چگونه مي‎توان خداوند تبارك و تعالي را بهتر شناخت و نيز ذاتش چگونه مي‎باشد؟

نسخه متنی
نمايش فراداده

چگونه مي‎توان خداوند تبارك و تعالي را بهتر شناخت و نيز ذاتش چگونه مي‎باشد؟

پاسخ

خداشناسي

گاه ممكن است خداشناسي به معناي «شناخت ذات خداوند گرفته شود آيا خداشناسي به اين معنا امكان دارد؟ پاسخ به اين مطلب در نظر متكلمان و حكماي الهي منفي است و دلايل عقلي و نقلي فراواني وجود دارد كه شناسائي ذات خداوند نه تنها براي انسان بلكه براي هيچ مخلوقي امكان پذير نيست و خلاصة دليل عقلي بر اين مدعا آن است كه ذات خداوند نامتناهي و مطلق است و ساير موجودات محدود و متناهي‎اند از طرفي شناسائي و علم و ادراك يك نوع احاطه بر معلوم است و موجود محدود نمي‎تواند بر موجود نامحدود احاطه يابد ممكن نيست مخلوقات خداوند بر ذات او آگاهي يابند. بنابراين، نه تنها كنيه ذات الهي براي ما ناشناخته است بلكه اساساً چنين شناختي ممتنع به شمار مي‎آيد.

شناخت موجود بودن خدا

مرحله ديگر خداشناسي اين است كه بدانيم خدا هست و اين شناخت سبب مي‎شود كه انسان از صف ملحدان و شكاكان جدا شود و در صف خداشناسان و متألهان قرار گيرد و اين نوع شناخت نه تنها براي ما امكان دارد بلكه پايه و اساس سطوح ديگر خداشناسي است.

شناخت اوصاف و افعال الهي

مرحله ديگر خداشناسي آگاهي از اوصاف و افعال خداوند است پس از آنكه انسان اصل وجود خداوند را پذيرفت درصدد شناخت تفصيلي اوصاف و افعال او بر مي‎آيد.[1]

راههاي خدايابي و خداشناسي

اگر به راههاي كه آدميان براي شناسائي خداوند در پيش مي‎گيرند، نظر كنيم، بايد گفت كه هر انساني راه مخصوص به خود دارد و هر كس به گونة او را مي‎يابد و مي‎شناسد از اين ديدگاه راههاي شناخت خدا، بي‎شمارند و از همين رو گفته شده است كه «الطرق الي الله بعدد نفوس (انفاس) الخلائق»[2] راههاي به سوي خدا به تعداد جانها (يا نفسها)ي مخلوقات است. به طور كلي آن راهها را به دو دسته مي‎توان دسته بندي كرد:

1. استدلالي و نظري

2. شهودي و عملي.

راه استدلالي و نظري آن است كه انسان با استفاده از مقدمات و اصول عقلي، ادّله‎اي را بر اثبات وجود خداوند و بر صفات و افعال او طراحي كند. و در راه دوّم كه راه شهود است انسان از طريق تهذيب نفس و تصفيه باطن و از رهگذر سير و سلوك به جاي مي‎رسد كه خداي خويش را با چشم دل مشاهده مي‎كند و اوصاف جمال و جلال او را مي‎يابد.[3]

در تقسيم بندي ديگر عمده‎ترين راههاي شناخت خدا سه راه است: 1. راه عقل 2. راه تجربه 3. راه دل.

1. راه عقل

راهي است كه در آن انسان با مددگيري از مقدمات، اصول و روشهاي كاملاً عقلي اصل وجود خدا و اتصاف او را به اوصاف خاص ثابت مي‎كند و دربارة چند و چون افعال الهي به داوري مي‎نشيند.

