نگاهى به اسرار حج - نگاهی به اسرار حج نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نگاهی به اسرار حج - نسخه متنی

وهبه زحیلی؛ ترجمه و تحقیق: محمدتقی رهبر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نگاهى به اسرار حج

تأليف: وهبه زحيلى
ترجمه و تحقيق: محمدتقى رهبر

غريزه حبّ ذات و جلب منفعت يكى از خصلت هاى ذاتى است كه در سرشت انسان به وديعه نهاده شده تا تضمين كننده حيات و تكامل او باشد. (و انه لحب الخير لشديد)(19)

اما مسأله اساسى تشخيص خير و شر و منعفت و مضرت و ملاكها و معيارهاى آن است، دو راهى هاى هدايت و ضلالت و سعادت و شقاوت را در همين نكته بايد كاويد. پيامبران خدا برانگيخته شدند تا انسان را به فطرت خدايى اش توجه داده و مصالح و مفاسد را بدو بنمايند و بدانچه دستمايه سعادت و هدايت و رشد و كمال اوست ترغيب كنند و از آنچه مايه شقاوت و ضلالت اوست، بر حذر دارند. تشريع شرايع، پاسخى است به اين خواسته فطرى و با هدف فيض رساندن به انسان كه در هر يك از عبادات و تكاليف شرعى، به نوعى تبلور دارد و قرآن كريم در آيات عديده، با اشاره به آثار و منافع عبادات و احكام، حكمت خداوندى، وجود و فيض او را از اين طريق خاطرنشان مى سازد. از جمله در خصوص فريضه حج مى فرمايد: «ليشهدوا منافع لهم»(20)

حجاج بيت اللَّه الحرام از راه دور و نزديك بيايند تا شاهد منافع حج باشند. تبيين و توضيح اين «منافع»، موضوع مقاله اى است كه ترجمه آن را ملاحظه خواهيد فرمود. اما پيش از پرداختن به ترجمه اصل مقاله، مرورى گذرا بر اين مطلب داريم و پاره اى از رواياتى را كه به تشريع منافع و فلسفه حج پرداخته است، از
نظر مى گذرانيم. نخست بنگريم كه خود قرآن، از «منافع» چه مقصدى را مى خواهد؟ موارد كاربرد اين واژه بيانگر اين است كه منافع، شامل منافع مادى و معنوى، و دنيوى و اخروى مى باشد. اما حقيقت منفعت و خير پايدار، در جهان بازپسين است و منافع مادى نيز بايد متضمن سود معنوى باشد تا خير و منفعت به حساب آيد. قرآن كريم در خصوص «منافع مادى» آياتى دارد؛ از جمله در بيان منافع آهن در سوره حديد مى فرمايد: «و أنزلنا الحديد فيه بأس شديد و منافع للنّاس»(21)

و بديهى است كه منافع آهن، منافع مادّى است و در مورد منافع كشتى هايى كه در دريا شناورند مى فرمايد: «والفلك الّتى تجرى فى البحر بما ينفع الناس.»(22)

همچنانكه در برخى آيات ديگر، از منافع معنوى، هدايت و سعادت آخرت كه در پرتو ايمان و فضائل بدست مى آيد، سخن مى گويد نظير آيه: «هذا يوم ينفع الصادقين صدقهم»(23)

و آيه «فذكّر اِنْ نفعت الذكرى»(24)

اما نكته اى كه نبايد پوشيده بماند اين است كه اساساً هدف خلقت انسان و امكاناتى كه جهت منفعت و مصلحت او آفريده شده، همانا رسانيدن انسان به كمال جاودانگى و وصول به مقام قرب و شهود حق تعالى است و ديگر اهداف، مقدمه و وسيله اى هستند كه در تحقق هدف اقصى، ايفاى نقش مى كنند. از اينرو قرآن كريم با تذكر نعمت هاى الهى و سودرسانى آنها به انسان، در خوردن و آشاميدن، آن را به شكر و سپاس خداوند مقرون ساخته و كسانى را كه ناسپاسى كنند، مورد عتاب و نكوهش قرار مى دهد: «و لهم فيها منافع و مشارب أفلا يشكرون»(25)

بدينسان بايد نتيجه گرفت: در منطق اسلام، منافع مادى خالص وجود ندارد و تمام نعم مادى و منافع دنيوى، بايد در اهداف الهى و سعادت اخروى به خدمت گرفته شود. و حيات و ممات مؤمن و نماز و عبادات و مناسك او، تنها براى خدا و در طريق رضاى او باشد و بس. همانگونه كه قرآن تعليم مى دهد: «قل انّ صلوتى و نسكى و محياى و مماتى للَّه رب العالمين.»(26)

مناسك حج نيز از اين اصل مستثنى نيست و آنچه منافع اين فريضه عظيم را با ابعاد گسترده اش تحقق مى بخشد، همانا اهداف الهى و معنوى است. و اگر از منافع دنيوى سخنى به ميان مى آيد، هرگز به عنوان اهداف اصلى و نهايى نيست بلكه به عنوان آثار جانبى و فرعى بايد بدان نگريست كه جداى از مقاصد معنوى به محاسبه نهاده نمى شود.

