ابراهيم كاملى
ءبا ظهور عصر تمدن و ترقى و به اصطلاحروشنگرى در غرب (نيمه قرن هفده تا هيجدهميلادى) و حاكميت انسان مدارانه و تفكرحسى و حس گرايى متفكرانى مثل فرانسيسبيكن و جان لاك و ديگران، عقل تجربى را برايمان وحيانى برترى دادند تا انسان به عنوانمحور جهان مادى بر مسند خدايى تكيه زند.
از اين زمان به بعد بود كه تمامى ارزشهارنگ دنيوى و مادى به خود گرفت و انسانبريده از خدا و معنويتبا تكيه بر نفس امارهخود، حاكميتبلامنازع يافت و شروع بهقانون گذارى نمود. اين قانون گذارى براىتامين منافع بيشتر و برآوردن آمال و آرزوهاىفردى، اقدام به تاسيس نهادهاى دولتى و بينالمللى نمود.
اين تفكر انسان مدارانه از خدا بريده بهخاطر برترى در دانش و فن آورى، خود راحاكم جهان به حساب مىآورد، و در صددصدور فرهنگ خود براى سلطه به ديگركشورهاست. و فرهنگ مادى خود را به عنوانپيام خوشبختى و سعادت و رفاه كشورها از راهصدور فن آورى به آنها معرفى نمود.
يكى از ابزارهاى حاكميتبرجهان، ايجاد وتقويتسازمانهاى بين المللى است. حتىتشكيل سازمان ملل متحد هم از اين قانوننمىتواند استثناء باشد. اين سازمان داراىاركان و تشكيلاتى است كه مثل يك حكومتعمل مىكند و اركان آن همانند وزارتخانهها وسازمانهاى دولتى هستند. سازمان ملل علاوهبر اركان خود، تعدادى سازمان و نهاد وصندوق و جمعيت در اختيار دارد. مثلسازمان علمى فرهنگى ملل متحد (يونسكو)و يكى ديگر از همين نهادهاى تابع سازمانملل، كميتهاى استبه نام «كنوانسيون رفعتبعيض عليه زنان» كه مجرى سياستهاىسازمان در سطح جهان است.
اين كنوانسيون مجموعهاى از مواد مربوطبه حقوق زنان است كه در 27 آذرماه سال1358 طى قطعنامه اين كنوانسيون مشتمل بر يك مقدمهمشروح و 30 ماده است كه در شش بخشتنظيم گرديده و اجراى آن به عهده كميتهرفع كليه اشكال تبعيض عليه زنان مىباشدكه 23 كارشناس در اين كميته مشغول به كارهستند.
دول عضو اين كنوانسيون طبق بند 2 ماده18 موظفند طبق خط مشى و رهنمودهاىكميته رفع تبعيض عليه زنان، هرچهار ساليكبار گزارشهاى خود را تنظيم كرده و بهكميته مربوطه ارسال دارند.
اين كنوانسيون داراى بندهاى گوناگونىاست، روح كلى حاكم بر اين كنوانسيون،تساوى زن و مرد از جميع جهات است وتشابه و همانندى درهمه جهات بدون هرگونهاستثناء و محدوديت مبتنى بر جنسيت است.
براى رسيدن به اين اهداف، در سال 1968ميلادى دركنفرانس جهانى حقوق بشر درتهران قطعنامهاى تصويب شد كه در آن برارتقاء مقام زن تاكيد شده بود و آن را از طريقايجاد تغيير در نگرشها، عرف و قوانين سنتىو مذهبى خواستار بودند و اين قطعنامه منجربه معاهدهاى در سال 1979 ميلادى(1358) شمسى شد كه به عنوان«كنوانسيون رفع تبعيض عليه زنان نامگرفت.»
از لوازم تساوى و تشابه مطلق اين حقوق،مىتوان به حذف حجاب به عنوان عاملى درجهت محدوديت زنان، حذف نقس مادرى،شامل شيردهى، باردارى، تربيت و پرورشكودكان، حذف نقش همسرى و تبديل آن بههمسفرهاى - كه پايبندى به مسائل اخلاقى وانسانى، مانع رسيدن به اميال وخواستههاىآنان مىباشد.- و تاكيد بر اختلاط مرد و زن درميادين ورزشى، آموزشى، اقتصادى، محيطكار، اجتماعى و تفريحى و غيره مىباشد.
