مشروعيت سفر براى زيارت قبور
يعقوب جعفرى قرنهاست كه مسلمانان جهان، طبق يك سيره حسنه و سنت پذيرفته شده و با پيروى از روايات وارده از پيامبر اسلام، بر سر قبور اولياى خدا و بزرگان دين حاضر مى شوند و با اداى احترام نسبت به آنان، قبرشان را زيارت مى كنند و از ارواح مقدسه آنها كسب فيض مى نمايند و به ياد ارزشها و اصالتهايى مى افتند كه اين بندگان خوب خدا، همواره منادى آن بوده اند. با وجود اين، در نيمه اوّل قرن هشتم، شخصى به نام «ابن تيميه» ظاهر شد و زيارت قبور را نوعى بدعت دانست و با تمسك به مطالب سست و غير مستند، به حرمت آن فتوا داد و سفر براى زيارت قبور، حتى قبر پيامبر را نامشروع خواند.(50)واكنش علماى اسلام، از شيعه و سنى، در مقابل اين عقيده ابن تيميه كه آن را به اسلام نسبت مى داد، بسيار تند و سريع بود و علماى مذاهب اسلامى پس از مباحثات بسيارىكه با او كردند، به بى اساس بودن ادعاهاى وى پى برده، او را تكفير نمودند. او به خاطر همين عقايد انحرافى به زندان افتاد و در سال 728 در قلعه اى در دمشق از دنيا رفت.(51)علماى مذاهب، حتّى حنبلى ها از ابن تيميه - كه خود را حنبلى مى دانست - روى برگردانيدند و او را گمراه دانستند؛ مثلاً «يافعى» درباره او گفت: «ابن تيميه مسائل غريبى آورد كه بر او انكار كردند و از قبيح ترين سخنان او اين كه او از زيارت قبر پيامبر نهى كرد.»(52)ابن حجر عسقلانى نوشت: «فقيه مالكى به كفر او حكم داد و در دمشق اعلام شد كه هر كس عقيده ابن تيميه را داشته باشد، خون و مال او حلال است.»(53)البته در اينجا قصد نداريم داوريهاى علماى اسلام را درباره ابن تيميه نقل كنيم؛ چرا كه در چنين حالتى از هدف اصلى دور مى افتيم و آنچه آورده ايم، براى نمونه است. هرچند پس از مرگ ابن تيميه، بعضى از شاگردانش مانند ابن قيم الجوزيه و ابن كثير شامى دنباله حرفهاى او را گرفتند، اما بهرحال سخنان و عقايد آنان در جامعه اسلامى، جا نيفتاد و به بوته فراموشى سپرده شد تا اين كه در اوائل قرن سيزدهم، محمد بن عبدالوهاب از سرزمين حجاز حرفهاى فراموش شده ابن تيميه را تكرار كرد و پيروانى چند يافت كه به «وهابى ها» شهرت يافته، حاكمان حجاز نيز از آنها حمايت كردند و جز خود، همه مسلمانان را مشرك و گمراه مى دانند! يكى از مطالب عمده ابن تيميه و وهابى ها اين است كه آنها سفر براى زيارت قبور، حتى زيارت قبر پيامبر اسلام را، نامشروع بلكه مساوى با شرك مى دانند. ابن تيميه مى گويد: «در صحيح بخارى و صحيح مسلم نقل شده كه پيامبر فرمود: «لا تشدّ الرحال الا الى ثلاثة؛ المسجدالحرام و المسجدالأقصى و مسجدى هذا»؛ «بار سفر بسته نشود مگر براى سه جا: مسجدالحرام، مسجدالأقصى و اين مسجد من.» اگر كسى براى سفر به قبر حضرت ابراهيم و يا قبر پيامبر اسلام نذر كند، وفا به اين نذر واجب نيست؛ زيرا از سفر كردن به اين محل ها نهى شده است.(54)همچنين ابن تيميه در منهاج السنه، با وارد ساختن تهمتهاى ناروا به شيعه، از اين كه شيعيان قبر پيامبر و اولياى خدا را زيارت مى كنند، آنها را به يهود و نصارى تشبيه مى كند و