افزون بر اين، از ديدگاه اسلام، دنيا و آخرت جدا نيستند (الدنيا مزرعة الآخرة) و حيات دنيوى، اقتصادى يا سياسى را نبايد از دين و آخرت تفكيك كرد. بطور خلاصه: آنچه در روايات بعنوان منافع اقتصادى يا اجتماعى و سياسى حج آمده است را با ديد الهى بايد نگريست و عنصر اساسى حج را همانند ساير عبادات، روح معنويّت آن تشكيل مى دهد. شاهد اين مدعا، سخن امير مؤمنان - عليه السلام - است كه در تبيين فلسفه حج مى فرمايد: «خداوند حجِّ خانه محترم خود را بر شما واجب ساخته، خانه اى كه قبله مردم است، تا سراسيمه و با اشتياق به سوى آن بشتابند و آن را نشانه اى از تواضع آنان در برابر عظمت خود و اذعان به عزت خويش قرار داد، و از ميان خلق كسانى را برگزيد كه گوش به دعوتش فرا دهند و گفتارش را تصديق كنند و در مقام انبياء و جايگاه پيامبران بايستند و همانند فرشتگانى كه به طواف عرش مشغولند، به طواف كعبه بپردازند و در بازار پرستش او، به جستجوى سود و منفعت برآيند و به ميعادگاه مغفرت و آمرزش او سبقت گيرند (يُحرِزون الأرباح فى متجر عبادته، و يتبادرون عند موعد مغفرته) خداوند كعبه را براى اسلام «رايت بلند» و براى پناهندگان «حرم امن» قرار داد و به زيارت آن فرا خواند: «و للَّه على الناس حِجُّ البيت من استطاع اليه سبيلاً.»(27)

در ديگر روايات نيز به بيان منافع و آثار معنوى حج پرداخته شده است. صاحب مجمع البيان در تفسير «منافع» روايت ذيل را از حضرت ابى جعفر الباقر - ع - نقل مى كند: «هِىَ منافع الآخرة، العفو و المغفرة.» مقصود منافع آخرت است؛ يعنى عفو و آمرزش الهى. و نيز از قول «سعيد بن مسيب» و «عطيه عوفى» همين را آورده است.(28)

«هشام بن حكم» گويد: از حضرت ابا عبداللَّه، جعفر بن محمد الصادق - عليهما السلام - پرسيدم: «چرا خداوند حج را بر مردم واجب ساخته و به طواف كعبه تكليف فرموده است؟» امام در پاسخ فرمود: «خداوند با اراده خود خلق را آفريد و آنان را امر و نهى فرمود تا مصلحت دين و دنياى آنان تأمين شود و برخى گروهها از طريق كسب و تجارت و حمل كالا از شهرى به شهر ديگر سود برند و كاروان داران و ساربان ها بهره مند شوند و مردم با آثار و اخبار رسول خدا - ص - آشنايى پيدا كنند و ياد و خاطره آن بدست فراموشى
سپرده نشود. اگر قرار بود هر گروهى تنها به شهر و ديار خود بينديشد و از حوادث آن سخن بگويند و غافل از ديگر شهرها باشند مردم هلاك و تباه مى شدند و شهرها ويران مى گرديد و حمل و نقل و منافع كسب و تجارت به ركود و تعطيل مى كشيد و اخبار و حوادث محو و نابود مى شد و به ديگر انسانها و سرزمين ها منتقل نمى گشت و مردم بدان واقف و آگاه نمى شدند؛ اين است فلسفه حج.»(29)

«محمد بن سنان» گويد: «از امام على بن موسى الرضا - ع - طى نامه اى مسائلى را پرسيدم كه امام آن را پاسخ دادند. از جمله درباره حج چنين نوشتند: «فلسفه حج ورود در ميهمانى خداى بزرگ و طلب رحمت افزون تر و خروج از معاصى و گناهان و توبه از گذشته اعمال و انتخاب راه و روش صحيح براى آينده است. و نيز در سفر حج، اموال خرج مى شود، بدن ها به رنج مى افتد و لذات و شهوات نفسانى مهار مى گردند و بدينسان حج گزاران با اين عبادت به خداى بزرگ تقرب مى جويند و سر تسليم و خضوع و ذلت و انكسار در برابر او فرود مى آورند. و در سرما و گرما و در حال آرامش و امنيت و يا بيم و هراس، راه مى پويند و قرب حق را مى جويند. افزون بر اين در اين عبادت جمعى، همه مردم سود مى برند و با رغبت و رهبت به سوى خداى سبحان روى مى آورند. و از آثار ديگر آن، رهايى از قساوت قلب و خساست نفس و نسيان ذكر خدا و نوميدى از خير و دل بستن به رحمت او و تجديد حقوق و دور نگهداشتن نفس از فساد است. و همه كسانيكه در شرق يا غرب ياد در دريا و خشكى اند چه حج گزاران و چه غير آنها از تاجر و پيله ور، فروشنده و خريدار و كاسب و مستمند بهره مند مى گردند و در تأمين حوائج ساكنان اطراف و نواحى ديگر سرزمين ها كه مى توانند در موسم گرد آيند مى كوشند. اين است كه خداوند مى فرمايد: «ليشهدوا منافع لهم.»(30)

مرحوم علاّمه طباطبايى در توضيح منافع حج چنين مى نگارند: «منافع دو گونه است: دنيوى و اُخروى؛ منافع دنيوى عبارت است از آنچه سرمايه تعالى حيات اجتماعى انسان باشد و زندگى را رونق دهد و حوائج گوناگون را برآورده سازد و كاستى هاى مختلف در زمينه تجارت، سياست، ولايت، مديريت، و آداب و رسوم و سنت ها و عادات و همكاريهاى مختلف و هميارى اجتماعى و نظاير آن را جبران كند. هرگاه گروهها و اجتماعاتى از مناطق مختلف زمين، با نژادها و رنگها و با آداب گوناگون كه دارند، گرد آيند و يكديگر را بازشناسند در حالى كه همه بر يك سخن، كه
سخن حق است، متفق اند و پروردگار يگانه را بپرستند و به سوى يك قبله رو كنند، اين وحدت روحانى، آنان را به اتحاد ظاهرى نيز فرا مى خواند و همانگونه كه گفتارشان يكى است عملشان را نيز همگون ساخته و از صميم جان به تبادل امكانات و هميارى در حلّ مشكلات خود خواهند پرداخت و از آنچه در توان دارند در تعاون به يكديگر بهره خواهند گرفت بدينسان هر جامعه كوچكى به جامعه اى بزرگ تبديل مى شود و گروهها به يكديگر مى پيوندند و توده اى عظيم تشكيل داده و نيرو و توان و امكانات خود را بر يكديگر مى افزايند، بدانگونه كه كوه هاى سر به فلك كشيده در برابر آن تاب مقاومت نخواهند داشت و هيچ قدرت اهريمنى بر آنها فائق نخواهد آمد و بديهى است كه هيچ عاملى چون اتحاد و همبستگى،براى حل مشكلات كارآيى ندارد و دست يابى به وحدت و همبستگى جز از طريق تفاهم ميسر نيست و براى تفاهم هيچ چيز مانند دين و ايمان نقش نخواهد داشت. اما منافع اُخروى؛ عبارت است از تقرّب به خدا و به آنچه عبوديت انسان را در قالب گفتار و عمل متبلور مى سازد. اعمال و مناسك حج در بردارنده انواع عبادات است؛ چون توجه به خدا و ترك لذائذ مادى و مشاغل زندگى و پيمايش طريق عبوديت با تحمل سختى ها و طواف خانه خدا و نماز و قربانى و انفاق و روزه و امثال آنها... . عمل حج با اركان و اجزايى كه دارد، نمودار كاملى است از آنچه ابراهيم خليل - عليه السلام - در مراحل توحيد و نفى شرك و اخلاص بندگى، گذشت. بدين ترتيب تأسى به حضرت ابراهيم - ع - و آمدن مردم به زيارت خانه خدا اين منافع اُخروى و دنيوى را دربَر دارد و چون اين منافع را دريافتند بدان چنگ خواهند زد، زيرا انسان بدينگونه سرشته شده كه خير و منفعت خود را دوست بدارد و در طلب آن باشد.»(31)

