از عوامل حاكميت و رشد اسلام آمريكايي روحيه راحتطلبي و عافيتخواهي است. راحتطلبي، حالتي را در انسان ايجاد مي كند كه اندك اندك، همه مفاهيم اعتقادي او را دگرگون مي سازد. انسان راحتطلب مفاهيم دين را به گونه اي توجيه و تفسير مي كند كه با هواهاي او در تزاحم نباشد و تكليفي برايش ايجاد و ايجاب نكند و با عافيتطلبي او كمترين تصادمي نداشته باشد. اين گروه دانسته يا ندانسته، مفاهيمي را از دين تغيير مي دهند يا حداقل توجيه مي كنند.
دستوراتي چون امر به معروف و نهي از منكر، جهاد، ظلم ستيزي و... كه با عافيتطلبي آنان در تزاحم است به سادگي توجيه و كنار گذاشته مي شود. انقلاب اسلامي نيز از آغاز با اين قشر آسيبزاي عافيتطلب روبرو بوده است. در شروع نهضت، برخي براي فرار از مسووليت، به توجيه دين دست زده و با تمسك به رواياتي ضعيف و يا تحريف معنوي روايات صحيح، چنان وانمود كردند كه وظيفه اي به جز سكوت ندارند.
امام خميني ـ رحمه الله عليه ـ در طول نهضت، بارها از دو خط راحتطلبي و ايثار سخن گفتند و تضاد و ناسازگاري اين دو را بازگو نمودند. اسلام عافيتطلبان را اسلام غيراصيل و امريكايي خواندند: «از صدر اسلام تا كنون دو طريقه، دو خط بوده است: يك خط، خط اشخاص راحتطلب كه تمام همشان به اين است كه طعمه اي پيدا بكنند و بخورند و بخوابند و عبادت خدا هم آنهايي كه مسلمان بودند، مي كردند، اما مقدم بر هر چيزي در نظر آن ها راحتطلبي بود...»[1] امام ـ رحمه الله عليه ـ پيشينه اين تفكر را در صدر اسلام شناساند و از كساني كه به امام حسين ـ عليه السلام ـ پيشنهاد زندگي راحت و صلح با يزيد را مي دادند، به عنوان راحتطلبان ياد كرد و ادامه اين طرز تفكر را در قيام امت مسلمان ايران، چنين به تصوير كشيد:
«از اول نهضت اسلامي ما شاهد اشخاصي (بوده ايم) كه به اين وضع بوده اند. راحتي را بر هر چيزي مقدم مي داشته اند، تكليف را اين مي دانستند كه نمازي بخوانند و روزه اي بگيرند و بنشينند در منزلشان ذكري بگويند... اسلام را خلاصه كرده بودند در...»[2]
به طور كلي، در منطق اين گروه، ايستادگي در مقابل ظلم و امريكا، حماقت و ديوانگي است و همراهي و همگامي با امريكا و ايادي آن، «نهايت دينداري،» است. هر چند كه اين دينداري به آن جا برسد كه بسياري از ملاكها و معيارهاي اصيل ديني به فراموشي سپرده شود و در نتيجه، اسلامي كه دلخواه امريكا است حاكم گردد. امام خميني ـ رحمه الله عليه ـ در اين بيانات، پس از افشاي چهره عافيتطلبان، روش آنان را با روش مروجان و طرفداران اسلام ناب محمدي ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ چنين مقايسه مي كند:
«با مراجعه به تاريخ، مي بينيم كه پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ و ائمه معصومين ـ عليه السلام ـ و پيروان راستين آن ها از اول، خودشان را براي مقابله با ظلم و ستم آماده كرده بودند و از اول توجه داشتند كه اين مقابله زحمت دارد، شهادت دارد.»[3]
امام ـ قدس سره ـ راه هايي را جهت حفظ روحيه ايثار و فداكاري و در نتيجه حفظ اسلام ناب محمدي ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ نشان دادند كه در اين بعد، از مهمترين آن ها توجه به سابقه هاي افراد در خط ايثار و شهادت و يا عافيت است امام ـ رحمه الله عليه ـ در اين زمينه هشدار دادند «من مجدداً به همه مردم و مسوولين عرض مي كنم كه حساب اين گونه افراد را از حساب مجاهدان در راه خدا جدا سازند و نگذارند اين مدعيان بيهنر امروز و قاعدين كوتهنگر ديروز به صحنه برگردند من در ميان شما باشم يا نباشم به همه شما وصيت مي كنم كه نگذاريد انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان ببيفتد. نگذاريد پيشكسوتان شهادت و خون، در پيچ و خم زندگي روزمره فراموش شوند.»[4]
