دولت‌های شیعی در ایران

مختار اصلاني

نسخه متنی -صفحه : 5/ 4
نمايش فراداده

دولت قراقويونلوها

همزمان با اواخر دوره تيموريان، حكومت‌هايي در قسمت غربي و شمال غربي ايران توسط قراقويونلوها بنا شد. اين حكومت كوتاه مدت در محدوده مكاني آذربايجان و عراق، مي‌تواند در تاريخ تشيع ايران نقطه مثبتي تلقي شود.

آنان با داشتن تمايلات، باورها و اعتقادات شيعي، زمينه باروري و ظهور مذهب تشيع را به منزله مذهب رسمي حكومت صفويه فراهم ساختند. تبريز كه در زمان «اولجايتو» مركز حكومت ايلخاني محسوب مي‌شد، با تصميم وي به رسمي كردن مذهب تشيع، آمادگي يافت تا در زمان‌هاي بعد نيز مهد تشيع ايران باشد. حضور قراقويونلوها در آذربايجان و تبريز، ‌محيط مناسبي براي پذيرش شيعه فراهم ساخت.[3]

«قرايوسف» (810 ـ 823 ه‍. ق) بنيانگذار حكومت قراقويونلوها به داشتن تمايلات شيعي معروف بود و نفوذ تشيع در زمان او كه حكومتش همزمان با شاهرخ تيموري بود، ‌در عدم اطاعت مردم تبريز و ساوه و پيروي از قراقويونلوها در قالب سياسي تجلي يافت. در زمان «جهانشاه قراقويونلو» شهرت‌شان در داشتن تمايلات شيعي چنان بود كه وقتي تيمور به جانب ساوه و قم تاخت مردم اين شهرها به اين‌ها النّجا نمودند و تركمانان اين دو شهر را به سلطه گرفتند.[4]

دولت صفوي

تشكيل دولت صفوي در اوايل قرن دهم ه‍. ق از رويدادهاي مهم تاريخ تشيع ايران است. پيدايش اين دولت كه بايد آن را سر‌آغاز عصر تازه‌اي در حيات سياسي و مذهبي ايران دانست، موجب استقلال ايران براساس مذهب رسمي تشيع و سازمان اداري نسبتاً متمركز شد. قبل از ظهور صفويان گروه‌ها و اقوام مختلفي در ايران حكومت مي‌كردند و هيچ‌گونه تمركز اداري به‌عنوان دولت ملي وجود نداشت. ايجاد دولت صفوي نقطه اوج نهضت‌هايي بود كه طرفداري از تشيع عليه حكومت‌هاي بني‌اميه و بني‌عباس و قدرت‌هاي همسوي آنان صورت گرفت.

شيخ صفي‌الدين اسحاق اردبيلي، نياي بزرگ صفويان و پيشواي فرقه صفويه، در عصر ايلخاني زندگي مي‌كرد و معاصر غازان خان و سلطان ابوسعيد بهادرخان بود. از سال 700 ه‍. ق شيخ صفي الدين به ارشاد مردم اردبيل و اطراف پرداخت تا حدي كه نفوذ وي در شهرهاي گيلان، آذربايجان و آناتولي تركيه گسترش يافت. از اوائل قرن هشتم تا 830 ه‍. ق رهبران طريقت صفوي كوشش خود را تنها صرف تبليغ و ارشاد مريدان خود در مناطق دور و نزديك مي‌كردند تا اين‌كه اعتبار و قدرت فرقه صفويه ميان عشاير محروم و تهي‌دست آناتولي و شامات بالا گرفت. از سال 835 كه شيخ جنيد رهبري خانقاه طريقت صفوي را برعهده گرفت خانقاه‌شان انحصاراً به تبليغ مذهب تشيع پرداخت.

