کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان را بهتر بشناسیم

ابراهیم کاملى

نسخه متنی
نمايش فراداده

كنوانسيون رفع تبعيض عليه زنان را بهتر بشناسيم

ابراهيم كاملى

ءبا ظهور عصر تمدن و ترقى و به اصطلاح‏روشنگرى در غرب (نيمه قرن هفده تا هيجده‏ميلادى) و حاكميت انسان مدارانه و تفكرحسى و حس گرايى متفكرانى مثل فرانسيس‏بيكن و جان لاك و ديگران، عقل تجربى را برايمان وحيانى برترى دادند تا انسان به عنوان‏محور جهان مادى بر مسند خدايى تكيه زند.

از اين زمان به بعد بود كه تمامى ارزشهارنگ دنيوى و مادى به خود گرفت و انسان‏بريده از خدا و معنويت‏با تكيه بر نفس اماره‏خود، حاكميت‏بلامنازع يافت و شروع به‏قانون گذارى نمود. اين قانون گذارى براى‏تامين منافع بيشتر و برآوردن آمال و آرزوهاى‏فردى، اقدام به تاسيس نهادهاى دولتى و بين‏المللى نمود.

اين تفكر انسان مدارانه از خدا بريده به‏خاطر برترى در دانش و فن آورى، خود راحاكم جهان به حساب مى‏آورد، و در صددصدور فرهنگ خود براى سلطه به ديگركشورهاست. و فرهنگ مادى خود را به عنوان‏پيام خوشبختى و سعادت و رفاه كشورها از راه‏صدور فن آورى به آنها معرفى نمود.

ابزار حاكميت‏برجهان

يكى از ابزارهاى حاكميت‏برجهان، ايجاد وتقويت‏سازمانهاى بين المللى است. حتى‏تشكيل سازمان ملل متحد هم از اين قانون‏نمى‏تواند استثناء باشد. اين سازمان داراى‏اركان و تشكيلاتى است كه مثل يك حكومت‏عمل مى‏كند و اركان آن همانند وزارتخانه‏ها وسازمانهاى دولتى هستند. سازمان ملل علاوه‏بر اركان خود، تعدادى سازمان و نهاد وصندوق و جمعيت در اختيار دارد. مثل‏سازمان علمى فرهنگى ملل متحد (يونسكو)و يكى ديگر از همين نهادهاى تابع سازمان‏ملل، كميته‏اى است‏به نام «كنوانسيون رفع‏تبعيض عليه زنان‏» كه مجرى سياست‏هاى‏سازمان در سطح جهان است.

معرفى اجمالى اين كنوانسيون

اين كنوانسيون مجموعه‏اى از مواد مربوطبه حقوق زنان است كه در 27 آذرماه سال‏1358 طى قطعنامه اين كنوانسيون مشتمل بر يك مقدمه‏مشروح و 30 ماده است كه در شش بخش‏تنظيم گرديده و اجراى آن به عهده كميته‏رفع كليه اشكال تبعيض عليه زنان مى‏باشدكه 23 كارشناس در اين كميته مشغول به كارهستند.

دول عضو اين كنوانسيون طبق بند 2 ماده‏18 موظفند طبق خط مشى و رهنمودهاى‏كميته رفع تبعيض عليه زنان، هرچهار سال‏يكبار گزارشهاى خود را تنظيم كرده و به‏كميته مربوطه ارسال دارند.

روح كلى اين كنوانسيون

اين كنوانسيون داراى بندهاى گوناگونى‏است، روح كلى حاكم بر اين كنوانسيون،تساوى زن و مرد از جميع جهات است وتشابه و همانندى درهمه جهات بدون هرگونه‏استثناء و محدوديت مبتنى بر جنسيت است.

براى رسيدن به اين اهداف، در سال 1968ميلادى دركنفرانس جهانى حقوق بشر درتهران قطعنامه‏اى تصويب شد كه در آن برارتقاء مقام زن تاكيد شده بود و آن را از طريق‏ايجاد تغيير در نگرشها، عرف و قوانين سنتى‏و مذهبى خواستار بودند و اين قطعنامه منجربه معاهده‏اى در سال 1979 ميلادى(1358) شمسى شد كه به عنوان‏«كنوانسيون رفع تبعيض عليه زنان نام‏گرفت.»

