( وصيت نامهي شهيد زكريا اسلامي ) فرزند علي اعزامي از دفتر تبليغات اسلامي قم قائمشهر ـ خطير كلا «الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا». انسان وقتي انسان است كه خود راشناخته باشد و وقتي خود را شناخته است كه بتواند با اين خودشناسي، خداي خود رابشناسد؛ يعني ارزش انسان در شناخت «او» است. اگر انساني توانست به واقعيت انساني و اسلامي خودش پيببرد و بدانجامهي عمل بپوشاند و به فطرت خدا گونهي خود آشنا شود، آنگاه ميشود به او لقب «انسان متعالي» را داد؛ آنگاه است كهخداوند او را از عباد خاص خود مينامد كه ميفرمايد: «يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضية مرضية فادخلي فيعبادي وادخلي جنتي». خداوند ابتدا نفس مطمئن را مطرح ميكند كه اگر كسي آن نفس مطمئن را داشت، او را داخل بندگان خاص خودمينمايد. ميشود گفت كه شهداي ما ابتدا آن نفس در آنها ايجاد ميشد و سپس به لقاءالله ميپيوستند. بنابراين انسانمتعالي، انساني است كه توفيق شهادت در راه خدا را پيدا كند و اينجانب زكريا اسلامي افتخار دارم كه شهادت نصيب من شودو من با اطمينان كامل به اين راه و آگاهي كامل نسبت به رهبري قاطع امام خميني، اين حقيقت را پذيرفته و درك نمودهام كهتنها راه نجات مسلمان جهان در زمان غيبت امام زمان(عج) پيروي كامل از رهبري امام امت، خميني كبير، براساس قرآناست كه ميفرمايد: «يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم». و ايمان كامل به اين مسير و عشق بهشهادت و وحدت در اين مسير است. لذا من از كليهي برادراني كه اين وصيتنامه را ميخوانند و يا ميشنوند، انتظار دارم كه اين سه پايهي اساسي اسلام(وحدت و ايمان و رهبري) را سلاح خود دانسته و هرگز از اين راه خارج نشوند كه در آن صورت، شكست ما حتمي خواهدبود و تنها در صورت عمل به آن، پيروز خواهيم شد. سخني با خواهر و برادرانم: خواهر و برادرانم (شهربانو، عليبرار، عبدالله، و مهدي)، فقط يك جمله به شما ميگويم و آن اين كه «به راهم ادامهبدهيد؛ خط امام را پيشهي خود قرار داده و پيام رسان خون شهيدان باشيد». ان شاءالله وقتي كربلا رفتيد، به جاي من هم زيارت مرا بكنيد و من هم ـ ان شاءالله ـ سلام شما را به رسول اكرم و حضرتزهرا و ائمهي معصومين و برادرم «كاظم» و ديگر شهدا ميرسانم. خداوند، حافظ و ناصر و نگهدار همهي شما باد. خداحافظ خواهرم و خداحافظ برادرانم سخني با همسرم: عزيز من، از اين كه نتوانستم همسر خوبي برايت باشم، اميدوارم مرا ببخشي و از من رنجيده خاطرنباشي. همسرم، من به تو توصيه نميكنم كه تا آخر عمرت تنها بماني، ولي اگر بماني به تو قول ميدهم كه در بهشت منتظرتبمانم تا در آنجا زندگي جاودانه را آغاز كنيم. عزيزم، چيزهايي را كه هميشه به تو ميگفتم ـ مسايل اخلاقي، عبادي و انساني ـيادت نرود. در بالا بردن سطح علمي خود و مطالعات كتب اسلامي كوشا باش و استقامت و بردباري را پيشهي خود قرار ده. ميدانم تحمل بيشوهري براي تو مشكل است، اما من هميشه با تو خواهم بود. بايد اين را قبول كنيم كه دين خدا، بيش اززندگي راحت ارزش دارد. فطرت انسان اين است كه به دنبال با ارزشترها ميرود و من هم چنين كردم. اما همسرم، همان طوري كه در وصيّت به پدر و مادرم نوشتم، تا زماني كه تو هستي، فاطمه با تو خواهد بود. در تربيت اوكوشا باش و از او فاطمهاي بساز كه مادر فرزنداني دلير، شجاع و مؤمن باشد و بتواند امثال حسن، حسين و زينب به جامعهتحويل دهد. عزيزم، فاطمه تنها يادگار من است. او را به تو و هر دوي شما را به خدا ميسپارم. در صورتي كه فرزند ديگري كهاحتمال آن هست... همانطور كه در قم به تو گفتم عمل كن. ضمناً منزل تا زماني كه هستي، مال تو و فاطمه است و هيچ كسآن را از شما نخواهد گرفت. بدهكاريهايم كه صورت آن در دفترچهي يادداشت را هست از ثلث مالم بپردازيد. در صورتي كهموفق شدي فاطمه را ـ ان شاء الله ـ پرورش دهي، حتي الامكان او را به ازدواج طلبهاي مؤمن و متعهد و بيدار دربياور. پيشمادرم بيشتر باش كه او دلشكسته است و هرگز از ذكر خدا غافل مشو كه «الا بذكر الله تطمئن القلوب»؛ با ذكر خدا قلبهامطمئن ميشود.والسلام 16/1/61 جبههي سيد جابر حميديه، همسرت زكريا اسلامي خداحافظ نرگس خداحافظ فاطمه