مختار اصلاني- مركز مطالعات و پژوهش هاي فرهنگي حوزه علميه
در بعضي از شهرها سلطان با مقاومت مردم مواجه شد. به نظر ميرسد، مقاومت در برابر گسترش تشيع در تمام شهرها بوده است به گونهاي كه سلطان محمد خدابنده در پايان رساله خود، شيعه شدن را امري اختياري ميداند و نسبت به كساني كه اين مذهب را اختيار نكنند، اجبار روا نميدارد. او مينويسد: هركه نيكبخت باشد قبول كند و هركه نخواهد بر وي حكمي و زوري نيست... .[1]
تشيع سلطان محمد خدابنده، نقطه عطفي در تاريخ تشيع ايران بود و موجب استحكام و رونق تشيع در اين عصر و در نهايت زمينهساز رسميت يافتن آن در زمان صفويان شد. به دستور خدابنده علاوه بر ضرب سكه به نام علي ـ عليه السلام ـ و اولادش و خواندن خطبه به نام رسول و خاندانش، نام ائمه در كتيبههاي مساجد و بارگاههاي عرفا و امامزادگان و... نوشته شد.
در قسمتي از خراسان و حوالي شهر سبزوار، سلسلهاي در سال 738 ه. ق با تصرف شهر سبزوار دولتي تشكيل دادند كه از شرق تا نيشابور و از غرب تا دامغان و گرگان پيش رفت. امراي سربدار سياست مذهبي خود را طرفداري از طريقت حق كه همان مذهب شيعه است اعلام كردند و سبزوار را كه از قديم مردم آن به تشيع اشتهار داشتند، مركز حكومت خود قرار دادند. آنان با دراويش و مرداني كه به دوستي با آل علي مشهور بودند، رابطه برقرار كردند. شعرا را به مديحه سرايي اهلبيت تشويق كردند و با برخي علماي شيعه در خارج از ايران، به خصوص در جبل عامل لبنان كه مركز مهم تشيع بود، باب مكاتبه و مراوده را گشودند و از آنان دعوت كردند جهت هدايت و اجراي شعائر مذهب تشيع به خراسان بيايند. بر اثر همين دعوتها بود كه فقيه اهلبيت «شهيد اول» كتاب مشهور خود «اللمعه الدمشقيه» را با نام خواجه علي مؤيد سربداري تأليف كرد و به خراسان فرستاد تا شيعيان بر طبق فتواهاي او عمل كنند.[2]
هرچند درباره شيعه امامي بودن اين سلسله بحث و گفتگوها زياد است. ولي اجمالاً ميتوان گفت كه گرايش شيعي در آنان قوي بود و به عنوان مبلِّغ شيعه نيز شناخته شدهاند.