نقاشی و مجسمه سازی در آیینه فقه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقاشی و مجسمه سازی در آیینه فقه - نسخه متنی

محمدرضا جباران

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید






نقاشي و مجسمه سازي در آئينه فقه





سروش انديشه





سال اول ـ بهار 83، شماره 20







خاص فقهي





محمدرضا جبّاران





ص: 178 ـ 195





درآمد:




نقاشي و مجسمه سازي از جمله هنرهايي هستند كه از ديرباز در زندگي انسان حضور داشته اند. از اين رو از صدر اسلام تحت دو عنوان صورتگري (تصوير) و تمثال سازي (تمثيل) به تفضيل در فقه اسلامي مورد بحث قرار گرفته اند.





تا آنجا كه ما مي دانيم جز بعضي از فقهاي اهل سنت كه تنها از طريق نقل به نظريه آن ها پي برده و نام ايشان بر ما معلوم نيست، هيچ يك از فقها به طور مطلق به جواز نقاشي و مجسمه سازي فتوا نداده اند. از دانشمندان شيعي تنها شيخ طوسي در تبيانو طبرسي در مجمع البيان به كراهت صورتگري قائل شده اند. ولي هرچند مي توان اين قول را با جواز مطلق تطبيق داد، اولاً موضوع اين دو كتاب تفسير است و نمي توان براي وقوف بر نظريه فقهي به آن ها اعتماد كرد. ثانياً شيخ طوسي در كتب ديگر خود از جمله نهايه كه مخصوص فتاوي فقهي اوست برخلاف آن فتوا داده است. و هم از اين روست كه بزرگاني چون حضرت امام(ره) و آقاي خويي دربار صورتگري با طرف نظر از قيود و شرايط نوشته اند: «حرمت آن از شيعه و سني هيچ مخالفي ندارد».









واژه شناسي:




گفتيم درباره نقاشي و مجسمه سازي در فقه، تحت دو عنوان صورتگري و تمثال سازي بحث شده، از اين رو لازم است پيش از هر چيز نسبت بين اين دو واژ معلوم شود تا در صورت وجود تفاوت، حكم يك موضوع بر موضوع ديگر مترتب نشود.





در نگاهي ابتدايي به نظر مي آيد دو واژ صورت و تمثال با هم متفاوت بوده و هر يك به قسم خاصي از محصولات هنري اطلاق مي شوند. به همين علت بسياري از فقها بين اين دو واژه تفاوت قايل به گونه هاي مختلف آن ها را از هم جدا كرده اند.





بيان هاي مختلف و گاهي متضاد در تقرير تفاوت بين دو واژه صورت و تمثال، به ضميمه سكوت اهل لغت از بيان فرق آنها، نشان مي دهد نظريه تفاوت صورت و تمثال به اصل اصيلي مستند نيست. در كتب لغت نه تنها به تفاوت معني واژه صورت و تمثال اشاره اي نشده بلكه به گونه اي به هم پيوند خورده اند كه معلوم مي شود اين دو واژه هيچ تفاوتي با هم نداشته و هر دو به طور يكسان به مجسمه و نقاشي موجودات جاندار و بي جان اطلاق مي شوند. علاوه بر اين در روايات، لفظ صورت و تمثال، هم بر مجسمه و هم بر نقاشي موجودات جاندار و بي جان اطلاق شده است. فقها نيز علي رغم اينكه در بحث از اين دو واژه هر يك را به گونه اي متفاوت با ديگري معني كرده اند، در مقام استعمال، واژ صورت و تمثال را طوري استعمال كرده اند كه در هيچ يك از معاني خاص ظهور ندارند و تنها با قرينه مي توان منظور از آن را فهميد. ما در كتاب صورتگري در اسلام تعداد زيادي از اين روايات را نقل كرده و پاره اي از كتب فقهي مورد اشاره را نام برده ايم.









نظريات مشهور:




فقها در مسئله صورتگري نظريات متعددي دارند ولي ما در اين مقاله به مشهورترين آن ها اشاره مي كنيم.





مروري بر كتب فقهي نشان مي دهد مشهورترين نظرياتي كه در اين مسئله وجود دارد سه قول است كه با تعمق بيشتر مي توان آن ها را در دو قول خلاصه كرد.





حرمت شبيه سازي از موجودات جاندار




طبق اين قول ساختن هرگونه صورت و تمثال از موجودات جاندار، خواه به صورت مجسمه و خواه به صورت نقاشي، حرام و ساختن هرگونه تمثال و صورت از موجودات بي جان مثل جامدات و نباتات جايز است ...





اين قول را بسياري از فقهاي شيعه و سني برگزيده اند.





حرمت مجسمه سازي به طور مطلق




طبق اين قول ساختن هرگونه مجسمه، چه از جانداران و چه از موجودات بي جان، حرام و كشيدن نقاشي به طور مطلق جايز است. اين قول، از اطلاق، عبارت بسياري از كتب از زمان مرحوم مفيد تا شهيد ثاني استفاده مي شود ولي فقهاي متاخر از اين اطلاق، معني مقيدي را برداشت كرده، معتقدند منظور نويسندگان اين كتب تنها تحريم مجسمه جانداران است. آنچه موجب مي شود اين برداشت قطعي شود، اين است كه برخي از صاحبان اين عبارت مطلق، مثل علامه حلي و شهيد اول عبارات مطلق فقهاي پيش از خود را بر همين معني (تحريم مجسمه جانداران) حمل كرده اند.





