محمد اميري
انسان موجودي تكاملگراست و حركت خود را در مسير تكامل، بر اساس پيشفرضها و اصولي استوار ميكند و اين اصول در انتخاب راه و رسيدن او به مقصود مؤثر است. زماني كه انسان به اصولي معتقد باشد و كليه اعمال و رفتار خود را بر اساس آن اصول انجام بدهد و آنها را پايه و اساس حركت خود بداند، به او اصولگرا گفته ميشود و اين اصول برگرفته از آموزهها و انديشههايي است كه انسان كسب ميكند. وقتي انسان راه حق را بشناسد و آموزههاي خود را از پيامبر و اولياي الهي دريافت كند و انديشه خود را بر اساس آن پايه گذاري كند، قطعاً اصولي كه براي اعمال خود در اين دنيا به آنها پايبند ميشود، اصولي الهي خواهد بود و هر چه در اعتقادات و دستيابي به آموزههاي الهي بيشتر تلاش كند و تعاليم نابتري از اين آموزهها را فرا گيرد، پايه هاي محكمي براي حركت تكاملي خود ايجاد كرده و به اصول مستحكمتري دست ميبايد و در تمامي برنامهها و اعمال فرد اعم از فردي و اجتماعي، آن اصول را به كار ميگيرد. از آنجا كه انسان در اين جهان ناگزير به زندگي اجتماعي ميباشد و براي رسيدن به اهداف خود از مشاركت ديگران نيز استفاده مينمايد، بايد با ساير انسان ها در جامعه تعامل و همكاري داشته باشد؛ اين تعامل و همكاري نيز بر اساس همان اصول پايهگذاري ميشود.
در جامعه ايران كه جامعهاي متشكل از اكثريت مسلمان است، قطعاً آحاد جامعه مسلمان به دين مبين اسلام اعتقاد دارند و به تعاليم آشنا و پايبند ميباشند و در صورتي كه در جامعه افراد سعي بر اجرايي و پيادهسازي احكام دين داشته باشند و در انجام وظايف اجتماعي خود بر اساس اصول ديني اسلام تلاش كنند، به دليل اينكه افراد بر اساس اصول مشخص به يكديگر تعامل داشتهاند، اين جامعه اصولگرا ناميده ميشود. بنابراين اصولگرايي يعني تعامل افراد بر اساس يكسري معيارها و ارزشهايي كه جامعه به آن پايبند ميباشد.
امروزه واژه اصولگرايي در ميان مباحث سياسي مطرح ميباشد. عدهاي سعي دارند برنامهها و فعاليتهاي خود را نيز جزء آن قرار دهند و برخي ديگر براي جذب حاميان بيشتر، از آن پرهيز ميكنند. اصطلاح اصولگرايي در ادبيات سياسي ما، در مقابل اصلاحطلبي متداول است.
همانطور كه بيان شد، اصولگرايي يعني پايبندي به اصول و ارزشها. مراد از اصولگرايي در ادبيات سياسي جمهوري اسلامي ايران؛ پايبندي به ارزشهاي اسلامي و حكومت ديني و ولايت مطلقه فقيه يعني زنده نگهداشتن آرمانهاي انقلاب اسلامي و حضرت امام خميني (ره) و پيروي از مقام معظم رهبري است. اين مفهوم در اوايل انقلاب با تعبير حزباللهي تجلّي مييافت و در سالهاي اوليه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، واژه حزباللهي در مقابل ضد انقلاب استفاده ميشد. افرادي كه حامي انقلاب بودند و از ارزشهاي امام (ره) حمايت ميكردند، به آنها حزباللهي گفته ميشد و كساني كه در مخالفت انقلاب و حركت امام خميني (ره) بودند؛ از جمله خاندان پهلوي و وابستگان به آنها و ساواكيها و ... ضد انقلاب شناخته ميشدند. سپس با گذشت زمان و فاش شدن برخي چهرههايي كه مدعي حزباللهي و ايجاد تقسيمبندي در صفوف حزباللهيها بودند و پنهان شدن برخي ضد انقلابها تحت اين عنوان، واژه حزباللهي مورد تحريف قرار گرفت.
