اسلام (به معناي اطاعت و تسليم در برابر خداوند) يکي از گسترده ترين دين ها در ميان تمام اديان دنيا است. جوامع مسلمانان در بيش از 120 کشور جهان به چشم مي خورد و جمعيتي بيش از 800 ميليون نفر را در خود متحد مي کند. در 35 کشور مسلمان، غالب جمعيت کشور و در 29 کشور، پيروان اسلام تعدادي کمتر اما موثر را تشکيل مي دهند. در 28 کشور جهان، اسلام دين دولت يا دين رسمي به شمار مي رود که از آن ميان مي توان به ايران، مصر، کويت، عراق، مراکش، پاکستان، عربستان سعودي و ... اشاره کرد. غالب جمعيت مسلمانان در آسياي غربي، جنوبي و جنوب شرقي و همچنين آفريقاي شمالي متمرکز شده اند.
اسلام در روسيه از نظر اهميت و تعداد پيروان، در مقام دوم پس از مسيحيت قرار دارد. آشنايي نسلهاي گذشته روسيه کنوني با اعتقادات اسلامي به قرن هشتم ميلادي برمي گردد. ورود اسلام به اين منطقه نيز همچون بسياري از نقاط جهان، با ورود اعراب و جنگ و تصرف برخي نقاط توسط آنان آغاز شده است. ورود اعراب از مرزهاي شمالي سلسله جبال قفقاز آغاز شد و تا منطقه دربند1 به پيش رفت. در آسياي ميانه نيز مناطق ماوراءالنهر، خوارزم و فرغانه به تصرف اعراب درآمد.
در سال 737 ميلادي، بيش از 120 هزار نيروي نظامي عرب به فرماندهي مروان2 تا مرز دشتهاي اطراف درياي خزر، جايي که اقوام خزر3 تحت امپراطوري خزر در قسمت سفلاي رود ولگا4 زندگي مي کردند، پيش رفتند (خزرها يکي از قوي ترين دول اروپاي شرقي بودند). روند اسلام گرايي قبايل ترک زبان در مناطق نيژني پاولژ5 و سپس سردني پاولژ6 در سال 922 تقريبا به پايان رسيده بود. در همان دوره، اسلام دين رسمي منطقه بلغار7 (ساکنين بلغارِ ولگا، مرکز دولت در شهر بلغار واقع در تاتارستان کنوني قرار داشت) شد.
تاريخ نويسان عرب در قرن ده، (ابن فضلان8 ضمن توصيف سفر سفير خليفه بغداد جفعر المقتدر (932-908) به منطقه ولگا)، خاطر نشان مي کنند که تا قبل از حضور سفراي بغداد در منطقه بلغار، جمعيتي در حدود 5000 مسلمان و همچنين تعدادي مسجد در آنجا وجود داشته است. نويسنده ديگر عرب9 ، بو علي احمد بن عمر بن رسته، در نوشته هاي خود «وقايع خزرها، بورتاسها، ماديارها، اسلاوها و روسها» با تکيه بر نوشته هاي بدست آمده از سالهاي 912-903 چنين مي نويسد: «شاه بلغار که آلموش10 نام داشت، خود مسلمان بود ... بخش عظيمي از منطقه بلغار نيز از اسلام پيروي مي کردند و در ميان روستاهاي اين منطقه نيز مساجد و مدارس ابتدايي موذنين و امامان به چشم مي خورد». با اين وجود، طبق سنت تاريخ نويسي اسلامي، تاريخ رسمي گرويدن به اسلام توسط آلموش و تغيير نام وي به جعفر بن عبدالله (پس از تغيير دين) را 17 محرم سال 310 هجري معادل 17 ماه مي 922 ميلادي نوشته اند.
فاصله بين قرن هشتم تا دهم ميلادي را مي توان همچون مرحله آغازين اسلام گرايي در ميان ساکنين بلغارِ ولگا و همزمان دوره تحول در ترکهاي پاولژ بررسي کرد. در اين دوره، انديشه هاي علمي - فلسفي و ادبي - هنري که از محبوبيتي خاص برخوردار بودند، گسترش يافت. سيستم آموزش بر اساس نوشتار عربي انجام مي گرفت و اصول زندگي مطابق با موازين اخلاقي و بر اساس تعاليم قران بود. در اين دوره قشر خاصي از صاحب نظران بلغاري ظهور کردند که از ميان تحصيل کرده گان - فقها و علما برخاسته بودند. اين گروه نقش موثري در روشنگري ديني و راهبري داشته، به روند بعدي اسلام گرايي در خارج از مرزهاي بلغارِ ولگا و قبايل بي دين (قبايلي چند خدايي که از دين خاصي پيروي نمي کردند) بسيار کمک کردند.