آثار علمى و فرهنگى حج در برخى روايات، از منافع علمى و آثار فرهنگى حج و نقش آن در نشر معارف اهلبيت - عليهم السلام - و تفقه در دين ياد شده است (مع مافيه من التفقه و نقل اخبار الائمة الى كل صقع و ناحية)(32)

؛ يعنى در حج فوائد ديگرى است چون تحصيل فقه دين و نقل اخبار امامان به ديگر سرزمين ها و نواحى، و اين خود ثمره گرانقدرى بود براى زائران بيت اللَّه و شيفتگان اسلام نبوت و امامت و تشنه كامان زمزم ولايت كه به سرزمين وحى؛ يعنى خاستگاه اهلبيت پيامبر اكرم و مهد نشو و نماى آنان بيايند و اسلام ناب و فقه خالص وبى آلايش اسلام و قرآن را از زبان حاملان آن بشنوند و با امام وقت خود ملاقات كنند و احكام و شرايع دين را از زبان
اهلش بشنوند و بدعت هاى رايج را از چهره دين بزدايند و در مراجعت به ديار خود اخبار و آثار وارثان وحى را به اقصى نقاط جهان ببرند و براى خويشان و آشنايان و مردم شهر و ديار خود بازگويند. در ساير عصرها نيز اين بهره عملى، كما بيش قابل دسترسى است زيرا وجوه مسلمين و نمايندگان امت و عالمان دين از هر ناحيه به حج مى آيند و فرصتى دست مى دهد كه از تضارب آراء و تبادل افكارشان حق و باطل بازشناخته شود و پيام آن به گوش جانها برسد. باتوجه بدانچه به اختصار از نظر گذشت، منافع حج را مى توان بدينگونه جمع بندى و خلاصه كرد: 1- بعد عبادى و معنوى و رسيدن به مقام قرب وجلب رحمت و مغفرت الهى كه بزرگترين دست آورد اين سفر روحانى است و با تأسى به ابراهيم خليل و اسماعيل ذبيح - عليهما السلام - و هاجر، آن مادر فداكار و موحّد و ديگر صالحان، كه مشعلدار توحيد و صبر و فداكارى در عصر تيرگى ها بودند، تكميل شده و تبلور عينى مى يابد. 2- ديدار سرزمين وحى و ميعادگاه پيامبران و مهد ظهور اسلام و حضرت ختم المرسلين و زنده نگهداشتن خاطرات روحانى مكه مكرمه و مدينه طيبه كه يادآور نزول وحى آسمانى و مسؤوليت سنگين رسالت و صبر و مجاهدت پيامبر بزرگ و ياران مخلص آن حضرت و مقاوت سيزده ساله مكّه و آنگاه هجرت به مدينه و اعلاء كلمه اسلام در سايه صبر و جهاد و شهادت است و لحظه لحظه خاطرات ديگرى كه وجب وجب اين سرزمين پاك در سينه دارد و تذكار آن براى اهل دل و ارباب معرفت و شيفتگان، جالب و روح انگيز و درس آموز است. 3- بهره ورى از علم و فقاهت و شناخت معارف و آثار معنوى و فرهنگى كه حج همراه دارد و تبلور كامل آن در عصرهاى نخستين، مكتب نورانى اهلبيت عصمت و طلايه داران اسلام ناب محمدى - صلّى اللَّه عليه و آله - بود كه پاسداران اسلام حق و عدل در برابر اقطاب قدرت و زورمدارانى بود كه در كسوت خلافت اسلامى تجديد كننده جاهليت و حكومت كسرى و قيصر بودند. 4- منافع اجتماعى - سياسى كه در صحنه جهانى و روابط بين الملل اسلامى براى مسلمين سرنوشت ساز است و به همين لحاظ فريضه حج در زمان و مكان خاص، تضمينى
است براى مشاركت سالانه انبوه مسلمين و چهره هاى مؤثر و برجسته كشورهاى اسلامى براى يك ديدار جمعى و رابطه و تفاهم و آگاهى از وضع يكديگر و چاره انديشى براى مشكلات و آلام مشترك خود و تأمين و تضمين مصالح جهان اسلام بويژه در عصر كنونى كه ملت واحده كفر گستاخانه و با برنامه اى حساب شده در برابر اسلام انقلابى صف آرايى كرده و جز با وحدت امت اسلامى و تدبير و ايده و آرمان مشترك به مقابله با آن نمى توان پرداخت. 5- آثار و منافع اقتصادى بويژه براى نيازمندانى كه از كسب و كار و حرفه و تجارت جهت معاش خود بهره مى گيرند و نياز مسافران را برآورده مى سازند و از اين رهگذر ده ها هزار خانوار سود مى برند و فقر و نيازمندى خود را برطرف مى سازند و اين بدان معنا نيست كه زائر به منظور سود تجارى آهنگ حج كند و عملش را بى ارزش سازد و فريضه حج را از قله عظيم معنويش به حضيض ماديات فرو نهد. بنابر اين توجه به اين نكته اساسى در منافع مادى حج ضرورى است تا موارد مثبت و منفى آن باز شناخته شود و زائران بيت اللَّه الحرام از آغاز در فكر سود مادى و نفع تجارى نباشند بويژه آنكه عرضه كالا و خريد و فروش در سفر حج بسيارى موارد با شؤونات ملت و كشور و روح اسلام و حيثيت زائران در تضاد باشد. بطور خلاصه حج جامع ترين عبادات است جهات مختلف عبادى، فرهنگى، سياسى، اجتماعى و اقتصادى فردى و اجتماعى در آن ملحوظ شده است اما فلسفه نهايى و كلى و محورى آن همانا انسان سازى و تهذيب نفوس و دل كندن از ماديات و تحمل رنج سفر و بذل مال و رياضت و عبادت و سبكبال شدن روح و توشه معنوى گرفتن و به غناى روحى رسيدن است و نيز تحكيم قدرت اسلام و امت اسلامى و پابرجا ساختن شعائر پايدار دين همانگونه كه در خطبه تاريخى حضرت زهرا - سلام اللَّه عليها - آمده است: «و الحج تشييداً للدين.» بنابراين ساير آثار و منافع را بايد بعنوان آثار جانبى نگريست. اين بود مرورى گذرا به منافع و آثار حج در يك نگرش الهى هرچند تبيين فلسفه حج در هر سطر و واژه اى از اعمال و مناسك و شعائر، نياز به تأمل و تعمق و تشريح و توضيح فراوان دارد و كاوشگران از آن غفلت نورزيده اند و هنوز جاى تحقيق باقى است. اينك خوانندگان گرامى را به مطالعه ترجمه مقاله آقاى وهبه الزحيلى فرا مى خوانيم:

«ليشهدوا منافع لهم» احكام و شرايع اسلام، رحمت است براى جهانيان و دربردارنده خير و متضمن مصالح انسانها و فضل و رحمت خداوندى در تار و پود آن تعبيه شده است. آنكس كه بدان مؤمن باشد هدايت يابد و آن كه بدان عمل كند خوشبخت گردد و هر كس بدان پايبند شود شاهد رستگارى را در آغوش كشد و هر كه از آن روى برتابد به انحراف و ضلالت و حيرت و گمراهى درافتد. تمام آنچه در اين آيين بزرگ آمده، برگرفته از اعتقاداتى است كه بر توحيد خالص حق تعالى و تنزيه مطلق او مبتنى است، عباداتش صيقل جان ها، تهذيب نفوس، پيرايش طبايع، تربيت كننده قلب ها، هدايتگر انديشه ها و اصلاحگر فرد و جامعه است. معاملاتش برپايه حق و عدل و نظامى متقن واستوار است، اخلاق و فضائلش استقامت بخش گژى ها و اصلاح كننده هواهاى نفسانى است و اميال و شهوات را به بند مى كشد، عواطف را شكوفا مى سازد، محبت و خير و صلح و صفا را در جان ها مى پرورد و هدايت و استقامت و آرامش نفس و سلامت جامعه انسانى را تضمين مى كند. بدينسان عقايد و شرايع و اخلاق و آداب و معاملات اسلام با انسجام و هماهنگى كه دارد تحقق بخش اهداف و مقاصد عاليه انسانى است و هدف نهايى و كلى آن تهذيب نفوس و تربيت صحيح؛ يعنى انسان سازى است و در اين ميدان ره آورد ارزشمند معنوى و اندوخته عظيمى را در اختيار دانشوران و دانش پژوهان و دولت ها و ملت ها قرار مى دهد كه شرح اين اهداف و مقاصد و ويژگى هاى آن مستغنى از تذكر و توضيح است؛ بعنوان مثال: در زمينه عبادات و فرايض دين چون نماز، روزه، زكات و حج، قرآن كريم به اهداف عاليه انسانى آن اشاره كرده و از نقشى كه هر يك در تهذيب و تربيت و انسان سازى دارد، سخن مى گويد. در خصوص نماز و نقش تربيتى آن مى فرمايد: «ان الصلوة تنهى عنى الفحشاء و المنكر»(33)

و بدين ترتيب هدف نماز را در تزكيه و تهذيب نفس و نقش بازدارندگى اش را از زشتى ها و منكرات خاطرنشان مى سازد. و درباره زكات مى فرمايد: «خذ من أموالهم صدقة تطَهَّرُهم و تزكّيهم بها»(34)

و از
تأثيرى كه زكات در پاكسازى و پيرايش نفوس از صفات ذميمه، چون: بخل و حرص دارد سخن مى گويد، علاوه بر آثار اجتماعى كه انفاق و احسان در نجات محرومان و مستضعفان از چنگال فقر و تنگدستى و حقارت ناشى از آن برجاى مى نهد. همچنين درباره روزه ماه مبارك رمضان مى فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الذين من قبلكم لعلكم تتقون.»(35)

