ناگهان در اين بين ، اشك بر چشمان مبارك امام حلقه زد و با زبانى حزن آميز فرمود: اى پسر مسلم گويا مى بينم بدن زيد را در كناسه بالاى دار زده اند (تا آخر روايت ).(790)
6 - ابوخالد واسطى ، روايت كرده ، كه : جناب زيد از پدرش از امام حسين (عليه السلام ) از پيامبر خدا (صلى اللّه عليه و آله ) نقل كرد، كه : رسول خدا به امام حسين فرمود: اى حسين تو و نه نفر از فرزندان معصوم تو امامند، نهمى آنها مهدى مى باشد، خوشا به حال كسى كه با آنان دشمن باشد.
عبداللّه بن علاء مى گويد: به زيد بن على (عليهماالسلام ) گفتم : درباره آن دو چه مى گويى ؟
فرمود: آن دو را لعنت مى كنم .
گفتم : امام و صاحب امر تو هستى ؟
فرمود: نه من از عترت طاهره مى باشم .
گفتم : پس ما را به سوى چه كسى امر مى كنى (و امام ما كيست ؟)
فرمود: ( عليك بصاحب الشعر و اشار الى الصادق جعفر بن محمّد (عليهماالسلام ) (791) بر تو باد آن لباس موئى يا صاحب محاسن و اشاره كرد به امام صادق (عليه السلام ).
7 - عمار ساباطى - يكى از شخصيتهاى برجسته و علاقمند به خاندان رسول اكرم (صلى اللّه عليه و آله ) مى گويد: روزى مردى از سليمان بن خالد كه خود از طرفداران زيد (عليه السلام ) و از شاگردان امام صادق (عليه السلام ) بود كه به كمك زيد همراه وى خروج كرد، پرسيد: درباره امام صادق (عليه السلام ) و زيد (عليه السلام ) چه مى گويى ؟ كدام بهترند؟ و در اين هنگام زيد (عليه السلام ) هم در گوشه اى ايستاده بود.