كودتا با چراغ خاموش

فاطمه خراساني

نسخه متنی
نمايش فراداده

كودتا با چراغ خاموش

اشاره

در تمامي انقلاب‌هاي جهان، پس از اينکه به پيروزي رسيده‌اند، جريان برانداز نيز وجود داشته است؛ ولي هيچ انقلابي در دنيا به اندازه انقلاب اسلامي ايران، با جريان‌هاي برانداز درگير نبوده است و اين موضوع به دليل ماهيت انقلاب ايران است که با ايجاد نوعي حکومت براساس اصل مترقي ولايت مطلقة فقيه، راهي جديد به روي بسياري از مردم دنيا گشوده است. اين نوشتار بر آن است هر چند کوتاه، به بعضي از جريان‌هاي برانداز و راه‌هاي براندازي عليه نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران بپردازد.

فاطمه خراساني

قبل از انقلاب، براندازي به معني صف‌بندي نيروهاي معترض به قانون‌شکني هيئت حاکمه در برابر رژيم سلطنتي بود. اين گروه‌ها مدعي بودند که رژيم، زبان قانون را نمي‌فهمد و بايد آن را برانداخت. در روند بعد از انقلاب هم ما با نيروهايي مواجه بوديم که به حرکت براندازي عليه نظام جمهوري اسلامي دست زدند. اکثريت قريب به اتفاق نيروهاي سياسي که برخي از آن‌ها بعداً به خط‌مشي براندازي رسيدند، در اوايل انقلاب پذيرفته بودند که شخص امام، مقبوليّت مردمي دارد و به واقع در رأس انقلاب است. اين پذيرش، در اعلاميه‌ها و بيانيه‌هاي آن‌ها منعکس است.

از آيت الله طالقاني گرفته تا هواداران دکتر شريعتي و نهضت آزادي، جنبش مسلمانان مبارز، سازمان مجاهدين (منافقين) به رهبري رجوي، سازمان چريک‌هاي فدايي، حزب توده، ... همگي به رهبري ايشان معترف بودند. چنان که مسعود رجوي خطاب به اشرف دهقاني، از رهبران گروه منشعبين از چريک‌هاي فدايي، مي‌گويد: «تو نمي‌تواني با حاکميت درگير شوي، چون اگر آيت‌الله‌خميني لَب تَر کُند، دو ميليون نفر به ميدان مي‌آيند.» در سال‌هاي اخير، جمع‌بندي بسياري از اين گروه‌هاي خارج از کشور اين بود که ما در ابتداي انقلاب به روي مردم اسلحه کشيديم و حالا هم که توده‌ها بي‌سرپرست شده‌اند. بنابراين چه مواضع ابتداي انقلاب اين گونه گروه‌ها را ملاک قرار دهيم و چه جمع‌بندي اخير آن‌ها را، حداقل اين نکته را مي‌توان استنباط کرد که نتيجة حرکت‌هاي مسلّحانه ابتداي انقلاب در دهة 60، درگير شدن با انقلاب و مردم بود.1

در بررسي بحث براندازي، بايد بدانيم يک کشور قدرتمند چرا به جان يک کشور ضعيف مي‌افتد؟ معمولاً به دليل تحميل عقيده و مرام، يا به انگيزه افزايش قدرت خود يا دستيابي به منابع ارزشمند آن کشور ضعيف و کنترل آن. ترکيبي از سه عامل ياد شده، موجب شده تا‌ايالات متحده ترتيبي اتخاذ کند که بتواند قلمرو خود را در طول قرن اخير گسترش دهد و اين موضوع هنوز هم ادامه دارد.2 آمريکا در طول سال هاي گذشته سعي کرده است که حکومت‌هاي موجود در 20 کشور دنيا را تغيير داده و يا ساقط کند. در بين نام اين کشورها به کوبا، پورتوريکو، نيکاراگوئه، ايران،‌کرة شمالي، شيلي، پاناما، گرجستان، افغانستان،‌عراق و ... برمي‌خوريم.3 از آنجا که در لابه‌لاي بحث گاهي صحبت از بعضي از گروه‌هاي سياسي اوايل انقلاب مي‌شود، در اينجا نگاهي مختصر به تاريخچة دو حزب از احزاب قبل از انقلاب داريم که در جريان براندازي نظام جمهوري اسلامي نيز نقش فعالي داشته‌اند.