تا اينكه جنگ تمام شد و سپس در دوران دوم خرداد، گروهي با نام آبادگران و بعد از آن در انتخابات دوم شوراهاي شهر، وارد عرصه رقابت انتخاباتي شدند كه معتقد به احياي ارزشهاي اول انقلاب و حضرت امام (ره) بودند. اين گروه با توجه به شعاري كه ارائه ميداد و چهرههايي كه براي انتخابات هفتم مجلس شوراي اسلامي معرفي كرد، توانست موفقيت چشمگيري كسب كند. در واقع اصولگرايي در مقابل واژه اصلاحطلبي عَلَم شد. هر چند اين واژه در يك فضاي سياسي بروز كرد و براي معرفي يك مشي سياسي متفاوت از مشي سياسي تسامح و تساهل به وجود آمد، ولي از يك خاستگاه عميق فكري و ايدئولوژيك برخوردار بود؛ زيرا در پشت اين واژه، مباني و ارزشهاي انقلاب اسلامي نهفته بود و كساني كه بيرق اين واژه را بر دوش داشتند، دلسوختگان امام و رهبري بودند كه طي اين مدت، صيانت از ولايت فقيه در مقابل دشمنان خارجي و دستنشاندههاي داخلي آنها را وظيفه خود ميدانستند.
آنها با روحيه و افكار اوايل انقلاب باقي ماندند و با رهبري امام و مقام معظم رهبري رشد كردند و نه تنها در عرصه سياسي ايران، رژيم سلطنتي پهلوي را به حكومت ديني جمهوري اسلامي ايران تغيير دادند، بلكه يك حركت فكري و ارزشي در سطح جهان قرن بيستم آفريدند و شاخ دو ديو سوسياليست و ليبراليست را كه سايه شوم خود را بر جهان افكنده بودند، شكسته و به زبالهدان تاريخ فرستادند.
اصولگرايي حركتي است كه ريشه در مباني تفكرات مرجع بزرگ ديني معاصر - حضرت امام خميني (ره) - دارد كه معتقدند:
1.نظام حكومتي ميتواند با مباني و آموزههاي ديني؛ جامعه بشري را اداره كند و به عبارت ديگر، دين نه تنها ميتواند در عرصه سياست و تدبير جامعه وارد شود، بلكه دين حق تنها منجي بشر است كه ميتواند جامعه بشري را به سعادت واقعي برساند. دين در جامعه، يك محيط اخلاقي و مذهبي صرف نيست، بلكه دين با ظرفيت بالايي از فضيلتهاي ديني و آموزههايي كه از طرف شارع مقدس وجود دارد، ميتواند در سطوح مختلف جامعه پيادهسازي شده و به وسيله آن، جامعه بشري به سرحد مقصود برسد. اين جريان تحت رهبري حضرت امام خميني (ره)، با شروع انقلاب اسلامي و تشكيل نظام سياسي اسلام و دولت و ملت معتقد به مباني دين مبين اسلام، آغاز شد. بنابراين، اصولگرايي با اعتماد و اعتقاد به اينكه نظام ديني با مباني ديني و دستورات الهي در تمامي عرصه ها توانايي اداره جامعه را دارد، پشتيبان و ضامن سلامت و صحت اين حركت تئوري ولايت فقيه است كه ريشه در فقه شيعه دارد.
2.اصولگرايي با توجه به اعتقاد به جهان بيني الهي، شديداً با تفكرات اومانيستي و ليبراليستي مخالف است و هرگز حاضر نيست فرهنگ تسامح و تساهل را پيش بگيرد و وارد ادغام فرهنگ جامعه با فرهنگ جهاني بشود؛ زيرا همانگونه كه بيان شد، اصولگرايي از خاستگاه فكري، فرهنگي، ديني و جهانبيني حاكم بر آن نشأت گرفته است. اصولگرايي با تكيه بر مباني ديني خود، براي ارزشهاي رايج جهان مانند آزادي، حقوق بشر، دموكراسي و ... تعاريفي خاص دارد و بر اساس جهان بيني الهي معتقد است كه تعاريف واقعي اين واژهها، همان تعريفي است كه اسلام از اين واژه ها دارد؛ زيرا تعاريف اسلامي از وحي ريشه گرفته و آن چيزي است كه از طرف خالق انسان به مصلحت او مي باشد.
بنابراين اصولگرايي از جهت فرهنگي و نگاهش به فرهنگ غرب، چالش عميق با تفكرات طرف مقابل خود - كه در ادبيات سياسي امروز به اصلاح طلبي معروف است دارد و از جهت مباني و تئوري در مواجهه با فرهنگ غرب، در اختلاف شديد است.
