محمد جواد مروّجي طبسي
قرآن مجيد در آيات فراواني از آخرين سفير الهي و چراغ پرفروغ عالم هستي، به شکل هاي گوناگوني سخن گفته و چهرة مقدس و ملکوتياش را به تصوير کشيده است. گاه نام مقدسش را با تعظيم ياد ميکند، گاهي اطاعت از وجود مقدسش را اطاعت از پروردگار و نافرماني او را نافرماني خدا قلمداد کرده، گاهي به حضرتش سوگند ياد ميکند و گاهي هم به دفاع از او برميخيزد.
خداي کريم در قرآن مجيد علاوه بر بيان اوصاف پيامبر(ص)، احترام به آن حضرت را يکي از واجبات مسلمانان بر شمرده و در آياتي چند، همگان را به اين وظيفة شرعي فراخوانده است.
از جمله مواردي که مصداق بارز احترام و تکريم و تعظيم پيامبر(ص)است، طلب رحمت براي آن حضرت ميباشد. مسلمانان از سوي پروردگار موظف شدهاند که هميشه به ياد پيامبر خاتم باشند و حتي در نماز براي او صلوات و درود بفرستند و رحمت خداوند را براي وجود مقدسش طلب کنند. جالب اين است که خداوند پيش از چنين دستوري، نخست خود و فرشتگانش چنين کاري را آغاز کرده و سپس به پيامبرش خبر داده که مسلمانان براي اداي احترام و تعظيم پيامبر(ص)بايد بر او صلوات و درود بفرستند. اين نوشتار، درنگ کوتاهي در اين فرمان الهي است.
يکي از دستورهاي قرآن کريم که در سوره احزاب بدان اشاره شده، صلوات فرستادن و درود بر پيامبر عظيم الشأن است. آنجا که ميفرمايد: )انّ الله و ملائکته يصلّون علي النّبيّ يا أيّها الّذين آمنوا صلّوا عليه و سلّموا تسليماً([1] ؛ همانا خدا و فرشتگان بر پيامبر درود ميفرستند؛ اي کساني که ايمان آوردهايد! بر او درود فرستيد و سلام گوييد و کاملاً تسليم فرمان او باشيد.
ابن فارس در مقاييس الّلغه در معناي صلوات مينويسد: «فأمّا الصّلاة من الله تعالي فالرّحمة؛ صلوات از سوي پروردگار، همانا رحمت اوست. »[2]
شيخ طوسي در تفسير تبيان اضافه ميکند: صلات پروردگار، همان کرامتهايي است که به پيامبرش عنايت فرموده و او را برتر از ديگران شمرده و درجه و رتبهاش را بالاترين درجات قرار داده است. همچنين مقام و منزلتش را بسيار رفيع و بلند کرده و از آن حضرت، تعريف و تمجيد نموده است.[3]
با اين بيان، صلوات خدا بر پيامبر(ص)با صلوات فرشتگان و بندگان بر پيامبر، اندک تفاوتي دارد؛ زيرا خداوند خود پيامبرش را به وسيلة صلوات مشمول رحمت و عنايت خاصّ خود قرار ميدهد، اما فرشتگان و ساير بندگان از خدا ميخواهند که پيامبرش را مشمول کرامت و رحمت واسع خويش قرار دهد.
علامه طباطبائي مينويسد:
«و قد استفاضت الرّوايات من طرق الشّيعة و أهل السّنّة انّ طريق صلاة المؤمنين أن يسألوا الله تعالي أن يصلّي عليه و آله».[4]
مسئلة ديگر درباره اين فرمان الهي آن است که: آيا صلوات بر پيامبر به زمان حضور آن حضرت اختصاص داشت يا اينکه حتي پس از رحلت پيامبر، بلکه تا روز قيامت تمام مسلمانان وظيفه دارند طبق آية مبارکه، بر او صلوات و درود بفرستند؟
روشن است که اين حکم، اختصاص به زمان خاصّي ندارد؛ چون در آية شريفه فعل مضارع «يصلّون» به کار رفته که دلالت بر استمرار عمل دارد. بنابراين پيوسته خداوند و فرشتگان بر او رحمت و درود ميفرستند؛ رحمت و درودي پيوسته و جاوداني.[5]
پس از نزول اين آيه شريفه بر پيامبر اعظم(ص)، شايد ياران معناي صلوات را ميدانستند، اما به يقين از کيفيت آن بيخبر بودند. بدين جهت، بنا بر نقل ابوحمزه ثمالي، يکي از ياران پيامبر به نام کعب گويد: پس از نزول آيه ياد شده عرض کرديم: سلام بر تو را ميدانيم، ولي صلوات بر تو چگونه است؟
فرمود: بگوييد: «الّلهمّ صلّ علي محمّد و آل محمّد کما صلّيت علي ابراهيم و آل ابراهيم انّک حميد مجيد، و بارک علي محمّد و آل محمد کما بارکت علي ابراهيم و آل ابراهيم انّک حميد مجيد»[6] ؛ پروردگارا! بر پيامبر و آل پيامبر درود فرست؛ همان گونه که بر ابراهيم و آل ابراهيم درود فرستادي. بيشک تو حميد و مجيد هستي. خدايا! بر محمّد و آل محمّد مبارک گردان؛ همان گونه که بر ابراهيم و آل ابراهيم مبارک گردانيدي.»
