته شد.

و اما راجع به محاکمه ى صدام حسينِ روسياهِ بدبخت. درباره ى اين محاکمه خيلى حرف هست؛ همه در دنيا اين مطلب را تحليل مى کنند، شما هم مى شنويد؛ اما نکته يى که من مى خواهم عرض کنم اين است که مهمترين نقطه ى کيفرخواست صدام حسين، به راه انداختن جنگ تحميلىِ هشت ساله ى عراق عليه ايران است. اين را ما ادعا نمى کنيم؛ نه، ما اصلاً کارى به اين دادگاه نداريم؛ اما خود عراقيها بايد بگويند؛ چون اين جنگ را صدام حسين هم بر ما تحميل کرد، هم بر ملت عراق؛ ملت عراق که مايل به جنگ نبودند. هشت سال جوانهاى مردم را با زور از خانه هايشان بيرون کشيد و فرستاد به جبهه ى جنگ، بعد هم آنها را افقى و کشته شده برگرداند؛ گاهى اجساد را به خانواده ها داد، گاهى هم نداد. اين جنگ بر مردم عراق تحميل شد و صدام ملت عراق را در اين جنگ از سرمايه هاى فراوان خودش تهيدست کرد. درست است که اين جنگ براى ما خيلى خسارت داشت و اين خسارتها را هم صدام حسين به وجود آورد؛ اما براى خود ملت عراق هم خسارت کمترى نداشت، بلکه بيشتر داشت؛ چون ما که تماشا نمى کرديم تا او هر کار مى خواهد بکند، ما در مقابل، ضربات محکمترى مى زديم و از خودمان دفاع مى کرديم؛ اما پدر عراقيها درآمد؛ آنها در واقع منابع شان را به دست خودشان نابود کردند؛ اين کارها را صدام حسين کرد. امروز ملت عراق بايد يقه ى صدام را بگيرد، بگويد چرا جنگ هشت ساله را بر ملت عراق تحميل کردى و ما را به جان کشور همسايه ى مان، ايران، انداختى، در حالى که بين ملت ايران و ملت عراق هيچ گونه معارضه يى وجود ندارد؛ ما دو ملتِ هميشه رفيق، هميشه برادر و هميشه مأنوس با هم بوده ايم. در طول ساليان دراز مردم ما به نجف و کربلا رفته اند براى زيارت، آنها هم به مشهد و قم آمده اند براى زيارت؛ ما با همديگر مأنوس و مهربان بوده ايم. کمتر دو ملت همسايه يى اين قدر با هم رفيق بوده اند که ملت ما و عراق با هم رفيق بوده اند. صدام حسين را بايستى به خاطر اين گناه بزرگ و نابخشودنى محاکمه کنند. پاداش اين محاکمه اعدام نيست، صدتا اعدام است؛ هزار تا اعدام است. البته اگر بخواهند با اين جرم صدام را محاکمه کنند، خيلى ها در آن دادگاه محکوم خواهند شد؛ فقط صدام محکوم نخواهد شد. يکى از مجرمترين چهره هاى محکوم در آن دادگاه، رژيم امريکا خواهد بود؛ چون اينها بودند که صدام را کمک کردند؛ اينها بودند که به او چراغ سبز نشان دادند براى به کار بردن سلاح شيميايى. همين وزير دفاعِ زشت چهره ى کنونى امريکا - که با آن صورت نحسش گاهى مى آيد يکى دو کلمه حرف عليه ملت ايران مى زند - آمد بغداد و بعد از قضيه ى حلبچه با صدام دست داد؛ در واقع چراغ سبز نشان داد که ما کارى به کار شما نداريم؛ هر کار مى خواهى بکنى، بکن! زمان دولت ريگان - که پدرِ همين رئيس جمهور کنونى امريکا، معاون آن رئيس جمهور بود - مرتب عکس ماهواره يى برداشتند و به عراقيها دادند که ايرانيها کجا تجمع کردند، کجا نقل و انتقال مى کنند. البته آن وقتى که جوانان دريادلِ ما - همين شما بسيجى ها - اروند را طى کردند - چند هزار لشگر اين رودخانه ى عريض را طى کردند - و پدر صدام را درآوردند، چشم آن ماهواره ها کور شده بود؛ نديدند؛ نتوانستند فايده يى برسانند؛ خيلى اوقات کار اين طورى اتفاق افتاد. همين سردارهاى فعلى سپاه ما، همين آقاى صفوى و ديگر برادرها، نشستند و طراحى کردند؛ چه معجزه ها مى کند جوانىِ همراه با ايمان و شجاعت! مگر ممکن بود؟! چند هزار نيرو را از راه هاى دور منتقل کنند لب اروند؛ اين طرف آب، طورى که دشمن نفهمد؛ بعد از اين رودخانه منتقل کنند به آن طرف و باز هم دشمن نفهمد. اين کار را همين جوانها کردند. حالا البته بعضى از آنها ريشهايشان سفيد شده؛ اما آن وقت جوانهايى مثل شماها بودند. به برکت ايمان باز هم مى توانيد.

امريکا در عراق دچار تناقض است؛ دچار مشکل است. اينها در همه ى دنيا دچار مشکلند. اينها دنيا را دچار بى ثباتى و ناامنى کردند؛ اما بيش از همه خودشان از اين بى ثباتى و ناامنى صدمه مى بينند. دنيا مال شماست؛ آينده مال شماست؛ ايرانِ عزيز متعلق به شماست؛ چشم انداز را شما مى سازيد و مى آراييد. شما علم را به پيش ببريد؛ فناورى را شما جوانها بايد پيش ببريد؛ دفاع در همه ى حوزه هاى گوناگون را شماها بايستى به عهده بگيريد؛ هم دفاع از حوزه ى سياسى را و هم دفاع از حوزه ى اخلاقى و دينى را، و هم اگر يک روز پيش بيايد، دفاع از حوزه ى نظامى را.

پروردگارا! به محمد و آل محمد اين جوانها را براى اسلام و مسلمانها حفظ کن؛ روزبه روز بر روشنايى و صفاى دل اينها بيفزا؛ رحمت و فضل خودت را بر اينها نازل کن.

پروردگارا! به محمد و آل محمد تو را سوگند مى دهيم شهداى عزيز ما، پيشروان و پيشکسوتان اين راه را و پيشاپيشِ همه روح مطهر امام بزرگوار را از فضل و رحمت و دستگيرى و لطف خود برخوردار بفرما.

والسّلام عليکم و رحمةاللَّه

/ 1