رفاهطلبي و تجملگرايي كه از وابستگي و تعلق به مظاهر زندگي دنيا نشات مي گيرد تا بدان جا انسان را به پيش مي برد كه جز رسيدن به رفاه و تجمل، به چيز ديگري نمي انديشد، پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ درباره اين گروه به اباذر مي فرمايند: به زودي كساني از امت من خواهند بود كه در دامن نعمت ها به دنيا مي آيند و رشد مي كنند همتشان غذاهاي رنگارنگ و نوشابه هاي مختلف است. اينان را با سخن تمجيد و ستايش مي كنند اينان بدترين امت من هستند.[5]
چنين انساني حاضر است همه ارزش هاي اصيل اسلامي را براي رسيدن به رفاه و تجمل از دست بدهد هر اندازه روح رفاهطلبي و تجملگرايي در او رخنه كند، به همان نسبت از اسلام ناب فاصله گرفته و به اسلام امريكايي نزديكتر مي شود رفاهطلبي و تجملگرايي آثار و پيامد هاي زيانباري را به دنبال دارد. قطعاً جامعه اي كه به سوي رفاه و تجمل در حركت است، اهل مبارزه با دشمن و مبارزه با وابستگي ها نيست، لذا امام خميني ـ رحمه الله عليه ـ مرفهين بيدرد و برخورداران بيتعهد را مروج اسلام آمريكايي دانسته و بر اين باور بودند كه اگر روزي رفاه طلبي و تجمل گرايي به عنوان يك ارزش درآيد ديگر نخواهيم توانست بدون خوف و هراس، با دشمنان استقلال و آزادي محرومان و مستضفان بجنگيم.
«آنها كه تصور مي كنند مبارزه در راه استقلال و آزادي مستضعفين و محرومان جهان، با سرمايهداري و رفاهطلبي منافات ندارد، با الفباي مبارزه بيگانه اند، و آنهايي هم كه تصور مي كنند سرمايهگذاران و حرفهاي بيدرد، با نصيحت و پند و اندرز متنبه مي شوند و به مبارزان راه آزادي پيوسته و يا به آنان كمك مي كنند آب در هاون مي كوبند.»[6]
از ديگر آسيب هاي انقلاب اسلامي، زراندوزي و تكاثرطلبي و قرار گرفتن سرمايهداران در مناصب كليدي كشور است. امام خميني ـ رحمه الله ـ در طول مبارزات خويش، نسبت به اين طبقه حساسيت فوق العاده داشتند، امام ـ رحمه الله ـ پس از اعلام موضع اسلام ناب محمدي ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ در برابر زراندوزان همراهي آنان را با نيروهاي انقلابي، حزبالله محال دانسته و مي فرمايند، «ثروتمندان هرگز به خاطر تمكين مالي خود، نبايد در حكومت حكمرانان و اداره كنندگان كشور اسلامي نفوذ كنند.»[7] و در جايي ديگر مي فرمايد: «خدا نياورد آن روزي را كه سياست مسوولين كشور ما پشت كردن به دفاع از محرومين و روآوردن به حمايت از سرمايهدارها گردد و اغنيا و ثروتمندان از اعتبار و عنايت بيشتري برخوردار شوند «معاذالله» كه اين با روش و سيره انبيا و اميرالمؤمنين و ائمه معصومين ـ عليه السلام ـ سازگار نيست.»[8]
ذلت و خواري واژه اي است كه در تصور هر انساني، محكوميت و نفرت پديد مي آورد ولي در عين حال، برخي از افراد و جوامع به خاطر علل و عواملي همانند حسب مال، مقام، جان، وصيت و ترس و... تن به ذلت مي دهند و به توجيه وضع نابهنجار خود مي پردازند. روشن است در چنين حالتي بسياري از ارزش هاي انساني و مكتبي جاي خود را به ضدارزش ها و آن چه در جهت روحيه ذلتپذيري است مي دهد.