3. از بعد اقتصادي، اصولگرايي اعتقاد به عزم ملي توليد داخلي دارد و معتقد است دولت بايد در مقابل هجوم سرمايههاي بيگانه، از توليد داخلي حمايت كند. همچنين با جدّيت تمام از ادغام ساختار اقتصادي كشور در ساختار اقتصادي بينالمللي مخالف است و معتقد است اسلام به خودي خود داراي ساختار اقتصادي است و بهترين و تنها نظام اقتصادي است كه ميتواند در جامعه پياده شود. اصولگرايي ضمن احترام به اموال افراد جامعه، با ايجاد فاصله طبقاتي زياد بين اقشار مختلف جامعه مخالف است و رانتخواري و ايجاد ثروتهاي بادآورده را فساد اقتصادي ميداند و معتقد به مبارزه با آن است.
اين واژه نيز مانند ساير واژههاي ارزشي، از تحريف دشمنان و افراد فرصتطلب مصون نماند و دچار انشعاب و تفرقه ميان طرفداران خود شد، به طوري كه در انتخابات نهمين دوره رياست جمهوري، اين چند دستگي موجب نگراني دلسوزان انقلاب و اصولگرايان واقعي گرديد، اما لطف خداوند و تبيين و روشنگريهاي رهبر معظم انقلاب و عقبههاي تئوريك نظام كه موجب تصميم به موقع مردم و اقبال آنها شد، يكي از فرزندان جبهه اصولگرايي، توانست كرسي رياست جمهوري را به دست آورد و طعم شيرين اصولگرايي را به مردم بچشاند و هر روز موفقيت و سرافرازي را براي نظام اسلامي و مردم ايران نمايان كند. هر چند در طي اين مدت سعي در توقف وي نمودند و پس از هر موفقيتي، فشارهاي خارجي و سنگاندازيهاي داخلي و كم ارزش جلوه دادن موفقيت را طرح ميكردند، اما او همچنان با اتكاي به خدا و صاحب اين مرز و بوم - حضرت ولي عصر(عج) - و دعاي خير بزرگان دين و مردم مسلمان به راه خود ادامه داد و در برهههاي مورد نياز، مقام معظم رهبري از ايشان حمايت كرده و مسئولان و مردم را به پيروي و همدلي با وي ارشاد نمودند.
مقام معظم رهبري در مقابله با توطئههاي دشمنان كه سعي در تحريف واژه اصولگرايي داشتند و آن را در مقابل واژههايي چون اصلاح طلبي قرار ميدادند و سعي در انشعاب آن داشتند، فرمودند: «اصولگرايي به حرف نيست، اصولگرايي در مقابل نحله هاي سياسي رايج كشور هم نيست، اين غلط است كه ما كشور يا فعالان سياسي را به اصولگرا و اصلاحطلب تقسيم كنيم؛ اصولگرايي متعلق به همه كساني است كه به مباني انقلاب معتقد و پايبندند و آنها را دوست ميدارند، حالا اسمشان هر چه باشد»(بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در ديدار مسئولان و كارگزاران نظام جمهوري اسلامي 29/03/1385)
سپس براي مشخص شدن اصولگرايي، ايشان هشت مشخصه و معيار بيان فرمودند تا تمامي نيروهاي انقلاب و امت شهيدپرور با مباني اصولگرايي آشنا شوند و كساني كه قصد اشتعال تعصبهاي فرقه اي را داشتند، دستشان رو شود.
ملّت شريف ايران در طول تاريخ نشان دادهاند كه هميشه در هر شرايطي از دين مبين اسلام دست برنداشتهاند و پشت سر رهبران ديني خود، در تمام صحنهها حاضر بودهاند و در هر جرياني كه دشمنان قصد دين آنها را كردهاند، با جان و مال در مقابل دشمنان ايستاده و آنها را مجبور به عقبنشيني نمودهاند. در دوران معاصر نيز تحت رهبري حضرت امام خميني (ره) و امام خامنهاي مدظله العالي از آرمانهاي ديني و انقلابي خود دفاع كرده و در جبهههاي حق عليه باطل طي هشت سال مقاومت، دشمنان خارجي را به زانو در آورده و منافقين داخلي را كه به رنگهاي مختلف سعي در نفوذ و سلطه بر آنها داشتند، افشاء كردهاند.
مقام معظم رهبري، شاخص هاي اصولگرايي را چنين بيان مي كنند:
يك اصولگرا در نظام اسلامي، در اولين مرحله، ايمان به خداوند دارد و خدامحور است. او پايبند به ارزشهاي انقلاب اسلامي است. دور از تعصبهاي فرقهگرايي است و سعي در آشنا كردن ديگران به اين مباني دارد. مقام معظم رهبري ميفرمايند:
«وظيفه مهم اين است كه ما پايههاي يك ايمان روشنبينانه و استوار را در ذهن نسلهاي جوان و رو به رشد خودمان تقويت كنيم؛ ايمان دور از خرافهگري و سستانديشي .... بر ايمان خود پايبند باشيد، با هر كسي هم كه از لحاظ ايمان مذهبي يا ديني با شما مخالف است، بحث بكنيد».
