روش استاد علی اکبر غفاری در تصحیح متون نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

روش استاد علی اکبر غفاری در تصحیح متون - نسخه متنی

رضا استادی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

روش استاد علي اکبر غفاري (ره)، در تصحيح متون

علوم حديث (فصلنامه علمي، تخصصي)

سال نهم، ش چهارم، زمستان 83

شيوه شناسي

رضا استادي (سخنراني)

صفحات: 182ـ189

روش استاد علي اکبر غفاري (ره) در تصحيح متون

بسم اللَّه الرحمن الرحيم

الحمدللّه ربّ العالمين، و صلّي اللَّه علي سيّدنا محمّد و آله أجمعين، و لعن علي أعدائهم أجمعين إلي قيام يوم الدّين.

مجلس به احترام يکي از خدمتگزاران واقعي مکتب اهل بيت (عليهما السلام) ـ که عمري در خدمت قرآن و حديث و معارف اهل بيت (عليهما السلام) بود ـ برگزار شده است. بسيار مناسب و بجا بود که در حوز علميه قم مجلس بزرگداشت اين عزيز برپا بشود و تا حدي از آن بزرگوار تقدير بشود. من حديثي را يادداشت کرده ام که براي شما مي خوانم و گزارشي هم از خدمات آن مرحوم عرض مي کنم. در حديثي از رسول خدا (صلّي اللَّه عليه وآله) نقل شده است:

لاتزول قدم عبد يوم القيامة حتي يسأل عن أربعة؛ عن عمره فيما أفناه، و عن شبابه فيما أفناه، و عن ماله من اين اکتسبه و فيما انفقه، وعن حبّنا اهل البيت.

مرحوم آقاي غفاري خصوصيات فراواني داشت. بعضي از خصوصيات ايشان، تقريباً، منحصر به فرد بود. بنده شايد حدود بيست سال با ايشان رفت و آمد داشتم و به ايشان ارادت داشتم. خصوصياتي را از آن بزرگوار ذکر مي کنم که هم تکريمي شده باشد و هم تا حدي، براي بعضي ها مثل خود من، آموزنده باشد.

1. پرکاري و دقت

يکي از خصوصياتي که ايشان داشت و از خصوصيات منحصر به فرد ايشان بود، اين بود که علي رغم پُرکاري، کم اشتباه بود. معمولاً افرادي که پرکار هستند، پراشتباه هم هستند.

افرادي که کارها را با سرعت انجام مي دهند، معمولاً، پراشتباه هستند. کساني کارشان متقن از آب در مي آيد که يا کم کارْ قبول مي کنند يا کار را کُند انجام مي دهند يا هر دو ( کم و کُند) و کار را خوب از آب در مي آورند. گاهي مي شنويم کتابي که چهار جلد است، ده سال است که در دست تحقيق است. پيداست محققي که تحقيق آن را کتاب با کُندي به پيش مي برد، همه جور مي تواند دربار کتاب تحقيق کند و اثر ماندگاري از خودش به يادگار بگذارد.

امتياز مرحوم آقاي غفاري اين بود که هم پرکار بود و هم کارها را با سرعت انجام مي داد، و هم با اتقان. اين سه خصلت، به طور معمول، در کسي جمع نمي شود. از خود ايشان نقل شده است که من دويست پنجاه جلد کتاب چاپ کردم؛ دويست و پنجاه جلد که تقريباً نصفي از آنها را که بنده دارم و ديده ام، کتاب هاي تحقيقي ايشان است و نيمي از آن، احتمال دارد که کتاب هاي جور ديگري باشد، که بعداً عرض مي کنم؛ يعني ايشان در طول پنجاه سال، به طور ميانگين، سالي پنج جلد کتاب کار کرده است. پنج جلد کتاب در يک سال، هم کار زيادي است و هم خيلي با سرعت انجام شده است و کار هم متقن است.

در چارچوبي که ايشان براي خودش انتخاب کرده بود، کارهايش تقريباً يکنواخت است و متقن. اين، يک امتياز منحصر در ايشان بود.

وقتي ما به خدمت ايشان مي رسيديم، مي ديديم که در حجره نشسته است؛ گاهي بايد براي افراد استخاره مي کرد؛ گاهي جواب بعضي از مراجعان را مي داد؛ گاهي کسي آمده بود و کتابي مي خواست و او بايد کتابي به او ارائه کند؛

در حالي که مشغول تصحيح يا مقابله کتابي بود.

کارها را خيلي آرام و با آرامش پيش مي برد.

حدود نيمي از کتاب هاي منتشر شده به وسيل ايشان، کتاب هايي است که خود ايشان تحقيق کرده است؛ تحقيق به اين معنا که تخريج احاديث کرده، تعليقه زده و گه گاهي اظهارنظر کرده است. مي دانيد که ايشان، برخلاف بسياري از محققان، از باي بسم اللَّه تا تاي تمّثِ کار را خودش انجام مي داد؛ يعني نسخه را بايد خودش تهيه مي کرد؛ استنساخ بر عهد خودش بود؛ تصحيح، تخريج، تعليق و تصحيح بعضي از حروف چيني ها، حتي پي گيري چاپ، صحافي و طرح روي جلد. اين کارها را خودش انجام مي داد.

واقعاً امتياز بزرگي براي اين مرحوم بود که بتواند اين همه کارهايي راـ که عرض کردم ـ متقن تحويل بدهد.

2. نوآوري در تحقيق

اولين کار ايشان، کتاب اصول الکافي بوده است. آن زماني که اصول الکافي به بازار آمد، ايشان آدم ناشناخته اي بود؛ چون ايشان حوزوي نبود. ايشان در کنار کسب و کار، مثل بسياري از گذشتگان ما، درس خوانده بود. ايشان براي ادار زندگي اش مشغول کار بود و کنار کار، درس خوانده بود؛ ولي خوب خوانده بود و کنار کار و درس، کتاب زياد خوانده بود؛ به طوري که ناشري از ايشان تقاضا کرد که اصول الکافي را تصحيح کند.

اصول الکافي، در تاريخي که منتشر شد، اصلاً همانند نداشت. کتاب هايي که در خود قم، حتي به امر آيت اللَّه العظمي بروجردي چاپ مي شد، يا سنگي بود يا گراوري. اگر حروفي بود، با غلط نامه هاي خيلي مفصل به چاپ مي رسيد. شما الخلاف شيخ طوسي را ببينيد. در پايان الخلاف چاپ قم شايد بيست تا سي صفحه غلط نامه درج شده است. اصلاً کاري به اين تميزي رسم نبود. نوآور اين کار در کتاب هاي حوزوي (ديني) مرحوم آقاي غفاري و آيت اللَّه رباني شيرازي (ره) بودند. اين دو نفز مبدع اين کار بودند؛ يعني سعي کردند تا کتاب ها را به سبک روز و به گونه اي که در دنيا قابل عرضه و استفاده باشد، منتشر کنند.

3. مورد اعتماد علما بودن

وقتي اصول الکافي مرحوم آقاي غفاري به بازار آمد، آن کتاب ايشان را به همه شناساند.

اين کتاب به گونه اي گل کرد و مورد قبول همه قرار گرفت که بسياري از علما جذب ايشان شدند؛ يعني اين کتاب باعث شد تا علما اعتماد خيلي زيادي به ايشان پيدا کردند. اين سطحي نيست و نمي شود به راحتي از کنارش گذشت. بسياري از علما کارهايشان را به ايشان مي سپردند و از ايشان مي خواستند تا کار آنها را انجام بدهد.

شما شنيديد که آيت اللَّه العظيم خوانساري کتاب فقه شان را به ايشان دادند. معمولاً کسي که مي خواهد کتاب فقه را تصحيح کند، بايد سال ها درس فقه را تصحيح کند، بايد سال ها درس فقه خوانده باشد؛ يعني آن فقيه مي پرسد که آقاي شما کجا درس خوانديد؟ چه کار کرديد؟ آقاي غفاري اين طور نبود. آقاي غفاري سال ها درس خارج نخوانده بود، بلکه يک آدم خود ساخته اي بود که با کار نشان داد که همه جور کاري از او ساخته است. آقاي خوانساري کتاب را در اختيار ايشان گذاشت که هر کاري مي خواهد بکند. نه تنها آقاي خوانساري، بلکه بسياري از علما، مثلاً مرحوم آية اللَّه العظمي آقاي گلپايگاني، از ايشان مي خواهد که کتاب من لايحضره الفقيه را تصحيح کند، اما ايشان وقت نداشت و نمي توانست.

اين درخواست ها به خاطر آن بود که به ايشان اعتماد پيدا کرده بودند. آن عالمي که به امام زمان (عج اللَّه شريف) بسيار علاقه مند بود، وقتي باني پيدا شد که کتاب الغيبة نعماني را چاپ کند، آن باني را پيش آقاي غفاري فرستاد؛ چون ايشان از عهد اين کار بر مي آمد. چاپ کتاب نعماني از کارهاي بسيار سخت ايشان بود. ديگران نيز کتاب خود را در اختيار ايشان مي گذاشتند.

مرحوم آيت اللَّه ميرزا احمد آشتياني کتاب خود راـ که يک سلسله احاديثي است که ايشان در جلسات براي مردم خوانده و استفاده کرده اندـ در اختيار آقاي غفاري گذاشته بود. کتاب الکافي باعث شده بود که علما به ايشان اعتماد پيدا کنند و بسياري از کارها را به راحتي به ايشان واگذار کنند. ايشان هم کارها را خوب انجام مي داد. تعدادي از محققان علما بودند که به ايشان اعتماد پيدا کرده بودند. يکي از ايشان مرحوم علامه شعراني بود. آقاي شعراني، به معناي واقعي کلمه، يک علام ذوالفنون بود؛ تسلط ايشان در فقه، اصول، تاريخ، حديث، تفسير و نجوم بسيار زياد بود؛

در هر رشته اي دست گذاشته بود، نمونه کاري ارائه کرده بود. همين آقاي شعراني، قبل از اين که آقاي غفاري ـ خدايش رحمت کند ـ سني از ايشان بگذرد و کارهاي متعددي انجام بدهد، اول يکي از کتاب ها (الوافي) نوشته اند:

قوبل بِنُسخ کثيرة وصحّح بِغايَةِ دقّة و خَرَّجَ صديقنا الفاضل الخريّت علي اکبر الغفاري مصحّح الکتاب اسناد الأحاديث الواردة في الشّرع و ذکر الماجد.

يعني مثل علامه شعراني، مثل علامه طباطبايي، مثل علامه اميني، آنهايي که خودشان اهل کار بودند، به ايشان کاملاً اعتماد پيدا کرده بودند؛ چون واقعاً کار نشان داده بود و همه متوجه شده بودند که از عهده اش بر مي آيد و خيلي هم ايشان را تشويق کردند.

شايد يک عامل موفقيت و عنصر موفقيت ايشان تشويق هاي فراواني بود که سبب شد کار را ادامه بدهد.

4. کمک به ديگر نويسندگان

نکت ديگري که بايد عرض کنم اين که ايشان در تدوين بسياري از کتاب ها به مؤلفان، با قصد قربت، کمک مي کرد. بنده خبر دارم که بعضي ها کتاب در اختيار ايشان مي گذاشتند و آن مرحوم کتاب ايشان را تدوين مي کرد. شايد اگر مي خواست که خودش کتابي را تنظيم کنند، راحت تر بود، ولي کمک مي کرد. تعدادي از کتاب هايي که ايشان چاپ کرده اند، اين طوري است؛ مثلاً يک روز ايشان فرمود که اين قصص قرآن که آقاي موسوي همداني ترجمه کرده و آورده که من رو به راه کنم، بايد اصلاً به هم بريزم. يک سني قصص قرآن نوشته و ايشان هم يک ترجمه معمولي کرده و کتاب را در اختيار من گذاشته است. من بايد کتاب را احيا کنم و بعد چاپ کنم. همين طور هم بود. بسياري از کتاب هاي ايشان اين طوري بود.