بنابراين مي توان گفت: اين قول تنها يك نظريه است و در بين فقها قائلي ندارد و تمام كساني كه به اين صورت عباراتي مطلق آورده اند را در زمره طرفداران قول سوم شمرد.









1 ـ حرمت مجسمه جانداران




طبق اين قول، نقاشي به طور كلي و ساختن مجسمه موجودات بي جان از حيطه حكم حرمت خارج است و تنها ساختن مجسمه جانداران حرام مي باشد. بنابراين آنچه در توضيح نظريه پيشين گفتيم مي توان گفت اين قول مشهورترين و رايج ترين قول در باب صورتگري است، به طوري كه در طول تاريخ فقه بيشترين طرفدار را به خود اختصاص داده است و هم از اين رو بسياري از فقهاي بزرگ آن را اجماعي شمرده اند.





بنابراين در مسئله صورتگري دو قول مشهور وجود دارد:





1. حرمت تصوير موجودات جاندار اعم از نقاشي و مسجمه





2. حرمت ساختن مجسمه جانداران





در توضيح قول اول اين نكته قابل ذكر است كه مجسمه در اصطلاح فقهي با معني عرفي متفاوت است در اصطلاح فقهي هر نقشي كه در صورت تابش نور، ايجاد سايه كند مجسمه ناميده مي شود. بنابراين هر حكمي كه بر مجسمه سازي مترتب شود بر برجسته كاري نيز مترتب است.









صورتگري در روايات




از روايات فراواني كه در مورد صورتگري (نقاشي و مجسمه سازي) وارد شده تعداد اندكي از نظر سند معتبر مي باشند، ولي با اين حال، توجه به كثرت رواياتي كه با مضامين مختلف درباره صورتگري به دست ما رسيده ترديدي باقي نمي گذارد ـ همانطور كه پيش از اين گفتيم ـ صورتگري في الجمله حرام است. ما به منظور دستيابي به نظري صحيح، روايات معتبري را كه در اين باب وارد شده نقل و بررسي مي كنيم.





رواياتي كه براي اين بحث گزينش شده به دو دسته تقسيم اند:





1. رواياتي كه عمل صورتگري را منع مي كنند.





2. رواياتي كه درباره صورت و تمثال ساخته شده. سخن مي گويند.









دسته اول




رواياتي كه عمل صورتگري را منع مي كند:





1.برقي از اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: «من جدد قبر او مثل مثالا فقد خرج عن الاسلام»





يعني: كسي كه قبري را نوسازي كند يا تمثالي بسازد از دين اسلام خارج مي شود.





بدون شك هر عملي موجب خروج فاعل از حوزه اسلام شود حرام است. بنابراين، اين حديث بر حرمت موضوع خود يعني نوسازي قبر و ساختن تمثال دلالت دارد. ولي مهم اين است كه بدانيم منظور از اين دو عنوان چيست.





همانطور كه مي دانيم پاره اي از افعال در دين اسلام با شدت و تاكيد تحريم شده ولي هيچ يك از آن ها موجب خروج انسان از مسلماني نيست، به عنوان مثال قتل نفس، سرقت، زنا و شرب خمر گناهان كبيره اي هستند كه اسلام آن ها را ممنوع كرده است، ولي هيچ كس نگفته كسي كه يكي از اين كارها را انجام دهد مسلمان نيست. پس تجديد قبر و ساختن تمثال كه موجب خروج از اسلام مي شود شنيع تر از همه اين گناهان است. و مي دانيم كه ساختن مجسمه و بازسازي يك قبر در چنين حدي از شناعت نيست.





از اين مقاله استفاده مي شود كه منظور از صورت سازي در اين روايات ساختن مجسمه يا كشيدن نقاشي معمولي نيست، همانطور كه منظور از تجديد قبر بازسازي يك قبر كهنه نيست، بلكه مراد از قبر و صورت در اين روايت همان قبور و صورتهايي است كه در دوران جاهليت مورد پرستش قرار مي گرفتند و اسلام آنها را از بين برده پرستش آنها را منسوخ كرد. بنابراين، معني اين روايت اين است كه اگر كسي دوباره زمينه توجه عبادي مردم به قبور و صورتهاي منسوخ شده زمان جاهلي را فراهم نمايد از اسلام خارج مي شود. نتيجه اينكه موضوع اين روايت با موضوع بحث ما كه ساختن مجسمه به عنوان يك فعاليت هنري است متفاوت است و در اين مسئله نمي توان به آن استناد كرد.





2. مرحوم كليني از امام صادق (عليه السلام) نقل كرده است كه در تفسير آيه شريفه «يعملون له مايشاء من محاريب و تماثيل» فرمود: «والله ماهي تماثيل الرجال و النساء ولكنه لشجر و شبهه» يعني حضرت امام صادق (عليه السلام) در تفسير آيه «براي سليمان هرچه ساختمان و تمثال مي خواست مي ساختند»، فرمود: «به خدا قسم آن ها تمثال انسان نمي ساختند، بلكه تمثال درخت و امثال آن را مي ساختند».