در اين زمينه ما شاهد هستيم كه اين شاخصه در دولت نهم نمايان است، زيرا دولتمردان ما در اين دوره با جديت بيشتري به دنبال سرلوحه قرار دادن اعتقادات دين مبين اسلام و ارزش هاي انقلاب اسلامي بوده و در كليه برنامه ها و ارتباطات خود با مردم ايران و ساير ملل، سعي در معرفي ارزشها و تبليغ آن داشتهاند.
مقام معظم رهبري حفظه الله در سخنراني اي كه در ديدار مسئولان و كارگزاران نظام در تاريخ 09/04/86 با ايشان داشتند، فرمودند: «امروز به همت ملت ايران، با انتخاب ملت ايران، دولتي سركار آمده است كه شعارهاي اصلي انقلاب، شعارهاي اساسي و اصول اوست».
همچنين در تاريخ 09/07/86 مي فرمايند:
«دولت هم در قول و شعار- كه مهم است - و هم در عمل نشان مي دهد كه به اصول انقلاب و ارزشهاي انقلاب پايبند است.»
دولت نهم در طي اين چند سال نشان داده است كه در پي ترويج دينداراي و تبليغ دين بوده و آن را در كليه امور خود سرمشق قرار داده و در هر موقعيتي، بر اين مسئله تأكيد كرده است. دكتر احمدينژاد در سفر استاني مورخه 19/01/88 به استان اصفهان در ديدار با حضرت آيت الله مظاهري حفظه الله چنين ابراز مي كند:
«ارادت ما نسبت به روحانيت معظم، مقام ولايت فقيه و مراجع عظام، برخاسته از ايمان اصولي و گفتماني است؛ نه يك جهتگيري سياسي كه هر گاه اوضاع مناسب بود، اظهار دينداري و علاقه به روحانيت كنيم و هرگاه جامعه از دين رويگردان ميشود و اوضاع نامناسب باشد، سكوت كنيم و به كار سياسي بپردازيم؛ آن گونه كه بعضي عمل ميكنند. اين مطلب در سخنراني هاي ابتداي تبليغات انتخابات و اظهارات بعدي و عملكرد ما، به شكل مستند موجود است.»
همچنين ايشان در گزارشي كه به حضرت آيتالله مظاهري ارائه ميدهند، ميگويند:
«با توجه به اقبال جهاني به شعارهاي جمهوري اسلامي، مراجعات آغاز شده و نياز است در زمينه تبليغ اسلام اقداماتي صورت بگيرد كه ما دست نياز به سوي حوزهها دراز ميكنيم. اين مطلب را در ديدار با مراجع عظام در قم نيز به عرض بزرگان رساندهام و ما اعلام آمادگي ميكنيم كه شرايط را براي انجام اين امر مهيا سازيم.»
در پايان اين ديدار حضرت آيت الله مظاهري براي موفقيت دولت دعا كردند و تذكر دادند كه:
«حرف هاي من و آقاي رئيس جمهور از يك مقوله با دو بيان بود و برداشت تنافي نشود.»
همچنين حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي حفظه الله در ديداري كه با هيئت مديره انجمن روزنامهنگاران مسلمان در تاريخ 16/09/87 داشتهاند، ضمن حمايت از دولت نهم ميفرمايند: « دولت نهم را دولتي در حفظ انقلاب و متديّن ميدانم.»
اصولگرا معتقد است هر چيزي بايد در جاي خود قرار بگيرد و هر كاري بايد به طور شايسته و كامل انجام گيرد. هميشه دغدغه اجراي عدالت در جامعه را دارد؛ زيرا وقتي انسان بر اساس تعاليم ديني حركت كند و آموزه هاي ديني را سرلوحه كارهاي خويش قرار دهد، قطعاً به اجراي عدالت خواهد رسيد. همچنين اجراي عدالت در جامعه موجب تعادل و حفظ آن است و در پيادهسازي عدالت است كه آحاد جامعه راضي نگه داشته ميشوند عدالت سلامت و روح آرامش را به جامعه برميگرداند و موجب رشد اقتصاد ميشود.