1. احزاب توده

گرچه حزب توده [پس از سال 1332] به زندگي خود ادامه داد، ولي پس از کودتاي آن سال، قدرت اين حزب بسيار کاهش يافت و در اواخر 1320 تنها شبحي از آن حزب باقي بود که دلايلي مانند ضربه‌هاي سخت نيروهاي امنيتي، جنگ رواني رژيم شاه عليه اين حزب، دگرگوني‌هاي اجتماعي و مرگ رهبران حزب، در اين کاهش قدرت مؤثّر بود.

2. جبهة ملي

بيشتر رهبران جبهة ملي که در شهريور 1332 دستگير شده بودند، در سال 1333 آزاد شدند. هرچند بيشتر آنان از ايران رفتند و يا از سياست کنار کشيدند، در سال‌هاي 42 - 1339 بعضي از افراد جبهة ملي، جبهه ملي دوم را احيا کردند، ولي رژيم شاه اين حزب و هم چنين گروه‌هاي وابسته به اين حزب مانند نهضت آزادي را غير قانوني اعلام کرد.4 اعضاي اين حزب مي‌کوشيدند با نزديک کردن خود به بعضي از رهبران انقلاب در اوايل پيروزي انقلاب، از نتايج قيام مردم عليه رژيم منحوس پهلوي بهره‌برداري کنند، ولي چهرة واقعي اعضاي اين حزب نيز بر مردم روشن شد و ارتباط آنان با بيگانگان مشخص گرديد. دولت‌مردان آمريکا انکار نمي‌کنند که از نخستين روزهاي تأسيس جمهوري اسلامي ايران، براندازي آن را به عنوان يک هدف استراتژيک در دستور کار خود داشته‌اند و بارها تأکيد ورزيده‌اند که اين هدف راهبردي با تغيير دولت‌ها در آمريکا و جابه‌جايي اولويت‌هاي سياست خارجي اين کشور، از دستور کار خارج نمي‌شود؛ چرا که درگيري ايران و آمريکا ريشه در ماهيت طرفين درگير دارد.5

از عمده‌ترين راه‌هاي براندازي نظام جمهوري اسلامي ايران، مي‌توان به طراحي چند کودتا [مانند کودتاي نوژه]، غائله‌آفريني در مرزها، ايجاد آشوب و بلوا در شهرها، ‌سازماندهي و به کارگيري گروه‌هاي تروريستي و حمايت مالي و تسليحاتي از آن‌ها، محاصره اقتصادي، ترور شخصيت‌هاي برجسته و کليدي نظام و انقلاب، تحميل جنگ با تحريک و ترغيب عراق و حمايت آشکار و گسترده تسليحاتي،‌سياسي و اقتصادي از قواي مهاجم، محاصرة نظامي ايران به حمايت از عراق، عمليات گستردة تبليغي رواني عليه نظام جمهوري اسلامي ايران از طريق راه‌اندازي ده‌ها رسانة صوتي و تصويري فارسي زبان، صدها روزنامه و هفته‌نامه و چاپ و انتشار ده‌ها هزار عنوان کتاب، سازماندهي و تدارک يک تهاجم فرهنگي همه‌جانبه با بهره‌گيري از عوامل نفوذي و حمايت مالي و تدارکاتي گسترده از آنان،‌اختصاص بودجه‌هاي هنگفت براي ترويج فساد و فحشا و آلودگي به مواد مخدر در ميان جوانان، صرف هزينه‌هاي کلان براي گسترش فعاليت شبکه‌هاي جاسوسي در ايران و به وجود آوردن انقلاب مخملين اشاره کرد.6

کودتا يکي از ابتدايي‌ترين و خشن‌ترين شکل‌هاي توطئه است که طي سال‌هاي متمادي در کوره تجربه‌هاي مکرر موفّق و ناموفّق توسط استعمار راست و چپ آزموده شده است.

تجربه کودتاها نشان مي‌دهد که پيروزي در کودتا به سه عامل اصلي بستگي دارد:

1. تمرکز و تراکم قدرت سياسي نظامي و يا حداقل بخش قابل توجهي از قدرت در يک نقطه، به نحوي که بتوان با تصرف آن بر سراسر کشور مسلّط شد.

2. فقدان يک نيروي سياسي اجتماعي نيرومند داخلي که توان خنثي کردن کودتا را داشته باشد.

3. وجود اهرم‌هاي لازم نظامي سياسي براي وارد کردن يک ضربه غافلگيرکننده، ناگهاني و قاطع به منظور تصرف قدرت سياسي.