اسلام، عزت را برازنده انسان مسلمان مي داند و به هيچ وجه به پويندگان راه خود اجازه نمي دهد كه عزت و كرامت خود را از دست بدهد و ذلت را بپذيرد. از ديدگاه اسلام، كساني كه تن به ذلت و خواري داده و با دشمن سازش مي كنند، فرسنگ ها با اسلام ناب محمدي ـ صلّي الله عليه و آله و سلّم ـ فاصله دارند، پيامبر گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه وآله و سلّم ـ مي فرمايد: «آن كه با رضايت و خرسندي زير بار ذلت رود و آن را بپذيرد از ما اهل بيت نيست و پيوندي با ما ندارد.»[9] امام خميني، كه مبلغ اسلام ناب محمدي بود و بازگشت به آن را تنها راه حل مشكلات جهان اسلام مي دانست، ذلتپذيري و سازش با شرق و غرب را خيانت به اسلام و مسلمين مي دانست، مي فرمايد: «هر كس در هر مقام كه خيال سازش با شرق و غرب را داشت، بيمحابا بدون هيچ ملاحظه اي او را از صحنه زمان برداريد كه سازش با شرق و غرب خودباختگي نسبت به اسلام و مسلمين است.[10]
امام خميني در مقاطع گوناگون، خطر انسان هاي متحجر و مقدس مآب را گوشزد نمود و تندترين حملات را عليه آنان دارد و از آنان به عنوان مخالفان اسلام ناب و مروجين اسلام آمريكايي ياد كرده است و از حوزويان خواستار مقابله با آنان شده است «در حوزه هاي علميه، هستند افرادي كه عليه انقلاب و اسلام ناب محمدي فعاليت دارند، امروزه عده اي با ژست مقدس مآبي چنان تيشه به ريشه دين و انقلاب و نظام مي زنند كه گويي وظيفه اي جز اين ندارند، خطر تحجرگرايان و مقدسنمايان احمق، در حوزه هاي علميه كم نيست. طلاب عزيز لحظه اي از فكر اين مارهاي خوش خط و خال كوتاهي نكنند. اين ها، مروج اسلام آمريكايي اند و دشمن رسول الله، آيا در برابر افعي ها نبايد، اتحاد طلاب عزيز حفظ شود؟»[11]
از ديدگاه امام خميني ـ رحمه الله عليه ـ يكي ديگر از انديشه هايي كه موجب ضربه زدن به پيكر اسلام و حاكميت و رشد اسلام آمريكايي است، انديشه «التقاط» است.
التقاط، در حقيقت نشات گرفته از عدم پاي بندي به اسلام است. در انديشه انسان التقاطي اسلام ديني نيست كه به طور كامل پاسخ گوي نيازهاي مادي و معنوي بشر باشد، از اين روي كساني كه داراي اين انديشه و طرز فكرند با سليقه خود، بخشي از اسلام اصيل و بخشي از مكتب هاي ديگر را گرفته و با هم ضميمه كرده و مجموع آن را به نام اسلام به جامعه اسلامي عرضه مي كنند.
[1]. سحيفه نور، ج 15، ص 45. [2]. همان منبع. [3]. حوزه، ش 45، مرداد و شهريور 70، ص 124. [4]. حوزه، ش 45، ص 126. [5]. حكيمي محمد رضا الحياه، ج 3، ص 228. [6]. صحيفه نور، ج 20، ص 235. [7]. حوزه، ش 45، ص 129. [8]. همان منبع. [9]. بحار الانوار مجلسي، ج 77، ص 162. [10]. حوزه، ش 45، ص 130. [11]. همان، ص 131.