- بلى .
- درباره من چيزى از وى نشنيدى ؟
- بلى .
- چه فرمود؟ هر چه شنيدى بگو.
- قربانت گردم . دوست ندارم آن چه از او شنيده ام درباره ات بازگو كنم .
- مرا از مرگ مى ترسانى ؟ هر چه شنيدى بگو.
- آن حضرت فرمود: تو هم مانند پدرت كشته و به دار آويخته مى شوى .
در اين هنگام رنگ يحيى دگرگون شد و اين آيه را خواند: ( يمحواللّه مايشاء و يثبت و عنده ام الكتاب ) (834) ، خداوند آن چه خواهد (و مقدور باشد) محو مى كند و آنچه خواهد ثابت خواهد ماند و نزد او اصل كتاب است .
از اين سؤ ال و جواب ها روشن است كه يحيى براى سخنان امام صادق (عليه السلام ) ارزش فوق العاده اى قائل بود و كلمات حضرتش را مطابق واقع مى داند و عقيده اش است كه سخنان امام از روى هوا و ميل شخصى نيست .
2 - در همين روايت متوكل اين جمله را دارد كه متوكل گويد: از يحيى پرسيدم : فرزند رسول خدا آيا شما داناتريد يا آنان (امام باقر (عليه السلام ) و امام صادق (عليه السلام )؟ يحيى بعد از تاءملى گفت : همه ما داراى علميم امّا فرق بين ما و آنان (امام باقر و امام صادق عليهماالسلام ) اين است كه : آنچه ما مى دانيم آنان نيز مى دانند ولى هر آنچه آنان مى دانند ما نمى دانيم .
آقاى فيض شارح صحيفه سجاديه در ذيل اين جمله مى گويد: و اينكه نفرموده آنان داناترند براى آن است كه خود را نسبت به عموزاده اش درباره حقايق و علوم الهيه نادان مى پنداشت و اين جمله خود حاكى است كه يحيى به بزرگى و افضليت مقام امام معتقد است .
3 - و از اينها روشن تر اينكه متوكل از يحيى پرسيد: پس در اين زمان حضرت صادق (عليه السلام ) ولى امر ماست ؟؟
يحيى پاسخ مى گويد: بلى او افقه بنى هاشم است (835) و يحيى به ائمه اثنى عشر (عليهماالسلام ) ايمان و اعتقاد داشت.(836)