روشن است که اگر عوامل اول و دوم در جامعه‌اي فراهم باشد، تدارک عامل سوم کار دشواري نخواهد بود. در جامعه انقلابي ايران، هيچ يک از سه شرط اساسي موفقيت کودتا موجود نبوده و نيست. حضور ميليوني مردم در صحنه که نه تنها يک انبوهه بي‌تحرک و فاقد گرايش و پويش اجتماعي نيستند، بلکه يک نيروي قدرتمند و تعيين‌کننده اجتماعي به شمار مي‌روند؛ عامل اصلي در خنثي کردن هرگونه طرح کودتايي در ايران اسلامي است.7

آژانس جاسوسي آمريکا (سيا) به کودتاي نوژه در اوايل انقلاب اميد زيادي بسته بود و آن را ضربه نهايي و قطعي بر پيکر نظام نوپاي اسلامي مي‌پنداشت و اهميت آن را بيش از تجاوز نظامي صدام ارزيابي مي‌کرد. اين کودتا از لحاظ تجهيزات نظامي که قرار بود از داخل و خارج در جريان آن به کار گرفته شود، در تاريخ کودتاهاي جهان بي‌سابقه بود و چنان دقيق طرح‌ريزي شده بود، که حتي اعلاميه پيروزي آن نيز آماده شده بود ولي چنان که مي‌دانيم اين کودتا به نتيجه نرسيد.8

در اوايل جنگ، حزب منحله توده کوشيد تا اهرم‌هاي براندازي خود را به طور افقي گسترده سازد. رهنمودهاي مخفي «حزب» دال بر عضويت وسيع اعضا و هواداران در نهادهاي مردمي و به ويژه گروه‌هاي مقاومت در آغاز جنگ تحميلي از مسئولان جمهوري اسلامي درخواست کرد تا دفاع از يک منطقه مشخص در جبهه به او سپرده شود و کليه امکانات انساني و مادي و تسليحاتي دفاع با خود او خواهد بود و طبيعي بود که مسئولان با اين درخواست مخالفت کرده و نسبت به حرکات آن‌ها حساس شدند. اين حزب در چارچوب گروهک موفق شد تا در رأس نيروي دريايي جمهوري اسلامي و در برخي پست‌هاي نيروي زميني، مهره‌هاي خود را به کار برد. اين حزب، حمايت اتحاد جماهير شوروي را يک عامل مهم در موفقيت سريع خود ارزيابي مي‌کرد، ولي اين حزب نيز در فعاليت‌هاي ابتداي انقلاب خود راه به جايي نبرد و البته به فعاليت‌هاي خرابکارانه خود ادامه داد.9

با اوج‌گيري انقلاب اسلامي، انواع طرح‌هاي تجزيه‌طلبانه توسط استراتژيست‌‌هاي «سيا» و «کا.گ.ب» مورد بررسي قرار گرفت و به عنوان آلترناتيوهاي گوناگون براي شرايط مختلف برنامه‌ريزي و تدارک مقدماتي شد. اين توطئه‌ها، اکثر استان‌هاي مرزي و حاشيه‌اي کشور را در بر مي‌گرفت؛ از ترکمن صحرا تا کردستان و از خوزستان تا بلوچستان. پس از پيروزي انقلاب گروهک‌هاي آمريکايي و روسي، فعاليت خرابکارانه خود را در کردستان آغاز کردند. حزب دموکرات کردستان، پادگان‌هاي مهاباد و پاوه و پيرانشهر را تصرف کرد و در پي آن گروهک آنارشيستي کوموله و سازمان چريک‌هاي فدايي خلق، در صحنه سياسي کردستان ظهور کردند.

پس از آن استکبار جهاني پرده ديگري از توطئه را به صحنه آورد؛ تروريسم کور. حربه ترور در چنان مقياس وسيعي عليه انقلاب به کار گرفته شد که در جهان همانند و نظير نداشت. دومين دور تروريسم کور، پس از شکست توطئه بني‌صدر،‌منافقين و سرکوب بلواي 30 خرداد 1360 آغاز شد. با اشغال لانه جاسوسي آمريکا در ايران، توسط دانشجويان مسلمان پيرو خط امام در 13 آبان 1358، به حيثيت جهاني شيطان بزرگ ضربه شديد و بي‌سابقه‌اي وارد شد و به ورشکستگي و کناره‌گيري جناح ليبرالي انجاميد که توانسته بود اهرم‌هاي دستگاه دولتي نظام نوپاي برخاسته از انقلاب را به دست گيرد. اين جناح علي‌رغم آرمان‌ها و خواسته‌هاي رهبري انقلاب و امت انقلابي، سازش با غرب را، در حد تسليم بي‌قيد و شرط به آمريکا و تمکين در برابر خواسته‌هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي نظام پوسيده و فاسد گذشته در پيش گرفته بود. در مرداد 1366 يکي از خونين‌ترين توطئه‌ها عليه نظام جمهوري اسلامي به اجرا درآمد؛ فاجعه مکه. در اين رخداد، راهپيمايي برائت از مشرکين حجاج بيت‌الله الحرام به خاک و خون کشيده شد و 400 زائر خانه خدا که بسياري از آن‌ها زنان بودند، به شهادت رسيدند.

