«امنیت ملى‏» را «چگونه‏» پاس بداریم؟

محمود مهدی پور

نسخه متنی
نمايش فراداده

«امنيت ملى‏» را «چگونه‏» پاس بداريم؟

سردبير

هيچ كس از نا امنى و تشنج استقبال نمى‏كند. هيچ عاقلى باآرامش و نظم و رفتارهاى عاقلانه و برادرانه مخالف نيست. همه‏مى‏دانند، اقدامات ضدامنيت و آرامش، روند پيشرفت اقتصادى، رشدعلمى، فرهنگى و حتى زندگى فرد و جامعه را با خطر مواجه مى‏سازد.

اما در دوراهى هاست كه برخى افراد و گروهها، ترجيح مى‏دهند،منافع شخصى و صنفى و گروهى و حزبى خويش را به هر قيمت تامين‏كنند و امنيت ديگران را در پاى منافع خويش قربانى سازند.

بدون پذيرش يك نظام عقيدتى قانونى مشترك، هميشه در نقطه‏هاى‏تعارض و دوراهى منافع شخصى و جناحى با منافع و مصالح عمومى،كشمكش‏هاى تبليغى و سياسى و اقتصادى رخ مى‏دهد. و گاهى كه تجاوزبه جان و مال و حقوق و عرض و آبروى ديگران پيش مى‏آيد، «امنيت‏فردى‏» و يا «امنيت ملى‏» دستخوش امواج خشم مقدس و نامقدس‏مى‏شود.

اسلام به عنوان يك نظام جهان بينى، ايدئولوژى و قانون زندگى‏و مكتبى برخاسته از وحى و عقل، ضامن هدايت و كنترل انسان وتعيين بايدها و نبايدهاى زندگى فردى و اجتماعى و حافظ جان ومال و آبرو و حقوق تمام افراد جامعه اسلامى است و علاوه برپاسدارى از حقوق مسلمانان همه قراردادهايى را كه در چارچوب‏مكتب مورد توافق مسلمين و ديگران قرار گيرد، محترم مى‏شمارد.

شيوه روابط خارجى دنياى اسلام و رفتار بااقليت‏هاى مذهبى راروشن و قانون‏مند و صادقانه، بيان مى‏دارد و تا قراردادها از سوى‏ديگران نقض نشود، جان و مال و آبروى آنان را داراى حرمت وامنيت مى‏شناسد.

هجوم به مبانى امنيت

ترديد افكنى نسبت‏به «جهان بينى اسلامى‏» ، هجوم به «معارف‏و قوانين قرآنى‏» و تحريف دستورات دينى و نشر كتاب و مجله وپخش فيلم و نوار، در جهت ايجاد ترديد و انكار حقايق ضرورى دين‏و برخورد قلمى و تصويرى و گفتارى با مسلمات اسلام و استهزاء وتمسخر مسلمانان و اسلام شناسان راستين از دو جهت، اقداماتى ضد«امنيت ملى‏» شناخته مى‏شود.

اولا: معيارهاى مورد توافق و محورهاى «وفاق ملى‏» را بر هم‏مى‏ريزد و ترازوى سنجش حلال و حرام و پشتوانه فكرى، فرهنگى رعايت‏«حقوق اجتماعى‏» را در هم مى‏شكند و بدون پذيرش اسلام و اسلام‏شناسان، راهى براى شناخت «بايد و نبايدها» و «حلال وحرامها» باقى نمى‏ماند.

ثانيا: در جامعه اسلامى، مردم دين خويش را از جان و مال خودبيشتر دوست دارند. و اهانت و تحقير و تخريب مبانى دينى و تحريف‏آن جنايتى بزرگتر از تجاوز به جان و مال و آبروى انسانها محسوب‏مى‏شود. گرچه ممكن است از ديدگاه بى‏دينان، تحريف دين و تحقيرارزشهاى دينى و تهمت‏به دينداران و پاسداران اسلام، نوعى آزادى‏سخن و قلم تلقى گردد، ولى از ديد مسلمانان اين گونه اقدامات‏صدها بار بدتر از خشونت‏هاى فيزيكى و غصب و قتل و غارت اموال‏ديگران است و لذا بزرگترين قيامها و نهضت‏هاى اجتماعى در جوامع‏اسلامى دلايل اقتصادى و دفاع از حقوق مادى ندارد، بلكه برخاسته‏از حميت دينى و در جهت پاسدارى از عقايد و آرمانها و ارزشهاى‏اسلامى است. از ديدگاه قرآن فتنه‏انگيزى و تلاش براى گسترش كفر والحاد و حاكميت كفار گناهى بزرگتر از قتل و آدم كشى محسوب‏مى‏شود. «الفتنه اشد من القتل‏» .