در اين اواخر، اهل علمي از تهران مجموعه اي از يادداشت هايش را پيش من آورد و گفت آقايي گفته که اين از عهد شما بر مي آيد. اينها را براي من چاپ کن. من يکي دو روز رويش وقت گذاشتم، ديدم خيلي کار مشکلي است؛

يعني براي من خيلي سخت است که بيايم براي يادداشت هاي متفرقي که اصلاً براي من اسمش تأليف است و نه چيز ديگر، وقتم را صرف کنم. عذر آوردم و يادداشت ها را برگردانم.

ايشان به من گفت که من کتاب چاپ شده هم دارم و بعضي از آنها هم چاپ شده اند. ديدم که اسم آقاي غفاري رويش نوشته است.

معلوم شد همين کاري که به بنده مراجعه کرده، شبيه آن را به او مراجعه کرده بود. ايشان قبول کرده بود؛ يعني يک سري يادداشت ها را به ايشان داده بود و ايشان براساس آن، کتاب تدوين کرده بود. تعداد زيادي از کتاب هاي ايشان ـ که براي افراد بي اسم و رسم چاپ کرده ـ اين طور است؛ يعني ايشان کمک فراواني به تعدادي از مؤلفان و محققان کرد.

5. حق شناسي

از ديگر خصوصيت ايشان، حق شناسي بود. بنده الان نمي خواهم طوري صحبت کنم که به بعضي ها برخورد داشته باشد. آقاي غفاري، در طول چهل الي پنجاه سال، کارهايي که بايد با يک گروه انجام بدهند، به تنهايي انجام مي داد. عرض کردم که از اول، نسخه را خودش پيدا مي کرد؛

خودش استنساخ مي کرد؛ خودش ويراستاري مي کرد؛ خودش تعليق مي زد؛ معمولاً کار يک گروه را خودش انجام مي داد. در طول تاريخ، تعدادي از عزيزان با ايشان همکاري مي کردند.

حق شناسي ايشان ايجاب مي کرد که معمولاً نام هرکسي را که در کتاب با ايشان همکاري کرده بود، در کتاب تذکر مي داد؛ مثلاً ايشان در يکي از جلدهاي الفقيه از اخوي شان آقاي حاج حسن اسم برده که حاج حسن به من کمک کرده است. حاج حسن در آن سال ها پيش ايشان و در حجر ايشان بود و با هم کار مي کردند.

در بعضي از کارهاي حضرت آقاي ثقفي با ايشان همکاري کرده بود. وي در يک جا نوشت که در تعدادي از کارها عزيزمان آقاي جعفري همکاري کرده است. بعضي از جاها آقازاد ايشان کمک کرده بود و ايشان نوشت. اين حق شناسي است، که از هرکسي که با ايشان همکاري کرده، نام برده است؛ مثلاً بعضي از کتاب هاي مرحوم آقاي شوشتري را شخصي استنساخ کرده، ايشان يک جا تذکر داده که ايشان در استنساخ به من کمک کرده است. واقعاً آدم حق شناسي بود. با اين که شهرت ايشان، در اواخر، طوري بود که هر کسي با ايشان کار مي کرد، اسم بردن از او لزومي نداشت، ولي حق شناسي اش ايجاب مي کرد که نام او را ببرد.