از لوازم تساوى و تشابه مطلق اين حقوق،مى‏توان به حذف حجاب به عنوان عاملى درجهت محدوديت زنان، حذف نقس مادرى،شامل شيردهى، باردارى، تربيت و پرورش‏كودكان، حذف نقش همسرى و تبديل آن به‏همسفره‏اى - كه پايبندى به مسائل اخلاقى وانسانى، مانع رسيدن به اميال وخواسته‏هاى‏آنان مى‏باشد.- و تاكيد بر اختلاط مرد و زن درميادين ورزشى، آموزشى، اقتصادى، محيطكار، اجتماعى و تفريحى و غيره مى‏باشد.

در ادامه فعاليت اين كنوانسيون براى‏جهانى كردن فعاليت‏خود در كنفرانس پكن‏در سال 1374، در سند تنظيمى پايان اين‏كنفرانس قيد مى‏شود كه «حقوق زن جزءلاينفك‏» حقوق بشر است و طرفداران‏گنجاندن «حقوق جنسى‏» و «گرايش‏جهت‏گيرى جنسى‏» در سند پكن سعى كردندكه اين دو را جزء حقوق زن قلمداد نمايند و به‏همجنس بازى و آزادى روابط جنسى‏مشروعيت‏بين المللى بخشند.

در كنفرانس پكن، يك سند 362 ماده‏ايى‏تنظيم شد كه نقش اساسى براى تامين منافع‏كشورهاى استعمارگر داشت.

استعمارى بودن سازمانها و نهادهاى اين‏چنين، از اسناد و دست‏اندركاران اين نهادهامشخص مى‏شود. به عنوان شاهد مثال به‏مصاحبه مادلين آلبرايت، وزير خارجه فعلى‏آمريكا و نماينده سابق آن كشور در سازمان‏ملل كه به عنوان نماينده آمريكا در كنفرانس‏جهانى حقوق زن در سال 1374 در پكن‏شركت كرده بود، توجه فرمائيد:

وى گفت: «اهداف كنفرانس جهانى حقوق‏زن در راستاى سياستهاى دولت آمريكاتنظيم و اجرا گرديده است.» (1)

اين سخن را با قسمتى از سخنان رهبركبير انقلاب اسلامى، حضرت امام‏قدس سره كه رمزموفقيت ايشان نترسيدن از قدرتهاى بيگانه‏بود، مقايسه مى‏كنيم. ايشان مى‏فرمايند:

«اساسا هر تشكيلاتى كه اين ابرقدرتهاى‏بزرگ در آن دست دارند، اين تشكيلات،تشكيلاتى است كه بايد به نفع آنها تمام‏بشود، همين سازمان ملل، همين جلساتى كه‏در خارج هست، شوراى امنيت، همه اينهادرخدمت ابرقدرتها هستند و براى بازى‏دادن‏سايركشورهاست.» (2)

پس از اعلام تصويب سند در شهريور1374 بسيارى از كشورها و نهادها وشخصيت‏هاى اسلامى با صدور بيانيه‏هاى‏تندى مفاد سند پكن را زير سؤال برده و آن راخلاف اصول و مسلمات اديان آسمانى وفطرت پاك انسانى دانستند.

اشاره شد كه روح كلى حاكم برمفاد اين‏كنوانسيون، روح تساوى مطلق بين زن و مرداست. اين روحيه درتضاد با فطرت و غرايزموجود در درون انسان است. چرا كه زن‏داراى غرايز خاصى است كه مرد از آن بى‏بهره‏است و بعضى ازحالت‏ها دراختيار مردان‏است كه زنان از آن بهره‏اى نبرده‏اند.

براين اساس اولين اثر سوء عضويت‏دركنوانسيون اين است كه خيلى از نقشهاى‏زنان را از او گرفته و بعضى از نقشهاى خاص‏مردان را دراختيار او بگذاريم.