از اين روايت، بلکه ده ها روايت ديگر که در کتابهاي شيعه و سنّي نقل شده، به دست ميآيد که مسلمانان بايد اين چنين بر پيامبر(ص)صلوات بفرستند و هرگز آل او را از وجود مقدسش جدا نسازند؛ چرا که خود رسول الله کيفيت و چگونگي صلوات را اين چنين بيان کرده است.
در بحث از کيفيت صلوات بر پيامبر(ص)گذشت که طبق دستور آن حضرت بايد صلوات کامل فرستاده شود و هرگز ميان پيامبر و آلش در صلوات جدايي نيفتد و بارها فرمود: هرگز بر من صلوات بترا (ناقص) نفرستيد.
ياران عرض کردند: يا رسول الله! صلوات بترا چيست؟
فرمود: اينکه فقط بگوييد: الّلهمّ صلّ علي محمّد و دنبالهاش را قطع کنيد؛ بلکه بگوييد: الّلهمّ صلّ علي محمّد و آل محمّد.[7]
علامه طباطبائي پس از آوردن حديث کعب، مي نويسد: هجده روايت ديگر هست که دلالت دارند بر مشارکت آل پيامبر با او در صلوات. اين روايات را اصحاب سنن و جوامع از برخي ياران پيامبر نقل کردهاند؛ از جمله: ابن عباس، طلحه، ابوسعيد خدري، ابوهريره، ابومسعود انصاري، بريده، ابن مسعود کعب بن عجرة و علي (عليه السلام) . اما روايات از طريق شيعه، بيش از شمارش است.[8]
با عنايت به مسئلة فوق و تأکيد و سفارش پيامبر(ص) بر جدا نکردن آل او در صلوات، باز هم ديده شده که برخي، همانند مسلم در صحيح خود، بابي آورده و گويا خواسته است صلوات را فقط بر رسول خدا(ص) محدود کند.[9]
مفسران قرآن در ذيل آية تطهير که خداوند فرمود: )انّما يريد الله ليذهب عنکم الرّجس أهل البيت و يطهّرکم تطهيرا([10] ، به اين بحث پرداختهاند که مقصود از «اهل البيت» در اين آيه مبارکه، چه کساني هستند.
برخي به قرينة آيات قبل و بعد، اين آيه را مخصوص همسران پيامبر(ص)ميدانند؛ اما تمام مفسران شيعه و بيشتر مفسران سنّي، اين آيه را به «خمسة طيّبه» تخصيص داده و چنين نوشتهاند که: پس از نزول آيه تطهير، پيامبر(ص)مدت شش ماه، هنگامي که براي نماز صبح از کنار خانه فاطمه3ميگذشت، صدا ميزد: «الصلوة يا أهل البيت! )انّما يريد الله ليذهب عنکم الرّجس أهل البيت و يطهّرکم تطهيرا(؛ هنگام نماز است اي اهل بيت! خداوند ميخواهد پليدي را از شما اهلبيت دور کند و شما را پاک سازد.»[11]
همچنين به روايات متعددي بر خورد ميکنيم که ابوسعيد خدري با صراحت، گواهي ميدهد که اين آيه تنها درباره همان پنج تن نازل شده است.[12]
روايات فراوان مربوط به «حديث کساء»، بهترين دليل است که مقصود از آل البيت، پيامبر و علي و فاطمه و حسن و حسين است. بر اساس اين روايات، پيامبر هنگام ملاقات با آنان، عبايي بر آنها افکند و فرمود: «خداوندا! اينان خاندان من هستند. رجس و آلودگي را از آنها دور کن».
