توفيق عظيم امام خميني ـ سلام الله عليه عليه ـ در رهبري يك انقلاب بزرگ و براندازي يك نظام قدرتمند و سپس رياست و هدايت يك نظام اجتماعي و سياسي نوين طي ده سال پس از پيروزي اين انقلاب مي تواند سؤال اساسي زير را براي انديشمندان سياسي مطرح نمايد:
از آرا و انديشه هاي سياسي و اجتماعي امام خميني ـ سلام الله عليه ـ چه نظريه ها و راهبردهايي قابل استنباط و انتزاع است؟ به عبارت ديگر، با چه چهارچوب هاي نظري و راهبردي مي توان به تحليل انديشه هاي سياسي امام خميني ـ سلام الله عليه ـ پرداخت؟
امام خميني ـ سلام الله عليه ـ مرد علم و نظر بود زيرا در فقه و اصول و كلام و فلسفه و عرفان به مقام استادي رسيد و اطلاعات ايشان در تاريخ و ادبيات نيز در حد بالايي بود.[1]
او مرد عمل و اقدام هم بود زيرا در مقام اجتهاد و مرجعيت با مسأله گويي و صدور فتوا تكاليف عملي مؤمنين و مقلدين را مشخص مي كرد و به همين لحاظ با واقعيات زندگي مردم و مشكلات جامعه آشنا بود. از سال 1341 نيز در عين فقاهت و مرجعيت، خيلي آشكار و مستقيم وارد عرصه اقدام و مبارزه سياسي گرديد و بزرگترين و مهمترين رهبر مخالفان شاه شد. ايشان در تبعيد پانزده ساله خود نيز به تعليمات و تبليغات انقلابي دست زد و كادرسازي و سازماندهي نمود؛ با چنين دست مايه و سابقه اي از سال 1356 رهبر بلا منازع انقلاب اسلامي شد و با بسيج مردمي نظام شاهنشاهي را براندازي كرد و از سال 1357 تا به هنگام مرگ رئيس دولت و فرد اول نظام جمهوري اسلامي بود.
در طول تاريخ ايران و جهان و در طي قرون اخير شايد بي نظير و يا لااقل كم نظير است كه مردي در اوج زهد و عرفان و عمل دست به يك انقلاب خونين مكتبي و مردمي بزند و يك قدرت منطقه اي و مورد حمايت همه ابر قدرت ها را ساقط نموده و سپس ده سال نيز در عين مرجعيت، نقش رهبري سياسي و رياست دولت را نيز ايفا كرده باشد.
يك چنين جريان تاريخي، انقلابي و سياسي عظيمي به رهبري امام خميني ـ سلام الله عليه ـ داراي چه پشتوانه نظري و راهبردي بود و اين انديشه داراي چگونه سازمان و انسجامي بود كه اين چنين در تحقق اهداف خود قرين توفيق شد؟ سؤال آخر و به عبارتي سؤال كاربردي نيز اين است كه همچنان كه امام در براندازي نظام شاهنشاهي و استقرار نظام جمهوري اسلامي از اين انديشه منسجم استفاده كرد، اينك در حفظ و گسترش اصلاح و تكمل جامعه و دولت برخاسته از انقلاب چگونه مي توان از آن استفاده كرد؟