دختر پيامبر درگذشت پيامبر فرمود: به سلف ما عثمان بن مظعون ملحق شو. پس زنان بر رقيه گريستند- تا آنجا كه گويد:- فاطمه، در كنار قبر، جنب پدر بزرگوارش نشست و به گريستن پرداخت. رسول خدا با گوشه ى لباس خود اشكهايش را پاك مى كرد.»
___________________________________ طبقات ابن سعد 161:8.
زمخشرى به اسناد خود نقل مى نمايد كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: «فاطمه مايه ى سرور قلب من است، و پسرانش ميوه ى دلم مى باشند شوهرش نور چشمم است و امامان از نسلش امينان پروردگار من و ريسمان كشيده شده بين او و خلقش مى باشند. هر كه به آنان تمسك جست، نجات يافت و هر كه روى برگرداند، هلاك گشت.»
ابن اثير از ابن عباس روايت كرده كه گفت: «چون رسول خدا (صلى الله عليه و آله) از سفر بازگشت، دخترش فاطمه را مى بوسيد.»
___________________________________ اسد الغابه 522:5.
اين روايت را ابن حجر هيثمى از طبرانى در «اوسط» نقل كرده و راويانش موثق مى باشند.
___________________________________ مجمع الزوائد 42:8.
___________________________________ ذخائر العقبى /36.
متقى هندى از عايشه روايت مى كند كه گفت: «پيامبر (صلى الله عليه و آله) بسيار فاطمه را مى بوسيد.»
___________________________________ كنز العمال 111:7.
اين حديث را ابن عساكر نيز آورده است.
مناوى گويد: «آن حضرت، همچنين دهان دخترش را بسيار مى بوسيد.»
___________________________________ فيض القدير 176:5.
ابن هجر همانند احمد بن حنبل و ديگران، روايت كرده اند كه: «روزى رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فاطمه (عليهاالسلام) را ياد نمود و سه مرتبه فرمود: پدرش فدايش! پدرش فدايش! پدرش فدايش!
___________________________________ صوعق المحرقه /109.
همانگونه كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) صديقه طاهره (عليهاالسلام) را بسيار دوست داشت و به او محبت مى ورزيد، دختر گرامش نيز حضرتش را شديدا دوست داشت و به ايشان مهر مى ورزيد و دلسوز آن جناب بود.
درباره ى مهر و رفتار محبت آميز آن بانوى مطهر به پدر ارجمندش، احاديثى روايت شده است. از جمله، محب الدين طبرى، از على (عليه السلام) نقل مى كند كه فرمود: «ما با پيامبر (صلى الله عليه و آله) در حفر خندق بوديم. فاطمه (عليهاالسلام) با پاره نانى آمد و آن را خدمت پدر گرامش عرضه داشت. فرمود: چيست اين اى فاطمه! گفت: از قرص نانى است كه آن را براى پسرانم پختم و قسمتى از آن را خدمت شما آوردم. فرمود دخترم! آگاه باش كه آن اولين طعامى است كه بعد از سه روز، به دهان پدرت مى رسد»
___________________________________ ذخائر العقبى /47. مراجعه شود به: احقاق الحق ج 10 ص 286- 285.
مسلم در صحيح خود: كتاب الجهاد والسير، باب غزوه ى احد گويد: «صورت رسول خدا (صلى الله عليه و آله) مجروح گشت، دندانهاى انياب آن حضرت شكست. و سر مبارك آن حضرت، از زير كلاه خود زخمى شد. فاطمه دختر رسول خدا، خون را از پيكر پدرش مى شست و على بن ابى طالب بر موضع زخم، آب مى ريخت. چون فاطمه ديد كه آب خون را بند
نمى آورد، قطعه حصيرى گرفت و آن را سوزانيد، و بر روى جراحت گذاشت، خون بند آمد.»
___________________________________ صحيح مسلم، چاپ پنج جلدى محمد فواد عبدالباقى، ج 3، ص 1416.
اين حديث را بخارى در صحيح خود به روايت قتيبه، در كتاب «بدء الخلق» باب غزوه احد ياد نموده است.