دانشمند معروف نيشابوري، به نام حاکم حسکاني، در شواهد التّنزيل اين روايات را به طرق و راههاي متعدد از راويان مختلفي گردآوري کرده است.[13]
خلاصه اينکه پيامبر(ص) ضمن خارج کردن امسلمه و ساير همسران از شمول اين آيه[14]، سه بار اين جمله را تکرار کرد: «خداوندا! اهل بيت من اينان هستند، پليدي را از آنها دور کن».[15]
استاد مکارم شيرازي مي نويسد: از مجموع آنچه گفتيم، چنين نتيجه ميگيريم که منابع و راويان احاديثي که دلالت بر انحصار آيه به پنج تن ميکند، به قدري فراوان است که جاي ترديد در آن باقي نميگذارد. در شرح احقاق الحق بيش از هفتاد منبع از منابع معروف اهل سنت گردآوري شده و منابع شيعه در اين زمينه از هزار هم ميگذرد.[16]
پيامبران خدا در راه رساندن پيام الهي سختترين رنجها را متحمل شدند، در برابر اهانتها، ناسزاها و آزارهاي روحي و جسمي دشمنان خدا، سخت ايستادگي کردند و با جدّيت تمام، پيام روح بخش و انسانساز پروردگار را به مردم رساندند. از اين رو، خدا دستور داده تا بر آن حضرت درود فرستيم، و بشر نيز از باب قدرشناسي و ارج گذاري به ساحت انبياي الهي - به ويژه حضرت ختمي مرتبت - وظيفه دارد که پيوسته به ياد اين پيامبر دلسوز و مهربان باشد و همواره براي وجود مقدسش از خداوند درخواست رحمت الهي بنمايد.
در روايات نيز صلوات بر پيامبر و خاندانش جزء واجبات قلمداد شده است. امام صادق (عليه السلام) فرمود: «الصّلاة علي النّبيّ و آله واجبة في کلّ المواطن و عند العطاس و...؛[17] صلوات بر پيامبر و آل او در همه جا لازم است؛ حتي هنگام عطسه و غير آن». امام رضا (عليه السلام) شبيه به همين مضمون را به مأمون عباسي نوشت.[18]
تمام فقهاي شيعة اماميه، صلوات بر محمّد و آل محمّد را در «تشهّد» واجب ميدانند و در غير آن مستحب.
شيخ طوسي در کتاب النّهاية در باب تشهّد، ضمن فتوا به وجوب صلوات بر پيامبر و آل او ميفرمايد: «و کذلک الصّلاة علي النّبيّ و آله فريضة فمن ترکها متعمّداً وجبت عليه اعادة الصّلاة و من ترکها ناسياً قضاها بعد التّسليم و لم يکن عليه شيئ؛ صلوات بر محمّد و آل محمّد، واجب است. پس هرکه اين فريضه را از روي عمد ترک گويد، بايد نماز را اعاده کند، و هرکه از روي فراموشي آن را نياورد، بايد پس از نماز آن را قضا کند و چيزي ديگر بر او نخواهد بود.»[19]
همچنين علامه حلّي در منتهي المطلب ميفرمايد: «و يجب فيه الصّلاة علي النّبيّ(ص) عقيب الشّهادتين، ذهب اليه علماؤنا أجمع في التّشهّد الأوّل والثّاني[20]؛ و واجب است در تشهد پس از آوردن دو شهادت، بر پيامبر(ص) صلوات بفرستد و به اين وجوب در تشهد اول و دوم، تمام علماي ما فتوا دادهاند.»
علامه حلّي در مسئلة ديگر، با اضافه کردن آل پيامبر به صلوات بر آن حضرت ميفرمايد:
«مسئلة: الصّلاة علي آله واجبة فيالتّشهّد الأوّل و الثاني ذهب اليه علماؤنا أجمع[21]؛ صلوات بر آل پيامبر در تشهّد اوّل و دوم واجب است. تمام علماي ما به اين مسئله فتوا دادهاند».