در ادامه فعاليت اين كنوانسيون براىجهانى كردن فعاليتخود در كنفرانس پكندر سال 1374، در سند تنظيمى پايان اينكنفرانس قيد مىشود كه «حقوق زن جزءلاينفك» حقوق بشر است و طرفدارانگنجاندن «حقوق جنسى» و «گرايشجهتگيرى جنسى» در سند پكن سعى كردندكه اين دو را جزء حقوق زن قلمداد نمايند و بههمجنس بازى و آزادى روابط جنسىمشروعيتبين المللى بخشند.
در كنفرانس پكن، يك سند 362 مادهايىتنظيم شد كه نقش اساسى براى تامين منافعكشورهاى استعمارگر داشت.
استعمارى بودن سازمانها و نهادهاى اينچنين، از اسناد و دستاندركاران اين نهادهامشخص مىشود. به عنوان شاهد مثال بهمصاحبه مادلين آلبرايت، وزير خارجه فعلىآمريكا و نماينده سابق آن كشور در سازمانملل كه به عنوان نماينده آمريكا در كنفرانسجهانى حقوق زن در سال 1374 در پكنشركت كرده بود، توجه فرمائيد:
وى گفت: «اهداف كنفرانس جهانى حقوقزن در راستاى سياستهاى دولت آمريكاتنظيم و اجرا گرديده است.» (1)
اين سخن را با قسمتى از سخنان رهبركبير انقلاب اسلامى، حضرت امامقدس سره كه رمزموفقيت ايشان نترسيدن از قدرتهاى بيگانهبود، مقايسه مىكنيم. ايشان مىفرمايند:
«اساسا هر تشكيلاتى كه اين ابرقدرتهاىبزرگ در آن دست دارند، اين تشكيلات،تشكيلاتى است كه بايد به نفع آنها تمامبشود، همين سازمان ملل، همين جلساتى كهدر خارج هست، شوراى امنيت، همه اينهادرخدمت ابرقدرتها هستند و براى بازىدادنسايركشورهاست.» (2)
پس از اعلام تصويب سند در شهريور1374 بسيارى از كشورها و نهادها وشخصيتهاى اسلامى با صدور بيانيههاىتندى مفاد سند پكن را زير سؤال برده و آن راخلاف اصول و مسلمات اديان آسمانى وفطرت پاك انسانى دانستند.
اشاره شد كه روح كلى حاكم برمفاد اينكنوانسيون، روح تساوى مطلق بين زن و مرداست. اين روحيه درتضاد با فطرت و غرايزموجود در درون انسان است. چرا كه زنداراى غرايز خاصى است كه مرد از آن بىبهرهاست و بعضى ازحالتها دراختيار مرداناست كه زنان از آن بهرهاى نبردهاند.
براين اساس اولين اثر سوء عضويتدركنوانسيون اين است كه خيلى از نقشهاىزنان را از او گرفته و بعضى از نقشهاى خاصمردان را دراختيار او بگذاريم.
همانا كه اسلام زن و مرد را لباس همديگرمعرفى مىكند و آن دو را اولين ركن و پايهتشكيل جامعه اوليه (خانواده) مىشناسد وهر جامعه داراى قوانين مخصوصى است،قوانين حاكم بر جامعه خانواده، پايه استحكامو دوام اين ركن خواهد بود.
آيا در كنوانسيون 30 مادهاى كه بيش از70 بار از واژههاى رفع تبعيض، تساوى،برابرى، تشابه و يكسانى زن و مرد به كار رفتهاست، در واقع جهت استحكام و دوام ركنخانواده استيا اين كه تلاشى براى سستنمودن بنياد خانواده؟!