مقام معظم رهبري ميفرمايند: «فلسفه وجودي ما عدالت است.» (ديدار با مسئولان نظام 29/03/85)
ايشان در ادامه عدالت را چنين تعريف ميكنند:«البته ممكن است در معنا كردن عدالت؛ افرادي، كساني يا گروههايي اختلاف داشته باشند؛ اما يك قدر مسلّمهايي وجود دارد: كم كردن فاصلهها، دادن فرصتهاي برابر، تشويق درستكار و مهار متجاوزان به ثروت ملي، عدالت را در بدنه حاكميتي رايج كردن، عزل و نصبها، قضاوتها، اظهار نظرها، مناطق دور دست كشور و مناطق فقير را مثل مركز كشور زير نظر آوردن، منابع مالي كشور را به همه رساندن، همه را صاحب و مالك اين منابع دانستن، از قدر مسلّمها و مورد اتفاقهاي عدالت است كه بايد انجام گيرد.»(همان)
ايشان همچنين اشاره ميفرمايند:
«اصولگرا، از عدالت، تعريفي حقيقي دارد. او براي اجراي عدالت، فاصله طبقاتي را كم ميكند، به همه افراد جامعه فرصتهاي برابر ميدهد، دست متجاوزان به ثروت ملي را قطع كرده و اجازه نميدهد كه ذرهاي از بيتالمال به ناحق مصرف گردد. او اگر مسئولي را عزل يا نصب ميكند، بر اساس ميزان لياقت و كارآمدي اوست، اصولگرا براي اجراي عدالت واقعي حاضر نيست كوچكترين ظلمي در حق كسي اعمال شود.»
مسئله عدالتمحوري؛ يكي از شعارهايي است كه در دولت نهم به خوبي مشهود است. دولت اصولگرا خود را پايبند به اين اصل ميداند. جناب رئيس جمهور مي فرمايد:
«عدالت؛ اصليترين مايه و جوهره اين سياستها و تصميمات و تدابير براي مديريت كشور است. عدالت يك امر عرفي و ظاهري نيست، عدالت يك شعار خالي نيست؛ عدالت يك حقيقت جاري در نظام خلقت است و رويكرد عدالتخواهانه نظام اسلامي و خط ولايت، از مسئوليتهاي خطير و اصلي نظام اسلامي و مسئولان است. عدالت آن عنصر عزيزي است كه هر جا حضور پيدا كند، رضايت خلق خدا و رضاي خداي متعال و استحكام و پايداري نظام اجتماعي را به دنبال خواهد داشت. هر جا كه نديده گرفته شود يا مغفول واقع شود، در همان جا ضعف و سستي و نارضايتي خدا و مردم را به دنبال خواهد داشت.»
(سخنراني دكتر احمدي نژاد در ديدار مديران اجرايي كشور با مقام معظم رهبري 09/04/1386)
سپس ايشان بعد از توصيف عدالت، موضع و عملكرد فرد را نسبت به عدالت چنين بيان ميكند: «امروز بايد با افتخار اعلام بكنم كه در نظام اسلامي و به ويژه در دستگاه اجرايي، همه و با همه توان و با اعتقاد راسخ، به دنبال اجراي عدالتاند .... امروز همه با اعتقاد عميق قلبي و با ايمان الهي، در تلاش براي استقرار عدالت و جاري كردن آن در همه تصميمات و رويكردهاي اجرايياند.»(همان)
اصولگرا در سياست مستقل است و سياست خود را بر اساس ارزشهاي ديني تعريف ميكند و هرگز اجازه نميدهد ديگران براي او تصميم بگيرند. اصولگرا سياستش عين ديانتش است. او در سياست معتقد به «هدف وسيله را توجيه ميكند» نيست. وقتي كسي سياست را بر اساس مباني ارزشي ديني بنا كند، هرگز در جامعه به مكر و حيله روي نميآورد و براي به دست آوردن رأي مردم، دست به عوامفريبي نميزند. او در برخورد با سياستهاي جهاني، فقط از دين الگوبرداري ميكند و تحت تأثير سياستهاي دشمنان قرار نميگيرد. مقام معظم رهبري ميفرمايند: « اصل سوم، حفظ استقلال سياسي است. اين خيلي مهم است. اين جزو مباني اصولي نظام است. اين استقلال؛ استقلال سياسي، اقتصادي و فرهنگي است. ما بايد اين بندهاي اختاپوس فرهنگي تحميل شده به وسيله غرب را، از دست و پاي خودمان باز كنيم. اين هم يكي از اصول ماست.»