و به آثار و ثمرات ارزشمند روزه كه همانا تقواى الهى و پرهيز از اميال نفسانى مباح و غير مباح و اصلاح نفوس و تزكيه جان ها و تعبد و تسليم در برابر اوامر پروردگار و اجتناب از محرمات است، تصريح مى كند. اينها اهداف والاى تربيتى است كه در پرتو عبادات و عمل مستمر به احكام و آداب شريعت، قابل دسترسى است. از جمله شرايع، فريضه حج است كه از ترك وطن به قصد زيارت بيت اللَّه و انجام مناسك آغاز مى شود و با مراجعت به وطن خاتمه مى پذيرد. اين سير و سفر يك تجربه عملى و ميدانى است كه حج گزاران را به آداب و اخلاق اسلامى و تجرد خالص روح براى بندگى خداوند و اطاعت مطلقه او و تصفيه اعمال از تعلقات مادى و قيد و بندهاى دنيا و عوامل غافل كننده و وابستگى هاى پر زرق و برق و فريبنده زندگى، مودّب مى سازد و فكر و انديشه را در افقى گسترده و آكنده از تقديس حق تعالى و اقرار به جلال و عظمت او به جولان در مى آورد و منافع دنيوى و اُخروى و مادى و معنوى را تحقق مى بخشد. خداوند درباره فريضه حج مى فرمايد: «و اَذِّنْ فى الناس بالحج يأتوك رجالاً وَ عَلى كُلّ ضامرٍ يأتينَ مِن كل فَجٍّ عميق. ليشهدوا منافع لهم و يذكروا اسم اللَّه فى ايام معلومات على ما رزقهم من بهيمة الأنعام، فكلوا منها و أطعموا البائس الفقير.»(36)

«آهنگ حج را بر مردم فرو خوان تا پياده و سواره بر شتران لاغر (رهوار) از راه هاى دور بيايند. و شاهد منافع خود باشند و خدا را در روزهاى معين ياد كنند كه از گوشت حيوانات روزيشان داده، پس بخوريد و به بيچارگان تهى دست بخورانيد.» دو آيه فوق، بيانگر فرمان الهى در خصوص حج است كه به اسرار مختلف آن در زمينه هاى عبادى و سياسى و فردى و اجتماعى اشاره دارد: حج كنگره بين المللى است كه
مسلمين جهان در آن شركت جويند و اوضاع كشورهاى خود و سرگذشت ملتهاى خويش را با صراحت و اخلاص و بطور جدى و با انتقاد سازنده مطرح كنند و گرفتاريهاى امت اسلامى را به مذاكره و مشاوره نهند و آنگاه با رهتوشه اى از آگاهى ها و راهبردها، جهت حلّ مسائل درون مرزى و برون مرزى و بين المللى جهان اسلام به كشورهايشان باز گردند و وحدت امت اسلام و مصالح عاليه آن را نصب العين خويش سازند و به اخوت ايمانى بينديشند و فداكارى لازم و تعاون و همكارى جهت مقابله جدى با نقشه ها و توطئه هاى خائنانه دشمنان اسلام، آن را مورد مطالعه قرار دهند و براى غلبه بر مشكلات و خنثى كردن توطئه ها و احياى مجد و عظمت و كرامت اسلام و پاسدارى از كيان مسلمين و حفظ مصالح خود در درون و برون مرزها، در حال جنگ و صلح و نبرد مسلّحانه با دشمن و حل معضلات اقتصادى و بحران هاى گوناگون ديگر خود وارد صحنه شوند. در هرحال سخن گفتن در تفسير و بيان آيه كريمه: «ليشهدوا منافع لهم» توجه به چند نكته را مى طلبد: «لام» اشاره به چيست؟ چرا «منافع» به صورت نكره آمده است؟ اين منافع شامل چه چيزهايى مى باشد؟ همانگونه كه در تفسير الميزان آمده: «لام»، «ليشهدوا»، «تعليل» يا «غايت» است و «لهم» متعلق به «يأتوك» مى باشد. بدين ترتيب، معنا چنين است: «زائران خانه خدا بيايند تا منافعى را كه در حج براى آنان منظور شده، شاهد باشند.» در كتاب «احكام القرآن» ابن عربى، آمده است: اين لام براى بيان فائده و مقصودى است كه سخن براى آن ايراد مى شود. يعنى «لام غايت و صيرورت» نظير قول خداى سبحان: «لتعلموا ان اللَّه على كلّ شى ء قدير» اين لام گاه بر سر فعل مى آيد؛ مانند آيه فوق و گاه بر سر حرف؛ نظير: «لئلا يعلم اهل الكتاب.»(37)

و اما نكره آوردن «منافع» به گفته فخر رازى بدين لحاظ است كه شامل منافع ويژه اين عبادت، در زمينه هاى دينى و دنيوى باشد؛ منافعى كه در ساير عبادات وجود ندارد. آلوسى گويد: يعنى منافع گرانقدر و بسيار. بنابراين نكره آوردن «منافع» بدون تنوين، براى تعظيم و تكثير است و ممكن است براى تنويع باشد؛ يعنى: نوع خاصى از منافع دنيوى و اُخروى. در تفسير و تبيين «منافع» از امام محمد باقر - ع - روايت شده كه فرمود: «منظور
منافع اخروى؛ يعنى عفو و مغفرت است.» ابن عباس گويد: منظور منافع دنيوى است. بدينگونه كه در ايام حج مسلمانان به تجارت بپردازند؛ يعنى اجازه تجارت به حاجيان داده شده است همانگونه كه آيه «ليس عليكم جناح أن تبتغوا فضلاً من ربكم»(38)