پس از فاجعه مکه، استراتژي تهاجم فرهنگي سياسي آمريکا عليه جمهوري اسلامي ايران، برنامه‌ريزي و براي اجرا به واحدهاي عملياتي داخل و خارج کشور سپرده شد. خط جديد نفاق که «براندازي از درون» را از طريق ابزارهاي ويژه جنگ رواني پي‌گيري مي‌کردند، از ماه‌هاي نخستين سال 1368، بعد از ارتحال حضرت امام خميني با به راه انداختن جنگ سرد گسترده‌اي، با هدف تغيير «محيط» سياسي فرهنگي جمهوري اسلامي ايران و «تخريب» انسجام اجتماعي و وحدت ملي کوشيدند از يک سو با «تهي» کردن ساختار سياسي نظام از صفات انقلابي به فروپاشي انقلاب اسلامي دست يابند، از ديگر سو، با استحاله «درون ساختاري» نظام جمهوري اسلامي، فروپاشي سيستم ولايت فقيه را به انتظار بنشينند؛ پروژه‌اي که بعد از طي «دوران جنيني» سال‌هاي 68 تا 75 به «دوران بلوغ» خود پاي گذارد و در اين دوران بود که با ارائه پروژه «اصلاحات آمريکايي» تلاش کرد که به نوعي اصلاحات انقلابي و اسلامي را دور بزند و با اشغال اکثر جايگاه‌هاي رکن چهارم دموکراسي (رسانه‌ها - نهادهاي مدني) اجراي گام به گام آن را به آزمايش بگذارد.10

از ابتداي سال 1375 مهار ايران به عنوان يک پايه از استراتژي جديد براندازي (مهار، نفوذ، ‌استحاله)، در دستور کار شيطان بزرگ قرار گرفت؛ پروژه‌اي که با تشديد تحريم اقتصادي، جلوگيري از تجارت اتحادية اروپا با ايران، خرابکاري و جنگ سرد براي سرکوب و تضعيف انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي ايران به دنبال براندازي از درون مي‌گشت و اين جز با استحالة قدرت نظام جمهوري اسلامي ايران امکان‌پذير نبود. اين استراتژي با عنوان «تهديد و تطميع» توسط «آنتوني ليک» مشاور سابق امنيتي کلينتون فاش شد. همچنين واشنگتن مي‌بايست در ابتدا الگوي بازي گروه‌هاي اپوزيسيون خارج و داخل کشور را براي نقش‌آفريني در اين فرآيند تغيير مي‌داد و چنين نيز کرد.

يکي از کارهاي اين گروه‌ها،‌داشتن پايگاه در داخل کشور بود. در همين زمان بود که چپ‌هاي آمريکايي به تعبير حضرت امام به تمام،‌رخ نمودند و به عنوان جرياني از حزب توده، در خارج کشور انشعاب کرده و به جريان سياسي علي اميني11 نزديک شدند و يکپارچه، تحت خدمت پروژه «نفوذ استحاله از درون» سيا قرار گرفتند. محسن حيدريان يکي از اعضاي مشاور کميتة مرکزي حزب توده، با انتشار جزوه‌اي حاوي مذاکرات پلنوم بيستم کميته مرکزي حزب، علناً انشعاب چپ‌هاي آمريکايي از حزب توده را اعلام نمود و به همين علت عضويتش به حالت تعليق درآمد. در اين جزوه به نقل از علي فدايي، عضو کميته مرکزي حزب توده، راهکارهاي اجرايي پروژه استحاله از درون از طريق تهاجم فرهنگي سياسي، تشريح شده بود.‌در بخشي از اين جزوه آمده است: «سياست ما بايد تشکيل جبهة ضد ديکتاتوري و ولايت‌فقيه باشد؛ يعني تلاش براي جلب نيروهايي که جمهوري اسلامي را مي‌خواهند، ولي ولايت فقيه را نمي‌خواهند.»12