سپس به بررسي أدلّة آن از طريق عامّه و خاصّه بر وجوب حکم صلوات بر محمد و آل محمد پرداخته است.[22]
فقهاي سنّي در خصوص اين مسئله، دو دسته هستند: يک دسته، فتوا به وجوب دادهاند؛ همانند شافعي و جمعي ديگر از فقهاء. دستة دوم همانند ابوحنيفه آن را واجب نشمردهاند. سرخسي[23] در مبسوط مينويسد:
«ثمّ الصّلاة علي النّبيّ(ص) في الصّلاة ليست من جملة الأرکان عندنا، و قال الشّافعي: هي من جملة أرکان الصّلاة لاتجوز الصّلاة الاّ بها؛ صلوات بر پيامبر در نماز، در نزد ما، از ارکان شمرده نميشود؛ اما در نزد شافعي، از ارکان نماز شمرده شده؛ به گونهاي که نماز بدون آن صحيح نميباشد.»[24]
استاد مکارم شيرازي، ضمن آوردن شعر معروف شافعي، مينويسد: جالب اينکه شافعي همين فتوا را در شعر معروفش صريحاً آورده است؛ در آنجا که ميگويد:
اي اهل بيت رسول الله! محبت شما از سوي خداوند در قرآن واجب شده است. در عظمت مقام شما همين بس که هرکس بر شما، صلوات نفرستد، نمازش باطل است.[25]
ممکن است اين سؤال به ذهن آيد که: امت اسلامي به فرمان قرآن کريم، مأموريت يافته که در نماز و غير نماز، بر پيامبر رحمت صلوات بفرستد، اما معلوم نيست که صلوات ما به حال پيامبر که مقامش را جز خدا نميداند، سودي داشته باشد؛ چرا که او عاليترين مراتب کمال را طي کرده و نيازي به درود ما ندارد.
پاسخ ميدهيم: شکي نيست که مقام نبيّ اکرم(ص) آن قدر والاست که هرگز بشر توان درک آن را نداشته است و نخواهد داشت و تنها پروردگار ميداند پيامبرش در چه جايگاهي قرار دارد. اما داشتن چنين درجاتي موجب نميشود که مقام او بالا و بالاتر نرود، چون درجات در نزد خداوند هرگز حدّ و حدودي ندارد. با تأمل در شواهد زيرّ صدق و مدعاي ما روشن ميشود:
1. امام صادق (عليه السلام) در مقام بيان تشهّد به عبدالمک بن عمر احول ميفرمايد:
«التّشهّد في الرّکعتين الأوّلتين الحمدلله اشهد ان لا اله الاّ الله وحده لاشريک له، و أشهد أن محمداً عبده و رسوله، الّلهمّ صلّ علي محمّد و آل محمّد و تقبّل شفاعته في امته وارفع درجته.»[26]
در اينجا امام صادق (عليه السلام) از درخواست بالابردن درجات پيامبر به وسيلة دعاي مسلمانان سخن به ميان ميآورد.
2. اميرمؤمنان (عليه السلام) از پيامبر نقل کرده که آن حضرت فرمود: «في الجنّة درجة تدعي الوسيلة، فاذا سألتم الله فسئلوا لي الوسيلة. قالوا: يا رسول الله مَن يسکن معک فيها. قال: علي و فاطمة و الحسن والحسين[27]؛ در بهشت درجهاي است به نام وسيله. هرگاه بخواهيد در هنگام دعا چيزي براي من از خدا بخواهيد، مقام وسيله را مسئلت نماييد. گفتند: يا رسول الله! چه کساني در اين درجه (مخصوص) با شما هستند؟ فرمود: علي و فاطمه و حسن و حسين.»
علامه اميني در ذيل اين حديث مينويسد: اين حديث را دانشمندان عامّه نيز در کتب خود ذکر نمودهاند؛ از جمله سيوطي در کتاب الجامع الکبير از حافظ ابن مردويه نقل کرده است. ما شيعيان نيز در زيارت پيامبر(ص) چنين ميگوييم:
«الّلهمّ اعطه الدّرجة الرّفيعة و آته الوسيلة من الجنّة[28] ؛ خدايا! درجة رفيع و همچنين درجة مخصوص - وسيله - را به او عنايت فرما.»
بزرگان اهل حديث و دانشمندان شيعه و سنّي روايات و احاديث فراواني را در ذيل همين آيه و همچنين در ديگر موارد آوردهاند. برخي در اهميت اين موضوع، کتابهايي را به رشته تحرير درآوردهاند و برخي ديگر همانند علامه مجلسي در بحارالانوار بابي به اين مسئله اختصاص داده و در حدود هفتاد روايت در آن باب آورده است. از مجموع اين روايات به آثار و فضايل و برکات خوبي مي رسيم. پايانبخش اين بحث را به اين فضايل اختصاص ميدهيم.