اصولگرا بر اين باور است كه شعار اصلي انقلاب اسلامي، «استقلال آزادي جمهوري اسلامي» است. بنابراين، هميشه سعي دارد استقلال سياسي، اقتصادي و فرهنگي خود را حفظ كند و هرگز به ديگران اجازه نميدهد براي او و يا به جاي او تصميم بگيرند و تعيين تكليف كنند. به عبارت ديگر، اصولگرا در سياستهاي خود رفورميست و فرماليست نيست و با ظاهرپرستي و ظاهرسازي در سياست عمل نميكند. دولت نهم در طي اين چند سال ثابت كرد كه به اين اصل اصولگرايي پايبند بوده و با تمام سعي و تلاش خود، بر حفظ و رعايت اين اصل كوشيده است. براي اين مورد ميتوان عزت و سربلندي كه در مجامع بينالمللي و پيشرفت در دانش هستهاي و ساير علوم داشتهايم را بيان كرد كه تمامي اينها بر اساس حفظ استقلال سياسي است.
وقتي انسان در امري اعتماد به نفس داشته باشد، ميتواند آن كار را به راحتي به سرانجام برساند. بنيانگذار كبير انقلاب اسلامي، با اعتماد به نفس و خودباوري، اين انقلاب را به پيروزي رساندند. اصولگرا با تبعيت از ايشان، بايد به اين اصل پايبند باشد. وقتي در مسائل ملي و كشور خود اعتماد به نفس داشته باشد، به راحتي ميتواند با تكيه بر نيروي فكري جوانان ايراني در عرصه هاي مختلف به پيشرفتهاي نوين دست يابد. البته اين خودباوري و اعتماد به نفس در بين جوانان ما وجود دارد؛ زيرا شكوفاييهايي كه در مجامع مختلف ما پديد ميآيد، از همين اعتماد به نفس ملي است. اصولگرا بايد اين اعتماد به نفس را تحسين و آن را تقويت كند و به آن افتخار نمايد، نه اينكه به دنبال غرب و تقليد از آنها باشد. اگر اين روحيه اعتماد به نفس ملي و خود باوري در ميان افراد جامعه تقويت شود، آن وقت دستيابي به دانش هستهاي، توليد سلولهاي بنيادي و... كاري سهل و آسان خواهد بود.
مقام معظم رهبري در اين رابطه ميفرمايد:
«اصل چهارم، تقويت خودباوري و اعتماد به نفس ملي است. اين اعتماد به نفس در همه جا هست. ما اكنون در زمينه مثلاً علوم تجربي نمونهاش را ديده ايم كه حالا يكياش فناوري هستهاي است، يكياش توليد سلولهاي بنيادي است ....»
ايشان در ادامه ميفرمايند: «استقلال اعتماد به نفس ملي و خودباوري، فقط به اين چيزها منحصر نميشود كه ما ميتوانيم سد درست كنيم، ميتوانيم نيروگاه درست كنيم و ميتوانيم بدون كمكهاي خارجي، كارهاي بزرگ و پروژه هاي عظيم را راه اندازي كنيم، بلكه بايد در سياست، ابتكارهاي مردمي و ارزشهاي اخلاقي هم، خودباوري داشته باشيم.»
ايشان در اين بخش از بياناتشان به اين نكته اشاره دارند كه ما نه تنها در امور اقتصادي ملي و صنعتي بايد خودباوري داشته باشيم، بلكه در زمينه مسائل فرهنگي بايد خودباوري داشته و به سنتها و ارزشهاي اصيل اسلامي كه پذيرفته شده و مورد تأييد منابع ديني است، افتخار كنيم و بلكه سعي در ترويج و نشر آن در جهان داشته باشيم، نه مانند بعضيها خجالت بكشيم از اينكه ايراني هستيم و يا اينكه مسلمان هستيم و براي اينكه خود را در جهان مطرح كنيم و يا اينكه ساير دُوَل ما را در عرصه هاي بينالملل به بازي بگيرند، به تمامي ارزشها و سنت هاي اسلامي پشت پا زده و به صورت منفعل عمل كنيم و خود را از سر تا پا فرنگي كنيم.
يك اصولگرا بايد در زمينه علمي، جهاد و تلاش داشته باشد تا به لايههاي علمي در زمينهها مختلف دست يابد و نهضت توليد علم را در كشور بر عهده بگيرد و آن را در كشور مديريت كند. او بايد در اختيار به جوانان اين كشور، امكانات و ميدان كار بدهد، تا آنها با اين فرصتها بتوانند در بالاترين رشتههاي علمي در جهان قرار بگيرند.