آقاي استاد ولي بعضي از کارها را با ايشان انجام داده بود، جناب آقاي احمدي تهراني، از دوستان ما، بعضي از جاها به ايشان کمک کرده بود. اکثر کساني که به ايشان کمک کردند، نامشان برده شده است. اين از امتيازات يک محقق است که قدر شناس و حق شناس ديگران باشد.

6. امانت داري

از خصوصيات ديگر ايشان امانت داري بود.

ايشان کتاب هاي زيادي را تحقيق کرده است.

نوع اين کتاب ها پاورقي دارد و نوع پاورقي هاي اين کتاب ها طوري هستند که هر محققي بخواهد به نام خودش اين پاورقي ها را بنويسد، نه کسي به او ايراد مي گيرد، و نه کسي متوجه مي شود؛ متوجه هم بشود، ايراد نمي گيرد؛

يک تعليق هاي نيم سطري، يک سطري، دو سطري کنار کتاب ها نوشته شده است، ولي امانت داري ايشان ايجاب کرده که در سراسر کارهايشان، هرجا از هر کتابي مطلبي نقل کرده، اسم آن کتاب را آورده است؛ اين نيم سطري از مدارک است، اين دو سطر از مسالک است، اين جمله از سرائر است. در تمام کارهايشان فکر نمي کنم يک جا استثنا باشد، مگر يک جا فراموش کرده باشد؛ با اين که ايشان مي توانست، بخصوص در اين اواخر، تمام اين پاورقي ها را طوري قلمداد کند که مال خودش است.

مال خودش هم بود. معمولاً انسان مطلبي را در جايي مي بيند و مي آيد نقل مي کند، ولي از امين بودن و امانت دار بودن ايشان پيداست آدم مخلصي بوده است؛ آدمي بوده که نمي خواسته خودنمايي کند؛ مي خواسته کار انجام بدهد؛

مي خواسته در چهارچوبي که خودش براي کار خودش انتخاب کرده بود و از آن چهارچوب هم تجاوز نمي کرد، کار را خوب انجام بدهد؛ انصافاً هم کارها را خوب انجام داد.

امانت داري وي فقط مربوط به گذشتگان نبود، بلکه از تعدادي از معاصران چيزهايي نقل مي کرد که هيچ لزومي نداشت بگويد از کيست، ولي ذکر مي کرد. از علامه محمدتقي جعفري، علامه شعراني، از آقا کاظم و ديگران چيزهايي نقل کرده که انسان وقتي مي خواند، خوشش مي آيد، بعد به آخر که مي رسد، مي بيند اسم کسي را نوشته است.

اين واقعاً بايد درسي براي محققان ما باشد که از زحمات ديگران قدرشناسي کنند و يادي از ديگران بشود. بالاخر ه اين ميراث با زحمات سلسله اي از علما و محققان به دست ما رسيده است. قاعده اش هم آن است که ما آنها را فراموش نکنيم و به ياد آنها باشيم. از محدثان ما نقل مي کنند؛ از آيت اللَّه بروجردي نقل مي کنند؛ از محدث قمي نقل مي کنند که سلسل سند حديث را مي خواندند که خيلي از جاها لازم هم نبود بخوانند، ولي مي گفتند که بايد بخوانيم؛ زير آنها واسط اين قيض اين ميراث بودند. فکر مي کنم سبکي که ايشان انتخاب کرده، سبکي درشتي است؛ يعني انسان هر چيزي که از ديگران و کتاب هاي آنها نقل مي کند، تذکر بدهد؛ روشي که ايشان در سراسر تأليفات و تحقيقاتش انجام داده است.