2. راه تجربه

گاهي انسان به جاي بهره‎گيري از اصول و قواعد عقلي صرف، نظري به جهان پيرامون خود مي‎افكند و با مشاهده دقيق و انديشه‎ورزي در اوصاف و روابط پديده‎هاي موجود در جهان به وجود خداوند و اوصاف او مانند علم، حكمت، قدرت و... رهنمون مي‎گردد. اين را از آنجا كه بر مشاهدة جهان طبيعت استوار است راه تجربي ناميده مي‎شود، گفتني است كه در اين راه، براي رسيدن به سر منزل مقصود بدون به كارگيري برخي روشها و اصول عقلي ممكن نيست و در نتيجه، نمي‎توان راه تجربي را از عقل كاملاً مستقل دانست برهان يا دليل نظم به عنوان يك راه تجربي شناخته مي‎شود.[4]

3. راه دل

گاه نيز آدمي با مراجعه در دل خويش و بي‎نيازي از هر گونه استدلال عقلي يا مشاهدة تجربي، خداي خويش را مي‎يابد و از راه دل به كوي يار مي‎رسد. خدايابي و خداشناسي فطري (در صورتي كه مبناي استدلال عقلي براي اثبات وجود خدا قرار نگيرد) در اين گروه جاي مي‎گيرد و همچنين مي‎توان كشف و شهود عرفاني و مشاهده قلبي خداوند و اوصاف جمال و جلالش را گونة ديگري براي خداشناسي از طريق دل به شمار آورد.[5]

راههاي خداشناسي در قرآن

در قرآن راههاي زيادي براي خداشناسي معرفي مي‎كند و يك راه كه بيش از هر راه ديگر روي آن تكيه شده است و اين راه از ويژگي قرآن است اين است كه بشر را به آيات افاقي و انفسي كه آن هم از مختصات قرآن است تشويق مي‎كند يعني موجودات و مخلوقات را آيت (نشانه) مي‎نامد، آئينه مي‎خواند و مرتب مردم را دعوت به مطالعه در آنها مي‎كند مطالعه در هر مخلوقي از نظر قرآن مطالعه در آئينه‎اي است كه با آن خدا را مي‎توان شناخت و در اين موضوع آيات زيادي در قرآن هست كه به عنوان مثال يك آيه اينجا بيان مي‎گردد «سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ»[6]

پس از اين آيات خودمان را در آفاق (در افقها) و در نفوس (روانها) (ارائه خواهيم كرد.

زيرا آيات انفسي ما را به مطلبي مي‎رساند و آيات افاقي به مطلب ديگري زيرا آنچه كه انسان از آيات آفاقي مي‎آموزد با آنچه از آيات انفسي مي‎آموزد از نظر خداشناسي متفاوت است قرآن مي‎گويد شما آيات آفاقي و انفسي را مطالعه كنيد زيرا قرآن كأنه مي‎گويد: بشر هنوز طبيعت را نمي‎شناسد هنوز آفاق و انفس را آنطور كه بايد و شايد نمي‎شناسد. ما بعد از اين آيات خودمان را چه آيات آفاقي و چه آيات انفسي به مردم ارائه خواهيم داد تا كاملاً مطلب آشكار بشود و حق مطلق اوست.[7]

قرآن در آيه ديگر راههاي ديگر خداشناسي را بيان مي‎كند. «أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهِيدٌ»[8] اصلاً آيا ذات پروردگار براي ارائه ذاتش كافي نيست كه نيازي باشد كه از راههاي ارئه آفاق و انفس او را بشناسند يعني او را از خودش هم مي‎شود شناخت. آيا اينكه پروردگار تو بر همه چيز احاطه دارد و حضور دارد كافي نيست براي شناختن او؟

«أَلا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ مُحِيطٌ»[9]

اينها در ترديدند كه پروردگار خودشان را يك روزي ملاقات خواهند كرد ولي بدانيد كه او بر همه چيز احاطه دارد. از اين آيه اينطور استفاده شده كه خدا را به دو گونه مي‎توان شناخت، يكي اينكه خدا را از آئينه مخلوقات بشناسيم كه سنريهم آياتنا... و ديگر اينكه خدا را از خود خدا بشناسيم. اگر انسان كمي تأمل كند در اين مطلب كه اصلاً خود هستي، آن كه حقيقت هستي است نيستي و محدوديت، اينجا بودن و آنجا بودن، اين زمان بودن آن زمان بودن بر نمي‎دارد، اينها همه دربارة موجودي است كه مقهور است و الا ذات هستي كه مقهور چيزي نيست وقتي مقهور چيزي نباشد حدي نهايتي محدوديتي براي او نيست، اگر شما در هستي تأمل كنيد اوّل چيزي كه پيدا مي‎كنيد خود خدا است.[10]