از نوشته هاي تاريخ نويسان روس، چنين برمي آيد که در سال 986 ميلادي، سفراي بلغار با پيشنهاد پذيرش اسلام به ولاديمير11 پادشاه مقتدر کيف12 نيز مراجعه کرده اند. آنان در پاسخ به سوال ولاديمير در خصوص ويژگي هاي اين دين چنين پاسخ داده اند که «براي آنان به عنوان مسلمان، استفاده از گوشت خوک، نوشيدن شراب ممنوع بوده و همچنين بايستي سنني را به عنوان يک مسلمان به جاي آورند ... . به گفته تارخي نويسان، ولاديمير به خاطر ممنوع بودن شراب در اسلام، آن را نپذيرفت و گفت: شراب براي روسها نوشيدني شادي آور است و ما بدون آن نمي توانيم زندگي کنيم». در تاريخ آمده است که ولاديمير پس از بررسي سه دين اسلام، مسيحيت و يهوديت، بيش از همه مسيحيت توجهش را جلب کرد و پس از غسل تعميد خود و خانواده خويش، تمام مردم را فراخوانده و توسط سربازان در رودخانه آنان را غسل تعميد داده، بدين ترتيب اعلام کرد که از اين پس همه مردم روس کيف، مسيحي هستند.
دانشمندان و مسافران قرون 11 و 12 همچون بيروني از آسياي ميانه، القرنطي13 از اسپانيا و البلخي مورخ عرب، بلغارِ ولگا را دولت مسلمان مي دانند. در اين دوره به لطف فعاليت هاي افراد معتبر ديني در منطقه و متخصصين (به طور مثال افرادي که در اواسط قرن دهم مي زيستند، مورخ يعقوب ابن نعمان14 نويسنده «تاريخ بلغار») مراکز عمده تعليم علوم اسلامي پاولژ همچون بلغار، سوار15، بيليار16 و کمي بعد کازان شکل گرفته اند. اين مراکز به گسترش تعاليم اسلامي پرداخته و پيروان نظريات فلسفي مهم اعراب و همچنين دانشمنداني چون منصور حلاج (قرن نهم) و ابن سينا (قرن يازدهم) و ... يافت مي شوند. با آغاز قرن سيزدهم در فضاي ديني اين مراکز، در کنار آنچه که تا آن دوره در جامعه بلغار گذشته بود، اسلام سني تفکيک شده و انديشه هاي صوفيانه بخاري - بهاالدين نقشبند (1389-1318) در ميان مردم شهري رواج يافت. نقشبند به عنوان مبلغ انديشه هاي رياضت کشي معروف شده بود، به عبارتي اعتقاد به توانايي کسب رضايت از همه چيز در هر شرايطي که شخص قرار داشته باشد. نقشبنديه که برادري صوفيانه مي باشد، طي قرون چهارده و پانزده در پاولژ ميانه و سيبري رواج يافته و تبديل به يکي از شاخه هاي اصلي اسلام شده بود.
از اواسط قرن سيزدهم تا اواسط قرن پانزده، در دوره حکومت قرون وسطي اروپا آسيا - گروه ترک و مغول، اعتقادات اسلامي نه تنها براي جامعه بلغار، که حتي براي ساير اقوام ترک و اروپاي شرقي ترکيب شده با ترکها و همچنين سيبري غربي (کيپچاکو، آگوزوف، مناطق باقي مانده از خزر و ...) تبديل به اصول انديشه اي شد.
در دوره حکومت قدرتمند ترک و مغول خان ازبک (1342-1312) و جانشينان وي، طرفداران جهان بيني مسيحيت - پراواسلاو و کاتوليک - نه تنها در پرستش و اعتقاد حقوق تضمين شده اي داشتند، بلکه به طور فعال اعتقادات خود را از جمله در ميان اطرافيان خان گسترش مي دادند. در اين دوره، حقوق پيروان اديان تا حدي بود که هرگونه تحقير احساسات ديني غير مسلمانان با مجازات اعدام همراه بود.