در جوامع اسلامى و كشور ما، روزى «امنيت ملى‏» مورد شبيخون‏قرار مى‏گيرد، كه ايمان و «قرآن‏» و مقدسات مردم و مبانى انقلاب‏اسلامى، آماج حملات روزنامه‏ها و رسانه‏هاى جبهه نفاق شود. ممكن‏است مردم مسلمان در برابر يك گناه فردى و صغيره، به خشم و خروش‏نيايند كه البته همان هم خلاف است و دو فريضه بزرگ امر به معروف‏و نهى از منكر نشان زنده بودن امت اسلامى است. اما وقتى گناه‏شكل سازماندهى شده و جمعى به خود مى‏گيرد و به اتكاى اموال‏بيت‏المال و با يارانه دولتى و با حمايت و هدايت محافل و ستادهاو احزاب و گروههاى داخل جامعه اسلامى انجام شود. ديگر جاى نرمش‏و مماشات و سكوت و اندرز و نصيحت نيست. وقتى مقدس‏ترين‏انديشه‏هاى انقلاب اسلامى و مبانى انديشه امام خمينى مورد هجوم‏قرار مى‏گيرد و «ختم انقلاب‏» سرمقاله روزنامه‏هاى «جامعه‏»مى‏شود، وقتى تفسير قرآن و توضيح انديشه عترت، تئوريزه كردن‏خشونت نام مى‏گيرد، وقتى از فقيهان پارسا و با صلابت‏به عنوان‏سردار كوبندگى، ياد مى‏شود. وقتى اراذل، افاضل معرفى مى‏شوند واراذل افاضل مى‏گردند. وقتى كم سوادان مزدور و مرعوب و مجذوب‏غرب به عنوان «استاد» و «پژوهشگر» و «دكتر» و «پرفسور»و «نظريه‏پرداز» و «انديشمند» و «محقق‏» و «كارشناس‏»معرفى مى‏شوند و عالمان دين و مدرسين راستين و فقيهان بزرگ ومفسران قرآن و شريعت، متهم به جمود و تحجر و جناح گرايى وگرفتار تمسخر و استهزاء و در يك كلمه «ترور شخصيت‏» مى‏شوند،ديگر نبايد انتظار «امنيت ملى‏» داشت. «زيرا» ترور شخصيت‏گناهى بزرگتر از «ترور فيزيكى‏» است.

اگر «عقايد مشترك‏» ، «قانون مشترك‏» و «شخصيت‏هاى مورداعتماد» را سه پايه استوار «امنيت ملى‏» و پشتوانه آرامش وتعادل اجتماعى بدانيم، همين سه محور مورد شديدترين حملات‏روزنامه‏هاى «جبهه نفاق‏» قرار گرفت. و اگر نبود كنترل رهبرى‏بر نيروهاى مذهبى و «امت‏حزب‏الله‏» امروز نه از «تاك‏» نشان‏بود و نه از «تاك نشان‏» .

«توحيد» چتر حفاظتى و امنيتى خدا بر سر جهانيان است و دربرابر تمام آسيب‏ها و آفت‏ها و خطرات طبيعى و اجتماعى و بحران‏هاى‏فكرى، فرهنگى جامعه بشرى را بيمه مى‏كند. تضعيف ايمان، تخريب‏چتر امنيتى جامعه است و قرآن كريم با صراحت اعلام مى‏دارد:

الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الامن واولئك هم المهتدون. (انعام / 82)آنها كه ايمان آوردند و ايمان خويش را با بيدادگرى نپوشاندند،امنيت از آن آنان است و همانان رهيافتگان‏اند.

عقايد اسلامى، باورهايى راستين و امنيت آفرين و ستون استوارعدالت اجتماعى، تعاون و همگرايى و ضامن رعايت دو جانبه «حقوق‏عمومى‏» است. «فقه و حقوق اسلامى‏» شاخ و برگ روئيده بر طوباى‏انديشه است و «عدالت‏» و «امنيت‏» و «وحدت‏» ميوه‏هاى شيرين‏و دلنشين اين درخت آسمانى محسوب مى‏شود.