يكى از معترضين به سند پكن،«جادالحق»، رئيس الازهر است، وى در پياماعتراضآميز خود مىگويد: «تنظيم كنندگاناين سند تلاش مىكنند بنيان خانواده راتضعيف نمايند. آنها تلاش مىكنند در متن(برنامه عمل) ترديد روى اين موضوع ايجادنمايند كه خانواده واحد اصلى جامعه است.آنها والدين را تشويق مىكنند كه چشم خودرا بر روى روابط جنسى كودكان ببندند. حتىحق نداشته باشند در امور آنها مداخلهنمايند، آنها سعى مىكنند مذهب را عاملتبعيض و فشار معرفى نمايند.» (3)
نماينده كانادا در اعتراض به سند پكن كهدر آن كنفرانس حضور داشت، جلسه را ترككرد و طى مصاحبهاى گفت:
«من طرفدار زندگى و طرفدار خانوادههستم. من به شما مىگويم كه سند كنفرانس،مشكلات زنان را در نظر نگرفته است. تساوىمورد نظر سند پكن براى زنان تساوى ايجادنخواهد كرد و در كشور من وقتى گروهى را بهكار دعوت مىكنند بايد 50% مرد و 50% زناستخدام شوند، اما متاسفانه بيش از 50% اززنان را استخدام مىنمايند و مردان بيكارمىمانند. اين در حالى است كه من هم بايد درخانه كار كنم و هم بيرون از خانه و همسرمبايد بيكار باشد، پس اين تساوى نيست. من بااولين پرواز به وطنم بر مىگردم و سعىمىكنم تفاوت بين زن و مرد را حفظ نمايم،همانگونه كه اين تفاوت در خلقت، وجودداشته است. چون اين تفاوتها ما را حفظخواهد كرد.» (4)
امام خمينىقدس سره در جمع شركت كنندگاندر كنفرانس كپنهاك در سال 1359 با اشارهبه وابستگى اين چنين سازمانها به قدرتهاىاستكبارى، فرمودند:
«اينها مسائلى است كه ابرقدرتها با نقشههاى بسيار دقيق طرح كردهاند و ما بايدبيدار باشيم. همه ملت ايران بيدار باشند كهبه دام اينها نيفتند و هرجا در اين مجالسرفتند، همان حيثيتخودشان را حفظ كنند،تحت تاثير آنهايى كه در آنجا، هستند وزنهايى كه در آنجا هستند و يا مردهايى كه درآنجا هستند واقع نشوند و آن طور نباشد كهشركتشان يك وقتبه نفع آنها تمامبشود.» (5)
قبلا بيان شد كه روح كلى حاكم براينمعاهده، تساوى از جميع جهات بين زن و مرداست و هرگونه تمايز و استثنا و محدوديتبراساس جنسيتبين زن و مرد را نفى مىكندو مواد اصلى آن (مواد 1 - 16) نسخ كليهقوانين مدنى و كيفرى حتى قانون اساسى راكه مغاير با معاهده باشد، خواسته است و نيزبر تغيير و اصلاح كليه برنامههاى دولت وعملكرد و فرهنگ نظام اسلامى در جهتتضمين تحقق كامل تساوى و تشابه بين زن ومرد تاكيد دارد.
از آنجايى كه يكى از اهداف كلى حاكم برمعاهدات وكنوانسيونهاى بين المللى،استاندارد كردن ديدگاهها و بينشها وروشهابا خاستگاه غربى و مبتنى بر فرهنگ غرباست و هدف آن تغيير و يكسان سازىفرهنگ جوامع با الگوهاى پيش ساختهاستكبار است و در مرحله بعد، هدف آنخانواده است كه مهمترين پايگاه حفظارزشهاى ملتهاست و دولتها حافظ اينمجموعه مىباشند; سياستهاى بين المللىاستكبار در صدد استبا استفاده از اين اهرم،دولتها را تحت فشار قرار داده و از طريقفراگيرى و شمول معاهدات بين المللى، دومنبع ديگر يعنى خانواده و مذهب را نيزتضعيف و تسخير كند.
بااين توصيف، عضويت در اين كنوانسيونضررهاى بزرگى را متوجه جامعه و مردممسلمان خواهد كرد كه عوارض آن تا ساليانطولانى قابل جبران نيست. اين ضررهاعبارتند از:
الف - تغيير در بعضى اصول قانون اساسىكه بيانگر نظر اسلام در مورد زن و مرد است.
ب - فسخ بعضى از مواد قانون مدنى وكيفرى مبتنى بر نظر اسلام و جايگزينىقوانين غربى مانند ارث، طلاق، صيانت وغيره.
