رابطه علم كلام با علوم دیگر

نویسنده: علی ربانی گلپایگانی

نسخه متنی -صفحه : 7/ 2
نمايش فراداده

رابطه علم كلام با علوم ديگر

رابطه علم كلام با علوم ديگر را مي‌توان به دو صورت كلي ترسيم كرد:

1. علومي كه در علم كلام تأثير مي‌گذارند، يا بدين صورت كه علم كلام از آنها استفاده مي‌كند، و يا بدين صورت كه با طرح پاره‌اي پرسشها يا اشكالات علم كلام را به پاسخگويي آن پرسشها و اشكالات برمي‌انگيزد و موجب نوعي تحول در علم كلام مي‌گردد.

2. علومي كه از علم كلام كمك مي‌گيرند. طبعاً چنين علومي، علوم ديني خواهند بود مانند تفسير و فقه، چنان كه توضيح آن خواهد آمد.

علوم مؤثر در علم كلام

علومي كه بر علم كلام تأثير مي‌گذارند دو گونه‌اند: دسته نخست علومي‌اند كه از مبادي علم كلام به شمار مي‌روند مانند منطق و معرفت‌شناسي، و دسته دوم علومي‌اند كه از مبادي آن نيستند، ولي از طريق تأييد يا تعارضي بر علم كلام تأثير مي‌گذارند.

1. منطق و علم كلام

از آنجا كه علم منطق، قوانين تفكر صحيح و روشهاي استدلال را مي‌آموزد، و علم كلام نيز علمي است نظري و استدلالي، طبعاً علم منطق از مبادي ضروري علم كلام خواهد بود، از اين روي، متكلمان اسلامي، در آغاز رساله ها و بحثهاي كلامي خود، به طور مختصر يا مفصل، درباره منطق بحث كرده‌اند.

2. معرفت شناسي و علم كلام

در معرفت شناسي (ايستمولوژي)،[1] خود علم و معرفت، موضوع بحث واقع مي‌شود و مسائلي چون: حقيقت شناخت، واقع نمايي علم، ابزار معرفت، توانايي انسان برشناخت واقعيت و ... مورد بررسي قرار مي‌گيرد. گرچه اين دانش، به عنوان شاخه‌أي ممتاز از معرفت، در دو سه قرن اخير ظاهر گرديده است، ولي تأمل در بحث‌هاي فيلسوفان و متكلمان اسلامي نشان مي‌دهد كه آنان از اين بحث مهم غافل نبوده و در مناسبتهاي گوناگون پيرامون آن بحث و بررسي نموده‌اند.

اگر به كتب كلامي مراجعه كنيم مي‌يابيم كه آنان قبل از ورود در مباحث كلامي، اموري را به عنوان مقدمه مورد بحث قرار داده اند و از آن جمله بحث‌هايي است پيرامون فكر و نظر كه از مسائل معرفت شناسي است. قديم‌ترين متن كلامي شيعه، كتاب «الياقوت» تأليف ابواسحاق ابراهيم بن نوبخت است.[2] وي در آغاز كتاب خود به بحث پيرامون مسائل زير پرداخته است: ماهيت فكر و نظر، تعريف و اقسام علم، آيا نظر مفيد علم است؟، دليل چيست؟، آيا دليل سمعي مفيد علم است؟.

همچنين فخرالدين رازي، در كتاب «المحصل» مباحث گسترده‌اي را پيرامون علم و فكر و نظر مطرح نموده است كه بسياري از آنها از مسائل خاص معرفت‌شناسي مي‌باشد.[3]

3. فلسفه اولي و علم كلام

در فصلي ديگر به تفصيل پيرامون جهات تمايز و اشتراك علم كلام و فلسفه اولي بحث خواهيم كرد آنچه در اينجا يادآور مي‌شويم اين است كه بسياري از مسائل فلسفي از مبادي استدلالهاي كلامي بوده و نقش تعيين كننده‌أي در بحث‌هاي كلامي ايفاء مي‌كنند، اين اصل در مورد حكمت متعاليه صدرايي عميق‌تر و فراگيرتر است.