7. اعتدال

از خصوصيات ايشان اعتدال بود. مي دانيد وقتي قدري ايشان شهرت پيدا کرد و کارهايش جا افتاد، خيلي مي توانست در پاورقي هاي کتاب ها اظهارنظرهاي مختلف انجام بدهد. ايشان، در اوايل، به خودش حق نمي داد که در محتوا دخالت بکند. من ظاهراً از خود ايشان شنيدم که گفت: آيت اللَّه العظمي ميلاني از من سؤال کرد که در اين الکافي ـ که شما چاپ کرده اي ـ چيزي از خودت داري؟ آقاي غفاري مي گفت که من عرض کردم: «فقط در دو قسمت؛ در طول پنج جلد الکافي، دو قسمت من اظهارنظر کردم». بعد هم که مقداري ورزيده تر شد و مي توانست اظهار نظر کند، اظهار نظرش، در طول کتاب ها خيلي کم است. حواشي و تعليقات هم معتدل است. به فرمود خودشان که مي گفت: «من سبک آن دوستم را ندارم که پاورقي خيلي مفصلي بياورم و ضمناً بعضي از بزرگان به من سفارش کردند که تعلقات معمولاً کوتاه و راهگشا باشد؛

آن هم بدون تعرض به بعضي از حرف ها».

اعتدال و خوش سليقگي يکي از امتيازات ايشان بود. بنده نشينده ام که يکجا به ايشان ايراد بد سليقگي گرفته باشند و بگويند اگر اينجا را اين طوري نمي کرديد، بهتر بود. خود ايشان آدم معتدلي بود و کارهايش را خوب انجام مي داد؛ به طوري که همه مي پسنديدند.

8. روش تصحيح

ايشان براي کار خودش چارچوبي داشت.

بعضي هايي که به کارهاي ايشان ايراد مي گيرند، بايد به چارچوب کارش توجه کنند. مرحوم آقاي غفاري معتقد بود که در تصحيح يک کتاب، اگر يک نسخ اصل و يک نسخه منسوب پيدا شود، نسخه اصل معيار کار قرار مي گيرد و از نسخ ديگر هم، گاه گاهي، استفاده مي شود.

اصلاً اين رسم را که در پاورقي چند نسخه بدل ذکر شود، قبول نداشت. ايشان مي گفت وقتي ما يک نسخ اصل پيدا کنيم، اصل آن است و اگر جاهايي، با قراين، فهميديم که عبارت غير اصل درست تر است، آن را در متن مي آوريم.

بنده، چند سال پيش، يک جلد از شرح اصول الکافي ملاصدرا را تصحيح کردم. کتاب را با خود نسخ به خط ملاصدرا مقابله کردم و تحويل دادم. نهادي که مي خواست اين کار را انجام بدهد، گفت: اين کار قبول نيست. ما شش نسخه به شما مي دهيم و شما بايد اين شش نسخه را در پاورقي بياوريد. سبک ايشان اين طوري بود. بايد کار ايشان با اين سبک ارزيابي بشود. ايشان دنبال نسخه فراوان نبود. هر جا هم که نسخه هاي فراوان به دست مي آورد، دنبال اين نبود که همه را نقل کند.

من لايحضره الفقيه را ببينيد. ايشان چهارده تا نسخه معرفي کرده است. فکر نمي کنم شما در هيچ صفحه اي دو نسخه بدل پيدا کنيد؛ چهارده تا نسخه دارد، ولي نسخه بدل ذکر نشده است.

بعضي ها هم معتقدند که اگر نسخه بدل در کتاب هاي اصيل ما زياد شود، از ارزش مي افتد؛ يعني کتاب هاي اصيل ما بايد تقريباً يک متن مورد قبول ـ که علما در طول تاريخ ديده اند و هم خوانده اندـ داشته باشد. اين که ما در پاورقي بيست نسخه بدل بياوريم، کار را سست مي کند. بعضي ها مي گويند که چرا ايشان کار تلفيقي کرده است؛ چرا ايشان هرجا را صحيح تشخيص داده، آورده است. سبک ايشان اين بود؛ خودش هم مي گفت؛ ابايي نداشت.