ج - پذيرش فرهنگ غربى به جاى فرهنگاسلامى، به طور مثال زنان ما مىتوانند فرزندنامشروع آورده و براى شوهر حق اعتراضى بهاين موضوع وجود ندارد.
د - دختران مىتوانند بدون حجاب ظاهرشوند. (رفع و كشف حجاب دو باره)
حال با توجه به ضررهايى كه براى جامعهاسلامى ما دارد و با توجه به قاعده «نفىسبيل» عضويت در اين كنوانسيون هيچ گونهمنفعتى براى ما ندارد، بلكه پيروى از خطواتشيطانى است. چرا كه دشمنان ما و اولياءشيطان مىخواهند ما را به مهلكهاى واردسازند كه مايه نابودى و از هم پاشيدگى اساسزندگى ما خواهد شد.
دشمنان ما براى اين كه بتوانند دنيا و دينما را تصاحب كنند، نقشههاى شيطانى خود رادر قالب زيبا و مورد پسند عامه مردم عرضهمىكنند. با مطالعه مواد اين كنوانسيون،اهداف آن را مىتوان اين چنين بر شمرد:
1 - تحميل فرهنگ غربى و نابودى فرهنگاصيل ما.
2 - سست كردن بنيان خانواده.
3 - نابود كردن مكتب و مذهب.
الحاق به اين كنوانسيون فشارهاى بينالمللى فراوانى را بر پيكره دستگاه قضايى واجرايى كشورمان به هتبازنگرى، تغيير ونسخ اصول و مسلمات دينى وارد خواهد كردكه در اين ميان، مجبور به كوتاه آمدن از برخىمواضع انقلابى و اسلامى خواهيم شد.
به عنوان نمونه، كشورما با عجله به معاهده(كنوانسيون حقوق كودك) ملحق شد و آثارسوء آن به تدريجبراى كشور مشخص شده ودولت مجبور به ارائه گزارشى ملى و عملكرددولتبه آن كنوانسيون است.
آثار سوء اين الحاق، عبارتست از: آزادىعقيده كودكان و مذهب و بيان و حتى ارتدادآنها و پذيرش فرزند نا مشروع و يا دولت و نظامما با پذيرش حقوق بشر غربى، مجبور بهحذف قوانين مدنى مربوط به ارتداد ازمجموعه قوانين خود شد.
منظور ازتساوى زن و مرد در اينكنوانسيون، تساوى غربى است كه نقابى استبرچهره استعمارگران، تا با بهرهكشى از نيروىكار زنان كه ارزان و فراوان است، چرخ توليدنظام منحط سرمايه دارى را به حركتدرآورند و با قطع روابط عاطفى، فطرىخانواده و زنان نسبتبه همسر و فرزندان وجايگزينى محاسبات مادى به جاى آن، زنانرا به عرصه رقابت مادى كشانده و روح تسخيرشده زن و جسم خسته او را قربانى اهدافمادى سرمايه دارى كنند، آنها جسم لطيف وروح آسمانى زن را لگدكوب نگاههاى حريصو هوسران خود مىكنند و از زن چيزى جزارضاگرى آتش شهوات مردان نمىخواهند وبه اين عنوان كه از زيبايى آنها تجليلمىكنند، آنان را همانند عروسكها به ديدعموم مىگذارند و برهمين اساس است كهچون در كشورهاى اسلامى نمىتوانند از زنانسوء استفاده كنند، براى حقوق مساوى آناناشك تمساح مىريزند; اما چشم خودشان رابر روى قاچاق زنان و دختران خود و اعتيادآنها و افزايش سرسام آور افسردگى وخودكشى و سوء استفاده از آنان بستهاند. دراين ارتباط به قسمتى از فرمايش امامخمينىقدس سره توجه كنيد، ايشان مىفرمودند:
«همانهايى كه مدعى حقوق بشر هستند وهمانهايى كه مدعى اين هستند كه بايد بهقرار دادهاى بينالمللى وفادار بود، اوليناشخاصى هستند كه نه به حقوق بشر اعتناءدارند و نه به سازمانهايى كه به دستخودشانبه وجود آوردهاند.»