در آغاز دهه 70، تندبادهاي تهاجم فرهنگي دشمن در جامعة ‌ايران وزيدن گرفت و از خلأهاي موجود در عرصة فرهنگ کشور استفاده شد و سينما، تئاتر، کتاب‌ها‌و تا حدودي مطبوعات را تحت تأثير قرار داد.13 از طرفي ديگر دولت آمريکا سعي مي کند با نفوذ عوامل مورد نظر خود به بطن قدرت جمهوري اسلامي ايران و حذف نظارت شوراي نگهبان، پروژة براندازي را دنبال کند.14

در جريان برگزاري انتخابات مجلس پنجم در سال 1375، راديو صداي آمريکا در اين باره فاش کرده بود:

«انتخابات آيندة ايران هنگامي معني پيدا خواهد کرد که مردم ايران بتوانند بين ولايت فقيه و حذف آن، يکي را برگزينند.»

و بدين گونه بود که غلام عباسي توسّلي از وابستگان به نهضت آزادي نيز تصريح کرده بود که:

«ما در اين دوره به طور گسترده و غير علني فعال خواهيم بود. ما به طور رسمي مشخص نخواهيم کرد که کانديداهاي ما چه کساني هستند، اما به صورت خصوصي، دوستان و هواداران را در جريان قرار خواهيم داد و به اين ترتيب شوراي نگهبان متوجه وابستگي کانديداهاي غيرمطرح ما نخواهد شد».

يکي ديگر از ابعاد تهاجم فرهنگي سياسي نيز از طريق نشريه‌ها و روزنامه‌ها انجام مي‌شود تا بينش مردم تغيير کند. بر اين اساس بود که راهبران تهاجم فرهنگي سياسي، علاوه بر روش‌هاي ديگر، با تشکيل بنيادهاي به ظاهر فرهنگي در خارج کشور مثل بنيادهاي «ايرانيکا»، «محوي»، «کيان»، «سيرا»، «مسا»، «بوعلي» و «پر» به فعاليت پرداختند و با طيف‌هاي مختلف داخل ارتباط برقرار کردند و از آن‌ها حمايت مالي، معنوي و سياسي نمودند.15

از سوي ديگر، مدافعان اصلاحات آمريکايي، در مطبوعات زنجيره‌اي، سناريوهاي طراحي شدة ضد انقلاب خارج کشور و سازمان سيا را در عرصة رسانه‌هاي مکتوب به نمايش گذاردند که برخي از آن‌ها عبارتند از:

1. شبهه‌افکني درباره دين و عقيده مردم

2. بمباران احکام شريعت

3. حمله به اصل ولايت فقيه

4. حمله به نهاد روحانيت

5. ايدئولوژي‌زدايي.16

در اين ميان، برخي از گروهک‌هاي ورشکستة سياسي مانند نهضت آزادي نيز سعي کردند از اوضاع زمان رياست جمهوري آقاي خاتمي سوء استفاده کرده و تفکرات نادرست خود را از طريق بعضي از سازمان‌ها و احزاب در کشور گسترش دهند، در حالي که فراموش نمي‌کنيم امام خميني در نامة معروف‌شان به وزير کشور وقت، صلاحيت دخالت نهضت آزادي را به کلي در امور دولتي و قانون‌گذاري و قضايي رد کرده و خواستار برخورد قاطعانه با اين گروهک غير قانوني شده بود.17

از آخرين راه‌هاي براندازي مي‌توان به «پروژه نافرماني مدني» که به انقلاب‌هاي مخملين منتهي مي‌شود اشاره کرد. نشرية ضد انقلابي «نيم روز» در تشريح يکي از آخرين ابعاد «براندازي خاموش»، به نقل از منوچهر گنجي مي‌گويد:

«نافرماني مدني از طريق استفاده از حربة‌رواني، اجتماعي، اقتصادي و سياسي ... انجام مي‌گيرد ... اين مبارزات شامل انواع اعتراض‌ها، نافرمانبرداري‌ها و عدم همکاري‌ها، تحريم‌ها، کم‌کاري‌ها، اعتصاب‌ها و به کار گرفتن انواع ديگر موارد است. تجربيات ما نشان مي‌دهند که انواع مختلف راهکارهاي نافرماني مدني بالغ بر 200 مورد مختلف مي‌شود که از عمليات اعتراض‌آميز و قانع‌کننده شروع شده و به انواع عدم همکاري‌ها، مداخلات ... مانند تسخير محل ... يا تحريم و دست زدن به اعتصاب غذا و اعتصابات عمومي و ... ختم مي‌شود.»18