رهبر فرزانه انقلاب اسلامي، به اين امر مهم اشاره كرده، ميفرمايند:
«ما بايد بر ثروت علمي بشر بيفزاييم، نگويند نميشود، ميشود. يك روزي بشريت فناوري ريزترينها -نانوتكنولوژي- را نميشناخت، بعد شناخت. امروز صد تا ميدان ديگر ممكن است وجود داشته باشد كه بشر نميشناسد، اما ميتوان آنها را شناخت و ميتوان جلو رفت .... من اين را از شما جامعه علمي كشور توقع ميكنم كه شما 50 سال ديگر - 50 سال نيم قرن است - در رتبه بالاي علمي دنيا قرار داشته باشيد. اين توقع زيادي است از يك ملت بااستعداد؟ اما اگر بخواهيم اين اتفاق بيفتد، از الان بايد سخت كار كنيم. شرطش تنبلي نكردن است؛ غفلت نكردن است؛ خست نورزيدن است؛ از ورود در اين راه وحشت نكردن است و ميدان دادن و پرورش نخبگان است.»
وقتي اصولگرا داراي استقلال و اعتماد به نفس ملي است، آزاد است و به هيچ چيز و هيچ كس وابسته نيست و فقط خود را در مقابل خداوند متعال مسئول ميداند. اين آزادي را در همان حد و مرزي كه خداوند براي او قرار داده است، محدود ميكند. زيرا اصولگرا به كرامت و ارزش والاي انساني كه خداوند براي او قرار داده، معتقد است. او همانطور كه آزادي را حق خود ميداند، براي آزادي جامعه احترام قائل است و هرگز به خود اجازه نميدهد به اسم آزادي، به حريم ديگران تجاوز كند. همچنين به ديگران اجازه نميدهد با استفاده از نام آزادي، به استقلال سياسي، فرهنگي، اقتصادي، نظامي و تماميت ارضي كشور، كوچكترين خدشهاي وارد كنند. مقام معظم رهبري در مورد اين اصل نيز مي فرمايند:
«اصل ششم تثبيت و تأمين آزادي و آزادانديشي است. آزادي را نبايد بد معنا كرد. آزادي يكي از بزرگترين نعمتهاي الهي است كه يك شعبهاش، آزادانديشي است. بدون آزادانديشي، اين رشد اجتماعي، علمي، فكري و فلسفي امكان ندارد.»(همان)
البته اين باز بودن فضا براي آزادانديشي و رشد اجتماعي، همانطور كه بيان شد، به معناي اين نيست كه دست دشمن و ايادي داخلي آن باز باشد و هر كاري خواستند در راستاي براندازي اصل نظام و كشور انجام بدهند، بلكه از اين آزادي و فضاي آزادانديشي، بايد در راستاي رشد فرهنگ دين در جامعه استفاده شود و ارزش هاي ديني و انقلابي در جامعه ترويج شود و رشد كند. معظم له در ادامه سخنان خود ميفرمايند:
«البته من فهم غلط از آزادي را تأييد نميكنم، من باز گذاشتن دست دشمن را در داخل، براي اينكه مرتباً گاز سمي توليد كند و در فضاي فرهنگي يا سياسي كشور بدمد، تأييد نميكنم. من براندازي خاموش را آنچنان كه خود آمريكاييها گفتند و عواملشان چند سال قبل در اينجا سادگي و بيعقلي كردند و به زبان آوردند، بر نميتابم و رد ميكنم.»(همان)
اصولگرايي بايد هميشه برنامهها و اعمال خود را مورد بازبيني قرار داده و از بازخوردها و انتقادات و تشويقهايي كه از محيط اطراف خود به او ميشود، استفاده كند. و اگر احياناً به خطا رفته است، اصلاح كند البته در اين بازنگري و بررسي، هميشه بايد خطكش ارزشها و دين مبين اسلام را در نظر داشته باشد. اگر اين مبنا را نيز در نظر بگيريد، در حركت خود موفق و پويا خواهيد بود. رهبر فرزانه در اين جا نيز مي فرمايند:
«اصلاحات جزو مباني اصولگرايي است ... اصلاحات اصولگرايانه و اصولگرايي مصلحانه، در هم تنيده هستند. آن اصلاحاتي كه بخواهد با معيار آمريكايي در كشور انجام بگيرد، مثل همان اصلاحات رضاخاني است. مي دانيد كه رضاخان در مهمترين بخشها و سالهاي سلطنتش، شعارش اصلاحات بود. همه اين فجايع و جناياتي كه شما در دوره رضاخان سراغ داريد، تحت نام و زير پرچم اصلاحات انجام گرفته است.»(همان)