نيز بدان اشاره دارد. قرطبى گويد: شك نيست كه نظر آيه كريمه به تجارت است. اما جمهور مفسّرين ترحيج داده اند كه «منافع دنيوى و اخروى» منظور باشد. زيد از قول ابن عباس نيز همين را آورده است. ابن ابى حاتم روايت كرده كه منافع اخروى عبارت است از رضوان و خشنودى خداى تعالى و منافع دنيوى عبارت است از گوشت قربانى و ذبائح و تجارت. مجاهد كه يكى از مفسرين است، منافع دنيوى را به تجارت تخصيص داده و گويد: آنگاه تجارت مجاز است و كراهت ندارد كه هدف اصلى از سفر، حج نباشد. و البته اين بعيد به نظر مى رسد كه مقصود از منافع، تجارت باشد. زيرا منافع مورد نظر در فراخوان حج و دعوت مسلمين، براى اين عبادت بزرگ، هرگز نمى تواند به تجارت محدود شود بلكه عادت بر اين جارى شده كه تجارت هم صورت پذيرد و شرع مقدس از آن نهى نفرموده است. اگر بخواهيم با واقع بينى و نگرش جامع و گسترده به مسأله بنگريم، بايد بگوييم آيه مذكور منافع بسيارى را شامل است؛ يعنى مسلمين بيايند و هرگونه خير و منفعتى را كه مورد رضاى خداوند است و در امر دين و دنيايشان نقش دارد، شاهد باشند. منافعى كه جز از طريق حج قابل دسترسى نيست و خداوند با فضل و انعام خود آن را براى مسلمين ميسر ساخته است و دليلى وجود ندارد كه آن را به پاره اى منافع، محدود و محصور سازيم؛ زيرا رحمت واسعه الهى همه چيز را در بر مى گيرد. ابن عربى گويد: دليل اين تعميم همانا واژه «منافع» است كه بصورت مطلق و كلى آمده است. مؤيد اين تفسير، آيه «ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلاً من ربكم» مى باشد كه به اجماع مفسرين مقصود از «فضل» تجارت است. بنابراين، منافع شامل منافع دنيوى و اخروى است. منافع دنيوى اما منافع دنيوى؛(39)

عبارت است از عواملى كه ارتقا و تعالى حيات انسانى را در
زمينه هاى اقتصادى، اجتماعى، سياسى، اخلاقى و فرهنگى تحقق مى بخشد. حج و عمره مدرسه عملى تربيتى است براى ايجاد مساوات كامل ميان مردم در ظواهر زندگى و حقوق و تكاليفشان. در اين اجتماع عظيم توانگران از مستمندان ممتاز نيستند و نيازمندان نشانه اى از فقر بر چهره ندارند. زمامداران را از شكوه و عظمت سلطنت نشانى نيست و افراد متنفذ و سرشناس، نفوذ و شخصيتشان بى رنگ مى شود. بطور خلاصه هيچيك از آثار و علائم برترى و تفوق طلبى در انديشه و عمل مشاهده نمى شود. همه دست تضرّع به بارگاه بى نياز برآورده و تمام همّ خويش را به مناسك و شعائر چون وقوف به عرفات و مشعر، رمى جمرات و طواف خانه كعبه و سعى صفا و مروه و حلق و تقصير متوجه ساخته اند و پس از انجام مناسك، به گفتگو مى پردازند تا از كمك و مساعدت و امكانات و دست آوردهاى مادى يكديگر بهره مند شوند. و نيز در خلال انجام مناسك، با يكديگر انس گيرند و در خلال گفتگوها، طريق رهايى از بيمارى بخل و آزمندى را بياموزند و روح بخشندگى و سخا و انفاق در راه خدا را تقويت كنند، خون هاى قربانى برزمين ريخته شود و ثمرات نيك آن عائد مستمندان گردد و همگان از آن بهره گيرى كنند.(40)

بدين ترتيب مسؤوليت اجتماعى و تعهدات انسانى، براساس شالوده مستحكم ايمانى، در عائله بزرگ اسلامى شكل مى پذيرد و نيازمندان اين خانواده بزرگ مورد حمايت قرار مى گيرند و آثار و نتايج دعاى پيامبر بزرگ خدا، ابراهيم خليل - عليه السلام - به وقوع مى پيوندد كه با خداى خود گفت: «پروردگارا! من از فرزندان خويش كسانى را در اين سرزمين خشك و بى آب و علف در كنار خانه محترم تو سكنى مى دهم تا نماز بپا دارند. خدايا! دلهاى مردم را به سوى آنان متوجه گردان و از نعمت هايت روزى ده تا سپاسگزار تو باشند.» «ربنا انى أسكنت من ذرّيتى بوادٍ غير ذى زرع عند بيتك المحرَّم رَبَّنا ليقيموا الصلوة فاجعل أفئدةً من الناس تهوى اليهم وارزقهم من الثمرات لعلهم يشكرون.»(41)

همبستگى ايمانى و اسلامى همچنين در پرتو اجتماع باشكوه حج، شعور ايمانى امت نسبت به همبستگى اسلامى
بيدار مى شود تا بيايند و به مصالح اسلام بينديشند و نسبت به آحاد مسلمين احساس تكليف كنند و ضرورت سهيم شدن در حل مشكلات يكديگر و همدردى در بحران ها و دشوارى ها را دريابند و ريشه وحدت امت را با معارفه و آشنايى و ايجاد رابطه عمق بخشند و به بررسى اوضاع و احوال همديگر بپردازند و دور از اشتباهات و لغزشها، براى آتيه درخشان خود طرحى تدارك كنند و به تحكيم روابط با ديگر برادران مسلمان شرق و غرب اقدام كنند. و نعمت خداوندى را كه در پرتو ايمان و اسلام، قلوب آحاد امت را پيوند داد، سپاس گويند و تار و پود آن را با اخوّت خالص و محبت صادق و فقط براى خدا و به منظور جلب رضاى او، در فضايى آكنده از ايثار و فداكارى و با صدق گفتار و كردار، مستحكم كنند و خاطره اين سرزمين مقدس و صفاى پاك معنوى آن را كه در سايه حج تكوين يافته، زنده بدارند و بدور از هر نوع شائِبه مادى و چشم داشت نسبت به منافع فردى و گرايش هاى نفسانى و تمايلات انحرافى، بر آن پايدار بمانند. حج و انسان سازى در سفر روحانى حج، علاوه بر آنچه از نظر گذشت، فضائل اخلاقى شكل مى گيرد. حج مدرسه انسان سازى است. در اين سفر زائران به تمرين صبر و پايدارى در برابر رنج ها و سختى ها مى پردازند، از عادات زشت و اخلاق نكوهيده پاك مى شوند، از معصيت و گناه مى پرهيزند و نفوس خود را به عطوفت و محبت مى آرايند و انگيزه هاى خير و نيكى را شكوفا مى سازند. بدين ترتيب حج يكى از نيرومندترين عوامل انسان سازى و تهذيب و اعتدال نفوس است و حج گزاران راحت و اطمينان و آرامش نفس خود و شادمانى واقعى و سعادت و نيكبختى را در اداى اين فريضه مى دانند و به ياد خدا دلهايشان آرام مى گيرد. كه «أَلا بذكر اللَّه تطمئِنُّ القلوب.»(42)