همانا كه اسلام زن و مرد را لباس همديگرمعرفى مى‏كند و آن دو را اولين ركن و پايه‏تشكيل جامعه اوليه (خانواده) مى‏شناسد وهر جامعه داراى قوانين مخصوصى است،قوانين حاكم بر جامعه خانواده، پايه استحكام‏و دوام اين ركن خواهد بود.

آيا در كنوانسيون 30 ماده‏اى كه بيش از70 بار از واژه‏هاى رفع تبعيض، تساوى،برابرى، تشابه و يكسانى زن و مرد به كار رفته‏است، در واقع جهت استحكام و دوام ركن‏خانواده است‏يا اين كه تلاشى براى سست‏نمودن بنياد خانواده؟!

يكى از معترضين به سند پكن،«جادالحق‏»، رئيس الازهر است، وى در پيام‏اعتراض‏آميز خود مى‏گويد: «تنظيم كنندگان‏اين سند تلاش مى‏كنند بنيان خانواده راتضعيف نمايند. آنها تلاش مى‏كنند در متن(برنامه عمل) ترديد روى اين موضوع ايجادنمايند كه خانواده واحد اصلى جامعه است.آنها والدين را تشويق مى‏كنند كه چشم خودرا بر روى روابط جنسى كودكان ببندند. حتى‏حق نداشته باشند در امور آنها مداخله‏نمايند، آنها سعى مى‏كنند مذهب را عامل‏تبعيض و فشار معرفى نمايند.» (3)

نماينده كانادا در اعتراض به سند پكن كه‏در آن كنفرانس حضور داشت، جلسه را ترك‏كرد و طى مصاحبه‏اى گفت:

«من طرفدار زندگى و طرفدار خانواده‏هستم. من به شما مى‏گويم كه سند كنفرانس،مشكلات زنان را در نظر نگرفته است. تساوى‏مورد نظر سند پكن براى زنان تساوى ايجادنخواهد كرد و در كشور من وقتى گروهى را به‏كار دعوت مى‏كنند بايد 50% مرد و 50% زن‏استخدام شوند، اما متاسفانه بيش از 50% اززنان را استخدام مى‏نمايند و مردان بيكارمى‏مانند. اين در حالى است كه من هم بايد درخانه كار كنم و هم بيرون از خانه و همسرم‏بايد بيكار باشد، پس اين تساوى نيست. من بااولين پرواز به وطنم بر مى‏گردم و سعى‏مى‏كنم تفاوت بين زن و مرد را حفظ نمايم،همان‏گونه كه اين تفاوت در خلقت، وجودداشته است. چون اين تفاوت‏ها ما را حفظخواهد كرد.» (4)

امام خمينى‏قدس سره در جمع شركت كنندگان‏در كنفرانس كپنهاك در سال 1359 با اشاره‏به وابستگى اين چنين سازمانها به قدرتهاى‏استكبارى، فرمودند:

«اينها مسائلى است كه ابرقدرتها با نقشه‏هاى بسيار دقيق طرح كرده‏اند و ما بايدبيدار باشيم. همه ملت ايران بيدار باشند كه‏به دام اينها نيفتند و هرجا در اين مجالس‏رفتند، همان حيثيت‏خودشان را حفظ كنند،تحت تاثير آنهايى كه در آن‏جا، هستند وزنهايى كه در آن‏جا هستند و يا مردهايى كه درآنجا هستند واقع نشوند و آن طور نباشد كه‏شركتشان يك وقت‏به نفع آنها تمام‏بشود.» (5)

آثار عضويت در اين كنوانسيون

قبلا بيان شد كه روح كلى حاكم براين‏معاهده، تساوى از جميع جهات بين زن و مرداست و هرگونه تمايز و استثنا و محدوديت‏براساس جنسيت‏بين زن و مرد را نفى مى‏كندو مواد اصلى آن (مواد 1 - 16) نسخ كليه‏قوانين مدنى و كيفرى حتى قانون اساسى راكه مغاير با معاهده باشد، خواسته است و نيزبر تغيير و اصلاح كليه برنامه‏هاى دولت وعملكرد و فرهنگ نظام اسلامى در جهت‏تضمين تحقق كامل تساوى و تشابه بين زن ومرد تاكيد دارد.