به اعتقاد مورخ مشهور روس، کارامزين، مسکو «متعهد به خان بزرگ خود است». روسها مدتها دنياي اسلام و عرب را مي شناختند، با اين وجود آشنايي واقعي با اسلامي که ردپايي عميق در تاريخ مسکوي روس به جاي گذاشته بود، در سال 1406 رخ داد. درست در همان زمان کمک هاي به موقع شادي بک، خان تاتار و نيروهاي نظامي او به واسيلي اول، پادشاه مسکو امکان داد تا حمله مهاجمان لتوني را شکست دهد. از آن زمان و خصوصا از نيمه دوم قرن پانزدهم، در مسکو و همچنين در کاشير17، سرپوخوف18، کالومن19، زونيگورود20، يوريو - پولسک21 و ساير شهرها مسلمانان ساکن شدند و زندگي در اين مناطق با اصول زندگي مسلمانان و احکام و اعتقادات اسلام شد.
يکي از ويژگي هاي اصلي «دوره تاتار» در تاريخ روسيه حضور صلح آميز جهان بيني هاي مختلف بر مبناي احترام متقابل و خودداري بوده است.
روند حرکت به سوي مرکز روس در حوالي مسکو که از دوره ايوان کليتا22 در نيمه دوم قرن پانزده آغاز شد، با تغيير و تحول دولت مسکو به پايان رسيد. ايدئولوژي رسمي اين حکومت بر اساس ايده هاي به جاي مانده از قرون وسطي و دکترين کليساي پراواسلاو شد. در مدت کوتاهي پس از شکل گيري اين حکومت، تمام اشکال حکومت مسلمانان که همراه با تعميم ايده هاي مبارزه با اديان ديگر در فضاي مسيحيت بود، لغو شد.
با به قدرت رسيدن رمانوف ها، طي فرمان تزار در تاريخ 16 مي 1681، جدايي ارتباط روس پراواسلاو با اسلام رسما اعلام شد، و طي آن عدم تحمل پذيري نسبت به محمدي ها (مسلمانان) در سياست هاي دولت قرار گرفت. در دوره پطر، سياست آزار مسلمانان و اجبار ترک زبانان به پذيرش مسيحيت، از بين بردن روحانيت مسلمان و مساجد، بدان جا رسيد که اسلام عملا از زندگي اجتماعي و فرهنگي مردم حذف شده بود. تعقيب و آزار مسلمانان آنان را وادار کرد تا راهي براي نجات از فضاي بي کران سيبري جستجو کنند و به جايي بروند که بتوانند اعتقادات خود را حفظ کنند. آنان در نهايت در نزديکي آسياي ميانه (بخارا، سمرقند و حيوا)، در قفقاز شمالي، در کريمه و آسياي صغير ساکن شدند.
پس از اينکه پطر اول درهاي روسيه را به سوي اروپا باز کرد روسيه ابتدا با قران آشنا شد. به دستور پطر اول در سال 1716، اولين ترجمه اي که توسط پطر پسنيکوف23 از ترجمه فرانسه آندره دِ رييِ24، ديپلمات و شرق شناس در مصر و کنستانتينوپول انجام شده بود، به چاپ رسيد.
قيام پوگاچف25 در سالهاي 1775-1773 که در آن تاتارها و باشقيرها شرکت داشتند، يکاترين دوم را وادار به تغيير نگاه خود نسبت به اقوام غير روس (محمديان) کرد. ساخت و ساز مساجد جديد در کازان اولين گام سمبليک بود که حرکت عميق جامعه را به سوي عصري جديد در تاريخ مسلمانان روسيه نشان مي داد. در سال 1784، براي دفاع از حقوق نجيب زادگان تاتار و سپس تاجران اين منطقه که با ترکمنستان، پرس و ساير کشورهاي شرق داد و ستد مي کردند، به پا خاستند. طبق فرمان امپراطور به تاريخ 22 سپتامبر سال 1788، شوراي روحانيت محمديان در ارنبورگ تشکيل شد که عملکرد آن مشابه سينود26 (اداره روحانيت کليساي پراواسلاو) بود (در سال 1878، اين شورا تحت مديريت مسلمانان تبديل به اداره روحانيت شد). سال 1794، در کريمه مفتي باخچيساراي27 رسما به عنوان رهبر جامعه مسلمانان اعلام شد. اين گامها در حقيقت نشان دهنده آزادي حقوق ديني در امپراطوري روسيه بود.
