پرسش فوق مباحث گستردهاي را شامل ميشود، به منظور اجتناب از، تطويل، نوشته حاضر را در چند عنوان خلاصه مينماييم.
صراطهاي مستقيم، مرادف با تكثرگرايي و پلوراليسم ديني، يكي از مباحث كلام جديد و از مفاهيم وارداتي محسوب ميشود كه در اثر ارتباط فرهنگي و تحولات انديشهها، مهمان مشرق زمين گرديده است.[1] اين نظريه، همه اديان را، حق و راههاي متفاوت را صراطهاي مستقيم براي يك مقصد ميداند[2] در آغاز واژه پلوراليسم، در عرصة سنتي كليسايي مطرح شد، شخصي را كه داراي چند منصب گوناگون در كليسا بود، پلوراليست، ميناميدند، پس از آن، اين واژه كه در خود، مفهوم پذيرش و اصالت دهي به تعدد و تكثر را دارد، به ترتيب در عرصههاي اجتماعي، سياسي، فرهنگي، اخلاقي، معرفتي و ديني به كارآمد[3] مطرح شدن اين نظريه در عرصه فرهنگي كشور ما، تحت عنوان «صراطهاي مستقيم» نوعي، بومي سازي نظريه پلوراليزم ديني آقاي جان هيك است، وي مدتي به عنوان كشيش، خدمت كرد و با غيرمسيحيان، معاشرت بسيار داشت، و همين امر باعث شد، تا در برخي عقايد جزئي خود، در باب انحصار راه نجات و حقيقت، در مسيحيت، شك كند و اين نظريه كه مبتني بر نفي امكان «معرفت مطابق با واقع» بويژه در مقولات ديني، مسلتزم نوعي شكاكيت در باب اديان ميباشد، را مطرح سازد.
در حال حاضر ما با انواع اديان آسماني و زميني روبرو هستيم و ناچاريم دربارة اين كثرتها ديدگاه و تفسيري داشته باشيم و در زمينة حقانيت و هدايت يا بطلان و ضلالت آنها داوري نماييم، سخن اصلي اين است كه آيا ميتوان از حقانيت و صدق همه اعتقادات ديني، خبر داد؟ «صراطهاي مستقيم در همه قرائتهاي مختلفي كه از آن هست، تكثر اديان را ميپذيرد و از حقانيت آنها سخن ميگويد.[4] و اينكه حقيقت مطلق و نجات و رستگاري، منحصر در يك دين و مذهب و پيروي از يك شريعت و آيين نيست، اديان و مذاهب مختلف در حقيقت، جلوههاي گوناگون «حق مطلق»اند و در نتيجه پيروان همه اديان و مذاهب به هدايت و نجات دست مييابند.[5]
اگر كثرت اديان را به عنوان واقعيتهاي اجتماعي پذيرفته شده بدانيم و اينكه هر گروهي خود را در مقام نظر، بر حق بداند، اما در مقام عمل با ديگران برادرانه زندگي كند و مدارا و همزيستي را به منظور اجتناب از جنگها و تخاصمات در پيش گيرد، اين مفهوم از كثرتگرايي كاملاً مورد قبول تأييد اسلام است و در قرآن و روايات ما بر آن تأكيد شده است.»[6]
گفتهاند يكي از پيآمدهاي «صراطهاي مستقيم» نجات پيروان همه اديان است. اما اين پيآمد هم منحصر در پذيرش اين نظريه نيست و ميتوان معتقد شد كه دين حق يكي است اما چون يافتن حقيقت كار مشكلي است، آن دسته از غيرمسلماناني كه شرايط و انگيزه تحقيق را به دليل فقر فرهنگي و فكري نداشتهاند و به هر حال به حقيقت كامل نرسيدهاند و در دايره اتمام حجتها، زندگي پاك، داشتهاند، مشمول لطف و رحمت الهي خواهند بود، پس مسئله بخشش گناهان و نجات افراد بيشتر، بدون تكيه بر پلوراليسم و صراطها... همه تحقق يافتني است و نيازي نبوده است كه تكلف حقانيت همه اديان را برخود تحميل نماييم.[7]