آيه اي كه در اين روايت مورد بحث قرار گرفته، در ضمن داستان حضرت سليمان در قرآن كريم آمده و نشان مي دهد كه جنيان براي حضرت سليمان تمثال هايي مي ساخته اند كه آن حضرت آز آن ها مي خواسته، ولي طبق اين روايت حضرت صادق (عليه السلام) با قسم تاكيد مي فرمايد كه آن ها تمثال درخت مي ساخته اند نه تمثال انسان. از اين بيان معلوم مجسمه سازي ساختن تمثال انسان در دين ممنوع است وگرنه نفي آن از ساحت حضرت سليمان وجهي ندارد.





اشكالي كه بر دلالت اين حديث وارد شده است اين است كه اين حديث در ارتباط با يك قضيه خارجيه صادر شده، موضوعي كه كم و كيف آن براي ما معلوم نيست. از اين رو براي اثبات حكم شرعي نمي توان به آن استدلال كرد.





3. در متون روايي شيعه و سني روايات زيادي وارد شده كه دلالت مي كنند هر كس صورتي ايجاد كند روز قيامت مكلف مي شود در آن روح بدمد و چون نمي تواند، عذاب مي شود.





به عنوان نمونه برقي از امام باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: «ان الذين يؤذون الله و رسوله هم المصوّرون يكلفون يوم القيامه ان ينفخوا فهيا الروح».





يعني آنان كه خدا و رسول را آزار مي دهند همان صورتگرانند در روز قيامت مكلف مي شوند در ساخته هاي خود روح بدمند.





اين روايات در عين فراواني همگي از نظر سند ضعيف و غيرقابل اعتمادند؛ ولي با اين حال به خاطر كثرت، تعدد طريق و نقل در جوامع روايي شيعه و سني به نظر مي آيد مضمون آن ها قابل اعتماد باشد و همين مقدار براي اعتماد به يك مضمون كافي است.





نكته اصلي در تطبيق اين روايات، با مجسمه و نقاشي معمولي است. دقت در سياق اين احاديث نشان مي دهد كه موضوع آنها مجسمه و نقاشي معمولي نيست، زيرا بر فرض كه نقاشي و مجسمه سازي حرام باشد، در عداد محرمات ديگر است، در حالي كه اين روايات درباره حرامي فوق العاده بحث مي كنند. چرا كه اين روايات از عذاب ابدي صورت ساز خبر مي دهند «او را عذاب مي كنند تا در آن ها روح بدمد و او نمي تواند».





منظور از اين سخن اين است كه صورت ساز تا ابد مورد عذاب قرار مي گيرد. مي دانيم كه عذاب ابدي مناسب يك حرام معمولي نيست و همانطور كه مر دانيم مجسمه سازي معمولي در حدي نيست كه موجب





آزار خدا و رسول باشد. بنابراين موضوع اين روايات نقاشي و مجسمه سازي معمولي نيست بلكه نقاشي و مجسمه اي است كه براي پرستش ساخته مي شوند.









دسته دوم




رواياتي كه از صورت و تمثال ساخته شده سخن مي گويند:





1. برقي از امام صادق از اميرالمؤمنين (عليه السلام) نقل كرده است كه فرمود: «بعثني رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) الي المدينه فقال: لاتدع صورة الا محوتها و لا قبرا الاسويته ولاكلبا الا قتلته».





يعني: پيامبر اكرم مرا به مدينه فرستاد و فرمود: همه صورتها را نابود كن، همه قبرها را هموار كن و همه سگها را بكش.





اين روايت دلالت مي كند كه از بين بردن صورت و تمثال واجب و ابقاي آن حرام است و چون حرمت ابقاي چيزي بر مبغوضيت وجود آن دلالت مي كند، معلوم مي شود ايجاد آن چيز هم حرام مي باشد. بنابراين ايجاد صورت و تمثال حرام است. ولي به نظر مي رسد اين روايت و روايات مشابهي كه در اين باب وارد شده، ناظر به قضاياي خارجي هستند. يعني اين روايات درصدد هستند حكم موضوعاتي خاص در شرايطي ويژه را بيان كنند بنابراين نمي توان به وسيله اين روايات بر حرمت صورتگري اعم از نقاشي و مجسمه سازي استدلال كرد. حضرت امام (قده) معتقد است صورتهايي كه اميرالمؤمنين مامور به شكستن آن ها شده، با توجّه به تناسب حكم و موضوع، همان هياكل عبادت و بت هاي مورد پرستش مشركان بوده است.





براي تاييد اين نظريه مي توان به چند وجه استناد كرد:





1 ـ 1 ـ در پاره اي از رواياتي كه به اين مضمون وارد شده در كنار واژه صورت، واژه «وثن» به معني بت نيز به كار گرفته شده است.





2 ـ 1 ـ سيره پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در ارتباط با اقوام تازه مسلمان مبتني بر سخت گيري و دقت در جزئيات نبوده است. آن حضرت همين اندازه كه قومي به اصول اعتقادات اسلام معتقد و به اركان عملي دين ملتزم باشند، قناعت مي كرد و به مسائل كوچكي چون شكل قبور، ساختن مجسمه و نقاشي و حال سگهاي يك شهر نمي پرداخت.





3 ـ 1 ـ اگر بپذيريم كه موضوع ماموريت حضرت امير شكستن مجسمه هاي معمولي بوده، بايد بپذيريم كه كشتن سگهاي معمولي نيز واجب است، در حالي كه هيچ فقيهي به اين امر ملتزم نمي شود.





4 ـ 1 ـ اگر موضوع اين مأموريت شكستن مجسمه هاي معمولي و كشتن سگهاي معمولي بود، نياز به شخصيت برجسته اي مثل اميرالمؤمنين كه پيامبر اكرم در مهم ترين امور دين به او نياز داشت، نبود.





بنابراين معلوم مي شود اين روايت درصدد بيان ماموريتي است كه براي مقابله با مظاهر شرك مثل بت ها و قبوري كه مورد احترام مشركان بوده انجام شده و منظور از سگ در اين حديث سران كفر است كه همانند سگ، بندگان صالح و اهل ايمان را هراسان كرده، براي ايشان ايجاد مزاحمت مي كرده اند. چنانكه در روايتي دشمنان اهل بيت نيز سگ ناميده شده اند.





طبق اين توجيه تمام فقرات روايت هماهنگ شده، ماموريتي مهم كه در شان بزرگمردي چون علي (عليه السلام) باشد را بيان مي كنند و هيچ ربطي به موضوع بحث ما كه نقاشي و مجسمه سازي معمولي است ندارد.





از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: «لاتبنوا علي القبور ولاتصوروا سقوف البيوت، فانّ رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) كره ذلك».





يعني: بر روي قبرها ساختمان نسازيد و سقف خانه ها را نقاشي نكنيد زيرا رسول خدا اين كار را خوش نداشت.





در اين باب يك روايت معتبر ديگر وارد شده كه نشان مي دهد امام صادق (عليه السلام) نيز خوش نداشت در خانه صورت باشد همچنين به اين مضمون دو روايت ديگر وارد شده كه چون سند معتبري نداشتند از نقل آن ها صرف نظر كرديم. به هر حال اين روايات بر حرمت نقاشي و مجسمه سازي دلالت ندارند چون نهايت دلالت آن ها اين است كه معصومين وجود تمثال و صورت را در خانه دوست نداشته اند و مي دانيم كه آن حضرات تنها از محرمات اكره نداشته اند بلكه از مكروهات و پاره اي از مباحث نيز اجتناب مي كرده اند.





3. در كتب روايي شيعه و اهل سنت روايات زيادي وارد شده كه دلالت مي كنند فرشتگان از ورود به محلي كه در آن مجسمه اي نصب شده باشد اجتناب مي كنند ما براي نمونه يكي از اين روايات را نقل مي كنيم.





برقي از امام صادق (عليه السلام) نقل كرده است كه فرمود: «ان جبرئيل قال: انا لا ندخل بيتا فيه كلب و لاصورة انسان ولا بيتا فيه تماثيل».





يعني: جبرئيل گفت: ما به خانه اي كه در آن سگي باشد يا صورتي باشد يا در آن تمثالهايي باشد وارد نمي شويم.





مفاد رواياتي كه به اين مضمون وارد شده اين است كه فرشتگان به خانه اي كه مجسمه يا نقاشي در آن باشد وارد نمي شوند ولي عدم ورود فرشته به خاطر مجسمه و نقاشي بر حرمت نقاشي و مجسمه دلالت نمي كند.





4 ـ برقي از محمد بن مسلم روايت كرده است كه گفت: «ساءلت ابا عبدالله (عليه السلام) عن تماثيل الشجر و الشمس و القمر،فقال، لاباءس مالم يكن شيئا من الحيوان».





يعني: از حضرت صادق (عليه السلام) درباره تمثال درخت، خورشيد و ماه سئوال كردم، فرمود هرچه تمثال حيوان نباشد اشكال ندارد.





اشكالاتي كه به دلالت اين حديث شده به طور خلاصه به شرح زير است:





الف: موضوع سئوال در اين حديث معلوم نيست. ما نمي دانيم راوي در اين جمله از چه چيزي پرسش نموده، ساختن تمثال و صورت، نگهداري مجسمه و نقاشي، بازي كردن با آنها، نماز گزاران در مقابل آنها يا تزئين خانه به وسيله آنها چرا كه همه اين مسائل در روايات مطرح شده و اين جمله ممكن است به هر يك از معاني حمل شود. بنابراين، اين حديث مجمل است و معني آن روشن نيست.





ب: در صورتي اين حديث بر حرمت نقاشي و مجسمه سازي دلالت دارد كه لفظ «ما» در جمل جواب، شريطه باشد. در حالي كه بعضي آن را موصوله يا ظرفيه دانسته اند و در هر دو صورت مفهوم آن قابل تمسك نيست چون از قبيل مفهوم وصف است.