در اسلام تساوى ارزشى بين زن و مرد، يكاصل اساسى است و جزء اصول مسلم دينى بهحساب مىآيد و راه ترقى براى زن و مرديكسان است، در اين مورد مىتوان به آياتذيل استناد نمود:
«ان اكرمكم عندالله اتقيكم» (6) «انى لااضيع عمل عامل منكم من ذكر وانثى» (7) «من عمل صالحا من ذكر و انثىو هو مؤمن فلنحيينه حياة طيبة و لنجزينهماجرهم باحسن ماكانوا يعلمون» (8) «و منيعمل من الصالحات من ذكر او انثى و هومؤمن فاولئك يدخلون الجنة و لا يظلموننقيرا» (9)
اين آيات بيانگر تساوى حقوق زن و مرداست. در اين آيات مرد و زن باهم ذكر شده امااين دو موجود از نظر طبيعى و جسمى با همتفاوتهايى دارند كه اين موضوع اجتنابناپذيراست، اين تفاوتها اقتضاى تقسيممسؤوليتها و تربيت نظامهاى اجتماعى راطلب مىكند.
«تبعيض» موقعى به ميان مىآيد و تحققمىيابد كه در صورت تساوى توانايىها واستعدادها، يكى را بر ديگرى ترجيح بدهيم.لحاظ نكردن توانايى و استعداد و چشم پوشىاز نوع مسؤوليت، موجب تبعيض مىشود. زنو مرد كه مكمل يكديگر هستند و همانندلباس، جبران كننده كمبود و مايه آرامش هممىشوند، يكى از ستمهايى كه بر زنرواداشته مىشود، اين است كه از زنبخواهيم مسؤوليتى را بپذيرد كه با خلقتطبيعى او سازگار نباشد.
مرحوم استاد شهيد مطهرى پيرامونحقوق زن و تساوى آنها با حقوق مردان،مىفرمايد:
«در مكتب اسلام، زن و مرد هردو انسانند واز حقوق متساوى بهرهمندند، اما آنچه كه ازنظر اسلام مطرح است، اين است كه زن و مردبه دليل اين كه يكى زن و ديگرى مرد است وخلقت و طبيعت آنها يكسان نيست; در برخىحقوق و تكاليف و مجازاتها داراى تفاوتهستند. در دنياى غرب اكنون سعى مىشودكه ميان زن و مرد از لحاظ قوانين و مقررات وحقوق و وظايف، وضع واحد مشابهى به وجودآورند و تفاوتهاى غريزى و طبيعى زن و مردرا ناديده بگيرند. عليهذا، آنچه اكنون در كشورما ميان طرفداران حقوق اسلامى از يكطرف و طرفداران سيستم غربى از طرفديگر، مطرح است، مساله وحدت و تشابهنقش اجتماعى زن و مرد است نه تساوىحقوق آنها. و كلمه تساوى حقوق، يك عنوان«تزويرآميز» است كه براى تساوى نقش درجامعه گذاشته شده است.» (10)
مرحوم شهيد مطهرى در آن زمان (حدود25 سال قبل) برنكتهاى اشاره داشتهاند كهاين برنامهها نوعى تزوير و فريب است، آنانتساوى حقوق را مدنظر ندارند بلكه تشابهحقوقى را در نظر دارند. اسلام ضمن اين كهزن و مرد را برابر و از يك جنس مىداند، امااين دو را مكمل يكديگر قرار مىدهد تابتوانند راه تعالى را بپيمايند.
خداوند در قرآن درباره آفرينش اين دو،اين چنين مىفرمايد:
«و من آياته ان خلق لكم من انفسكمازواجا لتسكنوا اليها، و جعل بينكم مودة ورحمة، ان فىذلك لآيات لقوميتفكرون» (11) ; از نشانههاى خداوند يكى ايناست كه از خودتان براى شما همسرانىآفريديم تا بدانها آرامش يابيد و بين شمادوستى و مهربانى قرار داد، در اين موضوعنشانه هايى براى انديشمندان است.
در مفرادات راغب «زوج» اين چنين معنىشده است:
«زوج: يقال لكل واحد من القرينين منالذكر والانثى.»; به هريك از دو جنس مذكر ومؤنث زوج گفته مىشود، حتى به لنگه كفشهم زوج گفته مىشود.