نافرماني مدني، نهايتاً منجر به پروژه انقلاب‌هاي مخملين مي‌شود که براي آشنايي با انقلاب‌هاي مخملين، بايد با نام جورج سوروس و اقدامات او آشنا شد. نام اين ميليارد آمريکايي، امروز به دليل ايفاي نقش او در انقلاب‌هاي مخملين در کشورهاي مختلف بر سر زبان‌ها افتاده است. هر چند وي ادعاي مخالفان و منتقدانش را قبول ندارد و اين تحولات را نتيجه مسائل داخلي کشورها و نيز توسعه ارتباطات جهاني مي‌داند، ولي شواهد حکايت از برنامه‌اي مدون از سوي غرب به رهبري آمريکا دارد. براساس اين برنامه، در دنياي کنوني نمي‌توان از طريق انقلاب‌هاي خشن و مسلّحانه، مخالفان سيستم سرمايه‌داري را از پاي درآورد؛ بلکه اين کار بايد از طريق مسالمت‌آميز انجام شود. در اين راستا آنچه بيش از همه جلب توجه مي‌نمايد، نقش سازمان‌هاي غيردولتي و به خصوص مؤسسات وابسته به بنياد جامعة باز جورج سوروس در ناآرامي‌هاي موسوم به انقلاب‌هاي مخملين است که با کمک‌هاي فکري و مالي خود به مخالفان دولت‌ها، موجبات سرنگوني آن‌ها را فراهم مي‌نمايند. در اين رابطه با توجه به نقش‌آفريني سازمان‌هاي مذکور در ايجاد انقلاب‌هاي مذکور در جمهوري‌هاي گرجستان، اوکراين، قرقيزستان،‌ناآرامي‌هاي ازبکستان و حتي بحث از وقوع ناآرامي‌ها تحت عنوان سدر در لبنان، برخي از دولت‌مردان کشورهاي منطقه همچون روسيه و تاجيکستان و ... نيز نسبت به فعاليت‌هاي سازمان‌هاي غربي و وقوع انقلاب‌هاي مخملي در کشورشان به شدت نگران و هراسان شده‌اند.19

با اين پيش‌زمينه مي‌توان به بررسي اين پديده در ايران پرداخت. جمهوري اسلامي ايران نيز از اين اقدامات و تلاش‌ها براي ايجاد انقلاب‌هاي رنگي به کنار نبوده است. براي نخستين بار تهديد به انقلاب مخملي در ايران، از سوي برخي جناح‌ها مطرح شد و اين طرح زماني مورد توجه قرار گرفت که گرجستان تازه تحولات شبه انقلابي خود را پشت سر گذاشته بود و طراحان آن در ايران، از اين پروژه به عنوان «گرجستانيزه» کردن انتخابات ياد مي‌کردند.

اقداماتي چون تحصن و استعفاي دسته‌جمعي برخي نمايندگان و مديران که با واکنش سريع رئيس مجلس وقت و رئيس جمهور سابق مواجه شد؛ در همين راستا صورت پذيرفت. اما بي‌اعتنايي بدنه اجتماعي و ناآگاهي اين جناح‌ها از ظرفيت اجتماعي خود، موجب شد اعتنايي از سوي جامعه به اين اقدامات رخ ندهد. اين در حالي بود که رسانه‌هاي حامي جناح‌هاي مذکور امپراتوري رسانه‌اي غرب، تمام تلاش خود را براي تقويت پروژه به کار مي‌بستند. اجرايي کردن اين پروژه، براي انتخابات رياست جمهوري نهم نيز در دستور کار قرار گرفت، اما دوباره با شکست مواجه شد.

مورد ديگر افشاي پروژه دلتا که اخيراً از جانب کميته خطر کنوني و به قلم «مارک پالمر» طراحي شده، مؤيد تلاش‌هاي پنهان واشنگتن به منظور براندازي نرم و کنترلي حکومت در ايران است. مطابق اين پروژه، واشنگتن بايد بکوشد به هر شکل ممکن با ايران رابطه سياسي برقرار کرده و خود را از داشتن سفارت‌خانه در تهران به منظور پايگاه فرماندهي و بسيج نيروهاي مخالف حکومت در تهران جهت براندازي نرم حکومت، برخوردار نمايد. همچنين مطابق اين طرح، بايد رسانه‌هاي فارسي‌زبان خارج از کشور تقويت شده تا اين رسانه‌ها نقش مکمل را در کنار سفارت آمريکا به منظور انحلال حکومت در تهران بر عهده بگيرند که افزايش برنامه‌هاي فارسي‌زبان صداي آمريکا از 30 دقيقه به چهار ساعت، در همين رابطه توجيه مي‌شود.

