متن حاضر، سخنراني حضرت آيت الله جوادي آملي است در مراسم احياي شب قدر در مسجد اعظم قم، كه مورخ آبان 1382 ايراد گرديده است.
معناي قرآنبهسر؛ يعني قرآن در رأس امور است. اگر فرد يا جامعهاي اهل قرآنبهسر بود، يعني قرآن را رأس امور خود قرار داد؛ هم برنامههاي درسي حوزه و دانشگاه آنها سامان بهتري ميپذيرد و هم مسائل سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اخلاقي جامعه سامان مييابد. اين دو عنصر محوري را در مراسم قرآنبهسر كاملاً در نظر بگيريم.
ضرورت قرار گرفتن علوم «تفسير» و «حديث» در رأس ديگر دانشها
وظيفه حوزه و دانشگاه در مراسم قرآنبهسر اين است كه قرآن در رأس امور است؛ زيرا بسياري از اختلافها در مسائل فقهي، به مباني فقه كه در اصول تدوين ميشود، برميگردد. علم شريف اصولفقه عهدهدار كيفيت استنباط فروع فقهي از مباني و مبادي است. اگر اختلافات در علم اصول، ريشهيابي و حل شد، كيفيت بهرهبرداري فقهي هم عوض ميشود. مادامي كه مباني و مبادي علم شريف اصول سامان صحيح نيافت، استنباط فقهي كامل مقدور نيست؛ اين قدم اول.
چون مباني و مبادي علم شريف اصول مرهون مباني و مبادي كلام است؛ تا كلام سامان نيابد، ملاكات كلامي مشخص نشود، مصالح و مفاسد مشخص نشود، كيفيت هدايت انبياء تبيين نشود، نحوه بهرهبرداري جامعه از رهنمود وحي مشخص نشود، علم شريف اصول سامان نمي يابد؛ اين قدم دوم.
و چون مهمترين مسائل كلام اسلامي را قرآن به عهده دارد؛ تا تفسير قرآن سامان نپذيرد، معناي قرآن و نزول قرآن روشن نشود؛ كيفيت وحي، تلقّي وحي، حفظ وحي، املاء و ابلاغ و نشر وحي سامان نپذيرد، علم شريف كلام سامان نمييابد. بنابراين حرف اول را در تدوين دروس حوزوي، تفسير به عهده دارد. از طرفي چون قرآن همتاي عترت است و عترت همتاي قرآن و بدون فن شريف علم حديث، قرآن فهميده نميشود، معناي قرآنبهسر گذاشتن؛ همان قرآن و عترت را در رأس امور قرار دادن است. اگر علم حديث در مصاحبت تفسير و علم تفسير در رأس امور قرار گرفت؛ هم كلام سامان مييابد، هم علم اصول سامان ميپذيرد، هم اختلافات فقهي، رخت برميبندد. وقتي دروس حوزوي با اين متون سامان پذيرفت، آثار فكري و فرهنگي حوزه هم به دانشگاه منتقل ميشود.
كيفيت اسلامي شدن دانشگاه به اين نيست كه در هر دانشكدهاي نمازخانه باشد، يا شب هاي چهارشنبه دعاي توسل و شبهاي جمعه، دعاي كميل، يا كلاسها از هم جدا! همه اينها لازم است، ولي اينها زيرمجموعه اسلامي شدن دانشگاه است. وقتي دانشگاه، اسلامي ميشود كه متون درسياش اسلامي باشد و معناي اسلامي بودن متون درسي هم اين نيست كه چند واحد معارف اسلامي تدريس بشود، يا اول كتاب «بسمالله» باشد، آخر كتاب، دعا به وليعصر! هيچ كدام از اينها عنصر محوري اسلامي شدن دانشگاه نيست. همه اينها لازم است، ولي هيچكدام كافي نيست.
متون دانشگاهي وقتي اسلامي است كه محتوا، براهين و شواهد آن از متون اسلامي برگرفته و تدوين بشود و اين دانشهاي افقي به عمودي تبديل گردد. در زمينشناسي، درياشناسي يا آسمانشناسي به اين بسنده نشود كه فلان حادثه در فلان عصر چنين بوده است، اكنون چنين است و پيشبيني ميشود كه چنان بشود! اما چه کسي انجام داد و چرا انجام داد، اصلاً در متون درسي دانشگاه نيست. زمين را چه کسي آفريد، براي چه آفريد؛ دريا و آبزيان با چه هدفي آفريده شد؛ اختران سپهر را چه کسي خلق کرد و به چه هدفي؟گياهان روي زمين و معادن دل زمين را چه کسي آفريد و براي چه؟
اين دو بال «هو الاول و الاخر»1 كه سير افقي نيست، بلكه سير عمودي علوم است، اصلاً در فضاي دانشگاه مطرح نيست! وقتي در متن درسي سخن از خدا نباشد، آن نمازخانهاي كه در كنار كلاس درس ساخته شد، كارايي ندارد.