اسلام شناسي غربي در عصر حاضر تلاش دارد تا کشورهاي اسلامي را به صورت اجزاي يک مجموعه واحد که بر اساس دين مشترک تشکيل شده اند، بررسي کند. غربي ها دلايل گستردگي وسيع و قدرت نفوذ دين اسلام در تمام عرصه هاي زندگي اين کشور را ويژگي خاص اسلام به عنوان يک سيستم ديني بيان مي کنند. مطابق نظريات برخي دانشمندان اروپايي و امريکايي، «تجديد حيات مسلمانان» نشان دهنده قدرت بالاي نقش اسلام در اقتصاد و سياست است. نقش بالاي اسلام در زندگي معنوي اقوام شرق با دلايل زير توصيف مي شود:
1. جوان بودن اسلام. دين اسلام بسيار ديرتر از ساير اديان ظهور کرده و بر خلاف آنان هنوز از تمام امکانات خود استفاده نکرده است. اسلام در شکوفايي قدرت خود قرار دارد، ضمن اينکه نقشي فعال در دنياي کنوني ايفا مي کند.
2. زندگي و انعطاف دين اسلام. زندگي اسلام، به اعتقاد برخي متخصصين غربي، در اين است که اين دين مدتها با وجود پشت سر گذاردن دوره طولاني استعمار کشورهاي شرقي، ايستادگي کرده و عرصه را خالي نکرد. انعطاف آن در همين خصوصيات و عدم وجود يک سازمان منسجم ديني با اجازه حل و فصل و دخالت در مسايل در ارتباط است.
3. نهايي بودن اسلام. دانشمندان غربي به اين مساله اشاره مي کنند که اسلام به عنوان دين نهايي قادر است تمام عرصه هاي زندگي معتقدين را تحت پوشش خود قرار دهد. اين مساله نه تنها يک مساله اعتقادي بلکه يک ساختار اقتصادي و اجتماعي و هدايت خانواده و زندگي است. شريعت هم به مسايل حقوقي و هم روابط اخلاقي مي پردازد. تمام اين عوامل به صورت يک مجموعه ما را بدان جا مي رساند که اسلام به عنوان راهبر همه جانبه زندگي، تعيين کننده جهان بيني و نوع رفتار بشر است.
4. سادگي و قابل دسترس بودن اين دين. سادگي اسلام در دکترين و فرهنگ آن ظهور مي کند که از ساير اديان ساده تر مي باشد. در خصوص قابل دسترس بودن اين دين محققين معتقدند که اسلام تا حد ممکن شرايط محلي و زماني را در نظر گرفته است، بدون اينکه خود را با استعمار سياسي و حرکاتي از اين قبيل بدنام کند. به اعتقاد ايشان، به خاطر وجود اين دلايل است که اسلام به گستردگي در بسياري نقاط رواج يافته است.
5. تعصب و جنگ گرايي اسلام، تلاش آن براي حاکميت جهاني. نويسندگان غرب با ذکر همين ويژگي ها تلاش مي کنند که مبارزات اقوام شرق را به خاطر آزادي ملي خود توصيف کنند.
6. انديشه «خاتميت انبياء». در توضيحات دين شناسان مسلمان، اين انديشه بيان مي شود که محمد پيامبر اسلام، آخرين فرستاده خداوند به زمين بود که حقيقت نهايي را با خود به همراه آورد. اين مساله حاکي از مستثني بودن مسلمانان به عنوان قوم برگزيده و جايگاه ويژه اسلام در مقايسه با ساير اديان مي باشد.
7. صحت و سنديت اسلام، در هويت مسلمان است. به اعتقاد اسلام شناسان غرب، سنديت اسلام، در هويت داشتن فرد معتقد است. مسلمانان تمام کشورها يکسان هستند. اين مردم با اسلام شکل گرفته اند و از جامعه اي واحد به نام «امت» تشکيل شده اند. به همين خاطر، مسلمانان جدا از کشورهايي که در آن زندگي مي کنند، همچون برادر از نظر اعتقادي به يکديگر کشش دارند. نظريه هاي اسلام دوستان مختلف که اتحاد تمام مسلمانان دنيا را در يک دولت واحد تبليغ مي کنند، از همين جا سرچشمه مي گيرد. با ارزيابي جايگاه امروز و روند موجود در اسلام، بايستي اينطور محاسبه کرد که دستيابي به استقلال براي مردم مسلمان مسايل جديدي را به ارمغان آورده است که با انتخاب راه توسعه اجتماعي- اقتصادي و سياسي در ارتباط است. در دنياي اسلام نظريات متعددي شکل گرفته که «راه سوم» نام گرفته اند.
فعالان اجتماعي با پناه بردن به سنت ها و تجربيات دولت قبل از اسلام براي رواج اين دين جهاني، تزي را در خصوص «راه اسلامي» توسعه راي کشور مطرح مي کنند. بر مبناي اين تز نظريات متعدد «دولت اسلامي»، «اقتصاد اسلامي»، «جامعه سازي اسلامي» و غيره ايجاد مي شود که به طور کل مدرنيزه کردن دکترين سياسي و اجتماعي- اقتصادي اسلام کلاسيک با احتساب ويژگي هاي کشورهاي مشخص مي باشد.
تغييرات مثبت در زندگي سازمانهاي مسلمان، به طور غير مستقيم با دموکراسي در ارتباط است:
1. تعداد مساجد در اين کشور مکرر در حال افزايش است. امروز عملا در تمام نقاط اين کشور، هر جايي که مسلمانان زندگي مي کنند، انجمن هاي ديني فعاليت دارند. در بسياري موارد آشکارا از حمايت ارگانهاي محلي حکومت نيز بهره مند مي شوند.
2. فعالان ديني امکان انجام وعظ و تبليغ را به صورت آزادانه در اختيار دارند و مي توانند تعاليم دين خود را به راحتي تبليغ کنند. محتواي خطبه ها و سخنراني هاي ايشان به هيچ وجه تحت کنترل قرار نمي گيرد و از پيش بررسي نمي شود.
3. سازمانهاي ديني و والدين آزادانه مي توانند به تربيت نسل در حال رشد بپردازند و فرزندان خود را بر اساس اصول اسلامي تربيت کنند. با اين هدف در بسياري مساجد، مدارسي تشکيل شده که در آن ده ها هزار کودک و نوجوان مشغول به تحصيل هستند.
4. سازمانهاي مسلمانان از اين امکان برخوردارند که کادر خادمان اسلام را آماده کنند. بهتر است فراموش نکنيم که طي 60 سال حضور دولت شوروي در سرزمين روسيه، هيچ موسسه و محلي براي تحصيلات ديني مسلمانان وجود نداشت. امروز چندين و چند موسسه براي اين امر اختصاص داده شده است که خادمين اسلام در آن آماده مي شوند. مسلمانان روسيه از امکان ديگري نيز برخوردار شده اند: امکان کسب تحصيلات عاليه در ساير کشورهاي مسلمان، جايي که هيچ گاه فعاليت مراکز تحصيلي ديني منع نشده است و انديشه هاي خداشناسانه دايما در حال توسعه بوده. در حال حاضر در مصر، سوريه، عربستان سعودي، مراکش، ترکيه، پاکستان، مالزي و ساير کشورها بيش از 800 جوان مسلمان در حال تحصيل هستند.
5. اين مساله نيز خالي از اهميت نيست که مسلمانان روسيه واقعا خود را بخشي از دنياي مسلمانان احساس مي کنند. چنين احساسي را زماني مي توان مشاهده کرد که هر ساله هزاران نفر راهي زيارت خانه خدا و مدينه مي شوند. روابط اقتصادي و سياسي روسيه با کشورهاي مسلمان دايما در حال رشد است و همين امر موجب مي شود که ده ها هزار مسلمان روسيه از اين کشورها ديدار کنند. روابط علمي و فرهنگي در تمام سطوح رشد داشته و البته روابط بين سازمانهاي ديني نيز بهبود يابد.
همين تغييرات کوچکي که برشمارديم طي سالهاي اخير در زندگي مسلمانان روسيه رخ داده است. براي بالا بردن نقش اسلام در تصميم گيري مسايل روز براي مشکلات جامعه، تحکيم روابط بين المللي دنيا و توافق بين اديان در کشور لازم است که روابط سازمانهاي مسلمانان با سازمانهاي دولتي، ساير اديان و رسانه هاي جمعي ارتقا يابد.
اين کار را بايد به نحوي شروع کرد که جامعه بتواند تصور درستي از اسلام و نحوه تاثير آن بر امت و شيوه رفتاري مسلمانان داشته باشد. متاسفانه اکنون، بخش غير مسلمان جمعيت کشور، تصورات غير درستي از اسلام دارند. همانطور که اسماعيل گاسپرينسکي28، يکي از اصلاح گران برجسته مسلمان در قرن گذشته مي نويسد، در ارتباط مسلمانيت روس دولت روس هيچ اصل و راهي در نظر گرفته نشده است، اما آنطور که تصور مي رفته براي آن دوره بهتر و لازم بوده، رفتار شده است. در دوره هاي مختلف، اين ملت يا در حال جنگ و مبارزه بوده، يا مسلماناني از ساير نقاط در آن ساکن شده اند، يا قيام بوده و يا بسياري مسايل ديگر از جمله برخورد تزارهاي روسي با مسلمانان، که هر يک به نوبه خود تاثيراتي در نوع نگاه به اسلام و شيوه زندگي طرفداران آن داشته است. در شکل گيري نگاه منفي به اسلام، منافع جغرافيايي روسيه نيز نقش کمي نداشته اند.
