«روحاني شهيد: احمد اسماعيل تبار» با درود و سلام بر رادمرد انسانيت و مشعلدار هدايت، نخستين پرچمدار عدل و عدالت، حجه بن الحسن العسگري-عجل الله تعالي فرجه- و سلام بر نائب برحقش، پير جماران، زاده زهرا-سلام الله عليها-، بت شكن دوران و ابراهيم زمان، درهم كوبندة مستكبرين جهان و كلمة محبوب قرن. خدايا! به محمد-صلي الله عليه و آله- بگو كه پيروانش حماسه آفريدند و به علي-عليه السلام- بگو كه شيعيانش قيامت برپا كردند و به امامحسين-عليه السلام- بگو كه خونش هنوز در رگها ميجوشد؛ بگو از آن خونها، سرها روييده؛ ظالمان سرها را بريدند ولي باز هم سرها روئيده. خدايا! توفيقم ده كه دلم محل معرفت تو باشد و در اجراي فرمان تو ثابت قدم باشم. خدايا! من تو را ميطلبم. اي معبودم و اي معشوقم! كمكم كن كه در هنگام نبرد، با دلي قوي نبرد كنم. خدايا! مگر غير از اين است كه بدن ما براي مردن آفريده شده؛ پس دوست دارم كه بدنم طوري قطعه قطعه شود و بدني براي من باقي نماند تا اينكه قسمتي از زميني را به عنوان قبر اشغال كنم كه بعدها بگويند، او در راه خدا كشته شده است. دوست دارم كه براي هميشه مفقودالجسد بمانم، مثل خيلي از مفقود الجسدها، مثل بي بي دو عالم، فاطمه – سلام الله عليها- که بعد از گذشت بيش از سيزده قرن هنوز قبري ندارد و مفقود الجسد است. خدايا! افسوس که در عمرم طوري عمل نکردم که شيعه علي –عليه السلام- عمل مي کند و طوري زندگي نکردم که امت محمد – صلي الله عليه و آله- زندگي مي کنند و طوري وظايفم را انجام ندادم که سرباز امام زمان – عجل الله تعالي فرجه- انجام مي دهد. خدايا! مي خواهم به سوي تو بيايم، اما مي بينم چيزي ندارم؛ به گذشته خود مي نگرم که جز کوله باري از گناه و معصيت و نافرماني تو چيز ديگري ندارم . . . خدايا! ميخواهم پرنده باشم، مثل پرندهاي كه پس از چندين سال ماندن در قفس، آزاد ميشود. پرواز كنم به سوي معشوقي كه دوست دارم به عشق او ذوب شوم، اما سنگيني گناهانم ديگر قوت از پر و بالم گرفته و نميتوانم پرواز كنم. اما فقط با [اميد] عفو و بخشش تو رو به سوي درگاهت آوردم؛ به اميدي كه جايم دهي. اما شهادت نامهام: (چون من مال و ثروتي نياندوختم که بتوانم به شما وصيت کنم) «لااله الا الله حقاً حقاً، لااله الاالله ايماناً و تصديقاً، لااله الاالله عبودية و رقا سجدتك يا رب تعبداً ورقاً، لا مستكبراً و لامستكفاً بل أنا عبدٌ ذليلٌ خائفٌ مستجير». جز خدايي كه بر حق است، معبودي نيست؛ غير از خداوندي كه از روي حقيقت، ايمان و تصديق دارم معبودي نيست؛ جز خدايي كه پرستش ميكنم و بنده او هستم معبودي نيست. پروردگارا! تو را براي پرستش و به جهت بندگي سجده ميكنم. تكبر و استنكاف از بندگي تو ندارم؛ بلكه من بندة خائف از عذاب، به تو پناه ميبرم و شهادت ميدهم كه حضرتمحمد-صلي الله عليه و آله- آخرين فرستادة بر حق تو است. شهادت مي دهم که دوازده فرزند او از علي مظلوم –عليه السلام- تا به مهدي منتظر-عجل الله تعالي فرجه- جانشينان بر حقش هستند که صاحب الامر با آمدنش جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد. اما درباره حوزه؛ حوزه اي که تمام مسؤوليت هاي اسلام بر گردن او است؛ حوزه اي که تا به حال تنها ارگاني بوده که توانسته اسلام را صحيح و سالم به دست ما برساند؛ حوزه اي که شهيد مدرس، آيت الله کاشاني و آخوند خراساني –رحمه الله عليهم- را تحويل جامعه داد. بله، حوزه اين گونه افراد را تحويل داد، اما اين ها را خارجي گفتند. آري، اين ها خارجي بودند مانند امامشان حسين بن علي – عليه السلام- که سرش روي نيزه قرآن مي خواند. بله، حوزه اي که امام را تحويل داد؛ رهبري که به ما درس شجاعت و شهادت آموخت و به ما ياد داد که چگونه مبارزه کنيم؛ به ما ياد داد که مثل منافقين از خدا بي خبر نباشيم که دين را به پول بفروشيم. طلاب گرانقدر و هم بحثم! هيچ وقت خدا را از ياد نبريد و هيچ وقت كاري براي غير خدا انجام ندهيد كه كارتان عبث و بيهوده خواهد بود و به ماديات فكر نكنيد كه به هيچ كس وفا نكرده است و هميشه دست بر دامن اهل بيت –عليهم السلام- شويد و حاجات خود را از آنها بخواهيد و مطمئن باشيد كه كمكتان خواهند كرد. و مراقب اعمالتان باشيد و كارينكنيد كه مردم به دامن اسلام بزنند. اي اهل عالم! به خود آييد و فكر كنيد كه از كجا آمدهايد، به كجا ميرويد؟ چه كسي شما را آفريده و هدف ازآفرينش او چه بود؟ اي امت حزب ا...! هر روز شهيدي را بر روي دستتان تشييع ميكنيد. آيا هنوز يك بار به خود آمدهايد كه روزي شما را بر پارچة سفيدي به عنوان كفن كه معلوم نيست از مال حلال است يا حرام، پيچيده بر دستها تشييع خواهيد شد؟ شما نيز روزي به درون قبر خواهيد رفت. فكر كنيد كه چه داريد؟ چه چيز همراه خود ميبريد؟ دنيا كشتزار آخرت است؛ هر چه كاشتيم، برداشت خواهيم كرد. مثلا در دنيا اگر برنج کاشتيد، برنج برداشت خواهيد کرد، نمي شود با کاشتن گندم، برنج برداشت شود. يعني با انجام کار زشت نمي شود در قيامت جزاي خوب به شما بدهند. امت حزب الله! به ياد آوريد تاريخ گذشته را که با پيامبران خدا چه کردند؟ قوم نوح و قوم لوط و هود را به ياد آوريد که با پيامبرانشان چگونه رفتار نمودند و خداوند نيز چگونه با آنها رفتار نمود. به تاريخ پيامبر آخر الزمان بنگريد که چه با او کردند؟! جنگ احزاب به راه انداختند؛ سنگ به پيشاني شان زدند. چرا؟! چون او حق را مي فرمود و شنيدن آن سخنان براي کفار زيان آور بود. به مردم کوفه نظر کنيد که چه کار با علي –عليه السلام- کردند علي – عليه السلام- را بيش از 25 سال خانه نشين کردند؛ سيلي به صورت فاطمه – سلام الله عليها- زدند و به ياد آوريد که با حسين –عليه السلام- چه کردند؟! اول بيعت کردند، بعد مسلم (فرستاده امام) را به شهادت رسانيدند که براي هميشه تا روز قيامت در چشم آزاد مردان منفور و سمبل بي غيرتي، عهد شکن و دين فروشي و اسلام کشي شدند و شما نيز نکند خداي نا کرده با فرستاده امام (مسلم دوران) اين گونه رفتار کنيد. اي امت حزب الله! مثل خوارج نهروان نباشيد که اول دو شادوش علي –عليه السلام- جنگ با کفار نمودند، ولي با قرآن سر نيزه کردن فريب خورده و با علي –عليه السلام- جنگيدند و حال نيز همان تاريخ تکرار شد. سران عرب در عراق جمع شده اند و امام را خارجي و جنگ طلب معرفي نموده اند و صدام از خدا بي خبر را صلح طلب معرفي نمودند. نکند که شما مثل خوارج نهروان عمل کنيد و امام را تنها بگذاريد. خدايا! توفيقم ده که اگر پوست هاي بدنم را از گوشتهاي بدنم و گوشتهاي بدنم را از استخوان هاي بدنم جدا کنند و استخوان هايم را غذاي سگان گردانند.، راضي شوم اما لحظه اي به خود اجازه تسليم در مقابل اين خفاشان شب پرست را ندهم. سخنم درباره بسيج مظلوم در پشت جبهه و شهيد در جبهه و شير دل روز و پارساي شب که امام فرمودند: «بسيج از همه خدايي تر است». امت حزب ا...! هميشه سعي كنيد حامي بسيج باشيد. اما تو اي برادر بسيجي! هيچ وقت در كارهايت خدا رافراموش نكن و هيچ وقت سرد نشو كه كار براي خدا، دلسردي ندارد. جلسات دعاي كميل و توسل را فراموش نكنيد و نماز جمعه كه ميعادگاه عاشقان الله است را، هر چه با شكوهتر انجام دهيد. پدرم! اگر بدين گماني قدرت و توانايي جنگيدن با کفار را ندارم، بلکه مي توانم با اهداء خون، درياي خون بسازم تا