«ما از تمام نهضتهاي آزادي بخش در سراسر جهان كه در راه خدا، حق و حقيقت و آزادي مبارزه مي كنند، پشتيباني مي كنيم. ما بار ديگر پشتيباني بي دريغ خود را از برادران مسلمان و مظلوم افغاني اعلام مي داريم و اشغال اشغال گران را شديدا محكوم مي نماييم.» [1]
حمايت و پشتيباني از جنبشهاي رهايي بخش و اسلامي كه بر باورهاي سياسي، ديني حضرت امام - رحمه الله - استوار بوده، موضع حمايتي و ظلم زدايي او را نه تنها در محدوده نهضتهاي اسلامي محدود ننموده كه فراتر از آن، تمامي جنبشهاي رهايي بخش و ضد استعماري را مورد توجه قرار داده است: «ما از تمام كشورهاي زير سلطه براي به دست آوردن آزادي و استقلال، كاملا پشتيباني مي نماييم و به آنان صريحا مي گوييم كه حق گرفتني است.» [2]
بنابراين، تاثيري كه حضرت امام - رحمه الله - در بعد نظري بر جنبشهاي اسلامي از خود به جا گذاشت، علاوه بر اينكه پاسخ منطقي و مناسبي براي چالش نهضتهاي اسلامي با غرب ارايه نمود، قوي ترين احساس هويت ديني و باور راسخ بر كارامد بودن تعاليم ديني و ايدئولوژي اسلامي را نيز از خود به يادگار گذاشت. بنابراين،«تاثير قابل توجه انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني، آن است كه اسلام و مسلمانان به عنوان نيروي سياسي و مذهبي جدي تلقي شدند و در نتيجه، مسلمين و تفكر آنها موضعي بسيار قوي تر از سابق در محاسبات و ارزيابيهاي سياسي ابرقدرتها پيدا كرد. براي اثبات اين مدعا، مي توان به آثاري كه تحت عناوين ؛ «قدرت جهان اسلام » «حضور اسلام در صحنه » در تجديد حيات اسلام نوشته شده است، استناد كرد.» [3]
اثرات عميق انديشه هاي والاي رهبر ديني نهضت اسلامي ايران بر نهضتهاي اسلامي، تنها در بعد نظري و فكري محصور نگرديده؛ بلكه در بعد عملي نيز روند حركت نهضتهاي اسلامي را تحت تاثير داشته است. اين امر در انديشه سياسي حضرت امام نيز از جايگاه بلندي برخوردار بوده است. اگر حضرت امام - رحمه الله - صدور انقلاب را به مثابه يك اصل اساسي عنوان نموده و آن را در قالب انتقال تجربيات انقلاب اسلامي ايران تعريف مي كنند، [4] اين امر به مفهوم تاثيرگذاري عيني و عملي انديشه هاي سياسي و انقلابي ايشان بر نهضتهاي اسلامي است. از سوي ديگر، اغلب جنبشهاي اسلامي و كشورهاي مسلمان، در روند مبارزات ضد استعماري شان، از تجربيات و دستاوردهاي عيني انقلاب اسلامي ايران بهره برده اند كه خود، جنبه هايي از تاثيرپذيري عملي اين جنبشها از امام خميني را به نمايش مي گذارد.
بدين لحاظ بايد گفت اتكا و اعتماد جنبشهاي اسلامي بر توده هاي مردم به عنوان مهمترين استراتژي موفق و پيروزمند و تكيه بر نيروي معنوي ايمان مردم به دور از سازشهاي سياسي، از مهمترين آثار و دستاوردهاي نهضت ديني حضرت امام بود كه مسير مبارزاتي جنبشهاي اسلامي را روندي جديد بخشيده و به آينده موفق اميدوار ساخت. «نتيجه گيري ديگري از انقلاب اسلامي، اين است كه يك نهضت اسلامي نه تنها به خودي خود با مخالفت كليه ابرقدرتها و عمال محلي آنها روبرو مي گردد؛ بلكه چنين نهضتي براي اينكه اصيل باشد و شانس موفقيت داشته باشد، بايد سازش ناپذير بماند.» [5] همچنين سيره عملي و موفق حضرت امام، تامين منافع عموم مردم مسلمان و گره زدن نهضت اسلامي با توده هاي مردم را به عنوان يك استراتژي موفق در مسير مبارزات ضد استعماري بازگو نمود.
«اين انقلاب، نتيجه ديگري نيز در بردارد. و آن، اين است كه نهضت اسلامي چنانچه با منافع و خواستهاي مردمي به نحو صميمي تلفيق يابد و يا در سطح ايدئولوژي محض محصور نگردد و چنانچه سازش ناپذير بوده و هر گونه مشاركت در نظام موجود را رد كند، قادر خواهد بود بر كليه رقباي غير مذهبي سبقت جويد.» [6]
و بالاخره اينكه، اسلام تولد مجدد خود را از امام خميني دارد و او بود كه با احياي ارزشهاي فراموش شده ميليونها انسان، تعجب رهبران غرب و جهانيان را برانگيخت. و دقيقا در همين راستا است كه دشمنان تاريخي انقلاب اسلامي، عاجزانه مجبور به اعتراف مي شوند كه «آيه ا... خميني الهام بخش مبارزات ضد اسرائيلي در لبنان و اراضي اشغالي است و تمامي گروههاي مبارز اسلامي در مصر، فلسطين اشغالي، لبنان، اردن و سوريه را بايد طرفدار امام خميني ناميد.» [7]
پيشگامان جنبشهاي اسلامي در گذشته، عمدتا از رابطه جدي و همه جانبه با توده هاي مردم محروم بوده و همين نكته، يكي از عوامل ناكامي اين جنبشها را تشكيل مي دهد. تاثير عملي امام خميني بر نهضتهاي اسلامي در ارايه يك استراتژي عيني و موفق مبارزاتي بود كه بر اساس آن، علما و روشنفكران به عنوان پيشگامان جنبش اسلامي با توده هاي مردم تركيب مي گردند. اين، در حالي است كه اغلب پيشگامان نهضت اسلامي، توده هاي مردم را به عنوان جاهل و مسلمان ظاهري مي خواندند و به همين دليل، از حمايت توده ها نيز محروم مي گرديدند. تركيب علما و توده هاي مردم مسلمان در ايران، قدرت ممتاز و شكست ناپذير اسلام را پديد آورد كه رژيم حاكم را سرنگون ساخت.» [8]