بروز اختلاف بين حكام سلسله‌هاي آق‌قويونلو و قراقويونلو و موقعيت خانقاه در اين كشمكش موجب شد طريقت صفوي علاوه بر ارشاد و تبليغ به جريان‌هاي سياسي و نظامي وقت كشانده شود. مبارزه شيوخ طريقت صفوي با حاكمان وقت ادامه داشت تا اين‌كه شاه اسماعيل در سال 905 ه‍. ق در حالي كه تنها دوازده سال داشت، ‌نهضت خود را آغاز كرد و در سال بعد شهر تبريز را فتح و دولت صفوي را تأسيس كرد.[5]

شاه اسماعيل بعد از نخستين حمله پيروز خود، دستور داد خطيب شهر خطبه ائمه اثني‌عشر را بخواند و مذهب دوازده امامي به‌عنوان مذهب رسمي كشور اعلام شد. پيدايش دولت صفوي و ايستادگي آن در برابر دولت سني عثماني سبب برافروخته شدن آتش منازعات مذهبي شد. صفويان پس از استقرار در مبارزه با اهل‌سنت به نوعي دست به انتقام‌جويي زدند زيرا قبل از آن اعدام شيعيان در قلمرو حاكميت اهل‌سنت و عثماني امري رايج بود.

سياست صفويان به رهبري شاه اسماعيل در رسميت دادن به تشيع اثني‌عشري، با مقاومت چنداني روبرو نشد. حال اين مسأله به خاطر برخورد تند شاه با مخالفان بود، يا زمينه‌هاي فراواني براي تشيع وجود داشت، چندان تأثيري در نتيجه كار نداشت، زيرا مردم ايران به هر دليل، مذهب تشيع را به راحتي پذيرفتند. التبه تشيع مردم در زمان صفويه به صورت تدريجي به تكامل رسيد. اين روند از زمان شاه اسماعيل آغاز شد و زمان شاه عباس نيز اين حركت تدريجي ادامه داشت به‌طوري كه در دو منطقه سرخه سمنان سنگ نوشته‌هايي از شاه عباس بر جاي مانده كه اگر كسي شيعه شود از ماليات معاف خواهد بود.[6]

شاه اسماعيل صفوي براي تقويت بنيان تشيع در ايران، علماي دوازده امامي شيعه از شامات، بحرين و سرزمين‌هاي شمال شرقي عربستان و عراق را به ايران دعوت كرد. البته موفقيت اين مذهب نه فقط از قدرت سلسله صفويان بلكه از جاذبه‌هاي ديني ـ ذاتي خود مذهب نيز نشأت مي‌گرفت.

صفويان براي تثبيت آموزه‌هاي شيعي در شعائر و مراسم مذهبي از خلفاي نخستين با مذمت ياد مي‌كردند. در اين دوره زيارتگاه صوفيان تخريب و زيارتگاه سادات و امامزادگان جاي آن‌ها را گرفت. مراسم سوگواري به‌صورت دسته جمعي شامل زنجيرزني، شبيه‌خواني و روضه خواني، همگي گوياي اقدامات صفويان در راستاي تثبيت اعتقادي شيعي دوازده امامي است.

بعد از دولت صفوي تشيع به‌عنوان يك مذهب رسمي در چارچوب يك نظام سياسي مورد قبول در جهان مطرح شد و با استمرار حكومت‌هاي مختلف مثل زنديه، افشاريه، قاجاريه و ... كه همگي تشيع را به‌‌عنوان يك اصل مسلم و حياتي براي قدرت خود مي‌ديدند همراه به‌عنوان يك نظام سياسي مطرح بوده و تاكنون حضور جدي در جهان داشته است.

[1] . نشريه دانشكده ادبيات تبريز، سال 1352، ش 106.

[2] . يعقوب آژند، قيام شيعي سربدار.

[3] . ديار بكر، ص 89.

[4] . پروين تركمني آذر، تاريخ سياسي شيعيان در ايران، ص 231.

[5] . هنيس والتر، تشكيل دولت ملي در ايران، ترجمه كيكاوس جهان‌داري.

[6] . رسول جعفريان، تايخ تشيع در ايران، ص 760.