شخصیت و قیام زید بن علی (علیه السلام)

ابو فاضل رضوی

نسخه متنی -صفحه : 344/ 126
نمايش فراداده

من پيروزى بر دشمن و عزت در دنيا و يا شهادت و مردن در راه خدا را مى پسندم و يكى از اين دو راه مسير من است و اين شعر را خواند:


  • فان اقتل فلست بذى خلود و ان ابق استفيت من العبيد

  • و ان ابق استفيت من العبيد و ان ابق استفيت من العبيد

اگر كشته گردم ، من كه هميشه در اين دنيا عمر جاويد نخواهم داشت .

و اگر پيروز گردم ، از بند اسارت و بردگى رها شده ام .(363)

و در جواب داوود بن عمر كه وى را از قيام نهى مى كرد، فرمود:

(يابن عم كم نصبر لهشام ) پسر عمو، چقدر بر هشام صبر كنم ؟(364)

فصل هشتم : قيام و شهادت زيد

( ان اللّه اشترى من المؤ منين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة يقاتلون فى سبيل اللّه فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا فى التوراة و الانجيل و القرآن ، و من اوفى بعهده من اللّه فاستبشروا ببيعكم الذى بايعتم به ، و ذلك هو الفوز العظيم ). (365)

ترجمه : همانا، خداوند خريد از مؤ منان جان و اموالشان را، به اينكه براى آن است بهشت ، كسانى كه در راه خدا پيكار مى كنند و مى كشند و كشته مى شوند، وعده اى است حق ، بر خدا، در تورات و انجيل و كيست وفا كننده تر به عهد، چون خدا پس به اين معامله تان شاد باشيد، و اين همان كاميابى بزرگ است .

كوفه آبستن انقلاب

بازگشت زيد بن على (عليهماالسلام ) به كوفه ، چهره شهر را عوض كرد، شهرى كه در موقع خروج زيد (عليه السلام ) افسرده و خاموش بود، اكنون مركز جنب و جوش عجيبى شده است . زيد بن على در ماه شوال سنه 120 هجرى قمرى به قصد قيام و نهضت بر ضد دستگاه بنى اميه وارد كوفه شد، او براى موفقيت كار خويش و حفاظت جان خود و يارانش و خنثى كردن توطئه هاى عمال حكومت براى درهم شكستن نهضت ، مخفيانه و با احتياط و تاكتيك وارد كوفه شد.

جز ياران وفادار و طرفداران وى محل سكونت و مخفيگاه او را نمى دانستند، زيد (عليه السلام ) در خانه يكى از شيعيان و ارادتمندانش به سر مى برد و آنجا را سنگر انقلاب قرار داد و گاه گاهى جاى خود را عوض ‍ مى كرد. در اين ايام يوسف بن عمر، استاندار كوفه در (حيره ) (366) به سر مى برد و مردى بنام حكم بن صلت معاون و جانشين وى عامل او بود.

زيد مدت 5 ماه در كوفه و بصره ، مردم را به نهضت و قيام و بيعت با خود دعوت مى كرد، و مردم فوج فوج و گروه گروه به محل سكونت وى مى رفتند و با او بيعت مى كردند و دست وى را به عنوان كمك و پشتيبانى او مى فشردند. (367) او هنگام بيعت هدف خود را چنين بيان مى كرد:

(من شما را به كتاب خدا و سنت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) دعوت مى كنم كه به آن عمل كنيم و با ستمگران و ظالمان نبرد كنيم و از مظلومان و ستمديدگان دفاع نماييم حقوق از دست رفته خويش را بازيابيم و ثروت مسلمين را با عدالت و تساوى بين آنان تقسيم نماييم ، از حريم مقدس ‍ خاندان پيامبر دفاع كنيم آيا با اين شرائط با من بيعت مى كنيد؟!).(368)

رؤ ساى قبائل و شخصيتهاى عراق دست خود را به عنوان بيعت با زيد (عليه السلام ) در دست او مى گذاشتند و او دست آنان را مى گرفت و براى تحكيم هدف خويش مى فرمود: آيا با خدا و پيامبر پيمان مى بنديد كه : پايبند عهد خويش و به گفته خود وفادار مانيد و با دشمنان خدا جنگ كنيد يا نه ؟!