انكار دين، ايجاد ترديد، و شبهه پراكنى پيرامون عقايد اسلامى‏و قوانين الهى و جاودانگى احكام خدا، بستر فكرى، فرهنگى هرگونه «ناامنى‏» ، «بيداد و تجاوز» به حقوق ملت و دولت و همه‏افراد امت است.

نفى حق قانون گذارى خدا و فلسفه بافى براى شرك و پلوراليسم،تئوريزه كردن هر گونه خشونت و بيداد و از هر رفتار ستمگرانه صدبار بدتر و خطرناك‏تر است. زيرا اگر خدا نباشد و يا خدا حاكم‏مطلق و يگانه جهان نباشد، هر كارى مجاز است.

«ايمان‏» پدر «امنيت ملى‏» و «عدالت اجتماعى‏» مادر آن‏است. نوزاد «امنيت‏» جز در دامان اين خانواده مقدس و مبارك‏متولد نمى‏شود و پرورش نمى‏يابد.

آنها كه با سياست‏هاى اقتصادى، ديروز «عدالت‏» را به‏قربانگاه كيش و مناطق آزاد بردند و امروز با سياست‏هاى ضدفرهنگى و يارانه‏هاى مطبوعاتى، نيزه قلم بر قلب «توحيد وايمان‏» فرود مى‏آورند، بايد بدانند، با مرگ «عدالت‏» و«ايمان‏» كودك مظلوم «امنيت‏» بازيچه هر كس و ناكس و «ملوس‏و منوچ‏» مى‏شود و امواج فساد و بيداد و ناامنى جو عاطفه و اخلاق‏و عرفان را تهديد مى‏كند. شما را به خدا نگذاريم! كودك‏«امنيت‏» از پدر و مادر يتيم شود و در چنگ جاسوسان استكبار وغارتگران اموال عمومى گرفتار آيد.

البته مهم در «امنيت ملى‏» امنيت مسلمانان و انسانهاى‏حق‏پذير و محرومان جامعه است و گر نه هستند كسانى كه براى امنيت‏سرمايه‏هاى داخلى و خارجى و سرمايه داران، برنامه ريزى مى‏كنند وطرح و لايحه به مجلس مى‏برند.

امنيت ممنوع!

دشمنان عدالت و آزادى و ايمان، هرگز نبايد در جامعه احساس‏امنيت كنند و امنيت دزدان و ستمگران و منافقان و شايعه سازان وياس آفرينان، و حرامخواران دقيقا اقدامى ضد «امنيت ملى‏»است.

قرآن درباره دشمنان ارزشها و منافقان فرموده است: يحذرالمنافقون ان تنزل عليهم سوره تنبهم بما فى قلوبهم. منافقان‏هميشه از آن بيم دارند كه سوره‏اى فرود آيد و آنچه در درون‏دارند، افشاء گردد...

فضاى جامعه اسلامى، براى مومنان همچون دريا براى ماهيان فضايى‏كاملا مطلوب و آرمانى است. ولى منافقان در اين فضا احساس فشار وخفقان مى‏كنند و خويش را در قفس مى‏بينند. آنچه در «كنفرانس‏برلين‏» رخ داد و گروهك‏هاى معاند خارجى و برخى اصلاح طلبان‏آمريكايى جمهورى اسلامى را به بيست‏سال خفقان و ديكتاتورى متهم‏كردند. پرده از چهره نفاق بر گرفت و اين حديث نبوى را درخاطره‏ها، تجديد كرد.

المؤمن فى المسجد كالسمك فى الماء و المنافق فى المسجدكالطير فى القفس.

مؤمن در مسجد همچون ماهى در درياست و منافق در مسجد چون‏پرنده در قفس.

«امنيت ملى‏» براى كسانى است كه براستى معيارهاى «مليت‏واحد» را پذيرفته‏اند و در عمل و گفتار به مبانى مشترك وحدت‏ملى پاى بندند ولى منافقان و شايعه سازان و دشمنان نظام اسلامى‏و جاسوسان فرهنگى دنياى كفر و شرك و كفار و منافقانى كه دل درگرو غرب دارند، هيچگاه در جامعه اسلامى احساس امنيت و آزادى‏نخواهند كرد و نبايد احساس آرامش و امنيت كنند.

