بيا اي مرغ دل يكدم زقيد بال و پر وا شو
زبان بر بند از گفتن، ببند از شش جهت ديده
اگر خواهي شوي آگه زشور باده وحدت
ببخشندت اگر جامي از آن صهباي جانپرور
الا اي مرغ لاهوتي اسير اين قفس تا كي؟!
بنه سر در بيابان فنا چون زاده ادهم
زتخت خسروي بگذر غلام شاه بطحا شو