آيات آفاقي همچون آفرينش خورشيد و ماه و ستارگان با نظام دقيقي كه بر آنها حاكم است، و آفرينش انواع جانداران گياهان كوهها و درياها با عجائب و شگفتيهاي بي‎شمارش و موجودات گوناگون اسرار آميزش، كه هر زمان اسرار تازة از خلقت آنها كشف مي‎شود، و هر يك آيه و نشانه است بر حقانيت ذات پاك او و آيات انفسي همچون آفرينش دستگاههاي مختلف جسم انسان و نظامي كه بر ساختمان حيرت انگيز مغز و حركات منظم قلب و عروق و بافتها و استخوانها، و انعقاد نطفه و پرورش جنين در رحم مادران و از آن بالاتر اسرار و شگفتيهاي روح انسان مي‎باشد كه هر گوشة از آن كتابي است از معرفت پروردگار و خالق جهان. درست است كه اين آيات قبلاً به اندازه كافي از سوي پروردگار ارائه شده، امّا با توجه به جمله سنريهم كه فعل مضارع و دليل بر استمرار است، اين ارائه به طور مستمر ادامه دارد، و اگر انسان صدها هزار سال نيز عمر كند هر زمان كشف تازه و رائه جديدي از آيات الهي خواهد داشت چرا كه اسرار اين جهان پايان پذير نيست تمام كتابهاي علوم طبيعي و انسان شناسي در تمام ابعادش (علم تشريح، فيزيولوژي، روان‎شناسي، روانكاوي) و علوم مربوط به شناخت گياهان و حيوانات، و مواد آلي طبيعت و هيئت و غير آن، در حقيقت همه كتب توحيد و معرفت الله هستند، چرا كه عموماً پرده از روي اسرار شگفت انگيز بر مي‎‎دارند كه بيانگر علم و حكمت و قدرت بي‎پايان آفريننده اصلي اين جهان است.[11]

بنابراين با توجه به مطالب كه بيان گرديد روشن شد كه راههاي خداشناسي مختلف و متعدد است و هر كس از راهي خدا را مي‎شناسد چنانكه از پيرزني سؤال كردند كه خدا را چگونه مي‎شناسي از پشمي كه مي‎ريست دست كشيد گفت از اين راه يعني اگر من اين را به حركت نياورم نمي‎چرخد اين عالم نيز گرداننده دارد كه اين عالم را روي نظم برقرار و استوار نموده و آن را مي‎چرخاند. و فيلسوفان هم از راه استدلال و برهان عقلي و منطقي و عارفان از راه كشف و شهود و بعضي هم از راه فطرت و دل خلاصه هر كس به نحوي به خداشناسي مي‎رسد و خدا را درك مي‎كند.

امّا اينكه فرموده‎ايد ذات خدا چگونه است حقيقت ذات خداوند بر هيچ كس مشخص نيست و به جز ذات خدا كسي ديگر از كنيه و حقيقت ذات او با خبر نيست و احدي آنجا راه پيدا نخواهد كرد.

معرفي كتاب جهت مطالعه:

1. مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش عقايد، انتشارات سازمان تبليغات.

2. مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، انتشارات سازمان تبليغات، ج 2، ص 355 به بعد.

3. غرويان، محسن، آموش عقايد، انتشارات دارالعلم، ج 1، ص 30 به بعد.

[1] . سعيدي مهر، محمد، آموزش كلام اسلامي، مؤسسه فرهنگي طه، چ 1، 1377، ج 1، ص 23 ـ 25.

[2] . مجلسي، محمد تقي، بحارالانوار، مؤسسه الوفا، بيروت، 1404، ج 64، ص 137.

[3] . مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه، انتشارت سازمان تبليغات اسلامي، چ چهارم، 1370، ج 2، ص 357 ـ 360.

[4] . مصباح يزدي، آموزش عقايد، انتشارت سازمان تبليغات اسلامي، چ اوّل، 1365، ج 1، ص 66.

[5] . مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، انتشارات اسلاميه، تهران، ج 18، ص 350.

[6] . سوره فصلت، آيه 53.

[7] . مطهري، مرتضي، نبوت، انتشارات صدرا، ص 268 ـ 269.

[8] . سورة فصلت، آيه 54.

[9] . سورة فصلت، آيه 54.

[10] . طباطبائي،محمد حسين،الميزان في تفسير القرآن،النشر الاسلامي،قم،ج17،ص405؛ر.ك:مجمع البيان،ج9،ص 30.

[11] . تفسير نمونه، ج 20، ص 330 ـ 331.