«صدايي که شنيديد، صداي پاره شدن يک برگ از دفتر تلفن بود. چون اين وظيفه من نيست؛ بلکه وظيفه مسلمانان است که آيات تنفرآميز را از قرآن پاره کرده و به دور بياندازند. مسلمانان از شما ميخواهند جا براي رشد اسلام باز کنيد، ولي اسلام جا براي رشد شما باز نميکند. حکومت اصرار ميکند که شما به اسلام احترام بگذاريد، ولي اسلام به شما احترام نميگذارد. اسلام ميخواهد حکومت کند، ما را مطيع کند و به دنبال نابود کردن تمدّن غربي ماست. در سال 1945 نازيسم در اروپا شکست خورد و در سال 1989 کمونيسم در اروپا و اکنون بايد ايدئولوژي اسلامي شکست بخورد.» «گيرت ويلدرز» سازنده شبهمستند «فتنه»، اينگونه پيام نهايي خويش را در پايان فيلم به صراحت عنوان ميکند. پيامي که در کلمهکلمه آن غرضورزي و خشونت موج ميزند و پس از دست بردن فردي به صفحهاي از قرآن و شنيده شدن صداي پاره کردن برگي از کاغذ القا ميشود. پيامي که تنها به دنبال «اسلامهراسي» است؛ استراتژي ثابت يک دهه اخير مغربزمين.
محمدحسين ظريفيان يگانه
ظهور اسلام و حضور مسلمانان در سپهر فعاليتهاي فرهنگي و اجتماعي مغربزمين در دو دهه اخير، امري است که موجبات هراس دشمنان آخرين دين آسماني را فراهم آورده است. از سابقه ديرين حضور و حاکميت مسلمانان و تمدّن اسلامي در گذشته اروپا به ويژه در کشورهايي چون اسپانيا (آندلس سابق) که بگذريم؛ اين سير صعودي در سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران شتاب بيشتري يافته است و از قضا از يک دهه پيش به اين سو و پس از حادثه تروريستي يازده سپتامبر 2001، حساسيتهاي بيشتري را برانگيخته است.
اين حساسيتها همواره با چشم بستن بر آن سابقه درخشان حضور تمدن اسلامي و روابط ميان فرهنگي عميق امروز مسلمانان در اروپا و همزيستي فرهنگي و اجتماعي اسلام با ديگر اديان همراه بوده است و با دخالت لابيهاي فعّال تندرو، سنگينترين فشارهاي اجتماعي را بر مسلمانان و علاقهمندان به اسلام تحميل کرده است. در اين ميان همواره عناصر راديکال و جسور، مناسبترين گزينهبراي پيگيري اين سياستها از سوي لابيهاي صهيونيستي هستند که «گيرت ويلدرز» نماينده راديکال و دست راست پارلمان هلند و از بنيانگذاران حزب نژادپرست «ائتلاف براي آزادي» و از طرفداران قوانين منع مهاجرت از کشورهاي غير غربي، يکي از اين شمار است.
وي که روابط آشکار و غيرقابل انکاري با مقامهاي موساد و ديدارهاي متعددي با «اولمرت» و «شارون» و سفرهاي فراواني به فلسطين اشغالي داشته است، در اقدامي نامتعارف، شبهمستندي به نام «فتنه» را در سال 2008 توليد کرد که در ابتدا تلويزيون هلند از نمايش آن امتناع ورزيد و در ماه مارس همان سال Live Leak نسخه هلندي آن را منتشر نمود.
سرعت انتشار اين فيلم ويديويي آنچنان بالا بود که نسخه هلندي آن در دو ساعت، بيش از يک ميليون و 600 هزار بار و نسخه انگليسي آن در پنج ساعت يک ميليون و 200 هزار نوبت مشاهده شد و واکنشهاي مختلفي را برانگيخت.1
ترديدي نيست که اين اثر فاقد ارزش فني و هنري است و تنها مجموعهاي از فيلمها و تصاويري است که با چرخشهاي گزينشي دوربين و استفاده از برخي فيلمهاي غيرمستند که بيبهره از پشتوانه فني و حقوقي هستند، سعي در مظلومنمايي نسبت به کشتهشدگان حوادثي چون يازده سپتامبر و نظاير آن و نسبت دادن همه اينجنايات به مسلمانان و مهمتر از آن فرهنگ و آموزههاي اسلامي دارد.
