سپس يحيى از متوكل پرسيد:
- آيا پسر عمويم جعفر بن محمّد (عليه السلام ) را ديدار نمودى ؟
متوكل : آرى .
يحيى : درباره من چيزى از او شنيدى ؟
متوكل : بلى .
يحيى : چه فرمود؟ به من بگو.
متوكل : قربانت شوم دوست ندارم آنچه از او درباره ات شنيده ام روبرو با تو بگويم .
يحيى : مرا از مرگ مى ترسانى ؟ هر چه شنيده اى بگو.
متوكل : آن حضرت فرمود: تو كشته و به دار آويخته مى شوى چنانكه ، پدرت كشته و به دار آويخته شد.
در اين هنگام رنگ يحيى عوض شد و اين آيه را خواند: ( يمحوا اللّه ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب ) (131)
يعنى خداوند آنچه خواهد (و مقدر شده باشد) محو مى كند و آنچه خواهد ثابت خواهد ماند و اصل كتاب نزد او است .
اى متوكل ، خداوند متعال اين امر (حكومت اسلامى ) را بوسيله مبارزات پى گير ما محكم خواهد ساخت . خداوند به ما علم و شمشير داد و هر دو را در ما جمع نمود و به عموزادگان ما علم تنها داد.(132)