سرور جوانان بهشت
به مناسبتسوم شعبان ميلاد حسين بنعلى(ع)
پسر فاطمه، سر خيل جوانان بهشت
پدر و مادر و جدم به فداى پسرى
گشت در بزم ازل «فانى فى الله» زان رو
در ره دين ز برادر بگذشت و ز پسر
گفت: دين تشنه بد و خون حسين آبش داد
هر چه در خانه زر و سيم، به سائل بخشيد
تابع زور نشد، تن به مذلت ننهاد
اين چنين بايد بودن، كسى ار چاكر اوست
كه بهشت آيتى از تازه رخ انور اوست
كه جهان چاكر جد و پدر و مادر اوست
تا ابدسرخ ز صهباى بقا ساغر اوست
شاهد واقعه عباس و علىاكبر اوست
اين حديث لب عطشان و دو چشم تر اوست
هم در آن حال كه سائل به قضاى در اوست
اين چنين بايد بودن، كسى ار چاكر اوست
اين چنين بايد بودن، كسى ار چاكر اوست
«ملكالشعراء بهار»
با بهار مىآيى
به موعود
تو از فراز زمين از غبار مىآيى
سوار ابر به سمت عروج مىتازى
براق شور و تغزل، سوارى، اى عاشق!
تو از قبيله نورى تو از قبيله طور
تو از تبار غديرى تو از نژاد فدك
پر استخلوتم از عطر ناب شببوها
فداى آمدنت! ... با بهار مىآيى؟
از انتهاى شب انتظار مىآيى
به دستبيرقى از ذوالفقار مىآيى
به ميهمانى من، بىقرار مىآيى
تو با عشيره آيينهدار مىآيى
چرا به ساحل دل، سوگوار مىآيى؟
فداى آمدنت! ... با بهار مىآيى؟
فداى آمدنت! ... با بهار مىآيى؟
قسم به خون
براى آقا
تمام چشم مرا آفتاب پر كرده است
اميد مىوزد از سمتسايههاى نياز و
شب است و ديده من داغدار خورشيد است
بريز باده كه از انتظار لبريزم
قسم به خون - كه در اين روزگار ناياب است
شميم شهپر مردى سواره مىآيد
و انتظار مرا اضطراب پر كرده است
نگاه آيينه را بوى آب پر كرده است
اين قنوت سحر را شهاب پر كرده است
اگر چه جاى تو را ماهتاب پر كرده است
هواى شعر دلم را شراب پر كرده است
تمام فاصلهها را سراب پر كرده است
و انتظار مرا اضطراب پر كرده است
و انتظار مرا اضطراب پر كرده است
حامد حجتى
مرد برگزيده اعصار
به ياد ميلاد خورشيد نيمه شعبان،
امام زمان(عج)
اى مهدى! اى عدالت موعود! اى آرمان مجسم! اى ياد سبز تو، همواره چلچراغ شبستانها روشنگر زمين و زمانها تو مرد برگزيده اعصارى و ... ارتباط روح تو با خالق بزرگ در محتواى عشق نمىگنجد در خشكى مقدر دريا، - موسايى! در شعلههاى سركش نمرود،- ابراهيمى! تاريخ، در غياب تو بىتاب است هر برگ سرخ اين كتاب پريشان روز در خاك مىتپد اما تو سرفراز و شكيبا بر تارك بلند جهان ايستادهاى و ... خلق بىقرار قرون، در پى تو شعر شكفتن را تكرار مىكنند. اى خواهش مسلم انسان! حتى خيال و خواب تو، رمزى است از حضور و يادگار سبز قدمهايت در كوچههاى سرخ تظلم، بر جاى مانده است تو زحمت مداوم انسان را بر دوش مىكشى و حجتخداى محمد، در راستاى نام تو تفسير مىشود. اى عطر ديرپاى جمالت در گوشه گوشه اين عالم شگفت، تو مرد برگزيده اعصارى اى باور بزرگ زمان، بيكرانهاى عشقى، حماسهاى، فضيلت نورى در وادى تو، خيل خرابان روانهاند آخر تو، اى اميد مكرر كجاست معبر پنهانت؟ اى آيت عدالت موعود اى عمق انتظار! در گير و دار حادثه، درياب، عاشقان حضورت را...
مفهوم بلند نام عباس
به پاس گراميداشت چهارم شعبان،
ميلاد قمر بنىهاشم(ع)
عباس، يعنى تا شهادت يكه تازى
عباس يعنى رنگ سرخ پرچم عشق
جوشيدن بحر وفا، معناى عباس
صد چاك رفتن تا حريم كبريايى
بى دست، با شاه شهيدان دست دادن
بى چشم ديدن چهره رؤيايى يار جارى شدن
لب به جام باده عشق
اين است مفهوم بلند نام عباس
عباس يعنى يك نيستان تكنوازى
هفتاد و دو آهنگ حق را همنوازى
عباس يعنى عشق، يعنى پاكبازى
يعنى مسير سبز پر پيچ و خم عشق
لب تشنه رفتن تا خدا معناى عباس
صد پاره گشتن در طريق آشنايى
بى سر به راه عشق و ايمان سر نهادن
در ديدن دريايى يار بىلب نهادن
بىكام، نوشيدن تمام باده عشق
در ساحل بىساحلى آرام عباس
هفتاد و دو آهنگ حق را همنوازى
هفتاد و دو آهنگ حق را همنوازى
«خليل شفيعى»