ما براى روشن شدن موقعيت قيام زيد (عليه السلام ) و دانستن شرايط اوضاع حكومت و افرادى كه در آن زمان قدرت را بدست داشتند، و زيد (عليه السلام ) در مقابل آنان قيام كرد، ناچاريم تا اندازه اى راجع به حالات و جنايات خليفه معاصر زيد (عليه السلام) هشام ابن عبدالملك اموى وارد سخن شويم ، گرچه ما در ضمن بحثهاى گذشته وضعيت حكمرانان غاصبى كه بنام خلفاى اسلام بر مردم مسلط شده بودند و شرايط و اوضاع محيط آنان را بطور كلى و بنحو خلاصه مورد بحث قرار داديم ، امّا بحث پيرامون بعضى خصوصيات روحى خليفه هم عصر زيد و پى بردن به شخصيت كثيف اين مرد اموى بسيار لازمست .
لذا ما به نحو خلاصه شمه اى از حالات و وضعيت اين خليفه غاصب و جنايتكار را تا آنجا كه مربوط به نهضت مقدس زيد است يادآور مى شويم .
هشام فرزند عبدالملك مروان دهمين خليفه از دودمان اميه است او در سال 105 ه ق به خلافت رسيد و مدت خلافت وى قريب 20 سال به طول انجاميد و روز چهارشنبه 9 روز مانده به آخر ربيع الاول در سال 125 ه ق از دنيا رفت (241) رصافه (242) شام كه آب و هوايى خوش و عمارت هاى مجلل و آثار باستانى داشت و پايتخت ييلاقى هشام بود، مرگ وى در اين شهر پيش آمد و در همانجا دفن شد. هشام 53 سال عمر كرد.(243)
درباره هشام گفته اند، او مردى هتاك و بيباك و خوشگذران و شهوتران بود، او بر مسند خلافت تكيه داده بود و ملت ستمديده و اسلام را زير يوغ خود حكام بنى اميه درآورده بود، او به قوانين اسلام بى اعتنا و نسبت به شرايع و احكام قرآن بى تفاوت بود گناه و فسق علنى او، مورد گواه هم عصران او بود او هر گناهى را كه مى خواست مرتكب مى شد و هميشه مشغول عيش و نوش و جام شراب هيچگاه از او جدا نمى شد. (244) بطورى كه روزى از هفته را مخصوص شراب خوردن قرار داده بود.(245)
يعقوبى مورخ بزرگ درباره شخصيت هشام مى گويد:
هشام ، از ديپلمات ترين و با سياست ترين رجال (البته تواءم با شيطنت ) بنى اميه بود او مردى بخيل و حسود و تندخو و قسى القلب و بى رحم و زبان دراز بود.(246)
و ابن قتيبه گويد: او سياستمدار بنى اميه بود. (247) البته سياست به معنى تزوير و شيطنت .
طبرى مى گويد: او مردى پر عقل (در امور دنيوى ) بود.(248)