ج: در صورتي كه از دو اشكال فوق صرف نظر كنيم اين جمله در صورتي بر حرمت دلالت مي كند كه «باءس» در حرمت ظهور داشته باشد چون امام فرمود: هر چه تمثال حيوان نباشد اشكال (بأس) ندارد در حالي كه بأس به معني اشكال است و اشكال اعم از حرمت و كراهت است.





نتيجه اينكه به وسيله اين حديث نمي توان بر حرمت نقاشي و مجسمه سازي حتي در خصوص جانداران استدلال كرد.





برقي از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود:«لاباس بتماثيل الشجر».





يعني: ساختن تمثال درخت اشكالي ندارد.





از اينكه امام (عليه السلام) از تمثال درخت نفي اشكال فرموده معلوم مي شود كه ساختن تمثال جانداران جايزه نيست.





به دلالت اين روايت دو اشكال شده





الف: اينكه اين جمله اصلا مفهوم ندارد كه بتوانيم به مفهوم آن استناد كنيم. بنابراين، اين حديث فقط بر جواز ساختن تمثال درخت و امثال آن دلالت دارد و هيچ ارتباطي با تمثال موجود زنده از قبل انسان و حيوان ندارد.





ب: بر فرض كه اين جمله مفهومي داشته باشد مفاد مفهوم از منطوق فراتر نخواهد رفت و چون باءس به معني اشكال و اعم از حرمت و كراهت است معلوم مي شود كه ساختن تمثال حيوانات في الجمله اشكال دارد، ولي معلوم نيست اين اشكال در حد حرمت باشد.





بنابراين، جمله مجمل است و بايد به قدر متيقن آن ، يعني كراهت عمل كرد.





6 ـ برقي از ابوبصير از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود:





«قال رسول الله (صلي الله عليه وسلم): اتاني جبرئيل، قال يا محمد (صلي الله عليه و آله و سلم)ان ربك يقرئك السلام و ينهي عن تزويق البيوت. قال ابوبصير: فقلت: و ما تزويق البيوت؟ فقال تصاوير التماثيل».





يعني پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)فرمد: جبرئيل نزد من آمد و گفت: اي محمد پروردگارت سلام مي رساند و از تزئين خانه نهي مي كند. ابوبصير مي گويد پرسيدم: منظور از تزئين خانه ها چيست؟ فرمود: منظور قراردادن تمثال در خانه است.





اين حديث از نهادن تمثال در خانه نهي مي كند، از اين جهت نگهداري تمثال حرام مي شود و چيزي كه نگهداري آن حرام باشد ساختنش نيز حرام است. بنابراين، نقاشي و ساختن مجسمه حرام مي باشد.





اشكالي كه به اين استدلال وارد است اينكه:





اولا: معلوم نيست كه نهي به اصل نگهداري تمثال و صورت تعلق گرفته باشد، چون موضوع حديث تزئين خانه با تمثال است نه نگهداري تمثال، از اين رو نمي توان گفت پس ساختن تمثال هم حرام است. چون ممكن است اين نهي براي جلوگيري از اسراف و تجمل باشد. اين برداشت را مي توان با روايتي كه از طريق اهل سنت وارد شده تائيد كرد. در روايتي از عايشه نقل شده كه پيامبر اكرم از سفر مي آمد من پرده اي نصب كردم كه با عكس اسبهاي بالدار مزين بود وقتي حضرت پرده را ديد فرمود: آن را بردار. خدا به ما نفرموده است سنگ و گل را با پارچه بپوشانيم.





و ممكن است اين نهي براي جلو گيري از شباهت خانه مسلمانان به خانه هاي بت پرستان باشد. بنابراين وجه، نهي از تزئين خانه به وسيله تمثال، كنايه از نهي نماز گزاردن در چنين خانه هايي است.





و بر فرض كه نهي نگهداري تعلق گرفته باشد. اين نهي به قرينه رواياتي كه نگهداري مجسمه را تجويز مي كنند، نهي تنزيهي است نه تحريمي.









خلاصه بحث




از مجموع آنچه گذشت استفاده مي شود هيچ يك از روايات معتبري كه در اين باب وارد شده به طور مطلق بر حرمت صورتگري اعم از نقاشي و مجسمه سازي دلالت ندارند.





چرا كه اكثر اين روايات اصلا بر حرمت دلالت ندارند و تعداد اندكي نيز كه بر حرمت دلالت مي كنند به نقاشي و مجسمه سازي معمولي نظر ندارند، بلكه از تمثالها و صورتهايي سخن مي گويند كه به قصد پرستش ساخته مي شوند.





بنابراين، ملاك حرمت صورتگري اين است كه اعراب به خاطر قرب عهدي كه با زمان جاهليت داشتند با آنكه به اسلام روي آورده بودند بازهم به بت ها علاق قلبي داشتند و براي اينكه آثار گذشتگان خود را حفظ كنند، امثال آنها را مي ساختند. از اين رو پيامبر اكرم به شدت از ساختن صورت و تمثال نهي كرد تا كفر و زندقه را ريشه كن و از حريم توحيد دفاع كرده باشد.