در هر حكومتي، دولت بايد معيشت و اقتصاد جامعه را با كمك و همكاري و همراهي آحاد جامعه تأمين كند و اين زماني حاصل ميشود كه اقتصاد جامعه بر اساس معيارها و ارزشهاي ديني طراحي و برنامهريزي شود. البته نبايد اقتصاد هدف باشد؛ بلكه اصولگرا هميشه به اقتصاد به عنوان يك وسيله براي رفع نيازهاي جامعه در راستاي رشد و تكامل آنها نگاه ميكند. او هرگز در فكر تمركز و تكاثر ثروت و سودجويي نيست. او هميشه اقتصاد را از منظر ابزاري جهت رشد و شكوفايي جامعه مينگرد تا به وسيله آن نيازهاي زندگي روزمره جامعه برآورده شود. رهبر انقلاب اسلامي ميفرمايند:
«ما احتياج داريم كه از سرمايهگذاري حمايت بشود، كارآفريني بشود، توليد داخلي ترويج بشود، با قاچاق و فساد مجدانه مبارزه بشود، اشتغال به عنوان يك مبناي اصلي و يك هدف مهم دنبال شود ... مقررات اقتصادياي كه امروز يك چيزي بگوييم، فردا عوضش بكنيم، فايدهاي ندارد. مقررات اقتصادي و قوانين ما، بايد هم ثبات داشته باشد كه مردم بتوانند روي آن برنامهريزي كنند، هم بايد منسجم باشد و با هم بخواند و شفاف باشد. بازاريابي جهاني يكي از مهمترين وظايف براي رونق اقتصادي كشور است كه جزو كارهايي است كه ما نكردهايم و جزو كمكاريهاي ماست ... ما بايستي اينها را در نظر داشته باشيم. البته برنامههاي راهبردي اساسي كشور نبايد از نظر دور بماند. مسئله ذخاير ارزي مطمئن كه كشور بتواند با شوكهاي اقتصادي و ارزي مقابله كند، تأمين منابع توليد و سرمايهگذاري برنامههاي راهبردي توليد و انتقال آب و انرژي در كشور؛ جزو مسايلي است كه ما در چند سال آينده به شدت نيازمان به آنها محسوس خواهد شد. اينها بايستي با جديت دنبال بشود، اينها جزو همان مقوله رونق اقتصادي كشور است.»(همان).
بنابراين اصولگرايي بايد به فكر رونق اقتصادي و استنقلال آن بر اساس موازين شرعي باشد.
دولت نهم با شعار اصولگرايي روي كار آمد. اگر كارنامه اين دولت را مورد بررسي قرار دهيم، ميبينيم كه در تمامي زمينهها سعي داشته است بر اين اصول پايبند باشد، به طوري كه امروزه مردم جامعه بازگشت به تفكر دين و ارزشهاي صدر انقلاب را احساس ميكنند و همين باعث ايجاد تقويت ارزشهاي ديني در بين آنها شده است. همچنين در صحنههاي مختلف بينالمللي، پايبندي دولت به اصول و مباني ارزشهاي انقلاب كاملاً مشهود است و همين موجب عزّت اسلامي در دنيا به ويژه كشورهاي اسلامي شده است، به طوري كه كشورهاي اسلامي به جمهوري اسلامي افتخار ميكنند. وقتي رئيسجمهور كشور ما در سازمان ملل حضور مييابد و سخنراني ميكند، كشورهاي اسلامي و مستضعفين و ستمديدگان جهان، احساس غرور ميكنند. در گذشته تحت مباحث حقوق بشر، هميشه بحث تغيير قوانين و ارزشهاي ديني مطرح بود، ولي امروزه تأكيد بر حفظ ارزشهاي ديني و قوانين شرعي و ديني ميشود. در اين دولت بر خلاف گذشته كه ادبيات توسعه غرب حاكم بود، نوآوري و شكوفايي علمي جوانان ايران مطرح است.
در اين دولت، نه تنها تكنولوژي هستهاي تعليق نشد، بلكه دانشمندان ايراني به دانش هستهاي توليد سلولهاي بنيادي و تكنولوژي ساخت و پرتاب ماهواره به فضا دست يافتند و تمامي اين روند و توسعه بر اساس خدامحوري و خودباوري بود كه تابوهاي غربي مثل هولوكاست، سازمان ملل، حق وتو و... شكسته شد. نظام ليبرال كه بر اساس انسانمحوري بنا شده بود، مانند ساير نظامهاي انساني ديگر، در طول تاريخ فرد به بن بست رسيده و در آستانه فروپاشي است.
بنابراين تا زماني كه ما به اين ارزشها و سنتهاي ديني خود پايبند باشيم، سرافراز خواهيم بود؛ لذا بايد مراقب باشيم تحت عناوين مختلف، دشمني در ميان ما رخنه نكند.