از آنجايى كه يكى از اهداف كلى حاكم برمعاهدات وكنوانسيون‏هاى بين المللى،استاندارد كردن ديدگاهها و بينش‏ها وروشهابا خاستگاه غربى و مبتنى بر فرهنگ غرب‏است و هدف آن تغيير و يكسان سازى‏فرهنگ جوامع با الگوهاى پيش ساخته‏استكبار است و در مرحله بعد، هدف آن‏خانواده است كه مهمترين پايگاه حفظ‏ارزشهاى ملت‏هاست و دولتها حافظ اين‏مجموعه مى‏باشند; سياستهاى بين المللى‏استكبار در صدد است‏با استفاده از اين اهرم،دولتها را تحت فشار قرار داده و از طريق‏فراگيرى و شمول معاهدات بين المللى، دومنبع ديگر يعنى خانواده و مذهب را نيزتضعيف و تسخير كند.

بااين توصيف، عضويت در اين كنوانسيون‏ضررهاى بزرگى را متوجه جامعه و مردم‏مسلمان خواهد كرد كه عوارض آن تا ساليان‏طولانى قابل جبران نيست. اين ضررهاعبارتند از:

الف - تغيير در بعضى اصول قانون اساسى‏كه بيانگر نظر اسلام در مورد زن و مرد است.

ب - فسخ بعضى از مواد قانون مدنى وكيفرى مبتنى بر نظر اسلام و جايگزينى‏قوانين غربى مانند ارث، طلاق، صيانت وغيره.

ج - پذيرش فرهنگ غربى به جاى فرهنگ‏اسلامى، به طور مثال زنان ما مى‏توانند فرزندنامشروع آورده و براى شوهر حق اعتراضى به‏اين موضوع وجود ندارد.

د - دختران مى‏توانند بدون حجاب ظاهرشوند. (رفع و كشف حجاب دو باره)

حال با توجه به ضررهايى كه براى جامعه‏اسلامى ما دارد و با توجه به قاعده «نفى‏سبيل‏» عضويت در اين كنوانسيون هيچ گونه‏منفعتى براى ما ندارد، بلكه پيروى از خطوات‏شيطانى است. چرا كه دشمنان ما و اولياءشيطان مى‏خواهند ما را به مهلكه‏اى واردسازند كه مايه نابودى و از هم پاشيدگى اساس‏زندگى ما خواهد شد.

اهداف كنوانسيون

دشمنان ما براى اين كه بتوانند دنيا و دين‏ما را تصاحب كنند، نقشه‏هاى شيطانى خود رادر قالب زيبا و مورد پسند عامه مردم عرضه‏مى‏كنند. با مطالعه مواد اين كنوانسيون،اهداف آن را مى‏توان اين چنين بر شمرد:

1 - تحميل فرهنگ غربى و نابودى فرهنگ‏اصيل ما.

2 - سست كردن بنيان خانواده.

3 - نابود كردن مكتب و مذهب.

الحاق به اين كنوانسيون فشارهاى بين‏المللى فراوانى را بر پيكره دستگاه قضايى واجرايى كشورمان به هت‏بازنگرى، تغيير ونسخ اصول و مسلمات دينى وارد خواهد كردكه در اين ميان، مجبور به كوتاه آمدن از برخى‏مواضع انقلابى و اسلامى خواهيم شد.

به عنوان نمونه، كشورما با عجله به معاهده(كنوانسيون حقوق كودك) ملحق شد و آثارسوء آن به تدريج‏براى كشور مشخص شده ودولت مجبور به ارائه گزارشى ملى و عملكرددولت‏به آن كنوانسيون است.

آثار سوء اين الحاق، عبارتست از: آزادى‏عقيده كودكان و مذهب و بيان و حتى ارتدادآنها و پذيرش فرزند نا مشروع و يا دولت و نظام‏ما با پذيرش حقوق بشر غربى، مجبور به‏حذف قوانين مدنى مربوط به ارتداد ازمجموعه قوانين خود شد.