براي تاييد مطلب مي توان به روايتي كه از وجود مقدس ولي عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) به دست ما رسيده استناد كرد. صدوق در اكمال الدين از محمد بن عثمان عمروي روايت كرده است كه تعدادي مسئله از امام (عليه السلام) پرسيده حضرت جواب آنها را برايش نوشته است در جواب يكي از مسائل محمدبن عثمان آمده است: «اما اين مسئله كه درباره نمازگزاري پرسيده اي كه آتش يا صورت يا چراغ در مقابل او باشد، اين كار براي كسي جايز است كه پدر و مادرش بت پرست و يا آتش پرست نبوده باشد». اين حديث شريف ما را به اين نكته توجه مي دهد كه شخص تازه مسلمان كه پدر و مادرش را در حال پرستش بت ديده، نمي تواند در حال نماز مجسمه را در مقابل داشته باشد هر چند به بت يا آتش توجه نكند و هيچ حس تقديس و تجليلي در او انگيخته نشود. از اين رو همان بهتر كه تا ريشه كن شدن اين گرايش دروني، او را از ساختن هر گونه مجسمه و صورتي بازداشت.





از مباحث گذشته استفاده كرديم كه نقاشي و مجسمه اگر به قصد پرستش و با گرايش عبادي ساخته شود به هر صورت حرام است. ولي در صورتي كه به عنوان يكي از فعاليت هاي جاري زندگي كه فعاليت هنري نيز از آن جمله است، صورت پذيرد جايز است. ادل جواز صورتگري حكم به جواز و اباحه در هر موردي مطابق با اصل است و نياز به اقامه دليل و اثبات ندارد. آنچه در شرع مقدس محتاج اقامه برهان و اثبات است حكم به تحريم چيزي است. بنابراين همين كه براي حرمت نقاشي و مجسمه سازي دليلي اقامه نشود جواز آن خود به خود ثابت مي شود و نياز به هيچ دليلي ندارد. ولي با اين حال مي توان حكم جواز را در اين مسئله با چند وجه تاءييد كرد.





1. به شهادت تاريخ صورتگري در اكثر نقاط دنيا و بين ملل و اقوام مختلف از قبيل مصري ها هندي ها ژاپني ها چيني ها قوم سومر و اقوام ديگر حتي انسانهاي اوليه وجه آئيني داشته و از شئوون ديني به شمار مي رفته است.





به طور كلي مجسمه ها غالبا با گرايش عبادي و براي معابد و مقابر ساخته مي شده است. مجسمه ساز در هم دوره هاي تاريخي پيش از آنكه آرزوي خود را در آثار خود متجلي سازد، خواست متوليان امور ديني را عملي ميسشاخته تا آنجا كه در بين اعراب جاهلي، مجسمه هيچ نقشي جز اشباع نياز بشر به پرستش و عبوديت نداشته است.





2. موضع قرآن در قبال صورتگري ، جز در مواردي كه بحث از بت و بتگري و بت پرستي است، موضع مواجهه با محرمات نيست. قرآن كريم قدرت عيسي (عليه السلام) بر ساختن پرنده گلين و دميدن جان در او را به عنوان معجزه و نشانه نبوت عيسي (عليه السلام) مطرح كرده و ساختن تمثال براي حضرت سليمان را به عنوان نعمتي كه بر بندگان صالح خود ارزاني داشته عنوان مي دارد و بدون هيچ اعتراضي كه بر منع و تحريم آن دلالت كند از آن مي گذرد. اگر نقاشي مجسمه به طور مطلق حتي بدون گرايش عبادي حرام بود لازم بود در اين آيات اشاره اي به آن مي شد.





در تعدادي زيادي از روايات وارد شده و تعدادي از فقها به آن فتوا داده اند كه اگر صورت و تمثال مورد اهانت قرار گيرد، نگهداري آن اشكالي ندارد. اگر موضوع رواياتي كه در صدد منع صورتگري وارد شده نقاشي و مجسمه سازي معمولي باشد اهانت به مجسمه و نقاشي كاري لغو و بيهوده است. در تعدادي زيادي ازروايات سخن از لگد كردن و اهانت به صورت و تمثال به ميان آمده است. به طوري كه استفاده مي شود اهانت به صورت و تمثال مطلوب شارع و مجوز استفاده از وسيله اي است كه تمثال بر آن نقش شده.





از پاره اي از اين روايات استفاده مي شود اين اهانت در مقابل احترامي است كه مشركين براي صورت ها و تمثال ها قايلند مي دانيم كه مشركين هر نقاشي و مجسمه اي را تجليل نمي كنند بلكه تنها تماثيلي را با ديده احترام مي نگرند كه جنبه آئيني داشته باشد.





ما تعدادي از اين روايات را در اينجا نقل مي كنيم:





1. كليني از امام رضا (عليه السلام) نقل كرده است كه فرمود: كسي از امام باقر (عليه السلام) سئوال كرد: آيا مي توان بر روي زيراندازي نشست كه داراي تمثال است؟ حضرت فرمد:عجم ها تمثال را بزرگ مي دارندو ما آن را خوار مي داريم.