سادهانگاري است اگر «فتنه» در شمار آثاري قرار گيرد که هجمه را بر مسلمانان و کارنامه ايشان متمرکز ساختهاند. چه آنکه «فتنه» اثري براي معارضه و تقابل با يک دين رسمي شناخته شده است که پيرواني بالغ بر يک ميليارد و 500 ميليون نفر بر روي زمين دارد.
سازنده اين فيلم، متن دست اول اسلامي يعني قرآن کريم را که وجه اشتراک همه مذاهب و فِرَق اسلامي و نخستين و معتبرترين منبع دريافت آموزههاي آخرين دين الهي است، هدف گرفته است. جالب اينجاست که کادر فيلم از ابتدا تا انتها بر قرآن باز شدهاي بسته شده است و همه آنچه «ويلدرز» براي اسلامهراسي فراهم آورده، در اين کادر قابل مشاهده و فهم است. نخستين نما برگي از قرآن است که کلمه فتنه به زبان انگليسي (Fitna) بر آن نقش بسته است و همه اين برگههاي کاهي، نمادي از کهنهپرستي و قديمي بودن است که نمودي از سنت را که از قضا همواره در تقابل با مدرنيته دانسته شده، تداعي ميکند.
استفاده از توهينآميزترين تصوير از مجموعه کاريکاتورهاي موهن کاريکاتوريست دانمارکي به ساحت قدسي پيامبر اعظم (ص) که يکسال پيش از «فتنه» بر شتاب اسلامستيزي افزود و ثانيهشمار بمب در کاريکاتور در ابتداي باز شدن و انتهاي بسته شدن قرآن که سرانجام صداي انفجار را با خود به همراه دارد، نشان از شتابزدگي جسورانه و ساختارشکنانه سازندهاي دارد که در جاي جاي اين فيلم بر تروريستي بودن آموزههاي اسلامي اصرار دارد.
در نگاهي کلّي، شبهمستند «فتنه» را تنها ميتوان تلفيقي غيرحرفهاي و البته ضداخلاقي از ترجمه تحريف شده آياتي نوراني از قرآن کريم و تصاوير و فيلمهايي غير مستند از برخي بدعتها و رسوم غلط ميان مسلمانان دانست. چه آنجا که آيه دوران جنگ که به مقتضاي زمان حضور پيامبر خاتم (ص) و جهاد ابتدايي يا دفاع از کيان اسلام صادر شده، با الفاظ خشن و تروريستي ترجمه ميشود و مورد بهرهبرداري قرار ميگيرد و چه آنجا که جنايات وهابيت و القاعده و رفتار وحشيانه سلفيها و قمهزدن جماعتي اندک از شيعيان، دستمايه القاي پيامهاي غرضورزانه سازنده فيلم قرار ميگيرد؛ همه و همه پردهپوشي بر فجايع بزرگي است که ريشه در تمدني دارد که «گيرت ويلدرز» با تعصّب نژادپرستانهاي از نابود شدن آن ابراز هراس ميکند. تمدني که دو جنگ جهاني خانمانسوز را وحشيانه بر دنيا تحميل کرد و امروز نيز به مدد سلطه رسانهاي خود، چشم مردمان را بر وحشيگريهايش در عراق، افغانستان، آمريکاي جنوبي و ديگر نقاط زمين بسته است.
به هر روي، اين شبهمستند را از نظرگاه محتوايي ميتوان به پنج محور کلّي تقسيم کرد:
بخش نخست به پيوند دادن تروريسم و اسلام ميپردازد و تلاش دارد خشونت را درآميخته با مفاهيم و آموزههاي اسلامي معرفي کند؛ حملات تروريستي يازده سپتامبر، انفجار قطار در مادريد و تصاويري از کشتهشدگاني که هويت ايشان و قاتلانشان و عاملان اين حوادث معلوم نيست.