معناي قرآنبهسر كردن دانشجويان عزيز آن است كه متون درسي آنها صبغه اسلامي پيدا كند؛ آن بال «هو الاول والاخر» كه سير عمودي علوم است، بر اين لاشه سير افقي اضافه بشود تا صبغه ديني پيدا كند؛ آنگاه همه مسائل اسلامي در كنارش حل است. مادامي که حوزه، تفسير را در رأس علوم قرار ندهد، هرگز اهل قرآنبهسر نيست! اين دو امر تخصصي را در جلسه عمومي طرح كردن روا نيست؛ ولي به عنوان فهرست بايد همه عزيزان بدانند و همه ما بدانيم كه معناي قرآنبهسر كردن يعني قرآن بايد در رأس علوم حوزوي و علوم دانشگاهي باشد.
آنچه مربوط به رأس امور بودن قرآن است، مسائل سياسي ماست، مسائل اجتماعي ماست، مسائل فرهنگي ماست، مسائل اخلاقي ماست، مسائل اقتصادي ماست، نحوه محاوره ماست، كيفيت تأسيس خانواده و نهادهاي اجتماعي ماست و دهها مسائل ديگر. ما بايد قرآني زندگي كنيم؛ قرآن چيست، به چه کسي متكي است، چگونه شكل يافت، چگونه ميماند و چگونه هدايت مي كند! در شب قدر ذات اقدس اله قرآن را نازل كرد و در ماه مبارك رمضان هم اين حادثه پر بركت رخ داد. زيرا هم فرمود: «شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن»2، هم فرمود: «انا انزلناه في ليلة القدر»3 ؛ معلوم مي شود ليلة قدر در شهر رمضان است. اما در بسياري از آيات قرآن كريم سخن از انزال باران مطرح است. فرمود: ما براي شما باران نازل كرديم. آيا نازل شدن قرآن مثل نازل شدن باران است؟
آنطوري كه خدا باران نازل كرد، همانگونه قرآن نازل كرد؟!
يعني قرآن را انداخت، يا قرآن را آويخت! آيا انزال القايي و انداختني است يا انزال آويختني؟!
وقتي قرآن مي گويد: خدا مي فرمايد: ما باران نازل كرديم، يعني اين قطرات را انداختيم و اين قطره كه در بالاست، در پايين نيست؛ وقتي در پايين است، در بالا نيست. به صورت «تجافي» است، انداختني است و مانند آن.
اما قرآن را كه نازل كرد، نظير نازل كردن باران نيست. آنجوري كه برف و باران و بارش نازل مي كند كه نازل نكرد! قرآن را انزال كرد، يعني آويخت؛ آنگونه كه طناب را مياندازند تا كسي كه در چاه است اين طناب را بگيرد و بالا برود. معناي «انا انزلناه في ليلة القدر» يعني آويختن قرآن، نه انداختن قرآن و اين طناب را ذات اقدس اله نينداخت، بلكه آويخت. آن نصوصي كه دارد قرآن ثقل اكبر است، احد طرفيه بيده سبحانه و تعالي؛ همين پيام را تفهيم ميكند. يعني ما اين طناب را آويختيم؛ يك طرف طناب به دست من است، طرف ديگر به دست بشر. بشر موظف است اين طرف طناب را بگيرد، «اقرا و ارق»4؛ بالا برود. او براي اينكه طبيعت زده نشود، در لجن طبيعت نماند، در گل و لاي طبيعت فرو نرود، بلكه سر فراز برآيد؛ بايد اين طناب آويخته را بگيرد و بالا برود. اين طناب به هيچ جا متكي نيست، فقط به سقف الوهيت وابسته است.
اينكه خداي سبحان به ما فرمود: «و اعتصموا بحبل الله جميعا»5؛ يعني اين طناب به همه شما رسيده است، ريشههاي اين طناب در دسترس همه شما هست، و با دلهاي شما رابطه و با فطرت شما نهادينه شده است. اين طناب را بگيريد، بالا بياييد، به زمين نچسبيد؛ «اثاقلتم الي الارض»6 نشود، به شرق و غرب تكيه نكنيد كه با طناب پوسيده اينها به چاه ميافتيد. همين طناب را بگيريد و جدا نشويد تا بالا بياييد.
1. حديد/3. 2. بقره/185. 3. قدر/1. 4. الكافي، ج 2، ص 406. 5. آل عمران/ 103. 6. توبه/ 38.