دلسوزى‏هايى كه اين روزها براى حريم خصوصى و امنيت‏شغلى‏جاسوسان و دزدان و سرمايه‏داران بزرگ و كوچك و ياران كفار ونوكران اجانب در صحنه‏هاى سياسى و رسانه‏اى نشان داده مى‏شود. وامنيت توريست‏ها و سرمايه‏گذاران خارجى را بيش از «امنيت‏مسلمانان‏» و نيروى حزب‏الله مورد توجه قرار مى‏دهد. رشته‏هاى‏نامرئى كفر و نفاق را بر ملا مى‏سازد و مسلمانان را در شهر وديار خويش به شهروند درجه دوم تبديل مى‏كند آنان كه براى قوانين‏نهادهاى بين المللى بيش از زندگى مسلمانان و قوانين اسلامى ارزش‏و احترام قائل‏اند در نگاه خويش به جهان كفر و شرك بايد تجديدنظر كنند و يا كفر و نامسلمانى خود را رسما اعلام نمايند.

هياهوى تبليغاتى منافقان و حاميان منافع كفار، بايد نيروى‏هاى‏مسلمان به ويژه نهادهاى قضائى، سياسى، امنيتى و نظامى وانتظامى را در مقابله با دشمنان اسلام و قرآن استوارتر سازد. تاديگر پخش «اذان‏» در جامعه اسلامى جرم و تجاوز به حريم خصوصى‏ديگران تلقى نشود و با پخش «نوار مبتذل‏» مقايسه نگردد. (1)

راهكارهاى پاسدارى از امنيت

«امنيت ملى‏» را با تقويت انديشه و اخلاق دينى، و كنار نهادن‏مرعوبان و مزدوران از صحنه مديريت فرهنگى، گسترش عدالت اجتماعى‏و با افزايش صداقت و حذف نفاق از رسانه‏هاى گروهى و احترام به‏عهد و پيمان‏ها، در روابط خارجى و داخلى و تسليم شدن همه دربرابر قانون اساسى، مذهب رسمى و قراردادهاى اجتماعى، مى‏توان‏پاسدارى كرد.

دفاع از امنيت ملى بدون شناخت معارف قرآنى، اعمال قاطعيت‏انقلابى و هوشيارى سياسى امكان‏پذير نيست اگر چه بر اين صلابت وغيرت دينى نام خشونت‏بگذارند.

كوبيدن مداوم «قلم‏زنان‏» بر طبل ياس و بدبينى و تشديدروزانه جدال و مراء مطبوعاتى و رسانه‏اى و ترويج كفر و تجويزارتداد و مداحى بيدادگران و طاغوتيان داخلى و خارجى و توسعه‏ابتذال و فساد فرهنگى، جز افزايش كينه‏ها و خصومت اجتماعى و سلب‏«امنيت عمومى‏» دستآوردى ندارد.

استقرار امنيت و نفى خشونت‏با هجوم با ايمان و عدالت و متهم‏كردن سپاه و بسيج و الگوهاى ايثار و اخلاق و تبرئه و تطهيرجانيان بزرگ بين المللى و بوسيدن دست صهيونيسم جهانى امكان‏پذيرنيست. خشونت گفتارى و نوشتارى ريشه بسيارى از خشونت‏هاست. تطهيرسياسى شيطان بزرگ و گشودن دست دوستى بسوى غاصبان قدس شريف، ازنظر عقيدتى حركتى ضد توحيدى، و از نظر اجتماعى خيانت‏به‏محرومان جهان و ملت مظلوم فلسطين و از نظر فرهنگى، جايزه دادن‏به بنيانگذاران و حاميان خشونت در سطح كلان و دولتى و تشويق‏عاملان كشتار ميليون‏ها بيگناه و جانيان و غارتگران بين‏المللى‏محسوب مى‏شود.

راستى چرا مدعيان «نفى خشونت‏» ، خشونت‏هاى فردى و موردى رابه جرم دفاع از ارزشها محكوم مى‏كنند. ولى با تمام توان سياسى واقتصادى و رسانه‏اى در جهت ايجاد رابطه و دوستى با بزرگترين‏باندهاى خشونت‏بين‏المللى مثل سردمداران آمريكا و اسرائيل‏مى‏كوشند.

والسلام

1- همشهرى، 2084