دومين بخش شبهمستند فتنه، به موضوع يهودستيزي ميپردازد و جهاد فيسبيلالله را به عنوان حرکتي در مقابله با يهوديان معرفي ميکند. از گفتوگو با دختر خرسالي که مزيّن به حجاب اسلامي بوده و يهوديان را به خوک و بوزينه تشبيه ميکند گرفته تا رژه نظامي نيروهاي حزبالله لبنان و تا جنازههاي مجهولالهويه؛ همه و همه در راستاي تقويت سياست هفتادساله صهيونيزم بينالملل به منظور مظلوميتنمايي قوم به اصطلاح برگزيده يهود براي تجاوز و اشغال و قتل و غارت است که داستان غمانگيز فلسطين، طولانيترين و دهشتانگيزترين تراژدي تاريخ را رقم زده است.
بخش سوم اين اثر ضد اسلامي را بايد نوعي فرار به جلو دانست. سازنده فتنه با «تئودور ونگوگ» فيلمساز توهينکننده به اسلام که توسط محمد بويري به قتل رسيد، همزاد پنداري کرده و به جاي تصوير بويري، از تصوير صلاحالدين خواننده هلندي مراکشيتبار مسلمان براي ملکوک کردن چهرههاي مشهور منسوب به جامعه مسلمانان بهره ميجويد. به ديگر بيان، او براي پس از به هلاکت رسيدن خويش نيز سناريويي را تهيه ديده است. اين بخش با نمايي از شمشيرهاي آغشته به خون و تظاهرات مسلمانان در اعتراض به وحشيگري صهيونيستها پايان مييابد.
چهارمين بخش از اثر «گيرت ويلدرز» به دنبال شبههافکني در اذهان نسبت به احکام نوراني اسلام به ويژه موضوعاتي چون ارتداد، ارث، ديه و حقوق زنان است. هر چند اين نوشتار را مجال تبيين آنچه از فلسفه احکام نسبت به موارد ياد شده نيست، اما ناگفته پيداست که در دنياي پسامدرني که مغربيان به عنوان مدينه فاضله و پايان تاريخ به آن مينگرند، آنچه از زن و حقوق وي ايفا شده، بردهداري مدرني است که جز به ارضاي تمتّعات نفساني نيانجاميده است.
آخرين بخش از فتنهگري جماعت اسلامهراس، اما بيپيرايه هراس ايشان را از پرده برون مياندازد. همه اين هجمهها از وحشتي است که رشد اسلام و مسلمانان بر جان و دل اهل کفر انداخته است. تقطيع سخنان مرحوم آيتالله مشکيني در خطبههاي نماز جمعه قم و دکتر احمدينژاد و بهرهبرداري ناشيانه از رسالت جهاني اسلام و مديريت جهاني مسلمانان به آمار رشد جمعيت مسلمانان در هلند پيوند ميخورد و در پي آنست که وحشتي عميق را به ساکنان اروپا القا و عکسالعمل خشونتبار آنان را مطالبه کند. اين پروژه شکست خورده، اما بر توقف اسلامگرايي تکيه ميکند و جملات نخستين اين نوشتار را به مخاطب القا ميکند.
«چندي پيش مؤسسات تحقيقات اجتماعي بروکسل اعلام کردند که تا بيست سال آينده، اسلام دين اول مردم پايتختهاي اروپا خواهد بود.»2
صرفنظر از راستي يا ناراستي اين پيشبيني، «اسلامهراسي» اولين و مستقيمترين اثر اين پيشبيني در آن سامان تلقي ميگردد؛ هراسي که نشان از نفوذ پيام حق و فطري انسان در جامعه امروز غرب و شکست معنادار سياستهاي اسلامستيزانه دولتها و احزاب نژادپرست غربي دارد.
واقعيت آن است که معنويت دروغين دستساز پسامدرنيته، نتوانسته است خلاء ناشي از ضربه سهمگين ضد فطري مدرنيته را جبران سازد و اين معنويت حقيقي اسلام است که هر روز قلوب بيشتري را به خود جذب ميکند.
