شهيد قدير صابري سيدآبادي - وصیت نامه شهید قدیر صابری سیدآبادی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وصیت نامه شهید قدیر صابری سیدآبادی - نسخه متنی

قدیر صابری سیدآبادی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شهيد قدير صابري سيدآبادي

استان گلستان > شهرستان آزادشهر

وصيت نامه

« طلبة شهيد قدير صابري» بسم الله الرحمن الرحيم «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله و اشهد ان مولانا علياً ولي الله» «انا لله و انا اليه راجعون» «و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون» هرگز مپنداريد آناني که در راه خدا کشته شدهاند و جهاد کردهاند مردهاند بلکه آنان زندهاند و در نزد پروردگار خويش روزي ميخورند. وصيت نامه قدير صابري براي هموطنان، مادرم، برادرانم و فاميلان. خدمت برادران و خواهران حزب الله سلام عليکم. پس از سلام، اميدوارم هر کاري را با نام خدا، براي رضاي خدا شروع و در زندگي تان موفق و پيروز باشيد. برادران و خواهران حزب الله من! بدانيد که من آگاهانه در اين راه قدم نهادم. شهداي کربلاهاي جنوب و غرب کشور صدايم ميزنند که تو را چه مي شود؟ چرا نشستهاي؟ آخر ما مسلمان هستيم! ما در عصري زندگي ميکنيم که ظلم تمام جهان را فرا گرفته است. ما بايد خون بدهيم آن قدر خون بدهيم تا ظلم نابود گردد تا موقعي که ظلم در جهان باشد، مبارزه با ظلم ادامه خواهد داشت و تا موقعي که ستمگر در جهان است، شهيد هم است و از ريخته شدن خون اين شهيدان ميبينيم که چهره منافقان و ستمگران شرق و غرب براي مردم روشن و روشنتر ميشود و آنها در رسوائي و به سوي شکست ميروند و ما ديدهايم که چند سال پيش دو قدرت در جهان حکومت ميکردند، قدرت شرق و قدرت غرب و در حال حاضر قدرت ديگري در جهان بوجود آمده و آن قدرت اسلام است که قدرت شرق و غرب را به لرزه درآورده و ميخواهد حکومت اسلامي را در جهان پياده کند و دست مستکبران جهان را از مستضعفان کوتاه کند. و ما توانستيم با دادن شهيد، طاغوت را از مملکتمان بيرون کنيم و انقلاب اسلامي را جايگزين آن کنيم. و اين انقلاب ما، انقلابي است که از زمان ابراهيم(ع) شروع شد و تا زمان مهدي موعود(عج) ادامه خواهد داشت. و اين انقلاب، ادامه دهنده انقلاب حسين(ع) در صحراي کربلاست و اگر در جبهه هم شهيد بدهيم، مايه افتخار ماست و انبيا و امامان در حال مبارزه بودهاند تا به درجه رفيع شهادت رسيدهاند و اگر راه انبيا را ميرويم، پس شهادت يکي از راههاي انبيا و ائمه معصومين ماست و اينها بودهاند که اسلام را براي مردم روشن کردهاند و مردم را از بت پرستي و شرک نجات دادند و وظيفه خودشان را انجام دادهاند و حالا ما هستيم که بايد اسلام را تا ظهور مهدي(عج) زنده نگهداريم تا قسط و عدل الهي در سايه توحيد برقرار گردد. «الذين امنوا يقاتلون في سبيل الله والذين کفروا يقاتلون في سبيل الطاغوت فقاتلوا اولياء الشيطان انَّ کيد الشيطان کان ضعيفا.» کساني که ايمان آوردهاند و در راه خدا کشته ميشوند و کساني که کافر شدهاند و ميجنگند در راه شيطان پس بجنگيد با دوستان شيطان همانا که مکر و فريب شيطان ضعيف است. پس ما بايد در راه خدا جهاد کنيم و جهاد در راه خدا آرزويمان است و امامان ما در حال مبارزه بودهاند و ما هم پيرو راه آنانيم و آنها هم يک جان داشتند و ما هم جان خودمان را در راه خدا ميدهيم. و حال که يکبار ميميريم پس چه خوب است که با مرگ سعادتمندانه بميريم. من اين را بطور يقين درک کردم که شهادت، تصادفي نيست بلکه لياقت و سعادتي بزرگ است که نصيب هر کس نخواهد شد. شهادت، قلهاي است بزرگ که هر کس بخواهد آن قله را فتح کند بايد مشکلات و سختيهاي زيادي را تحمّل کند تا به آن برسد. خوشا به حال آن کسي که آن قله را فتح کند و ان شاالله به شکر خدا ما هم ميتوانيم آن قله را فتح کنيم. آنهائي که اين قله عظيم را فتح کرد دست از مال و جان، همسر و خانواده کشيدند. خداوند درباره اين بندگان خوب چنين ميفرمايد: «ان الله اشتري من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنه يقاتلون في سبيل الله فيقتلون و يقتلون» خداوند جان و مال اهل ايمان را با بهاي بهشت خريداري کرد تا آنها در راه خدا جهاد کنند و دشمنان دين را به قتل برسانند و يا خود کشته شوند و اين وعده خدا قطعي است. برادران و خواهران! اين طور نباشيم که گفتيم: بخدا ايمان آورديم و اسلام را قبول داريم، براي يک مسلمان کافي باشد. بايد اين سفارشها را تبديل به عمل بکنيم تا شايد بتوانيم که آن چه قرآن ميفرمايد: «احسب الناس ان يترکوا ان يقولوا آمنا و هم يفتنون» آيا مردم چنين پنداشتند که به صرف اين که گفتند: ما به خداي يکتا ايمان آورديم رهايشان کنند و بر دعوي آن امتحانشان نکنند. و من براي پس دادن آزمايش خود به جبهه ميروم تا بتوانم به نداي «هل من ناصر ينصرني» خميني زمان خود، خميني کبير، لبيک گويم. من ميروم که امام خميني تنها نباشد و دين خودم را نسبت به اسلام و قرآن و خون شهدا انجام داده باشم. و حرفي که ميخواهم به برادران و خواهران حزب اللهي بگويم اين است که اسلام را خدا به ما داده است و از خط امام دست برنداريد. و از روحانيت مبارز دست برنداريد و اين روحانيت بود که انقلاب ما را تا به اينجا رسانيد و اگر ما به تاريخ نظاره کنيم ميبينم که اين روحانيت بود که عليه استکبار و استعمار مبارزه ميکرد و اسلام را در هر زماني زنده نگهداشته است و زمينه را براي نسلهاي آينده آماده کرد تا اينکه به دست ما رسيد. بايد اين انقلاب را تا ظهور مهدي(عج) زنده نگهداريم و اين انقلاب را به انقلاب مهدي(عج) متصل کنيم ان شاالله. حرفي با مادر گراميام دارم: مادر! ميدانم که براي آمدنم ثانيه شماري ميکني، ولي چه کنم که خدا مرا به مهماني دعوت کرده و من عاشقانه به ملاقات خداوند شتافتم و افتخار ميکنم که خداوند چنين دعوتي را نصيب من نموده است. خواهر و برادرانم! از شما تقاضا دارم که اگر جسدم را نياوردند بدون هيچ ناراحتي، توکّل کنيد و از خدا صبر و استقامت بخواهيد و از اين که نتوانستم در پيري عصاي دست شما بشوم، اميدوارم مرا ببخشيد و اميدوارم که با رهبري زعيم عاليقدر، امام امت، آن امريکاي خونخوار و صدام و صداميان و اسرائيل مزدور و گروهکهاي ضد انقلاب داخلي را نابود کنيم. و از شما مادر عزيز و گرامي خودم و ديگر برادران خود ميخواهم که در پيش مردم برايم گريه و زاري نکنيد چونکه مردم چنين فکر ميکنند که شما راضي به شهادت فرزند خود نيستيد و اگر خواستيد گريه کنيد در جاي خلوت براي اباعبدالله الحسين(ع) گريه کنيد و خوشحال باشيد که چنين فرزندي را بزرگ کردهايد و چنين افتخاري نصيب شما شده است. خدايا! خدايا! تا انقلاب مهدي، خميني را نگهدار. جنگ جنگ تا پيروزي والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته

قدير صابري

/ 1