البته در مصاحبه ايشان هم هست که ايشان مي گفت که من هميشه خدا را در نظر مي گرفتم و مؤلف را پيش خود حاصر مي دانستم. سعي مي کردم اگر چيزي از خودم مي خواستم بگويم، بر کتاب تحميل نکنم و در پاورقي توضيح بدهم که متن اين طور بوده و من اين طور کردم و متن را به صورت خودش بگذارم. در هر صورت، محقق معتدلي بود و کارهايش را با اعتدال سليق خوب انجام داد.

9. انصاف

يکي ديگر از خصوصيات ايشان انصاف بود.

ايشان واقعاً آدم منصفي بود. آدم هايي که با ايشان رفت و آمد داشتند، گاه

گاهي تذکر مي دادند. اگر تذکر را مفيد و صحيح تشخيص مي داد، گاهي به اسم خود آنها و گاهي به طور ديگري از آن استفاده مي کرد.

من همين امروز در کتابي (اثنا عشريه) مي خواندم که گفته بود علامت اولياي خدا چند چيز است؛ يکي از آنها انصاف در حال قدرت است.

آن وقت مثال زده و گفته عالمي که قدرت دارد تا مطلبي باطل را حق جلوه دهد، اين را مي گويند آدم قدرت دار. اين فرد بايد منصف باشد و اين با اين که مي تواند اين کار را بکند، بايد فردا، که سر درس آمد، بگويد من ديروز اشتباه کردم.

اگر هم کتاب هايي که ايشان چاپ کرده کتاب هاي حديثي بود، ممکن بود کسي بگويد که ايشان ادبيات خيلي خوبي داشته، براساس آن، اين کتاب ها را تصحيح کرده است. ايشان ادبيات را خيلي خوب دنبال کرده بود. مقدمه هايي که ايشان براي کتاب هاي خودشان مي نوشت، براي بعضي هاي قابل قبول نبود که آقاي غفاري نوشته است، اما از بس تکرار شد، همه قبول کردند؛ يعني مقدمات کوتاه يک صفحه اي، دو صفحه اي، سه صفحه اي يا پنج صفحه اي عربي را مثل مصري ها خيلي خيلي خوب مي نوشت؛ به طوري که واقعاً آنجام هم قابل عرضه بود. اگر کارشان فقط حديثي بود، ممکن بود کسي در بعد فضل ايشان مقداري تامل داشته باشد، ولي وقتي ايشان کتاب آقاي خوانساري را چاپ کرد، بخصوص وقتي کتاب آقاي شوشتري را چاپ کرد، نشان داد که خودش اهل فضل است؛ واقعاً آدم فاضلي بود؛ آدم خود ساخته اي بود؛ واقعاً در مسائل رجال، نمي خواهم بگويم صاحب نظر بود و نمي خواهم بگويم که اشتباه نداشت، ولي کارهايي انجام مي داد که کار هر کسي نبود.

خدايش رحمت کند! واقعاً 55 سال در خدمت مکتب اهل بيت (عليهما السلام) و قرآن بود؛ در خدمت حديث بود. ايشان هم محقق بود، به اصطلاحي که ما مي گوييم و هم مترجم بود. تعدادي از کتاب ها را ايشان ترجمه کرده است، انصافاً خوب ترجمه کرده است و هم ويراستار علمي بود.

علامه شعراني کتابي به نام راه سعادت دارد. اين کتاب سابقاً چاپ شده بود و مشکلاتي هم داشت، مرحوم شعراني اين کتاب را در اختيار آقاي غفاري گذاشت. آقاي غفاري آن مشکلات را برطرف کرد و کتاي را چاپ کرد؛ يعني تعدادي از کتاب ها را ويراستاري مي کرد؛ تعدادي از کتاب ها را تصحيح مطبعي مي کرد.

من يادم نمي آيد که ايشان کار تأليف داشته باشد؛ معمولاً کارش همين بود و دنبال مي کرد.

خدايش رحمت کند و خدايش با اوليايش، با ائمه اطهار، با علماي بزرگي که ايشان به آن علما خدمت کرد، بخصوص به شيخ صدوق (ره) محشور کند!

/ 1