منظور ازتساوى زن و مرد در اين‏كنوانسيون، تساوى غربى است كه نقابى است‏برچهره استعمارگران، تا با بهره‏كشى از نيروى‏كار زنان كه ارزان و فراوان است، چرخ توليدنظام منحط سرمايه دارى را به حركت‏درآورند و با قطع روابط عاطفى، فطرى‏خانواده و زنان نسبت‏به همسر و فرزندان وجايگزينى محاسبات مادى به جاى آن، زنان‏را به عرصه رقابت مادى كشانده و روح تسخيرشده زن و جسم خسته او را قربانى اهداف‏مادى سرمايه دارى كنند، آنها جسم لطيف وروح آسمانى زن را لگدكوب نگاههاى حريص‏و هوسران خود مى‏كنند و از زن چيزى جزارضاگرى آتش شهوات مردان نمى‏خواهند وبه اين عنوان كه از زيبايى آن‏ها تجليل‏مى‏كنند، آنان را همانند عروسكها به ديدعموم مى‏گذارند و برهمين اساس است كه‏چون در كشورهاى اسلامى نمى‏توانند از زنان‏سوء استفاده كنند، براى حقوق مساوى آنان‏اشك تمساح مى‏ريزند; اما چشم خودشان رابر روى قاچاق زنان و دختران خود و اعتيادآنها و افزايش سرسام آور افسردگى وخودكشى و سوء استفاده از آنان بسته‏اند. دراين ارتباط به قسمتى از فرمايش امام‏خمينى‏قدس سره توجه كنيد، ايشان مى‏فرمودند:

«همان‏هايى كه مدعى حقوق بشر هستند وهمان‏هايى كه مدعى اين هستند كه بايد به‏قرار دادهاى بين‏المللى وفادار بود، اولين‏اشخاصى هستند كه نه به حقوق بشر اعتناءدارند و نه به سازمانهايى كه به دست‏خودشان‏به وجود آورده‏اند.»

تساوى حقوق زن و مرد در اسلام

در اسلام تساوى ارزشى بين زن و مرد، يك‏اصل اساسى است و جزء اصول مسلم دينى به‏حساب مى‏آيد و راه ترقى براى زن و مرديكسان است، در اين مورد مى‏توان به آيات‏ذيل استناد نمود:

«ان اكرمكم عندالله اتقيكم‏» (6) «انى لااضيع عمل عامل منكم من ذكر وانثى‏» (7) «من عمل صالحا من ذكر و انثى‏و هو مؤمن فلنحيينه حياة طيبة و لنجزينهم‏اجرهم باحسن ماكانوا يعلمون‏» (8) «و من‏يعمل من الصالحات من ذكر او انثى و هومؤمن فاولئك يدخلون الجنة و لا يظلمون‏نقيرا» (9)

اين آيات بيانگر تساوى حقوق زن و مرداست. در اين آيات مرد و زن باهم ذكر شده امااين دو موجود از نظر طبيعى و جسمى با هم‏تفاوتهايى دارند كه اين موضوع اجتناب‏ناپذيراست، اين تفاوتها اقتضاى تقسيم‏مسؤوليت‏ها و تربيت نظامهاى اجتماعى راطلب مى‏كند.

«تبعيض‏» موقعى به ميان مى‏آيد و تحقق‏مى‏يابد كه در صورت تساوى توانايى‏ها واستعدادها، يكى را بر ديگرى ترجيح بدهيم.لحاظ نكردن توانايى و استعداد و چشم پوشى‏از نوع مسؤوليت، موجب تبعيض مى‏شود. زن‏و مرد كه مكمل يكديگر هستند و همانندلباس، جبران كننده كمبود و مايه آرامش هم‏مى‏شوند، يكى از ستمهايى كه بر زن‏رواداشته مى‏شود، اين است كه از زن‏بخواهيم مسؤوليتى را بپذيرد كه با خلقت‏طبيعى او سازگار نباشد.