حتى شيعه را به خاطر اين عمل، مشرك مى داند و جالب اين كه به صورت «اِنْ قيلِ» از خود مى پرسد كه تنها شيعه به زيارت قبور نمى رود بلكه بسيارى از اهل سنت هم چنين مى كنند، پس چرا فقط شيعه را متهم مى كنى؟ پاسخ مى دهد: «درست است كه بسيارى از اهل سنت هم به زيارت قبور مى روند، آنها هم كار حرام مى كنند و گمراه هستند ولى گمراهى شيعه بيشتر است!»(55)و بدينگونه خود ابن تيميه اعتراف مى كند كه اكثريت مسلمانان از شيعه و سنى زيارت قبور اولياى خدا را مشروع مى دانند و آن را انجام مى دهند. ابن تيميه نه تنها سفر براى زيارت قبور را جايز نمى داند بلكه اساس زيارت قبور و از جمله زيارت قبر پيامبر اسلام را ولو براى ساكنين مدينه جايز نمى داند و رواياتى را كه درباره زيارت قبر پيامبر وارد شده، رد مى كند و آنها را ضعيف و جعلى مى داند.(56)اكنون ما مسأله زيارت قبور را تحت چند عنوان مورد بررسى قرار مى دهيم: 1- استحباب زيارت قبور 2- استحباب زيارت خصوص قبر پيامبر و اولياى خدا. 3- سفر به آهنگ زيارت قبور. 4- بحث درباره حديث (شدّ رحال). البته ما در اين بحثها هم به رواياتى كه از طريق شيعه وارد شده، استناد خواهيم كرد و هم رواياتى را كه از طريق اهل سنت است خواهيم آورد. استحباب زيارت قبور رفتن به زيارت قبور خويشان و نزديكان و دوستان و آشنايان، يك امر عقلايى است و اقوام و ملل از ديرباز، اين كار را انجام داده اند و در اسلام نيز ممنوع نشده و حتى چنانكه خواهيم ديد، پيامبر خدا به زيارت قبور امر كرده است و بديهى است كه امر رسول خدا حداقل بر استحباب آن دلالت دارد. البته از روايات چنين فهميده مى شود كه در آغاز اسلام، پيامبر مردم را از زيارت قبور منع كرد ولى بعدها ممنوعيت برداشته شد و پيامبر به آن امر فرمود. شايد علّت نهى قبلى اين باشد كه در آغاز اسلام مردگان غالباً مشرك و بت پرست
بودند و پيامبر مى خواست هرگونه رابطه ميان مسلمانان و مشركين قطع شود؛ بخصوص اين كه احتمال داشت مسلمانان بر سر قبور پدران مشركشان سخنان باطلى را به زبان بياورند اما بعدها كه اسلام قوت گرفت و مبانى توحيد محكم شد و مسلمانان با شرك و بت پرستى بكلّى قطع رابطه كردند و مظاهر شرك از بين رفت، پيامبر به زيارت قبور امر كرد تا از منافع تربيتى آن بهره گيرى شود. اينك توجه خوانندگان محترم را به چند حديث كه از طريق شيعه و سنى وارد شده است جلب مى كنيم: عن على - عليه السلام - قال قال رسول اللَّه - ص - :«نهيتكم عن زيارة القبور الافزوروها.»(57)حضرت على - عليه السلام - از پيامبر نقل مى كند كه فرمود: «شما را از زيارت قبور نهى كرده بودم، از اين پس زيارت كنيد.» عن أبى عبداللَّه - عليه السلام - فى زيارة القبور قال: «انهم يأنسون بكم فاذا غبتم عنهم استوحشوا.»(58)امام صادق - عليه السلام - درباره زيارت قبور فرمود: «آنها با شما انس مى گيرند و چون از پيش آنها غايب شويد وحشت مى كنند.» عن بريدة قال قال رسول اللَّه - ص - : «قد كنت نهيتكم عن زيارة القبور فزوروها فانها تذكّرالآخرة.»(59)بريده از پيامبر نقل مى كند كه فرمود: «شما را از زيارت قبور نهى كرده بودم، از اين پس زيارت كنيد كه آخرت را به ياد شما مى آورد.» عن انس قال قال رسول اللَّه - ص - : «كنت نهيتكم عن زيارة القبورالافزوروها فانها ترق القلوب و تدمع العين و تذكرالآخرة و لاتقولوا هجراً.»