مهمترين پيآمد مستقيم اين نظريه، نفي مرزبندي ميان حق و باطل و حذف دغدغة حقيقت و مشروعيت خواهي و عدم امكان دسترسي انسان به حقيقت ميباشد، كه نتيجهاي جز، نسبيت و شكاكيت ندارد. و ديگر پيآمدهاي آن عبارت است از: الف: نبايد بر چيزي به نام عقايد حقه تأكيد كرد زيرا مستلزم ابطال اديان ديگر است، از حقانيت و بطلان عقايد نميتوان مطمئن شد و امكان داوري نيست. ب. احكام فقهي اسلامي نيز مانع اين نظريه خواهد بود، پس وظايف عملي و احكام را نبايد از شاخصههاي دينداري دانست. ج. اخلاق نيز معيارهاي متفاوتي دارد و نميتوان قضاوت كرد كه كدام روش اخلاقي صحيح است و كدام غلط[8] د. با توجه به اينكه اديان در عقايد و اصول با هم تقابل دارند تثليث، ثنويت و توحيد اگر بخواهيم همه اين ادعاها را بپذيريم، اجتما نقيضين را پذيرفتهايم. هـ. امتناع ايمان و حجيت نداشتن متون ديني: بنابر مباني صراطها، فهم ما از دين، وحياني و نفس الامري نيست بلكه تابع پيش فرضها و پرسشهاي ما است و با تحول آنها فهم ما دگرگون ميشود، بنابراين به يقين نميرسيم و متون ديني براي ما دست نيافتني خواهد بود.[9]
به عقيده ما مسلمانان، مدارك روشن و خردپذير بر حقانيت اسلام وجود دارد كه با ادعاي همسنگي و همساني همه اديان، نميسازد، از جمله ميتوان به اين موارد اشاره كرد: خردپذيري گزارهها و آموزههاي اسلامي و سازگاري آنها با هم، مستند بودن متون اسلامي، زنده بودن و عدم تحريف و اعجاز و مبارزهطلبي كتاب آن، جامعيت احكام و كارآمدي و كاركردهاي مثبت آنها، افزون بر همه اينها، مسئله خاتميت و تأخر زماني آن نسبت به ديگر اديان است، دين خاتم با پذيرش اديان پيشين در ظرف زماني خودشان به منزله نسخ شرايع و اديان گذشته خواهد بود. از جمله مزيتهاي اسلام خصوصاً مذهب تشيع عبارت است از دربر داشتن، شخصيتي موعود و مصلح كه كثيري از اديان آسماني، آمدن و ظهور وي را نويد دادهاند.[10]
نظريه صراطهاي مستقيم بومي شده پلوراليسم جان هيك است كه زمينة ظهور آن انحصارگرايي مسيحيت بوده است و تنها در عرصه همزيستي مسالمتآميز پيروان اديان و نجات اكثريت پيآامد مثبتي دارد با اين حال اين پيآمد مثبت به شكل منطقيتر در اسلام آمده است و ديگر ويژگيهاي اين نظريه اصولاً با مباني اسلام و معيارهاي عقلي هم آهنگ نيست.
منابع براي مطالعه بيشتر:
1. پلوراليسم ديني، مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه.
2. فصلنامه كتاب نقد، شماره 4.
3. كلام جديد، ص160 الي 207 عبدالحسين خسروپناه.
4. مباني معرفت ديني، ص121 الي 135، محمد حسينزاده.
[1] . عبدالحسين خسروپناه، كلام جديد، ص164، نشر مركز مطالعات و پژوهشهاي فرهنگي حوزه علميه، چاپ دفتر تبليغات، نوبت اول 1379. [2] . همان، ص66. [3] . عبدالرسول بيات و همكاران، فرهنگ واژهها، ص142، نشر مؤسسه انديشه و فرهنگ ديني، چاپ اول 1381. [4] . عبدالحسين خسروپناه، كلام جديد، همان، ص164. [5] . كتاب نقد شماره 4، ص133، فصلنامه پاييز 76. [6] . استاد مصباح، فصلنامه كتاب نقد شماره 4، ص336 پاييز 76. [7] . فرهنگ واژهها، ص163 (همان)، و مجله صباح ش1، ص38، بهمن 1380. [8] . فصلنامه تاب نقد، ش4، ص77. [9] . صباح، ش1، ص35و36، بهمن و اسفند 1380، مركز پژوهشهاي اسلامي. [10] . فرهنگ واژهها، ص161ـ162، همان.