دو نمونه مرتبط به فيلم «فتنه» جالب و عبرتآموز است. از يک سو در پي انتشار اين فيلم ضد اسلامي، قرآنهاي الکترونيکي به زبان هلندي ظرف دو روز در کشور هلند ناياب شد و مردم آمستردام به کتابخانههايي که کتب اسلامي از جمله قرآن را ارايه ميکنند، روي آوردند.3 و از سوي ديگر روزنامه هلندي «دي تلگراف» از اقدام مسلمانان نسبت به برگزاري يک کارگاه گفتوگو با حضور متفکران هلندي به همت جوانان مسلمان در حاشيه شهر آمستردام خبر داد. در زمان برگزاري اين کارگاه، يکي ديگر از هلنديها مسلمان بودن خود را آشکار کرد تا سومين شخصي باشد که در طول يک هفته در واکنش به عبارت پاياني فيلم فتنه، مسلمان ميشود.4
سوگمندانه بايد لب به اعتراف گشود که ما مسلمانان عکسالعملگرا شدهايم. همواره منتظريم تا هجمههاي سهمگين ضد فرهنگي به اسلام و نظير آنچه در سالهاي اخير در قالب فيلم فتنه، پادشاهي 300 و کاريکاتورهاي موهن رخ داده، وارد بشود و تيرهاي شبهه را بر دلهاي مخاطبان بنشاند، آنگاه در اقدامي تدافعي با حداقل توان به ميدان آمده و با تجمع و راهپيمايي و صدور بيانيه يا در نهايت توليد فيلمي فاقد جذابيتهاي بصري و محتوايي، عکسالعملي تدافعي نشان دهيم.
در اين ميان تکليف نخبگان و روشنانديشان ايران اسلامي صد چندان است. ساماندهي اتاق فکر و تصميمسازي تخصصي به منظور تدوين رويکرد تهاجمي در حوزه فرهنگ براي به چالش کشيدن فرهنگ و تمدن غربي، به ويژه در روزگاري که شوکت پوشالين اين تمدن فطريسوز، جوامع غربي را به ستوه درآورده، تکليفي است که بر دوش يکايک سياستگذاران و فعالان فکري فرهنگي سنگيني ميکند. امري که برکات انکارناپذير آن را در رويکرد تهاجمي نظام اسلامي در عرصه سياست خارجي و احقاق حقوق حقّه ملّت در دهه نخست انقلاب و چهار سال اخير به نيکي آزمودهايم.
ناگفته پيداست که سطح و دامنه اين تهاجم متناسب با امکانات اندک ما نسبت به امکانات فراوان و نوپديد دشمن است و انتظاري فراتر از وسع فرهنگي جوامع اسلامي نميرود، اما نبايست فراموش کرد تا به امروز نَمي از يَم محتواي غني و بيبديل موجود نزد ما مسلمانان با همين ابزار و امکانات موجود بر لبهاي عطشناک انبوه مخاطبان، پيامهاي روحبخش اسلام ننشسته است که «لا يکلّف الله نفساً اِلّا ما آتاها»؛5 خداوند هيچ کس را جز به مقدار آنچه توانايي داده، تکليف نميکند.
اين رسالتِ بر زمين مانده اگر محقق شود، تنها ياراي جبرانبخش اندکي از تکليف خطير ماست، چه آنکه زلال آموزههاي ناب آخرين شريعت الهي آنچنان با فطرت انسان تناسب داشته و از پشتوانه الهي برخوردار است که تلاش بيحاصل دَدان و تاريکدلان را ياراي کمفروغ ساختن اين چراغ فروزان نخواهد بود و قادر متعال جبرانکننده کاستيهاي ما بوده و خواهد بود که:
«يُريدون ليُطْفِِئُوا نوَر الله بِاَفْواهِهِم و اللهُ مُتِمُّ نوره و لوکَرِه الکافرون»؛6
کافران ميخواهند تا نور خدا را به گفتار باطل (و طعن و مسخره) خاموش کنند و البته خدا نور خود را هر چند کافران خوش ندارند، کامل و محفوظ خواهد داشت.
1. روزنامه جامجم، 15/2/88، ص 15. 2. فصلنامه مطالعات بينالملل، شماره 38، ص 81. 3. خبرگزاري برنا، 18/12/87. 4. همان. 5. طلاق، 7. 6. صف، 8.