زن از ديدگاه اسلام، مايه سكون مرد است;مايه آرامش جامعه كوچك خانواده است و درمراحل بعدى جوامع بزرگتر را آرامشمىدهد. اما در فرهنگ غرب، زن عامل تشنجو درهم ريختگى جامعه است، ارزش زن دراسلام آن قدر بالاست كه يكى از عواملموجده جامعه محسوب مىشود، ولى درغرب، زن ابزارى براى هوسرانى و ارضاء غرايزشهوانى است، آيا در كنوانسيون رفع تبعيضبه اين نكته اشاره شده است كه زن عاملموجده جامعه استيا اين كه خواستهاند اينعامل قوى را از كشورهاى اسلامى بگيرند ودرد خانمانسوز سستبودن بنيان خانوادهغربى را به جوامع مسلمان سرايت دهند؟!
در آيه قرآن به دو نعمت «مودت» و «رحمت»كه حاصل اجتماع زن و مرد است، اشاره شدهاست. براى اين كه «مودت» و «رحمت» بهدست نمىآيد جز اين كه آرامشى در كار باشدو با بودن مودت و رحمت، بقا و دوام جامعهحتمى است.
«از نظر حقوق اسلامى هريك از اين دوصنف (زن و مرد) براى خود وظايفى دارند كهبتوانند با انجام آن در تشكيل خانواده وجلوگيرى از متلاشى شدن آن - كه اساساجتماع است.- سهم مشتركى داشته باشند.(اما در فرهنگ غرب) به همين جهت است كهامروزه زن را مرد نموده ولى نتوانستهاند مردرا زن جلوه دهند، هرروز آمار تلاشى سيستمخانواده در جهان (غرب) رو به افزايشمىباشد و يكى از نتايج متلاشى شدنخانواده، بيهوده جلوه كردن زندگانى و بيگانهشدن انسانها از يكديگر است.» (12)
اسلام زن را مكمل و از بين برنده عيوبمرد مىداند و او را عامل آرامش و مودت ورحمت در جامعه معرفى مىكند.
و مولوى چه زيبا به نظم كشيدهاست:
زين للناس حق آراسته است ز آنچه او آراست چون تانند رست؟ چون پى يسكن اليهاش آفريد كى تواند آدم از حوا بريد رستم زال ار بود وزحمزه بيش هست در فرمان اسير زال خويش آن كه عالم مست گفتش آمدى كلمينى يا حميرا مىزدى آب غالب شد بر آتش از نهيب ز آتش او جوشد چو باشد در حجيب چون كه ديگى حايل آمد هر دو رانيست كرد آن آب را، گردش هوا (13)
در اين ابيات تشبيه محسوسى به كار رفتهاست و آن، اين است:
«مرد و زن را به آب و آتش تشبيه مىكند ومرد همانند آب است و زن همانند آتش. اگربين اين دو يك حايل قانونى و عرفى باشد،مرد را به سوى ترقى و تعالى سوق مىدهد واگر بين اين دو حايل نباشد، آب آتش را از بينمىبرد و خود را هم نابود مىسازد.»
خداوند همچنين در اين باره مىفرمايد:
«هوالذى خلقكم من نفس واحدة و جعلمنها زوجها ليسكن اليها...» (14)
آيا يكى از مواد كنوانسيون رفع تبعيض بهاين موارد اشاره دارد؟ يا اين كه ابزارى دردست استعمارگران است تا از نيروى كار آنها،استفاده كرده و تا موقعى كه قادر به كارهستند، ارزش دارند و بعد از آن همچون يكشيىء مادى بىارزش مىشوند.
متاسفانه در جامعه اسلامى ما كسانىهستند كه از قوانين اسلامى اطلاعى ندارند وصرفا با شنيدن بعضى از حرفهاى پر زرق وبرق غربيها به دام افتاده و مجرى منويات ونقشههاى شوم آنها مىشوند و به نمونهاى ازاينگفتهها توجه كنيد:
در روزهاى آخر سال 1375 شاهد ورودخانم «سلماخان» رئيس كنوانسيون رفعتبعيض عليه زنان، به ايران بوديم، وى دعوتشده بود تا در «كنفرانس هم انديشى حضورزن در سينما» شركت كند، اين دعوت نشانىبود از اين كه بعضى مسؤولين علاقمند بهپيوستن به اين كنوانسيون مىباشند. اينخانم در طى مصاحبهاى گفت: «علت دعوت ازمن اشتياق دولت ايران به اين كنوانسيونمىباشد و اين تمايل دولت ايران براىپيوستن به كنوانسيون، نشانگر آگاهىمسؤولان دولتى ايران از وجود تبعيضهاىناروايى است كه نسبتبه زنان ايرانى اعمالمىشوند.» (15)
ايشان در همين مصاحبه با حمله بهسياستهاى دولت ايران، خواستار ايجادتغييراتى در قانون اساسى و قوانين ومسلمات شريعت اسلام شد.