به تازگي در ميان برخي محافل آمريکايي، شيوة‌تازه‌اي براي براندازي جمهوري اسلامي ايران با بهره‌گيري از مدل اوکراين پيشنهاد شده است. در اوکراين، پس از دو هفته تظاهرات هواداران، يوشنکو نامزد مخالفان حکومت که با فشار و پشتيباني شديد رسانه‌هاي غربي نظير «بي.بي.سي» و «سي.ان.ان» همراهي مي‌شد، خواهان ابطال انتخابات شد که در نتيجه انتخابات باطل و در انتخابات تازه، يوشنکو به پيروزي رسيد.20 نظير همين برنامه پس از انتخابات دهم رياست جمهوري در ايران پياده شد، ولي با هوشياري رهبري و اطاعت مردم از ولايت فقيه به نتيجه نرسيد.

اخيراً روزنامه فاينشنال تايمز در مقاله‌اي تحت عنوان «نومحافظه‌کاران آمريکايي توجه‌شان را به سمت ايران معطوف کرده‌اند»، نوشت: «گروه جديدي از اپوزيسيون ايراني در مهاجرت که به وسيله بعضي از نومحافظه‌کاران واشنگتن حمايت مي‌شد، تحت عنوان «ائتلاف براي دموکراسي در ايران» در قلب محافل انستيتوهاي مجامع فکري تشکيل يافته‌اند که قرار است در مقابل دريافت پول از ماليات‌دهندگان آمريکايي، کار براي برقراري دموکراسي در ايران را جلو اندازند. «هدف گروه، برگزاري يک رفراندوم با اين مضمون است که آيا مي‌شود سلطنت را تحت اختيار رضا پهلوي پسر شاه مخلوع که هم اينک در ويرجينيا زندگي مي‌کند احيا و برقرار ساخت؟» اين روزنامه در ادامه گزارش خود مي‌نويسد: «در کنگره آمريکا، طرح پيشنهادي «آزادي ايران و قانون حمايتي» که از طرف سناتور هاريک سانتورم و جان کورنين پيشنهاد و مورد حمايت قرار گرفته است، فراخواني است به دولت آمريکا براي حمايت از «تغيير رژيم» در ايران. همچنين در اين طرح افزايش کمک‌هاي مالي براي انتقال و گذار به يک حکومت دموکراتيک از طريق متحد کردن گروه‌هاي اپوزيسيون در نظر گرفته شده است.»

در ادامه اين تلاش‌ها، به منظور ترغيب گفت‌وگوي ميان فرهنگ‌ها و ترويج استنباطي عميق‌تر از خاورميانه و به خصوص ايران، انجمن ناشران آمريکا (A.A.P) پيشنهاد کرده است که اگر يک ناشر آمريکايي آمادگي خود را براي ترجمه و نشر و ترويج آثار داستاني نويسندگان ايراني اعلام نمايد، حاضر است مبلغ ده هزار دلار به عنوان کمک در اين کار سرمايه‌گذاري کند. اين مبلغ، جزيي از يک اعانه پنجاه‌هزار دلاري است که مؤسسه جامعه باز به منظور ترويج دموکراسي و اصلاحاتي در جامعة مدني در ميان گذاشته است. کارشناسان سياسي بر اين باورند که در پس هر حرکت انقلابي تند و آرام مردمي، بايد در جست‌وجوي دست‌هاي پنهان و منابع مالي حمايت‌کننده بود که در اين رابطه مي‌توان به مؤسسات وابسته به سوروس اشاره کرد که از طريق مؤسسات به اصطلاح خيريه و کمک‌هاي بشردوستانه، نفوذي گسترده در بسياري از کشورها داشته‌اند.21

مطالب فوق بخشي از توطئه‌هايي بود که مي‌توان آن‌ها را در قالب انقلاب مخملي قرار داد و اين گونه توطئه‌ها در بسياري از کشورها و از جمله ايران براي براندازي آرام اجرا شده است. حال که بعضي از راه‌هاي براندازي مورد بررسي قرار گرفت، بايد بدانيم شاخص‌هاي يک نظام نيرومند براي مقابله با اين گونه امور چيست؟