2. در كتاب مكارم الاخلاق از امام كاظم (عليه السلام) روايت شده كه فرموده:





گروهي بر امام باقر واردشدند، ديدند حضرت بر روي فرشي نشسته كه داراي تماثيل است در اين باره از او سئوال كردند، فرمود: خواستم به آن اهانت كنم.





3. شيخ صدوق ازا امام باقر (عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود:





اشكالي ندارد كه بر روي تمثال نماز بخواني، اگر در زير پايت قرار گيرد. كليني از ابوبصير روايت كرده است كه از امام صادق (عليه السلام) درباره پشتي و زيراندازي كه داراي تمثال است سئوال كردم. فرمود: اشكالي ندارد. گفتم: خود تمثال چطور؟ فرمود هرچيزي كه لگد شود اشكالي ندارد.





روايات فراواني وارد شده كه اين مضمون را با بيان هاي مختلف افاده مي كنند، از اين رو بسياري از فقهاي شيعه و سني اهانت به تصاوير و تماثيل را مجوز استفاده از آنها دانسته اند؛ كه از آن جمله است شيخ طوسي، كيدري، علامه حلي، شهيد اول و مقدس اردبيلي.





از اين روايات و فتاوي استفاده مي شود موضوع بحث، تماثيل و تصاويري است كه مورد تعظيم مشركان و بت پرستان بوده است و ائمه (عليهم السلام) به پيروان خود دستور داده اند با اهانت به آنها خود را از شبهه گرايش به بت تبرئه كنند. در غير اين صورت اهانت به مجسمه و نقاشي كاري عاقلانه نيست و حسني ندارد كه شارع ما را به آن مكلف كند.





4. طبق پاره اي از روايات برخورد معصومين با نقاشي و مجسمه به گونه اي بوده است كه معلوم مي شود اين موضوع از نظر ايشان قابل اغماض بوده است.





به چند روايت در اين زمينه توجه فرماييد.





4 ـ 1 ـ در مكارم الاخلاق از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: گاهي براي نماز بر مي خيزيم مي بينم در مقابلم يك پشتي وجود دارد كه داراي عكس پرنده است من براي نماز پارچه اي روي آن مي اندازم و فرمود: از شام برايم زيراندازي هديه آورده اند كه عكس پرنده دارد، دستور دادم سرپرندگان را به شكل درخت تغيير دهند.





4 ـ 2 ـ برقي روايت كرده است كه شخصي به امام باقر (عليه السلام) عرض كرد:





خدايت رحمت كند!اين تمثال ها چيست كه در خانه هاي شما مي بينم. حضرت فرمود: اينها مال زنهاست. يا فرمود: مربوط به اتاق زنهاست.





4 ـ 3 ـ مسلم در صحيح خود از عايشه همسر پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)روايت كرده است كه گفت: پارچه عكس داري داشتم كه بر در گنجه اي آويخته بودم، آن سو كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم ) نماز مي خواند، حضرت فرمود: اين را از مقابل من بردار. من هم آن را برداشتم و از آن دو پشتي درست كردم.





5. بعضي از فقها علي رغم اينكه صورتگري را في الجمله حرام مي دانند به صراحت گفته اند كه اگر مجسمه براي غرضي عقلايي ساخته شده جايز است.





حضرت امام در تحليل روايت تحف العقول آورده است: تمثال روحانيون كه مرم آنها را عبادت و تكريم مي كنند حرام است ولي آنچه مردم از آن بهره اي مثل تزئين و ساير اغراض عقلاني مي برند حلال است خواه تمثال روحاني باشد يا غير روحاني.





همچنين بسياري از فقهاي اهل سنت گفته اند: ساختن عروسك براي دختر بچه ها جايز است چرا كه دختر بچه ها به اين وسيله تربيت كودك را تمرين مي كنند.





از مجموع اين قرائن استفاده مي شود كه دين مقدس اسلام بين صورتگري عادي با صورتگري براي ساخت بت و هياكل عبادت تفاوت قائل است و موضوع حكم در ادله اي كه بر حرمت صورتگري دلالت دارند بتگري است. بنابراين ساختن مجسمه و كشيدن نقاشي در صوري كه با گرايش عبادي نباشد جايز است.









صورتگري در عصر حاضر




از آنچه گذشت به اين نتيجه رسيديم كه حرمت نقاشي و مجسمه سازي از روز نخست به رويكري عبادي مقيد بوده است. با اين ملاحظه هر يك از اين دو رشته با رويكرد هنري در اصل فقه محكوم به جواز و اباحه مي باشد. ولي اگر فرض كنيم كه حكم حرمت در روايات كه دليل عمده اين حكم هستند به طور مطلق آمده و مقيد به آنچه گفتيم نبوده است، از اين نكته نمي توان صرف نظر كرد كه نقاشي و مجسمه در ظرف تشريع تنها از نظر عبادي مورد توجه انسان قرار گرفته است و هم از اين رو قبل از اسلام در شرايع ديگر بارها تحريم شده.