مرحوم استاد شهيد مطهرى پيرامون‏حقوق زن و تساوى آنها با حقوق مردان،مى‏فرمايد:

«در مكتب اسلام، زن و مرد هردو انسانند واز حقوق متساوى بهره‏مندند، اما آنچه كه ازنظر اسلام مطرح است، اين است كه زن و مردبه دليل اين كه يكى زن و ديگرى مرد است وخلقت و طبيعت آنها يكسان نيست; در برخى‏حقوق و تكاليف و مجازاتها داراى تفاوت‏هستند. در دنياى غرب اكنون سعى مى‏شودكه ميان زن و مرد از لحاظ قوانين و مقررات وحقوق و وظايف، وضع واحد مشابهى به وجودآورند و تفاوت‏هاى غريزى و طبيعى زن و مردرا ناديده بگيرند. عليهذا، آنچه اكنون در كشورما ميان طرفداران حقوق اسلامى از يك‏طرف و طرفداران سيستم غربى از طرف‏ديگر، مطرح است، مساله وحدت و تشابه‏نقش اجتماعى زن و مرد است نه تساوى‏حقوق آنها. و كلمه تساوى حقوق، يك عنوان‏«تزويرآميز» است كه براى تساوى نقش درجامعه گذاشته شده است.» (10)

مرحوم شهيد مطهرى در آن زمان (حدود25 سال قبل) برنكته‏اى اشاره داشته‏اند كه‏اين برنامه‏ها نوعى تزوير و فريب است، آنان‏تساوى حقوق را مدنظر ندارند بلكه تشابه‏حقوقى را در نظر دارند. اسلام ضمن اين كه‏زن و مرد را برابر و از يك جنس مى‏داند، امااين دو را مكمل يكديگر قرار مى‏دهد تابتوانند راه تعالى را بپيمايند.

خداوند در قرآن درباره آفرينش اين دو،اين چنين مى‏فرمايد:

«و من آياته ان خلق لكم من انفسكم‏ازواجا لتسكنوا اليها، و جعل بينكم مودة ورحمة، ان فى‏ذلك لآيات لقوم‏يتفكرون‏» (11) ; از نشانه‏هاى خداوند يكى اين‏است كه از خودتان براى شما همسرانى‏آفريديم تا بدانها آرامش يابيد و بين شمادوستى و مهربانى قرار داد، در اين موضوع‏نشانه هايى براى انديشمندان است.

در مفرادات راغب «زوج‏» اين چنين معنى‏شده است:

«زوج: يقال لكل واحد من القرينين من‏الذكر والانثى.»; به هريك از دو جنس مذكر ومؤنث زوج گفته مى‏شود، حتى به لنگه كفش‏هم زوج گفته مى‏شود.

زن از ديدگاه اسلام، مايه سكون مرد است;مايه آرامش جامعه كوچك خانواده است و درمراحل بعدى جوامع بزرگتر را آرامش‏مى‏دهد. اما در فرهنگ غرب، زن عامل تشنج‏و درهم ريختگى جامعه است، ارزش زن دراسلام آن قدر بالاست كه يكى از عوامل‏موجده جامعه محسوب مى‏شود، ولى درغرب، زن ابزارى براى هوسرانى و ارضاء غرايزشهوانى است، آيا در كنوانسيون رفع تبعيض‏به اين نكته اشاره شده است كه زن عامل‏موجده جامعه است‏يا اين كه خواسته‏اند اين‏عامل قوى را از كشورهاى اسلامى بگيرند ودرد خانمانسوز سست‏بودن بنيان خانواده‏غربى را به جوامع مسلمان سرايت دهند؟!

در آيه قرآن به دو نعمت «مودت‏» و «رحمت‏»كه حاصل اجتماع زن و مرد است، اشاره شده‏است. براى اين كه «مودت‏» و «رحمت‏» به‏دست نمى‏آيد جز اين كه آرامشى در كار باشدو با بودن مودت و رحمت، بقا و دوام جامعه‏حتمى است.