عوامل «سازماندهي»، «اطلاعات»،‌«ارتباطات» و «محاسبات»؛ چهار چرخ ماشين قدرت يک نظام نيرومند را تشکيل مي‌دهند. اينکه يک ملت سازمان و دولت خود را طوري سامان دهد که کمترين هزينه و بيشترين بازدهي را داشته باشد،‌اينکه يک ملت توفيق داشته باشد عناصر انساني سازمان دولت را طوري بچيند که همخواني، همگرايي و هماهنگي در همة زواياي آنان ديده شود،‌مي‌تواند به نيرومندترين ساختار در سازمان دولت دست يابد، به گونه‌اي که اگر کوه‌ها از جاي خود بجنبند، چنين دولتي حتي سر خم نکند.

«اطلاعات» در جهان امروز رکن اصلي قدرت را تشکيل مي‌دهد. يک نظام بايد چشم، گوش و مغز آن به گونه‌اي کار کند که دقيقاً ادراک نمايد، در درون و برون آن چه مي‌گذرد. امروز «ارتباطات» به معناي دقيق علمي آن، يکي از ارکان هر نظام محسوب مي‌شود و بالاخره چرخ آخر اين ماشين «محاسبات» است. اگر يک نظام در طراحي‌هاي خود به فکر «محاسبه» نباشد، عملاً پرچم عدالت را پايين کشيده است. زيرساخت‌هاي قدرت در جمهوري اسلامي براساس طراحي اولية امام به عنوان بنيانگذار جمهوري اسلامي و خبرگان و نخبگان ملت بسيار خردمندانه مهندسي شده است، ولي دشمن سعي مي‌کند با طرح مباحثي مانند اين مسائل که :

1. اسلام پاسخ‌گوي مسايل جديد نيست .

2. فقه موجود آمادگي حل مسايل تازه را ندارد .

3. دين و دموکراسي با هم نمي‌خواند و از جمهوري اسلامي جز استبداد در نمي‌آيد .

4. شيعه و دموکراسي سازش ناپذيرند و ... چهار چرخ قدرت نظام جمهوري اسلامي را هدف بگيرد. [ولي واقعيت اين است] نظامي که امام طراحي کرده است [و رهبر معظم انقلاب نيز ادامه دهندة راه ايشان مي‌باشند]، نيرومندتر از آن است که با پروژه‌هاي ارتباطي سيا آسيب ببيند، اما بي‌اعتنايي ضريب آسيب‌پذيري ما را افزايش مي‌دهد. در برخورد با دشمن چهار چرخ نظام بايد با هم حرکت کند. اگر دشمن بتواند در اين امر اخلال کند، آسيب‌ها جدي خواهد بود.22

1. ميثمي؛ برانداز کيست؟ براندازي چيست؟؛ صص 12و13.

2. کينز،‌استيون؛‌براندازي، يک قرن تغيير حکومت‌ها به دست آمريکا از هاوايي تا عراق، مترجم فيض‌الله توحيدي؛‌ص 27.

3. پيشين، فهرست مطالب کتاب.

4. آبراهاميان، يراوند؛ ايران بين دو انقلاب، مترجمان احمد گل‌محمدي و محمدابراهيم فتاحي و ليلايي؛ تلخيص از صفحات 554 الي 570.

5. قمري وفا، مرتضي؛ براندازي در سکوت؛ ص 11.

6. پيشين، ص 12.

7. مؤسسه مطالعات و پژوهش‌هاي سياسي؛ کودتاي نوژه در دهه نخستين؛ ص 67.

8. پيشين، ص 80.

9. پيشين، ص 63.

10. قمري وفا؛ براندازي در سکوت؛ صص 21 و 22.

11. نخست‌وزير دوران ستم‌شاهي.

12. پيشين، ص 22.

13. پيشين، ص 28.

14. پيشين، ص 31.

15. پيشين، ص 33 تا 43.

16. پيشين، ص 48 تا 52.

17. پيشين، صص 68 و 69.

18. پيشين،‌ص 242.

19. جورج سوروس و انقلاب‌هاي مخملين؛‌مؤسسه فرهنگي مطالعات و تحقيقات بين‌المللي ابرار معاصر تهران،‌معاونت پژوهش، چاپ نخست، 1385، نظارت و تدوين: دکتر ميرقاسم مؤمني.

20. پيشين، صص 49 تا 51.

21. پيشين، صص 52 تا 61.

22. انبارلوئي، محمدکاظم؛ براندزاي خاموش؛ صص 442 تا 446.