رهايي از اين شرايط يک راه حل دارد - روسيه بايد تمام حقايق امروز سياست را در برخورد با اسلام و سازمانهاي مسلمانان، سياست ارزيابي غير مغرضانه اسلام، برآورد منافع و احوال مسلمانان، برقراري روابط بين المللي و بين اديان و توافق در جامعه، در نظر بگيرد. شوراي مفتيان روسيه آمادگي پذيرش شرکت فعال در تدوين و تحقق اين سياست ها را دارند.
اسلام زماني مي تواند از جايگاه درست خود در زندگي جامعه برخوردار شود که به طور شايسته پتانسيل ديني - اخلاقي آن ارزيابي شده و تاثير معنوي آن نه تنها بر امت مسلمان که بر جامعه به طور کل مشاهده شود. اين پتانسيل در اسلام قابل ملاحظه است. مشکل امروز روسيه همانطور که بر همگان آشکار است، از عدم وجود روح معنوي و بسياري نقص هاي بشري سرچشمه مي گيرد.
تنها چيزي که باقي مي ماند اين است که براي بهبود نگاه مردم به کار، زادگاه و تعهد نسبت به سرنوشت سالخوردگان و فرزندان آرزوي خير کنيم. با اين وجود در مقايسه با پيروان ساير اديان، مسلمانان بسيار کمتر با نيروهاي تخريب کننده برخورد مي کنند. در ميان مسلمانان مشکلات الکل و اعتياد کمتر آزار دهنده است و در بسياري جوامع مسلمان مي بينيم که تعداد زنان مصرف کننده الکل و مواد مخدر بسيار کم است. در ميان مسلمانان عملا چنين مساله اي ديده نمي شود که فرزندان و سالخوردگان خود را به دست سرنوشت سپرده و آنان را رها کنند، در اتاق مخصوص کودکان بازداشت شده در اداره پليس، به ندرت کودکان مسلمان مشاهده مي شوند. در نهايت مي توان گفت که بيماري هاي آميزشي از جمله ايدز قربانيان کمتري در ميان مسلمانان داشته است.
آمار بدست آمده در ميان مسلمانان نشان مي دهند که در ميان مسلمانان جرم و جنايت به خصوص به دلايل معيشتي و الکل بسيار پايين است. ثبات اخلاقي پيروان اسلام نشان مي دهند که در ميان آنان آمار خودکشي به غير از موارد استثنا نيز به شدت پايين است.
h ttp://www.islam.ru/pressclub/smi/musrusnote/
سايت رسمي دانشگا دولتي اسلام روسيه
h ttp://www.miu.su/?p=34
h ttp://muslim-press.ru/articles.php?lng=ru&pg=121
1. Derbent 2. Mervan 3. Khazar 4. Volga 5. Nijni Pavolj(پاولژ سفلي) 6. Credni Pavolj (پاولژ مياني) 7. Bulgar 8. Ibn Fadlan 9.نويسنده اشتباه کرده زيرا ابن رسته يکي از مکتشفان و گيتاشناسان بزرگ جهان بودکه در سده ده ميلادي زاده شد .ابن رسته ايراني و زاده منطقه رسته اصفهان بود.او به همراه روس ها به نووگورود در شمال غربي روسيه سفر کرد و نکات نغزي در مورد آن مناطق در دانشنامه جغرافيايي خود بازگو کرده است.وي همچنين درباره مجارها اسلاوها و خزر ها آگاهي هاي سودمندي ارايه ميدهد.ابن رسته همچنين سفرهايي به صنعاء در يمن و همچنين قفقاز داشت. 10. Almush
11. Vladimir 12. Kief 13. Algarnati 14. Yakub ibn Nugman 15. Suvar 16. Biliar 17. Kashir 18.3 Serpukhof 19. Kalumn 20. Zvenigorod 21. Uriev- Polsk 22. Ivan Klita 23. Peter Pesnikov 24. Andre de Rie 25. Pugachev 26. Sinod 27. Bakhchisarai 28. Ismail Gasprinski