«از نظر حقوق اسلامى هريك از اين دوصنف (زن و مرد) براى خود وظايفى دارند كه‏بتوانند با انجام آن در تشكيل خانواده وجلوگيرى از متلاشى شدن آن - كه اساس‏اجتماع است.- سهم مشتركى داشته باشند.(اما در فرهنگ غرب) به همين جهت است كه‏امروزه زن را مرد نموده ولى نتوانسته‏اند مردرا زن جلوه دهند، هرروز آمار تلاشى سيستم‏خانواده در جهان (غرب) رو به افزايش‏مى‏باشد و يكى از نتايج متلاشى شدن‏خانواده، بيهوده جلوه كردن زندگانى و بيگانه‏شدن انسانها از يكديگر است.» (12)

اسلام زن را مكمل و از بين برنده عيوب‏مرد مى‏داند و او را عامل آرامش و مودت ورحمت در جامعه معرفى مى‏كند.

و مولوى چه زيبا به نظم كشيده‏است:

زين للناس حق آراسته است ز آنچه او آراست چون تانند رست؟ چون پى يسكن اليهاش آفريد كى تواند آدم از حوا بريد رستم زال ار بود وزحمزه بيش هست در فرمان اسير زال خويش آن كه عالم مست گفتش آمدى كلمينى يا حميرا مى‏زدى آب غالب شد بر آتش از نهيب ز آتش او جوشد چو باشد در حجيب چون كه ديگى حايل آمد هر دو رانيست كرد آن آب را، گردش هوا (13)

در اين ابيات تشبيه محسوسى به كار رفته‏است و آن، اين است:

«مرد و زن را به آب و آتش تشبيه مى‏كند ومرد همانند آب است و زن همانند آتش. اگربين اين دو يك حايل قانونى و عرفى باشد،مرد را به سوى ترقى و تعالى سوق مى‏دهد واگر بين اين دو حايل نباشد، آب آتش را از بين‏مى‏برد و خود را هم نابود مى‏سازد.»

خداوند همچنين در اين باره مى‏فرمايد:

«هوالذى خلقكم من نفس واحدة و جعل‏منها زوجها ليسكن اليها...» (14)

آيا يكى از مواد كنوانسيون رفع تبعيض به‏اين موارد اشاره دارد؟ يا اين كه ابزارى دردست استعمارگران است تا از نيروى كار آنها،استفاده كرده و تا موقعى كه قادر به كارهستند، ارزش دارند و بعد از آن همچون يك‏شيى‏ء مادى بى‏ارزش مى‏شوند.

متاسفانه در جامعه اسلامى ما كسانى‏هستند كه از قوانين اسلامى اطلاعى ندارند وصرفا با شنيدن بعضى از حرفهاى پر زرق وبرق غربيها به دام افتاده و مجرى منويات ونقشه‏هاى شوم آن‏ها مى‏شوند و به نمونه‏اى ازاين‏گفته‏ها توجه كنيد:

در روزهاى آخر سال 1375 شاهد ورودخانم «سلماخان‏» رئيس كنوانسيون رفع‏تبعيض عليه زنان، به ايران بوديم، وى دعوت‏شده بود تا در «كنفرانس هم انديشى حضورزن در سينما» شركت كند، اين دعوت نشانى‏بود از اين كه بعضى مسؤولين علاقمند به‏پيوستن به اين كنوانسيون مى‏باشند. اين‏خانم در طى مصاحبه‏اى گفت: «علت دعوت ازمن اشتياق دولت ايران به اين كنوانسيون‏مى‏باشد و اين تمايل دولت ايران براى‏پيوستن به كنوانسيون، نشانگر آگاهى‏مسؤولان دولتى ايران از وجود تبعيض‏هاى‏ناروايى است كه نسبت‏به زنان ايرانى اعمال‏مى‏شوند.» (15)

ايشان در همين مصاحبه با حمله به‏سياست‏هاى دولت ايران، خواستار ايجادتغييراتى در قانون اساسى و قوانين ومسلمات شريعت اسلام شد.