___________________________________ صحيح بخارى چاپ دار مطابع الشعب، ج 5 ص 130.
همچنين بخارى در صحيح خود، كتاب «بدء الخلق» باب آزار مشركين، به پيامبر و اصحاب؛ و مسلم در صحيح، كتاب «الجهاد والسير» در باب مذكور، به نقل از ابن مسعود روايت مى كنند: «رسول خدا (صلى الله عليه و آله) نزد خانه ى خدا نماز مى خواند. ابوجهل و جمعى از همقطارانش نيز در آنجا نشسته بودند. روز قبل، شتر يا گوسفندى سر بريده بودند. ابوجهل گفت: كدام يك از شما برمى خيزد، و شكمبه ى حيوان ذبح شده ى بنى فلان را بردارد، و چون محمد (صلى الله عليه و آله) در حال سجده است، آن را بر دوش او اندازد؟
پس شقى ترين آنها برخاست، آن را برداشت و بين دو كتف پيامبر در حال سجده افكند. آنان شروع به خنده نمودند، و از (شدت خنده) بدنشان به اين سو و آن سو متمايل مى شد. ابن مسعود گويد: من در آن هنگام ايستاده بودم و مى نگريستم، و آرزو داشتم كه كاش مى توانستم از حضرتش حمايت كنم و آن شكمبه را از پشت ايشان به زمين افكنم. اما پيامبر سر از سجده برنداشت، تا اينكه فردى رفت، و موضوع را به اطلاع فاطمه (سلام الله عليها) رساند آن بانو، در حالى كه فرياد دادخواهى بلند نموده بود، فرا رسيد و آن را از دوش پيامبر افكند، و به ملامت آنان پرداخت.
چون پيامبر سجده (نماز) خود را به پايان برد، صدايش را بلند نمود و بر آنان نفرين كرد. و آن حضرت به هنگام نفرين، سه مرتبه نفرين
مى كرد، و به هنگام درخواست چيزى از خدا، سه مرتبه سوال مى نمود. سپس فرمود: خدايا: داد مرا از ابوجهل بن هشام، عتبه بن ربيعه، شيبه بن ربيعه، وليد بن عتبه، اميه بن خلف، عقبه بن ابى معيط، و فرد هفتم- كه نامش را به ياد ندارم- بگير. به خدايى كه محمد (صلى الله عليه و آله) را به حق به رسالت مبعوث ساخت تمام اينان را كه حضرتش نام برد ديدم كه در جنگ بدر به هلاكت رسيدند، و به سوى چاه بدر كشيده شدند.»
___________________________________ صحيح بخارى، چاپ دار مطابع الشعب، ج 5 ص 57.
صحيح مسلم، چاپ پنج جلدى، ج 1419 3- 1418.
مؤلف بزرگوار- قدس سره- در اينجا روايت مسلم را نقل كرده است، كه روايت بخارى، همان مضمون را مى رساند- مترجم.
در اين فصل در بيان اينكه فاطمه (سلام الله عليها) سرور زنان عالم و بهترين آنها و بزرگ بانوى اهل بهشت است سخن خواهيم راند.
از پيامبر گرامى اسلام- صلى الله عليه و آله و سلم- احاديث فراوانى در اين باره نقل شده، به حدى كه بين صحابه متواتر گشته، و اكثر علماى بزرگ اهل سنت آن را در كتب معتبر خود درج نموده اند. ترمذى
___________________________________ صحيح ترمذى 301:2.
___________________________________ اسد الغابه 437:5.
___________________________________ مشكل الآثار 500:1.
___________________________________ حليه الاولياء 244:2.
___________________________________ مسند احمد 135:3.
در روايت حاكم از ابن عباس آمده است: «برترين زنان اهل بهشت خديجه، فاطمه، مريم و آسيه مى باشند.»
___________________________________ مستدرك الصحيحين 185:3.
احمد بن حنبل نيز مانند اين حديث را از عباس نقل كرده است.
___________________________________ مسند احمد 293:1.
حاكم آن را از دو تن از صحابه: حذيفه
___________________________________ مستدرك صحيحين 151:3.
___________________________________ 154:3.
___________________________________ 156:3.
احمد بن حنبل حديث مذكور را از ابوسعيد
___________________________________ مسند احمد 6:3.
___________________________________ 391:5.
___________________________________ 282:6.
متقى هندى در باب فضائل فاطمه (عليهاالسلام)
___________________________________ كنز العمال 102:7.
___________________________________ 111:7.
___________________________________ 218:2.
علماى تسنن، در كتب حديثى خود، از ابن عباس روايت آورده اند كه: «پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله) روزى نشسته بودند، و على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) در جنب ايشان حضور داشتند. آن حضرت فرمود: خدايا مى دانى كه اينان خاندان منند، وگرامى ترين خلق نزد من مى باشند. پس دوست ايشان را دوست بدار و دشمنشان را دشمن باش پذيرنده ى ولايتشان را عنايت نما، با ستيزه جوى آنان بستيز، و يارشان را ياور باش. آنان را پاك از هر پليدى و معصوم از هر گناه قرار ده، به روح القدس از جانب خود تاييدشان كن.»
سپس فرمود: «اى على، تو امام و جانشين من در ميان امتم مى باشى. و تويى كه مؤمنان را به سوى بهشت هدايت مى كنى. گويى به دخترم فاطمه مى نگرم كه روز قيامت، سوار بر مركبى از نور، به صحنه ى محشر درمى آيد. در سمت راست او هفتاد هزار فرشته، و در جانب چپش نيز، هفتاد هزار ملك قرار دارند. او زنان مومن امتم را به به سوى بهشت رهنمون مى شود. هر زنى كه در شبانه روز پنج نوبت نماز گزارد، در ماه رمضان روزه بگيرد، حج خانه ى خدا را به جا آورد، زكات مالش را بدهد، همسرش را اطاعت كند، ولايت على (عليه السلام) را بعد از من بپذيرد و دوستدار او باشد، به شفاعت دخترم فاطمه (سلام الله عليها) وارد بهشت مى شود، كه او هر آينه سرور زنان عالم است گفته شد. اى رسول خدا، آيا او سرور زنان دوره ى خويش است؟ فرمود: اين مقام مريم دختر عمران است، اما دخترم فاطمه سرور زنان جهانيان (در تمام دوره ها) است.»
اميرالمؤمنين (صلوات الله عليه) در خطبه ى خود در كوفه فرمود: «من بهترين اوصياى پيامبران و جانشين سالار انبيايم. من امام مسلمين و پيشواى اهل تقوايم. من مولاى مؤمنانم و همسر سرور زنان عالم.»
ابن حجر، از كريب، از ابن عباس مرفوعا نقل كرده است كه: «سرور زنان بهشت، مريم، سپس فاطمه، سپس خديجه و سپس آسيه مى باشند.»
___________________________________ تهذيب التهذيب 44:12.
عكرمه از ابن عباس نقل كرده كه «رسول خدا (صلى الله عليه و آله) چهار خط بر زمين كشيد و فرمود: مى دانيد اين چيست؟ گفتند: خدا و پيامبرش داناترند. فرمود: برترين زنان اهل بهشت، خديجه، فاطمه، مريم و آسيه اند.»
ابو يزيد مدنى از ابوهريره مرفوعا (از رسول خدا صلى الله عليه و آله) نقل كرده كه فرمود: «بهترين زنان عالم، چهار نفرند: مريم، آسيه، خديجه و
فاطمه.»
شعبى از جابر مرفوعا نقل كرده كه (پيامبر اكرم- صلى الله عليه و آله- فرمود): «ترا از زنان عالم چهار بزرگ بانو كافى است- و سپس آن مخدرات را ذكر فرمود.»
قتاده، از انس، مانند اين خبر را روايت كرده است.
عبدالرحمن بن ابى نعيم از ابوسعيد خدرى مرفوعا نقل مى نمايد: «فاطمه سرور زنان اهل بهشت مى باشد، مگر آنچه از مريم بود.»
___________________________________ تهذيب التهذيب، ابن حجر. توضيح اينكه اين مضمون، با احاديث فراوان ديگر، كه برترى حضرت فاطمه بر حضرت مريم- عليهاالسلام را نشان مى دهند، در تعارض است- مترجم.
ترمذى، به اسناد خود از حذيفه نقل مى كند كه گويد: «مادرم از من پرسيد: از چه هنگام با رسول خدا بودى؟ گفتم: از فلان وقت... گفتم: مرا واگذار، تا نزد رسول خدا بروم، و نماز مغرب را با او گزارم و از او بخواهم كه براى من و تو از خدا طلب آمرزش نمايد. پس آمدم و نماز مغرب را با حضرت گزاردم. سپس برخاست و نماز عشا را نيز به جا آورد. بعد از آن عازم مقصد خود شد. من در پى وى به راه افتادم. فرمود: كيست؟ تويى حذيفه؟ گفتم: آرى. فرمود:
نيازت چيست، خدا تو و مادرت را بيامرزد؛ اين فرشته اى است كه هرگز قبل از امشب بر زمين فرود نيامده است. او از پروردگارش اجازه خواست، كه بر من سلام نمايد و مرا بشارت دهد كه فاطمه (سلام الله عليها) سرور زنان اهل بهشت است؛ و حسن و حسين (عليهمالسلام) دو سرور جوانان اهل بهشت مى باشند»