(60)انس از پيامبر خدا نقل مى كند كه فرمود: «شما را از زيارت قبور نهى كرده بودم، از اين پس قبرها را زيارت كنيد كه قلب را نرم و چشم را گريان مى كند و آخرت را به ياد مى آورد اما سخن بيهوده نگوييد.» عن انس قال: قال رسول اللَّه - ص - : «نهيتكم عن زيارةالقبور فزوروها فانّها تذكركم الموت.»(61)انس از پيامبر خدا نقل مى كند كه فرمود: «شما را از زيارت قبور نهى كردم، از اين پس زيارت كنيد كه آن مرگ را به ياد مى آورد.» اين بود نمونه هايى از رواياتى كه در كتب احاديث شيعه و سنى نقل شده و در آنها
مردم به زيارت قبور خوانده شده اند و بطورى كه ملاحظه فرموديد، در بعضى از روايات، فوائد و منافعى براى زيارت قبور ذكر شده؛ از جمله اين كه قلب انسان را رقيق مى كند و او را به ياد مرگ و روز قيامت مى اندازد و بدينگونه آثار تربيتى خاصى بر آن مترتب مى شود كه نمى توان از آنها صرف نظر كرد. بنابراين طبق رواياتى كه خوانديم زيارت قبور عمل مستحبى است كه شرع مقدس به آن دستور داده است. استحباب زيارت خصوص قبر پيامبر و اولياى خدا هرچند كه زيارت قبور مستحب است ولى زيارت قبر رسول خدا و حضرات معصومين - عليهم السلام - از اولويت خاصى برخوردار است و بر استحباب آن تأكيد بيشترى شده است؛ زيرا علاوه بر رواياتى كه در اين خصوص وارد شده و بعضى از آنها را خواهيم آورد، آثار تربيتى زيارت قبور اين اولياى خدا بسيار زياد است؛ زيرا زيارت آنها بزرگداشت كسانى است كه عمرى در طريق ايمان و تقوا گام برداشته اند و در واقع زيارت آنها ارج نهادن به ايمان و تقوا و ارزشهاى معنوى و ترويج آن اوصافى است كه در اولياى خدا وجود دارد. و نيز زيارت قبور اولياى خدا نوعى اظهار محبت به كسانى است كه محبت و دوست داشتن آنها در شرع لازم و علامت ايمان دانسته شده است. در خصوص زيارت قبر پيامبر خدا رواياتى وارد شده است كه ما بعضى از آنها را مى آوريم، برخى از اين روايات از طريق شيعه و برخى ديگر از طريق اهل سنت وارد شده است: عن الصادق - عليه السلام - عن أبيه إن النبى - صلّى اللَّه عليه و آله - قال: «من زارنى حيّاً و ميّتاً كنت له شفيعاً يوم القيامة.»(62)امام صادق - ع - از پدرش و او از پيامبر - ص - نقل مى كند كه فرمود: «هر كس مرا در حال حيات و ممات زيارت كند، در روز قيامت شفيع او خواهم بود.» قال اميرالمؤمنين - عليه السلام - : «اتمّوا برسول اللَّه حجّكم اذا خرجتم الى بيت اللَّه فان تركه جفاء و بذلك اُمرتم و اتموا بالقبور التى الزمكم اللَّه - عزّوجلّ - زيارتها و حقها و اطلبوا الرزق عندها.»(63)اميرالمؤمنين - ع - فرمود: «وقتى به زيارت خانه خدا بيرون مى رويد حج خود را با