قرآن كريم ضمن تشريع احكام حج، زائران را از آنچه با معنويت و روحانيت حج در تضاد است بر حذر مى دارد و در اين خصوص مى فرمايد: «حج در ماه هاى مخصوصى است، پس هر كه در اين ماهها فريضه حج را ادا مى كند بايد از مباشرت جنسى و گناه و جدال بپرهيزد و آنچه از كار نيك انجام دهيد خدا بدان آگاه است. زاد و توشه برگيريد كه بهترين توشه تقوا و پرهيزكارى است. پس اى خردمندان از خدا بهراسيد.»
«الحج اشهر معلومات فمن فرض فيهن الحج فلا رفث و لا فسوق و لا جدال فى الحج و ما تفعلوا من خير يعلمه اللَّه و تزوّدوا فانّ خيرالزّاد التقوى و اتَّقون يا أولى الألباب»(43)

پيامبر اكرم - ص - حج گزارانى را كه از رذائل اخلاقى پيراسته اند و به عفت زبان و طهارت قلب آراسته اند به آمرزش خداوندى بشارت مى دهد. بخارى و مسلم و نسائى و ابن ماجه و ترمذى نقل كرده اند كه پيامبر اكرم فرمود: «آن كس كه حج كند و از مباشرت ممنوع با همسر خود بپرهيزد و مرتكب فسق و فجور نشود، از سفر حج برگردد در حالى كه همانند روزى كه متولد شده از گناه مبرّا مى باشد.» ازهرى در تفسير «رَفَثَ» كه در آيه كريمه آمده گويد: «اين يك واژه جامعى است كه هرگونه بهره گيرى از زن را شامل است و «فسوق»؛ يعنى معصيت و گناه. در حديث جابر آمده است كه كمال حج به خوراندن طعام و خوبى كلام و اشاعه سلام است» (ان برّالحج اطعام الطعام و طيب الكلام و افشاء السلام) بطور خلاصه مى توان منافع دنيوى حج را در پاكيزگى نفس و پاكى قلب و عفت زبان و سلامت اعضاء و جوارح از گناه خلاصه كرد. منافع اُخروى اما منافع اخروى حج؛ عبارت است از تقرّب به خداى تعالى به وسيله مناسك و شعائرى كه از طريق گفتار و كردار، مراتب عبوديت انسان را در پيشگاه خداوند به نمايش مى گذارد و لذائذ مادى و مشاغل دنيوى را پشت سر مى افكند. در تفسير الميزان بدين نكات اشاره شده است: آثار حج از اين ديدگاه محو گناهان و آمرزش معاصى و ايجاد مساوات ميان بندگان خدا است كه جز به تقوا بر يكديگر برترى ندارد (انّ أكرمكم عنداللَّه أتقاكم)(44)

مناسك حج به مفاهيم متعالى رهنمونگر است كه حج گزار بى ترديد نبايد از آن غافل باشد. شناخت حكمت تشريع مناسك، داراى اين تأثير است كه روح بيشتر از آن لذت ببرد و با انگيزه بيشترى در انجام تكاليف شرعى و اطاعت خداوند و تحقق بخشيدن به حقيقت حج، به شيوه اى الهى، بدانسان كه متضمن خير و سعادت انسان باشد بكوشد. بستن احرام و بيرون شدن از لباس معمولى، اميال و هواهاى نفسانى را به بند مى كشد
و مردم را از فكر كردن در امورد دنيا دور مى سازد و به آفريدگار توجه داده و به انديشه در جبروت و عظمت و جلال حق تعالى فرامى خواند و به پرواز روح و تعالى وجدان و ضمير و اظهار خضوع و خشوع در برابر خداوند و دورى جستن از نخوت و غرور وامى دارد و امراض نفسانى چون بلندى جوئى و كبر و كينه و خصومت را درمان نموده و به عمل خالصانه دعوت مى كند. زيرا به جز اخلاص كه عنصر اصلى اعمال است هيچ عملى ارزش ندارد و براى هيچ مسلمانى در عبادات يا معاملات يا اخلاق جز با اخلاص فضيلتى نيست. يكى از اركانِ اخلاص، اين است كه با مسلمانان تفاهم كند و دل را از كينه و دشمنى و خصومت آنان پالايش دهد؛ همانگونه كه خداوند در قرآن كريم در وصف مؤمنين مى فرمايد: «آنان كه بعد از ايشان مى آيند: گويند: خدايا! ما و برادران مؤمن را كه در ايمان بر ما پيشى گرفتند مشمول آمرزش خويش قرار ده و دلهايمان را از كينه مؤمنان تهى ساز. پروردگارا! توئى مهربان و بخشنده.» «والذين جائوا من بعدهم، يقولون ربّنا اغفرلنا و لإخواننا الذين سبقونا بالإيمان ولا تجعل فى قلوبنا غِلاً للذين آمنوا رَبّنا انك رؤوف رحيم.»(45)

لبيك گفتن حجاج همزمان با احرام آغاز مى شود و تا صبح روز عيد و رجم جمره عقبه ادامه دارد(46)