صدام و صداميان در آن غرق شدند. خانوادهام! نكند خداي ناكرده بعد از شهادتم، از امام و انقلاب كم ميل شويد و از دست دادن فرزند خود را به گردن انقلاب بيندازيد، هر چند كه مطمئنم نخواهيد گذاشت؛ چون من، خود اين راه را انتخاب كردهام. من راهي را انتخابكردم كه از اول نيز نتيجهاش را ميدانستم كه بايد يا دين بفروشم و يا جان ناقابل را هديه كنم. خواهرانم! ميدانم كه شهادت برادر براي خواهر، گران تمام ميشود؛ ولي بايد انگيزة زينب-سلام الله عليها- را پيش روي خود بگيريد و مثل كوه محكم و استوار، در مقابل دشمنان بايستيد و صبر و تحمل داشته باشيد و در گريه هايتان مراقبباشيد و مرتكب كفر نشويد و از خدا انتقاد نكنيد و هميشه به اين فكر باشيد كه با رفتن من، كوله بار مسؤوليتهاي سنگينتر بر دوش شما ميافتد و حمل آن مشكل است. به فكر حمل كوله بار خود باشيد كه خيانت به خون ما نشود؛ وظيفهاي كه داريد اين است كه در ميان زنها الگو باشيد و ابلاغ كنندة پياممان. اگر دست يا پا در بدن نداشتم و يا گلويم را سوراخ كردند و يا بدنم را قطعه قطعه كردند، بدانيد كه حسين-عليه السلام- (سالار شهيدان) سر در بدن نداشت. دستهاي عباس، يار وفا دار سيدالشهداء- عليهما السلام- را قطع كردند و بدن علي اكبر-عليه السلام- را قطعهقطعه نمودند و علي اصغر-عليه السلام- را با سوراخ كردن گلويش به شهادت رساندند. به ياد آنها باشيد و به ياد مظلوميت آنها گريهكنيد. حجاب كه از اعم مسائل اسلام است را، رعايت كنيد و با حفظ كردن حجاب خود ميتوانيد مشت محكمي بر دهان آن خواهراني كه آبروي خواهر بودن را بردند، بزنيد و همدرد با زينب-سلام الله عليها- شويد كه هنوز که هنوز است، دور حرم او حرمت او را رعايت نميكنند. مادرانم! ميخواستم به مادرم وصيت كنم. اما من مادر ندارم، ولي شما را به عنوان مادر خود دانسته و سخناني با شمادارم. مادرانم! مانع رفتن فرزندانتان به جبههها نشويد. بگذاريد اين ها بروند و حسين-عليه السلام- را ياري كنند. كه هنوز صداي «هلمن ناصرش» بلند است. من آن قدر براي رضاي خدا به جبهه ميروم كه خداوند عاشقم شود و مرا با سعادت، از اين دنيا ببرد و با بهترين بندگانش محشورم نمايد. اما چند كلمه با آنها كه هنوز هيچ گونه خدمتي به انقلاب نكردهاند و هنوز نسبت به اين انقلاب بي تفاوت هستند، بگويم: پدرانم و برادرانم! از اين تعجب ميكنم كه شما در ماه محرم و مراسم عزاداري سيدالشهداء-عليه السلام- دستها را به سينه ميزنيد و ميگوييد: حسين جان! اي كاش در كربلا بوديم و تو را ياري ميكرديم، اما در عمل، غافل هستيد. آيا ميدانيد حسين-عليه السلام- چرا قيام كرد؟ و چرا او را به شهادت رساندند؟ مگر غير از اين بود كه ميخواست حر و آزاد زندگي كند وتن به ذلت ندهد و با يزيد بيعت نكند؟ آيا تا به حال فكر كردهايد كه عزيزانمان براي چه كشته ميشوند؟ آيا براي همان هدفهايي كه حسين-عليه السلام- داشت، قيامنكردند و براي ياري كردن به حسين-عليه السلام- كشته نميشوند؟ آيا ميدانيد كه در هنگام جان دادن، چه ميگويند؟ صداي «ياحسين-عليه السلام- ادركني»، پيام آخرشان و «امام را تنها نگذاريد»، پيام هميشگي شان است. از غفلت به در آييد و ادامه دهندة راه شهدا باشيد. و پيام آخر به فاميلهايم: عزيزان من! اين قدر پي دنيا نرويد كه مَثَل دنيا، مثل مار است كه در ظاهر بدن او نرم، و در باطنش زهر كشنده دارد. دنيا ظاهري دوست داشتني، ولي هر چه به او نزديكتر شويد، شما را از خدايتان دورتر ميكند. والسلام عليكم ورحمة الله و بركاته تاريخ تكميل 19/9/1366 خدايا، خدايا تا انقلاب مهدي-عجل الله تعالي فرجه- خميني را نگهدار ـ آمين يا رب العالمين.