پيامبر خدا به پايان بريد؛ زيرا كه ترك آن جفاست و به اين امر شده ايد و نيز حج خود را تمام كنيد با قبرهايى كه خداوند زيارت آنها و اداى حق آنها را بر شما لازم كرده است و نزد آنها طلب روزى كنيد.» عن أبى عبداللَّه - عليه السلام - قال: «و لو تركوا زيارة النبى لكان على الوالى ان يجبرهم على ذلك و على المقام عنده فان لم يكن لهم مال انفق عليهم من بيت مال المسلمين.»(64)امام صادق فرمود: «اگر مردم زيارت پيامبر را ترك كنند بر عهده والى مسلمين است كه مردم را به اين كار مجبور كند و اين كه نزد قبر پيامبر باشند و اگر امكانات مالى نداشتند والى از بيت المال مسلمانها هزينه آنها را مى پردازد.» اين سه روايت كه آورديم از طريق شيعه بود، اكنون رواياتى را از طريق اهل سنت مى آوريم: عن عبداللَّه بن عمر قال قال رسول اللَّه: «من زار قبرى وجبت له شفاعتى.»(65)پيامبر فرمود: «هر كس قبر مرا زيارت كند، شفاعت من بر او واجب مى شود.» عن حاطب بن أبى بلتعه قال قال رسواللَّه: «من زارنى بعد موتى فكأنما زارنى فى حياتى.»(66)پيامبر خدا فرمود: «هر كس مرا پس از مرگم زيارت كند، مانند اين است كه در حال حياتم زيارت كرده است.» عن انس بن مالك عن النبى قال: «من زارنى بالمدينة محتسبا كنت له شفيعا.»(67)پيامبر خدا فرمود: «هر كس مرا به قصد قربت در مدينه زيارت كند، شفيع او خواهم بود.» از اينگونه روايات در فضيلت زيارت قبر پيامبر و قبور اولياى خدا در كتب شيعه و سنى بسيار است و ما فقط نمونه هايى از آن را آورديم. مرحوم علامه امينى در همين مورد روايات بسيارى با سندهاى مختلف و از كتب متعدد اهل سنت نقل كرده، همچنين ايشان فرازهايى از سخنان دانشمندان اهل سنت را، از مذاهب مختلف، درباره فضيلت و آداب زيارت قبر پيامبر نقل كرده است. كسانى كه تفصيل بيشترى مى خواهند به آنجا مراجعه كنند.(68)بعضى از علماى اهل سنت در اين باره كتابهاى مستقلى نوشته اند كه از جمله آنهاست كتاب «شفاءالسقام فى زيارة خيرالأنام» از تقى الدين سبكى كه در مصر چاپ شده است.سفر به آهنگ زيارت قبور باتوجه به اين كه به زيارت قبور امر شده و زيارت قبور مؤمنين؛ بخصوص قبر پيامبر و اولياى الهى مستحب است، بدون شك سفر براى انجام چنين كارى نيز مستحب خواهد بود. زيرا همانگونه كه سفر براى انجام حج واجب است، سفر براى انجام يك عمل مستحبى نيز از باب مقدمه عمل، مستحب خواهد بود. وقتى رفتن به زيارت قبور، طبق احاديث صحيح، مشروع و مستحب باشد، چه فرقى مى كند كه انسان از خانه خود به قصد زيارت قبورى كه در شهر خود اوست خارج شود و يا از شهرى ديگر به قصد زيارت قبورى كه در شهرى ديگر است سفر كند؟ به هر حال مسافتى را براى اين منظور طى مى كند حال اين مسافت كم باشد يا زياد، تفاوتى نمى كند و در هر دو صورت رفتن به قصد زيارت است. ديگر اين كه خداوند در قرآن كريم به اهل معصيت از مؤمنان دستور مى دهد كه خدمت پيامبر بروند و از آن حضرت بخواهند كه از خدا براى آنها طلب مغفرت كند.(69)در چنين صورتى اميد است كه خدا آنها را ببخشد. مى دانيم كه زنده و مرده پيامبر تفاوت نمى كند و طبق روايات، پيامبر پس از مرگش هم به امت خود دعا مى كند و ناظر اعمال آنهاست. عن عبداللَّه بن مسعود قال قال رسواللَّه - ص - : «حياتى خير لكم تحدثون و تحدث لكم و وفاتى خير لكم تعرض علىّ أعمالكم فما رأيت من خير حمدت اللَّه عليه و ما رأيت من شرّ استغفرت اللَّه لكم.»