بنابراين و با توجه به اينكه نقاشي و مجسمه سازي خود داراي قبح ذاتي نيستند و به تبع عناويني كه بر آن ها منطبق مي شود تحت عنوان نيك يا بد قرار مي گيرند، اگر از اين قيد آزاد شوند و از جنب ديگري مورد توجه انسان قرار گيرند، حكم حرمت نيز خود به خود برداشته مي شود براي اثبات اين فرض توضيح دو مطلب ضروري است:





افعال زشتي كه انسان انجام مي دهد بر سه دسته است.





دسته اول: افعالي كه ذاتا زشت و قبيحند به طوري كه خود، علت قبح به شمار مي روند و عقل انسان آن ها را تقبيح كرده و عقلا فاعل آن را نكوهش مي كنند، مثل ظلم كه به هر صورت تحقق پيدا كند عقل آن را مذمت مي كند. اين گونه افعال در همه اديان آسماني تحريم شده و به هيچ وجه حرمت آن ها برداشته نمي شود.





دسته دوم: افعالي كه خود علت قبح به شمار نمي روند ولي به گونه اي هستند كه اگر عنوان نيكي بر آن ها منطبق نشود، زشت و نكوهيده اند. مثل دروغ كه اگر مصلحتي مثل حفظ جان يا اصلاح بين دو تن بر آن مترتب نباشد در نظر عقل نكوهيده است. اين دسته نيز داراي قبح ذاتي هستند و زشتي خود را از عنوان ديگر كسب نمي كنند.





دسته سوم: افعالي كه در ذات خود هيچ حسن و قبحي ندارند ولي در صورتي كه تحت عنوان قبيحي قرار گيرند قبيح شمرده مي شوند و اگر عنوان نيكي بر آن ها منطبق شود نيكو تلقي مي شوند. اينگونه افعال برخلاف دو دسته سابق در هيچ شريعتي با عنوان خود تحريم نشده اند بلكه در همه شرايع تابع عناويني هستند كه بر آن ها منطبق مي شود.





نقاشي و مجسمه سازي از اين قبيل افعال هستند كه اگر بر عنوان زشتي منطبق شوند تحريم و اگر بر عنوان نيكويي منطبق شوند تجويز مي شوند. از اين رو مرحوم طبرسي معتقد است صورتگري ممكن است در زماني ناپسند باشد و در زماني ديگر ناپسند نباشد و زمخشري نوشته است: صورتگري از جمله افعالي است كه ممكن است در اديان مختلف احكام مختلفي داشته باشد، چون از افعالي نيست كه مثل ظلم و دروغ عقل زشتي آن ها را دريابد.





2. دومين مطلبي كه براي اثبات فرض فوق ضروري است اينكه موضوع، نسبت به حكم شرعي همانند علت نسبت به معلول است، زيرا همانطور كه معلول بدون وجود علت محقق نمي شود، بدون تحقق موضوع نيز حكمي تحقق نمي يابد. حكم در وجود و عدم خود تابع موضوع است. بنابراين هرگونه تحولي در موضوع موجب تحول حكم مي شود. نقاشي و مجسمه سازي در عصر حاضر با زمان تشريع از سه جهت تفاوت پيدا كرده است زيرا:





اولا داراي ملاكي كه موجب حرمت آن شده باشد، نيست.





ثالثاً در ارتباط با پديده هاي ديگر مناسباتي متفاوت از زمان تشريع پيدا كرده است.





ثانيا در ظروف و شرايطي متفاوت با ظروف و شرايط عصر تشريع محقق مي شود. انسان زمان تشريع، مجسمه را براي پرستش مي تراشيد و نقاشي را به منظور ماندگاري ياد معبودهاي خود مي كشيد. به همين دليل نقاشي و مجسمه موجب گمراهي انسان وانحطاط جوامع بشري بود. مردم مجسمه سازي را از شؤون ديني و پيكر تراش را از دست اندكاران امور آييني مي شمردند. پس از ظهور اسلام با آنكه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم)با زحمات فراوان جامعه مسلمين را از لوث بت ها و هياكل عبادت تطهير كرد، علاقه به بت به طور كلي از قلوب ريشه كن نشد.





همه مسلمانان پدران و مادران خود را به ياد مي آوردند كه در مقابل صورت ها و تمثال ها تعظيم و كرنش مي كردند. از اين رو وجود مجسمه و امثال آن به هر صورت مي توانست حسن تعظيم در بيننده برانگيزد. ولي انسان امروز، صورتگري را به عنوان يك فعاليت هنري تلقي مي كند و گرايش هنري يكي از گرايش هاي متعالي انسان است كه نه تنها با تعالي و تكامل روح انساني هيچ منافاتي ندارد، بلكه مي تواند با جلب توجه انسان به جمال و زيبايي او را به جميل ترين جمال هستي يعني ذات مقدس پروردگار متوجه سازد.





انسان امروز با خلق صورت و تمثال به سوي مقصدي حركت مي كند كه انسان عصر تشريع با صورتگري و پيكرتراشي از آن دور مي شد. بنابراين به جاست كه بگوييم به همان دليلي كه صورتگري در عصر تشريع تحريم شده، در عصر حاضر تجويز مي شود.









/ 1