در مقابل اين حركتهاى ناشيانه، رهبرمعظم انقلاب (حضرت آيةالله خامنهاى) درديدار شوراى فرهنگى - اجتماعى زنان فرمود:«ديدگاه و نظر اسلام در مورد نقش زن درخانواده و اجتماع به مراتب بهتر و قوىتر ازادعاى غرب است، در برخى از موارد كسانى كهبه زبان از حقوق زن دفاع مىكنند، در داماشتباهى مىافتند كه به هيچ وجه به خيرزنان نيست.» (16)
همچنين رهبر انقلاب در تاريخ(11/12/75) دراين مورد فرمودند:
«از لحاظ تفكر اجتماعى هيچ مكتبى بهاندازه اسلام عميق و همه جانبه يا واقع بين بهحقوق زنان توجه نكرده است.»
دين باوران واقعى كه مجذوب زرق و برقتمدن بحران زده غرب نيستند، اعتقاد راسخدارند كه نظر اسلام موجب تعالى جامعه استو اسلام به زن كرامت و منزلتبخشيده است.امام خمينىقدس سره در اين باره مىفرمايند:
«زن مبدا همه سعادتهاست، از دامن زن،مرد به معراج مىرسد. زن مربى جامعه است،سعادت و شقاوت كشورها بسته به وجود زناست، صلاح و فساد جامعه از صلاح و فسادزنان در آن جامعه سرچشمه مىگيرد.» (17)
يك ضرب المثل عربى است كه مىگويد:
«من يعلم رجلا يصنع عالما، و من يعلمامراة يصلح جيلا.» در يك بررسى سادهمتوجه مىشويم كه اين معاهدات، نوعى طرحشيطانى استبراى ضربه زدن به ديگركشورها و استمعار كردن آنها و الا چرا فرهنگغرب حاضر نيست علوم و فنون به دستآورده را در اختيار ديگر كشورها قرار دهد،حتى با تصويب قوانين مالكيتهاى صنعتى ومعنوى مانع بهرهمندى ديگر كشورها از آنمىشود، ولى آنچه كه به ضرر جوامع اسلامىاست، درقالب كنوانسيون و معاهده به ديگركشورها تحميل مىكند.
اقبال لاهورى توانايى آنها را اين چنينبيان مىكند:
(18)
قرآن كريم ما را به عدم پيروى از شيطان فرامىخواند. اين نداى قرآنى كه هميشه به گوشمىرسد و هشدار مىدهد كه:
«يا ايهاالذين آمنوا لاتتبعوا خطواتالشيطان ومن يتبع خطوات الشيطان، فانهيامر بالفحشاء و المنكر» (19)
1 - روزنامه اطلاعات، 28/5/1374 مقاله دكترمهرپور درباره كنوانسيون. 2 - سخنرانى امام در تاريخ 19/6/1358. 3 و 4 - ماهنامه صبح، 5 - سخنرانى امام در تاريخ 19/6/1358. 6 - حجرات، / 3. 7 - آل عمران، / 195. 8 - همان، / 190. 9 - نساء، / 37. 10 - نظام حقوق زن در اسلام. 11 - روم، / 21. 12 - تفسير و نقد و تحليل مثنوى، ج 1، ص 165. 13 - مثنوى مولوى، دفتر اول. 14 - اعراف، / 183. 15 - زن روز، 18/12/1375. 16 - سخنرانى وى در روز 8/4/75 در ديدارباشوراى فرهنگى اجتماعى زنان. 17 - جايگاه زن درانديشه امام خمينى(ره). 18 - مثنوى اسرار خودى، رموز بىخودى. 19 - نور، / 21.