در مقابل اين حركت‏هاى ناشيانه، رهبرمعظم انقلاب (حضرت آية‏الله خامنه‏اى) درديدار شوراى فرهنگى - اجتماعى زنان فرمود:«ديدگاه و نظر اسلام در مورد نقش زن درخانواده و اجتماع به مراتب بهتر و قوى‏تر ازادعاى غرب است، در برخى از موارد كسانى كه‏به زبان از حقوق زن دفاع مى‏كنند، در دام‏اشتباهى مى‏افتند كه به هيچ وجه به خيرزنان نيست.» (16)

همچنين رهبر انقلاب در تاريخ(11/12/75) دراين مورد فرمودند:

«از لحاظ تفكر اجتماعى هيچ مكتبى به‏اندازه اسلام عميق و همه جانبه يا واقع بين به‏حقوق زنان توجه نكرده است.»

دين باوران واقعى كه مجذوب زرق و برق‏تمدن بحران زده غرب نيستند، اعتقاد راسخ‏دارند كه نظر اسلام موجب تعالى جامعه است‏و اسلام به زن كرامت و منزلت‏بخشيده است.امام خمينى‏قدس سره در اين باره مى‏فرمايند:

«زن مبدا همه سعادتهاست، از دامن زن،مرد به معراج مى‏رسد. زن مربى جامعه است،سعادت و شقاوت كشورها بسته به وجود زن‏است، صلاح و فساد جامعه از صلاح و فسادزنان در آن جامعه سرچشمه مى‏گيرد.» (17)

يك ضرب المثل عربى است كه مى‏گويد:

«من يعلم رجلا يصنع عالما، و من يعلم‏امراة يصلح جيلا.» در يك بررسى ساده‏متوجه مى‏شويم كه اين معاهدات، نوعى طرح‏شيطانى است‏براى ضربه زدن به ديگركشورها و استمعار كردن آنها و الا چرا فرهنگ‏غرب حاضر نيست علوم و فنون به دست‏آورده را در اختيار ديگر كشورها قرار دهد،حتى با تصويب قوانين مالكيت‏هاى صنعتى ومعنوى مانع بهره‏مندى ديگر كشورها از آن‏مى‏شود، ولى آن‏چه كه به ضرر جوامع اسلامى‏است، درقالب كنوانسيون و معاهده به ديگركشورها تحميل مى‏كند.

اقبال لاهورى توانايى آنها را اين چنين‏بيان مى‏كند:


  • قوت مغرب نه از چنگ و رباب محكمى او نه از لادينى است قوت افرنگ از علم و فن است‏ از همين آتش چراغش روشن است.

  • نى زرقص دختران بى‏حجاب نى‏فروغش از خط لاتينى است از همين آتش چراغش روشن است. از همين آتش چراغش روشن است.

(18)

قرآن كريم ما را به عدم پيروى از شيطان فرامى‏خواند. اين نداى قرآنى كه هميشه به گوش‏مى‏رسد و هشدار مى‏دهد كه:

«يا ايهاالذين آمنوا لاتتبعوا خطوات‏الشيطان ومن يتبع خطوات الشيطان، فانه‏يامر بالفحشاء و المنكر» (19)

1 - روزنامه اطلاعات، 28/5/1374 مقاله دكترمهرپور درباره كنوانسيون.

2 - سخنرانى امام در تاريخ 19/6/1358.

3 و 4 - ماهنامه صبح، 5 - سخنرانى امام در تاريخ 19/6/1358.

6 - حجرات، / 3.

7 - آل عمران، / 195.

8 - همان، / 190.

9 - نساء، / 37.

10 - نظام حقوق زن در اسلام.

11 - روم، / 21.

12 - تفسير و نقد و تحليل مثنوى، ج 1، ص 165.

13 - مثنوى مولوى، دفتر اول.

14 - اعراف، / 183.

15 - زن روز، 18/12/1375.

16 - سخنرانى وى در روز 8/4/75 در ديدارباشوراى فرهنگى اجتماعى زنان.

17 - جايگاه زن درانديشه امام خمينى(ره).

18 - مثنوى اسرار خودى، رموز بى‏خودى.

19 - نور، / 21.