(70)پيامبر فرمود: «زندگى من براى شما خير است كه با هم سخن مى گوييم و مرگ من نيز براى شما خير است كه اعمال شما بر من عرضه مى شود، اگر عمل خيرى ديدم بخاطر آن خدا را سپاس مى گويم و اگر عمل بدى ديدم از خدا براى شما طلب مغفرت مى كنم.» بنابراين مى توان گفت: مسافرت براى زيارت قبر پيامبر، همانند مسافرت براى ديدن پيامبر در زمان حيات آن حضرت است. از همه اينها گذشته طبق روايات بسيارى كه در دست داريم، شخص پيامبر به خاطر زيارت قبور شهداى اُحد به آنجا سفر كرده و نيز بعضى از اصحاب رسول خدا براى زيارت قبور مسافرتها كرده اند و يا همديگر را به سفر براى زيارت قبر پيامبر دعوت نموده اند و اينهمه
مى رساند كه سفر براى زيارت قبور مشروع و مطلوب بوده و سيره مسلمانان از عهد رسول اللَّه و صحابه و تابعين به اين طرف بر آن جارى بوده است. اكنون رواياتى را كه مطالب ياد شده را در برگرفته با هم مى خوانيم: عن أبى هريرة قال قال رسول اللَّه - ص - حين مرّ على شهداء اُحُد: «أشهد انّ هؤلاء شهداء عنداللَّه يوم القيامة فأتوهم و زوروهم و الذى نفسى بيده لايسلم عليهم احد الى يوم القيامة الا ردوا عليه.»(71)ابو هريره مى گويد: پيامبر خدا هنگامى كه از كنار شهداى احد عبور مى كرد فرمود: «گواهى مى دهم كه اينها در روز قيامت نزد خداوند شهدا هستند پس به سوى آنها بياييد و آنها را زيارت كنيد. قسم به خدايى كه جانم در دست اوست تا روز قيامت هيچكس به آنها سلام نمى دهد مگر اين كه آنها جواب سلام او را مى دهند.» عن طلحة بن عبيداللَّه قال: «خرجنا مع رسول اللَّه يريد قبورالشهداء فلما جئنا قبور الشهداء قال: هذه قبور اخواننا.»(72)طلحة بن عبيداللَّه مى گويد: «با پيامبر خدا بيرون رفتيم و آن حضرت قبور شهداى احد را اراده كرده بود. وقتى نزد قبرهاى شهدا رسيديم، فرمود: اين قبور برادران ماست.» (منظور از قبور شهدا در اينجا، قبور شهداى احد است كه چند كيلومتر با مدينه فاصله دارد.) على بن الحسين عن أبيه قال: «كانت فاطمة تزور قبر عمّها حمزة فى كلّ جمعة فتصلّى و تبكى عنده.»(73)على بن الحسين از پدرش نقل مى كند كه: «فاطمه هر روز جمعه به زيارت قبر عمويش حمزه مى رفت و در آنجا نماز مى خواند و گريه مى كرد.» عن شهر بن حوشب قال: «لما اسلم كعب الأحبار عند عمر و هو فى بيت المقدس فرح عمر باسلام كعب الأحبار ثم قال: هل لك ان تسير معى الى المدينة فتزور قبر النبى و تمتع بزيارته؟ قال: نعم يا اميرالمؤمنين انا افعل ذلك.»(74)ابن حوشب مى گويد: «چون كعب الأحبار پيش عمر مسلمان شد و او در آن موقع در بيت المقدس بود، عمر از اسلام آوردن كعب الأحبار خوشحال شد و به او گفت: آيا مى توانى با من به مدينه بيايى تا قبر پيامبر را زيارت كنى و از زيارت قبر او لذت ببرى؟ گفت: آرى يا اميرالمؤمنين چنين خواهم كرد.» عن أبى الدرداء: «ان بلالا رأى فى منامه النبى - ص - و هو يقول له: ما هذه الجفوة يا بلال؟ اما آن ان تزورنى يا بلال؟ فانتبه حزيناً وجلاً خائفاً فركب راحلته و قصد المدينة و اتى قبرالنبى فجعل يبكى عنده و يمرّغ وجهه عليه.»(75)ابودرداء مى گويد: «بلال پيامبر را در خواب ديد كه به او مى گويد: «اين چه جفايى است اى بلال آيا وقت آن نرسيده كه مرا زيارت كنى؟ بلال از خواب بيدار شد، در حالى كه محزون و غمگين بود پس مركب خود را سوار شد و آهنگ مدينه كرد و به قبر پيامبر آمد، آنجا گريه مى كرد و صورت خود را با خاك قبر، خاك مالى مى نمود.» با توجه به اين روايات كه به عنوان نمونه نقل شد، به خوبى روشن مى شود كه سفر به آهنگ زيارت قبور در عصر پيامبر و صحابه يك سنت جارى بوده و كسى در مشروعيت آن ترديد نداشته است و از آن زمان به بعد هم سيره مسلمين از هر فرقه و مذهبى بر آن جارى بوده و مسلمانان براى زيارت قبر پيامبر و اولياى خدا از اطراف و اكناف بلاد اسلامى مسافرت مى كردند. تنها چيزى كه ابن تيميه و پيروان او دستاويز خود كرده و سفر براى زيارت را غير مشروع قلمداد كرده اند، احاديث معروف به «شد رحال» است كه به صورتهاى مختلفى نقل شده است و بطورى كه خواهيم ديد، اين احاديث به هيچ وجه دلالتى بر منظور آنها ندارد و به كلّى از مسأله زيارت قبور بيگانه است. اين حديث با سه تعبير در كتب اهل سنت و با يك تعبير در كتب حديثى شيعه نقل شده كه عبارتند از: قال رسواللَّه: «لا تشد الرحال الاّ الى ثلاثة مساجد؛ مسجدى هذا و مسجدالحرام و المسجد الأقصى.» پيامبر فرمود: «بار سفر بسته نمى شود مگر براى سه مسجد؛ مسجد من، مسجدالحرام و مسجدالاقصى.» قال رسول اللَّه: «انما يسافر الى ثلاثة مساجد؛ مسجدى هذا و مسجدالحرام و المسجد الأقصى.» پيامبر فرمود: «همانا مسافرت مى شود به سوى سه مسجد؛ مسجد من و مسجدالحرام و مسجدالأقصى.» قال رسول اللَّه: «تشدّ الرحال الى ثلاثة مساجد؛ مسجدى هذا و مسجدالحرام و المسجدالأقصى.»(76)پيامبر فرمود: بار سفر براى سه مسجد بسته مى شود؛ مسجد من و مسجدالحرام و مسجدالاقصى.» عن على بن ابيطالب قال: «لا تشدّ الرحال الاّ الى ثلاثة مساجد؛ المسجدالحرام و
مسجدالرسول و مسجدالكوفة.»(77)على عليه السلام فرمود: «بار سفر بسته نمى شود مگر به سه مسجد؛ مسجدالحرام و مسجد پيامبر و مسجد كوفه.» ابن تيميه گمان كرده است كه پيامبر در اين حديث از مسافرت به غير مساجد سه گانه ياد شده، نهى كرده و در نتيجه از سفر براى زيارت قبور هم نهى نموده است. در حالى كه دقت در مضمون اين احاديث به روشنى نشان مى دهد كه اين احاديث به هيچ وجه در مقام نهى از مسافرت به غير مساجد مزبور نيست بلكه در مقام بيان فضيلت و برترى آن مساجد بر مساجد ديگر است و اين كه ثواب نماز خواندن در آن مساجد به حدى است كه ارزش آن را دارد كه انسان رنج سفر را براى خود هموار سازد و به خاطر كسب فضيلت نماز در آن مساجد مسافرت كند. اساساً اگر برداشت ابن تيميه از اين احاديث درست باشد، سفر براى كسب علم و يا سفر براى جهاد و يا سير در زمين نيز حرام و بدعت خواهد بود در صورتى كه او نمى تواند چنين مطلب باطلى را ملتزم شود. بنابراين چون سفر براى امور مادى و معنوى، امرى مشروع است و بعضى از سفرها حتى واجب و يا مستحب مى باشد، بدون شك اين احاديث در مقام انشاى حكم و امر و نهى نيست بلكه چنانكه گفتيم در مقام بيان فضيلت اين مساجد است. ديگر اين كه خود پيامبر گاهى براى اداى نماز به مسجد قبا مسافرت مى كرد(78)در حالى كه مسجد قبا يكى از آن مساجد مذكور در روايت نيست.ميقات حج - سال سوم - شماره دهم - زمستان 1373