علامه ، در مقام تجليل از اين شاعر آزاده مى فرمايد:
( ثقة جليل القدر عظيم الشاءن و المنزلة (رحمة اللّه تعالى ) او مورد وثاقت و جليل القدر و عظيم الشاءن و والا مرتبه است خداى او را رحمت كند.
تمام همّ او به شعر سرودن در فضائل اميرالمؤ منين و اهل بيت پاكش بود به طورى كه صاحب كتاب (اغانى ) از مدائنى نقل مى كند كه روزى سيد گفت هر كس فضيلتى از اميرالمؤ منين (عليه السلام ) نقل كند كه من در آن شعرى نگفته باشم اسم را به او جايزه مى دهم ، و مردم دسته دسته هر چه كه از فضائل على (عليه السلام ) در نظر داشتند و شنيده و يا نوشته بودند آوردند، و سيد درباره همه آنها شعر سروده بود، تا اينكه يك عربى آمد و فضيلتى را نقل كرد كه سيد در آن زمينه شعرى نگفته بود و اسبش را به او جايزه داد و اشعارى سرود. مى گويند اشعار (ميميات ) سيد را با شترها حمل مى كردند.
و او از مجلسى كه در آن فضائل آل محمّد (صلى اللّه عليه و آله ) ياد نمى شد بدش مى آمد و مى گفت :
( انى لاكره ان اطيل بمجلس لاذكر فيه لا ل محمّد (ص )
من كراهت دارم از مجلسى كه در آن يادى از دودمان محمّد (صلى اللّه عليه و آله ) در ميان نباشد.
اين قصيده يكى از معروف ترين و بهترين آثار شعرى سيد به شمار مى رود، اين قصيده را سيد، بعد از شهادت زيد (عليه السلام) در محضر امام صادق (عليه السلام ) سروده ، مطلع اين قصيده با اين بيت آغاز مى شود: