شهيد محمد اسدي - وصیت نامه شهید محمد اسدی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وصیت نامه شهید محمد اسدی - نسخه متنی

محمد اسدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شهيد محمد اسدي

استان مازندران > شهرستان قائمشهر

وصيت نامه

«طلبه شهيد: محمد اسدي» «و لا تقولوا لمن‌ يقتل‌ في‌ سبيل‌ الله‌ اموات‌ بل‌ احياء ولكن‌ لا تشعرون‌ (بقره/‌ 154) (به‌ كساني‌ كه‌ در راه‌ خدا جهاد مي‌كنند و كشته‌ مي‌شوند مرده‌ نگوييد، بلكه‌ آنان‌ زندگاني‌ابدي‌ و جاويدان‌ دارند لكن‌ شما اين‌ حقيقت‌ را درك‌ نمي‌كنيد.) با سلام‌ و درود به‌ روان‌ پاك‌ شهداي‌ گلگون‌ كفن‌ و با سلام‌ به‌ پيشگاه‌ مقدس‌ بقية‌ الله‌ -عجل‌الله‌تعالي‌فرجه- ارواحنا فداه‌ و با عرض‌ سلام‌ به‌ حسين‌ زمان‌، خميني‌ كبير و با سلام‌ به‌ خانواده‌هاي ‌شهدا و معلولين‌ و مجروحين‌ جنگ‌ تحميلي‌. با سلام‌ به‌ كساني‌ كه‌ در راه‌ خدا جان‌ و مال‌خويش‌ را فدا نمودند و حسين‌ فاطمه‌ -عليه‌السلام- را ياري‌ نمودند و بالاخره‌ با سلام‌ به‌ بسيجي‌،بسيجي‌ مظلوم‌، تشنه‌ شهادت‌ و ورق زننده‌ تاريخ‌. اين‌ جانب‌ محمد اسدي‌، متولد سال‌ 1348، به‌ شناسنامه‌ شماره‌ 1114، نام‌ پدر امرالله‌،گواهي‌ مي‌دهم‌ كه‌ مرگ‌ است حق‌ و همة‌ ما بايد در روز محشر حاضر شده‌ و جوابگوي ‌اعمالمان‌ باشيم‌. اشهد ان‌ لا اله‌ الا الله‌، محمد رسول‌ الله‌ و علي‌ ولي‌ الله‌. قبل‌ از هر چيز بايد هدفم‌ را براي‌ شما مشخص‌ نمايم‌ و آن‌ چيزي‌ جز رضاي‌ حق‌ تعالي‌نمي‌باشد و مقصدم‌ از مقابله‌ با دشمن‌، حفظ‌ اسلام‌ و ادامه‌ دادن‌ راه‌ حسين‌ بن‌ علي‌-عليه‌السلام-الگوي‌ انسانها مي‌باشد. من‌ آگاهانه‌ و عاشقانه‌ پاي‌ به‌ اين‌ راه‌ گذاشتم‌ و واقعيت‌ را دريافتم‌ و مي‌دانم‌ كه‌ هر راهي‌جز اين‌ راه‌ باطل‌ مي‌باشد. اميدوارم‌ ديگران‌ هم‌ اين‌ واقعيت‌ را درك‌ نمايند و از آشنايان‌ مي‌خواهم‌ كه‌ براي‌ كسي‌كه‌ هدفش‌ مقدس‌ و راهش‌ چنين‌ است‌ و خود با آگاهي‌ كامل‌ پا به‌ اين‌ راه‌ گذاشته‌ است‌، نگران‌ نباشند و در شهادتش‌ تأسف‌ نخورند. بلكه‌ بايد بگويم براي‌ خودشان‌ نگران‌باشند كه‌ روزي‌ نزد پروردگار و امام‌ حسين‌ -عليه‌السلام- و ائمه‌ اطهار -عليهم‌السلام- شرمسار نباشند وهر چه‌ زودتر براي‌ خود فكري‌ كنند. و شما اي‌ پدر و مادرم‌! شما عزيزيد، اما اسلام‌ عزيزتر است‌. من‌ نمي‌خواستم‌ شما را داغدار كنم‌. من‌ نمي‌خواستم‌ شما را تنها بگذارم‌ و راضي‌ نيستم‌ يك‌ قطره‌ اشك‌ ازچشمانتان‌ جاري‌ شود و ناراحتي‌ در شما راه‌ پيدا كند؛ اما چه‌ كنم‌ كه‌ هنوز گمانم‌ بر اين‌است‌ كه‌ حسين‌ -عليه‌السلام- نداي‌ «هل‌ من‌ ناصر ينصرني»‌ بر لب‌ دارد. هنوز به‌ فكر آتش‌ گرفتن‌خيمه‌هاي‌ حسينم‌. به‌ فكر سيلي‌ خوردن‌ فاطمه‌ زهرا -سلام‌الله‌عليها- مي‌باشم‌ و به‌ فكر خيلي‌ ازمسائل‌ كه‌ براي‌ شيعه‌ مصائب‌ بزرگي‌ است‌. چگونه‌ مي‌توانم‌ به‌ اين‌ همه‌ مسائل‌ تأمل‌ نمايم‌؟ امام‌ عزيز مي‌فرمايد: اگر يك‌ لحظه‌ غفلت‌ كنيد، تمام‌ خونها به‌ هدر خواهد رفت‌. پس‌ ديگر جاي‌ درنگ‌ نمي‌باشد؛ چون‌ زمان‌،زمان‌ ديگري‌ است‌. اميدوارم‌ خداوند صبر و اجر فراوان‌ به‌ شما عنايت‌ بفرمايد و دومين‌ قرباني‌ شما را به ‌درگاهش‌ قبول‌ نمايد. پدر و مادرم‌! شما برايم‌ زحمات‌ فراوان‌ كشيديد و من‌ نتوانستم‌ جبران‌ كنم؛ اما اميدوارم‌ در روز قيامت‌ بتوانم‌ وظيفه‌ام‌ را انجام‌ دهم‌. در آخر به‌ شما بگويم‌ هرگز براي‌ من‌ گريه‌ نكنيد. اگر خواستيد گريه‌ كنيد براي‌ علي‌ اكبر و حسين‌ و حضرت‌ قاسم‌ و فاطمه‌ زهرا -عليهم‌السلام- گريه‌ كنيد كه‌ اجر فراوان‌ دارد و برايم‌ دعا كنيد. انشاء الله‌ به زودي‌ همديگر را ملاقات‌ خواهيم‌ نمود و آخرين‌ كلامم‌به‌ شما اينكه‌ فقط‌ صبور باشيد. و اما شما خواهر و برادرانم،‌ آقا ابراهيم‌ و احمد آقا! احترام‌ پدر و مادر واجب‌ است‌ ونگذاريد كه‌ آنها خداي‌ ناكرده‌ از شما ناراحت‌ شوند. شما بايد الگو باشيد. نمازتان‌ ترك‌ نشود؛ تقوي‌ را رعايت‌ كنيد. خواهرم‌! محجبي‌، محجب‌تر باش‌ و از فاطمه‌ زهرا -سلام‌الله‌عليها- پيروي‌ كن‌. شما هم‌ برايم‌ دعاي‌ خير نماييد و مرا عفو كنيد. ديدارمان‌ نزد حسين‌ -عليه‌السلام- انشاءالله‌. شما دوستان‌، فاميلان‌ و آشنايان‌! هرگز از خط‌ ولايت‌ فقيه‌ دور نشويد كه‌ گمراه‌ خواهيدشد. با عملتان‌ حافظ‌ خون‌ شهدا باشيد. برايم‌ لباس‌ سياه‌ نپوشيد؛ زيرا با سياه‌ پوشيدن‌ كاري‌ انجام‌ نخواهد شد. اگر مايليد كاري‌ انجام‌ دهيد لباس‌ رزم‌ به‌ جاي‌ لباس‌ سياه‌ بپوشيدو اسلحه‌ به‌ زمين‌ افتاده‌ مرا و ديگر شهدا را بر گيريد و نگذاريد كه‌ از حرارت‌ باز ايستد. و شما اي امت‌ حزب‌ الله‌! شما دو گروهيد؛ بعضي‌ها در شعار، حزب‌ الله‌ هستند وبعضي‌ها در عمل‌. به‌ آنان‌ كه‌ به‌ لقلقة زبان‌ دم‌ از حزب‌ الله‌ مي‌زنند بگويم‌ كه‌ من‌ لحظات‌ آخر عمرم‌ را مي‌گذرانم‌. من‌ مي‌روم‌ تا با رفتنم‌ به‌ تمامي‌ شما خفتگان‌ هشدار دهم‌ كه‌ بيدار شويد و سرعقل‌ آييد و كمي‌ فكر كنيد كه‌ چرا و براي‌ چه‌ در اين‌ دنيا زندگي‌ مي‌كنيد. آيا فقط‌ خور و خواب‌ است‌ يا مسائل‌ ديگري‌ هم‌ هست‌ و شما غافليد؟ پس‌ كمي‌ فكر كنيد. من‌ مي‌روم‌ تا با رفتنم‌ به‌ همه‌ بفهمانم‌ كه‌ مرگ‌ در راه‌ خدا موت‌ نيست‌، بلكه‌ از ماديات‌ به‌ معنويات‌ پيوستن‌ است‌؛ اما افسوس‌ كه‌ خيلي‌ها اين‌ واقعيت‌ را درك‌ نمي‌كنند. بايد بگويم‌ كه‌ مرگ‌ در راه‌ خدا نزد من‌ بسيار لذت‌ بخش‌ است‌. آنگاه‌ كه‌ در خون‌خود غلط‌ مي‌زنم‌ و به‌ زمين‌ چنگ‌ مي‌زنم‌! من‌ اين‌ لذت‌ را به‌ هيچ‌ يك‌ از لذات‌ دنيا نمي‌فروشم‌ و دوست‌ دارم‌ به‌ جاي‌ رخت‌ دامادي‌ يك‌ دست‌ كفن‌ سفيد كه‌ با خونم‌ گلهاي‌ سرخ‌ بر آن‌ نقاشي‌ شده‌ است‌ بر تن‌ كنم‌ و به‌ جاي‌ حجله‌ رفتن‌ در بستر خاك‌ آرام‌ گيرم‌. اينها كه‌ مي‌گويم‌ غلو نيست‌ و ريايي‌ در آن‌ وجود ندارد. واقعيتي‌ است‌ كه‌ خيلي‌ از شما از درك‌ آن‌ عاجزيد. در آخر همه‌ شما را به‌ خداي‌ بزرگ‌ مي‌سپارم‌ و از خداوند متعال‌ اعمال‌ نيكو را براي ‌شما مسئلت‌ دارم‌. در ضمن‌ مرا در كنار شهيد يونسي‌ دفن‌ نماييد تا به‌ استاد و برادر بزرگوارم‌ شهيد شيخ‌رحمت‌‌الله‌ اسدي‌ نزديكتر باشم‌ و شب‌ اول‌ قبر را مهمان‌ او باشم‌. العبد العاصي‌ محمد اسدي‌، قائم‌ شهر، مصادف‌ با 27 شعبان‌ 1408، تاريخ‌ 26/1/67

/ 1