___________________________________ صحيح ترمذى 207:2.
احمد بن شعيب نسائى، متوفى سال 303 ه. ق، از ابوهريره نقل مى كند كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: «بدرستى فرشته اى در
آسمان بود كه مرا تاكنون ديدار نكرده بود پس (از پرودگار) اذن زيارت مرا گرفت، و به من بشارت داد كه فاطمه سرور زنان امتم مى باشد؛ و حسن و حسين (عليهماالسلام) دو آقاى جوانان اهل بهشتند.»
___________________________________ خصائص /34.
اين روايت را متقى هندى نقل مى كند و گويد: آن را طبرانى و ابن نجار از ابوهريره در كتب خود وارد ساخته اند.
___________________________________ كنز العمال 221:6.
همچنين ابن هجر از عبدالرحمن بن ابى نعيم از ابوسعيد خدرى روايت فوق را نقل مى نمايد.
___________________________________ الاصابه 365:4.
ابن عبدالبر، به اسناد خود از عمر بن حصين بازگو مى كند: «فاطمه (سلام الله عليها) بيمار شد و پيامبر (صلى الله عليه و آله) به عيادت او رفت.
فرمود چگونه اى دخترم؟ گفت: تنم درد مى كند، اما اين مرا بيشتر رنج مى دهد كه طعامى براى خوردن در خانه نداريم. فرمود: دخترم! آيا راضى نيستى كه سرور زنان عالميان باشى؟ گفت؟: پدر، پس مريم دختر عمران چه فرمود: او سرور زنان دوران خود بود و تو سرور بانوان عصر خود هستى؛ آگاه باش كه بخدا قسم آقاى دنيا و آخرت را به ازدواج تو درآوردم.»
___________________________________ الاستيعاب، چاپ حيدر آباد دكن 1319 هجرى، ج 2 ص 771.
ابن حجر، به اسناد خود از ابن عباس نقل مى كند كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: «سرور زنان اهل بهشت فاطمه دختر محمد (صلى الله عليه و آله) است، و سپس خديجه.»
___________________________________ الاصابه 365:4.
همچنين او در كتاب الاصابه
___________________________________ 365:4.
گفتند خدا و پيامبرش داناترند. فرمود: برترين زنان اهل بهشت خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمد (صلى الله عليه و آله) است.»
از ابوهريره نيز به اسناد خود نقل مى كند: رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: «بهترين زنان جهانيان خديجه بنت خويلد و فاطمه بنت محمد (صلى الله عليه و آله) است.»
اين روايت را ابن جرير نقل كرده است.
___________________________________ تفسير ابن جرير 180:3.
ابن حجر به سند خود از انس بن مالك نقل مى كند كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: «از زنان عالم مريم دختر عمران، خديجه دختر خويلد، فاطمه دختر محمد (صلى الله عليه و آله) و آسيه همسر فرعون براى تو (در عظمت و جلالت) كافى است.»
___________________________________ الاصابه 365:4.
متقى هندى به سلسله سند خود از حضرت پيغمبر (صلى الله عليه و آله) نقل مى كند كه به فاطمه (سلام الله عليها) فرمود: «آيا راضى نيستى كه اولين كسى را كه از مسلمين اسلام آورد، و نيز دانشورترين آنان را، به ازدواج تو درآورم؟ پس به درستى كه تو بزرگ بانوى زنان امت من هستى، چنانكه مريم بانوى بزرگ قوم خود بود- تا پايان حديث.»
___________________________________ كنز العمال 153:6.
ابن حجر در «صواعق» فصل سوم از باب يازدهم، به نقل از احمد، ترمذى نسائى و ابن حيان، از حذيفه نقل مى كنند كه گفت: «پيامبر (صلى الله عليه و آله) به من فرمود: آيا شخصى را كه با من مواجه شد، نديدى؟ گفتم: آرى، اى رسول خدا فرمود: آيا فرشته اى است كه قبل از اين ساعت هرگز بر زمين فرود نيامده بود. او از خداى عزيز و بلند مرتبه اجازه گرفت تا (نزد من آيد و) بر من سلام كند. پس به او اجازه داد و او (فرود آمد و) بر من