پيامبر(ص)و امامان معصوم:، ضمن بياناتي مفصل و فراوان، بر اين مطالب تکيه کرده و فرمودهاند:
صلوات بر محمد و آل محمد گناهان را از بين ميبرد.[29]
صلوات در نزد خداوند همانند تسبيح و تهليل و تکبير است.[30] .
هيچ عملي در روز جمعه، افضل از صلوات نيست.[31]
با ذکر صلوات، انسان از گناهانش بيرون ميرود.[32]
ذکر صلوات، افضل از آزادي بندگان است.[33]
هيچ چيز از ذکر صلوات بر محمد و آل محمد برتر نيست.[34]
ذکر صلوات، سپري از آتش جهنم است.[35]
خداوند در برابر ذکر صلوات براي فرستندة آن، هزار حسنه مينويسد.[36]
فرستندة صلوات، مورد شفاعت قرار خواهد گرفت.[37]
خداوند براي فرستندة صلوات، صد حاجت برآورده ميسازد که هفتاد حاجت از حاجتهاي دنيا و سي نياز از نيازهاي آخرت است.[38]
فرستندة صلوات، از همنشينان پيامبر در عاليترين درجات بهشت است.[39]
صلوات، از بين برنده نفاق و دو رويي است.[40]
فرستادن صلوات، سبب ايجاد نور در قبر ميشود.[41]
صلوات، وسيلة تقرب به خدا ميباشد.[42]
صلوات بر محمد و آل محمد در بين نماز ظهر و عصر، برابر با هفتاد رکعت نماز است.[43]
با ذکر صلوات، فراموش شدهها به ياد ميآيد.[44]
کسي که پس از نماز صبح و بعد از نماز ظهر بر محمد و آل او صلوات بفرستد، از دنيا نميرود، مگر اينکه امام زمان (عليه السلام) را ببيند.[45]
فرستادن صلوات، سبب توانگري و زدودن فقر از انسان و جامعه ميشود.[46] فرستادن صلوات، سبب دفع و رفع تشنگي در روز قيامت ميشود.[47]
خداوندا! آنچه را که براي بندگان صالح خود مقدّر کردهاي، دربارة ما نيز به برکت صلوات بر محمد و آل او، مقرّر بفرما.
1. احزاب / 56. 2 . مقاييس اللغه، ج 3، ص 301. 3 .التبيان في تفسير القرآن، ج 8، ص 359. 4 . تفسير الميزان، ج 22، ص 338. 5 . تفسير نمونه، ج 17، ص 416. 6 . الدّر المنثور، ج 6، ص 646؛ سنن نسائي، ج 3، ص 45؛ صفوة العرفان، ج 5، ص 178. 7 . الصواعق المحرقه، ص 44. 8. الميزان، ج 22، ص 344. 9. ر.ک: صحيح مسلم، ج 2، ص 16، باب الصلاة علي النبي. 10. احزاب / 33. 11. تفسير نمونه، ج 17، ص 300. 12. شواهد التنزيل ج 2، ص 25. 13. همان. 14. مجمع البيان، ج 8، ص 559. 15. تفسير نمونه، ج 17، ص 300. 16. همان، ص 302. 17. تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 301. 18. همان. 19. النهايه، ص 89. 20. منتهي المطلب، ج 1، ص 293. 21. همان. 22. همان. 23. سرخسي، فقه خود را بر مبناي فقه ابوحنيفه تدوين کرده است. 24. المبسوط، ج 1، ص 29. 25. تفسير نمونه، ج 17، ص 421. 26. منتهي المطلب، ج 1، ص 294. 27. فاطمة الزهراء، علامه اميني، ص 99. 28. همان. 29. بحارالانوار، ج 91، ص 48. 30. همان. 31. همان، ص 51. 32. همان، ص 55. 33. همان، ص 57. 34. همان. 35. همان، ص 58. 36. همان. 37. همان، ص 63. 38. همان، همان، ص 59. 39. همان. 40. همان. 41. همان، ص 70. 42. تفسير نورالثقلين، ج 4، ص 303. 43. سفينة البحار، ج 1، ص 49. 44. همان. 45. همان. 46. مجلّه کوثر، ش 50، ص 137. 47 . همان.