شاهدى زنده و واقعيتى ملموس است بر توجه صادقانه به خداى متعال و دامن برچيدن از پليدى و آلودگى گناهان و شهوات نفسانى و تذكر و توجه دائم به طاعت حق و امتثال اوامر و نواهى او. حضور در كنار خانه خدا با قصد طواف و زيارت؛ عامل ديگرى است جهت دستيابى به منافع دنيا و آخرت، زيرا مشاهده كعبه مشرفه، تعلقات مادى را از دلهاى شيفتگان مى زدايد و فطرت نفع طلب انسان را به منافع معنوى و مصالح خويش توجه مى دهد همچنين طواف خانه خدا تحكيم بخش وحدت عموم مسلمين و رمز تشبيه به فرشتگانى است كه بر پيرامون عرش خدا در طوافند و پرواز روح است در افق متعالى حق پرستى و معراج قلب و انديشه به ملكوت ربانى. وياد و ذكر صاحب خانه و تجديد ميثاق انسان با خدا و اقرار و اعتراف به ربوبيت و وحدانيت اوست كه با شروع طواف از حجرالأسود يا «حجرالأسعد» آغاز مى گردد. تا نشانه و رمزى باشد بر وحدت عمل مردم و گذرگاهى براى اجراى عهد و پيمان الهى در حق و عدل و خير و توحيد و فضيلت.

قرآن مجيد با اشاره به اين عهد ديرين مى فرمايد: «و هنگامى كه خداوند از ذريه بنى آدم پيمان گرفت و آنان را به گواهى فراخواند كه آيا من آفريدگار شما نيستم؟ آنان گفتند چرا گواهى دهيم تا روز قيامت نگوئيد ما از اين مطلب غافل بوديم.» «و اذ أخذ ربّك مِن بنى آدم من ظهورهم ذريتهم و أشهدهم على أنفسهم ألَسْتُ بربّكم قالوا بلى شهدنا أن تقولوا يوم القيامة انا كنا عن هذا غافلين»(47)

سعى بين صفا و مروه، گام برداشتن در حريم و عرصه گاه رحمت الهى و طلب آمرزش و خشنودى او و درخواست تفضل و خيرات ربّانى و مددجوئى ازساحت قدس او است كه توان تحمل مشكلات را موهبت فرمايد؛ آنگونه كه هاجر همسر ابراهيم خليل - عليه السلام - در اين سرزمين از خداى خود يارى طلبيد و آنگاه كه تشنگى و بى آبى او و كودك خردسالش اسماعيل را تحت فشار قرار داد با تضرع به ساحت قدس ربوبى عرض نياز و تضرع كرد تا خداوند رحمت خويش بر آنها نازل فرمود. قرآن با اشاره به اين مكان مقدس گويد: «صفا و مروه از جمله شعائر الهى است، پس هر كس حج عمره بجاى آورد، بر اوست كه ميان آندو طواف كند، و آن كس كه از روى خلوص عمل خير كند خدا سپاسگوى و داناست.» «ان الصفا و المروة من شعائر اللَّه فمن حج البيت أو اعتمر فلا جناح عليه، أَنْ يطّوّف بهما فمن تطوّع خيراً فان اللَّه شاكر عليم.»(48)

احمد حنبل از پيامبر اكرم - ص - نقل مى كند كه فرمود: «سعى كنيد كه خدا سعى را بر شما واجب ساخته است.» وقوف به عرفه در عرصه گاهى كه از رضوان الهى لبريز و از توحيد و وحدت آكنده است، زائران را منقطع از غير خدا به ابتهال و اخلاص وامى دارد كه سر به خاك بندگى اش بسايند و بدون هيچگونه حجابى پيوند روحانى برقرار كنند و به سلطنت مطلقه اش پناه گيرند و فضل و رحمت او را بجويند و به يقين بدانند كه دعايشان به اجابت مقرون است. رمى جمره و رجم شيطان در روز عيد و ايام تشريق، سمبل مقاومت در برابر وساوس شيطانى و تحريكات نفسانى او و رهايى از انگيزه هاى شر و مبارزه با فساد و انحراف است. اهل منطق گويند: «محسوس دليل معقول است» اين اصل در اينجا جريان دارد و رمى جمرات و استلام حجر و طواف كعبه، تبلورى است از حقايق معقول در قالب محسوسات
و رمز مفاهيم عميق در قالب حركت هاى ظاهرى كه به مؤمن مى آموزد با چه اهداف و مقاصدى سير و حركت خويش را آغاز كند و به پايان برساند و در برابر فتنه ها و شرور و تحركات نفس اماره مقاوت نمايد. مقصد اصلى از اين شعائر اين است، نه آنگونه كه برخى مستشرقين ابله و بى ايمان پنداشته اند كه حج طواف بدور سنگ ها، با اهداف مادى شرك آميز است! (كعبه آن سنگ نشانى است كه ره گم نشود) بالاخره شعائر حج با قربانى و نذورات و كفارات به سر حد كمال مى رسد كه فدا كردن ذبيحه آخرين وداع با رذائل است و ريختن خون قربانى گويى نقطه پايانى است بر خصلت هاى نكوهيده و پايبندى به فضيلت فداكارى و قربانى كردن، همانگونه كه خداوند فرمايد: «گوشت و خون قربانى هرگز به خدا نمى رسد بلكه اين تقواى شماست كه به محضر حق مى رسد، خداوند اينچنين آنها (حيوان قربانى) را تسخير شما نموده تا خدا را به بزرگى بستاييد كه شما را هدايت فرمود. و نيكوكاران را نويد و بشارت ده.» «لن ينال اللَّه لحومها و لا دمائها و لكن يناله التقوى منكم كذلك سخّرها لكم لتكبَّروااللَّه على ما هداكم و بشّرالمحسنين.»(49)

آرى تمام شعائر و مناسك حج در بردارنده منافع اخروى است. و بطور قاطع نشانگر اعتماد به خدا و طلب فضل اوست و انسان را آگاهى مى دهد كه از اعماق جان در برابر عظمت و جلال او خضوع كند و شيرينى مناجات وبندگى اش را بچشد و رضا و تقرب او را بجويد، بسيار گريه و زارى كند و جان را پالايش دهد و از روى خلوص به توبه نصوح و پشيمانى از گناهان گذشته رو آورد.

ميقات حج - سال سوم - شماره دهم - زمستان 1373

/ 1