براي رفع شبهة پيش آمده بايد ديد تعريف و معناي عدالت چيست تا ببينيم مسئله همان طور كه شما گفتهايد ميباشد يا نه؟ دو تعريف براي عدالت ذكر كردهاند كه ما ابتدا تعريف نخست آن را ذكر ميكنيم و مسئله را بررسي ميكنيم تا ببينيم برخلاف عدالت هست يا نه و بعد تعريف دوم را.
در اين مسئله اگر در بهشت بودن حق ما بود و نعوذ بالله خداوند آن را به ما نميداد كاري برخلاف عدالت بود. امّا مسئله اساسي اين است وقتي كه هنوز وجودي نداريم، چه جوري حق برايمان ثابت ميشود. چيزي كه نيست و وجود ندارد، حقي هم ندارد. پس ما قبل از آن كه آفريده شويم وجودي نداشتيم و در نتيجه حقي نداشتيم كه بگوييم حقمان اين بود كه در بهشت باشيم، نه در زمين.
در اين مسئله با يك فرض ميتوان عدم عدالت را تصور كرد و آن اين كه ما و آدم در بهشت ميبوديم و بعد ما هيچ خطا و اشتباهي نداشتيم و فقط اين آدم بود كه اشتباه ميكرد و ما را به خاطر اشتباه آدم به همراه او از بهشت خارج ميكردند، امّا ميبينيم كه اين فقط يك فرض است چون ما به همراه آدم در بهشت نبوديم، از وجود ما هنوز خبري نبود.
اين تعريف با تعريف حكمت تقريباً يكي است[3] يعني هر چيزي را مناسب با هدفي كه براي او در نظر گرفتهايم، قرار بدهيم. حالا بايد ديد بودن ما در روي زمين و با سختيهاي آن مواجه شدن كاري به جا بوده است يا نابجا؟ آيا خدا ما را براي بهشت و راحتي خلق كرده بود تا آمدن ما به روي زمين و سختي كشيدن كاري برخلاف حكمت و عدالت او باشد يا نه مسئله جور ديگري است. هدف خلقت انسان چه بود؟ خداوند ميفرمايد: «جن و انس را نيافريدم مگر اين كه مرا پرستش كنند».[4] و در آيات ديگري به مسئله امتحان اشاره شده است. «او كسي است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد و عرش او بر آب قرار داشت تا شما را آزمايش كند، تا كدام يك عملتان بهتر است».[5] كه هدف خلقت آسمانها و زمين را آزمايش انسانها ميداند. آيه اول هم هدف را عبوديت ذكر كرد. عبوديت اظهار آخرين درجة خضوع در برابر معبودات و تسليم شدن در برابر ذات پاك اوست.[6]
حالا بايد ديد با اين هدف چه چيز مناسبتر است، راحتي و خوشي صرف، انسان را در عبوديت موفق ميسازد يا خوشي و نعمت در كنار سختيها و سلب نعمتها؟ كدام يك از سختي و خوشي در بروز عبوديت انسان و تسليم بودن او در برابر خدا نقش دارد. همه ما قبول داريم كه انسان در سختيها بيشتر به خدا توجه دارد. پس سختيها با هدف خلقت انسن كه همان توجه به خدا و تسليم بودن در برابر اوست تناسب بيشتري دارد.
خداوند نيز به امتحان انسانها با سختيها اشاره ميكند و ميفرمايد: «قطعاً همة شما را با چيزي از ترس، گرسنگي، و كاهش در مالها و جانها و ميوهها آزمايش ميكنيم...»[7] حالا بايد ديد كه در زمين بودن و با سختيها ورنجها و يا بهتر بگوييم با خوشيهاي آميخته به رنجها، نعمتهاي توأم با كمبودها مواجه بودن و زندگي كردن، با هدف خلقت انسانها بيشتر همخواني و تناسب دارد يا آنجا كه آدم ـ عليه السلام ـ بود و در آن از سختيها خبري نبود: «براي تو اين است كه در آن (بهشت) گرسنه و برهنه نخواهي شد و در آن تشنه نميشوي، و حرارت آفتاب آزارت نميدهد.»[8]
خداوند وقتي اراده كرد انسان را بيافريند و قصد خود را با فرشتگان مطرح كرد گفت: «من ميخواهم در زمين خليفه قرار دهم»[9] پس حتي قبل از آن كه آدم آفريده شود و از او خطايي سرزند خدا قصد داشت كه انسان در زمين زندگي كند پس اين كه ما هم در زمين زندگي ميكنيم و با سختيهاي زندگي دنيا و عالم ماده دست و پنجه نرم ميكنيم، ربطي به خطاي آدم ندارد. حالا يك سؤال پيش ميآيد و آن اين كه اگر انسان را براي زندگي در دنيا و آزمايش شدن در آن آفريد پس چرا خداوند آدم را به بهشت برد؟
در اين باره بايد اين تذكر را داد كه مراد از بهشت در اين جا بهشت اخروي نيست چرا كه اگر بهشت اخروي ميبود آدم از آن نبايد خارج ميشد چون در اوصاف بهشت آخرت، از خلود به معناي جاودانگي نامبرده شده است «بشارت ده كه باغهايي از بهشت براي آنها است كه نهرها از زير درختانش جاري است و ... جاودانه در آن خواهند بود.»[10]
در روايات نيز به اين مسئله كه بهشت آدم از باغهاي دنيا بوده اشاره شده است.[11]
حالا چرا خداوند اول آدم را در جايي خوش آب و هوا و راحت ـ بهشت ـ قرار داد، سؤالي است كه پاسخهاي متفاوتي به آن داده ميشود. از جمله اين كه دوران سكونت آدم در بهشت يك دوران آزمايشي بوده براي آماده شدن، جهت زندگي در دنيا و پذيرش مسئوليت تكاليف.[12] يا گفته شده است كه «اين كه آدم و حوا به بهشت رفتند و آنها را از درخت ممنوعه نهي كرد براي اين بوده كه از اين طريق طبيعت بشري را آزمون و معلوم كند كه بشر جز به اين كه زندگي دنيا را طي كرده و در محيط امر و نهي و تكليف قرار گيرد، ممكن نيست به سعادت و بهشت ابدي برسد.[13]
و يك پاسخ ديگر كه به سؤال شما ميتوان داد اين است كه اين سؤال را بايد كسي بكند كه بداند مقام او از مقام آدم ـ عليه السلام ـ كه پيامبري معصوم بود بالاتر است، امّا افرادي مثل ما كه دچار خطاب ميشويم، اگر در بهشت آدم ميبوديم آيا خطايي كه آدم كرد مرتكب نميشديم يا بلكه بدتر و هزاران بار بدتر از آن را هم مرتكب ميشديم، انصاف را در مورد خود رعايت كنيم و با نگاهي منصفانه به اعمال خود و خطاي آدم ـ عليه السلام ـ در مورد عدالت خدا انديشه كنيم.
براي مطالعه بيشتر ميتوانيد به: علامه طباطبايي، الميزان، چ 1370، ص 166 و 171 الي 176، مراجعه كنيد.
قرآن كريم: هر كس از ياد من رويگردان شود زندگي تنگ (و سختي) خواهد داشت و روز قيامت او را نابينا محشور ميكنيم. (طه: 124)
[1] . مصباح يزدي، آموزش عقايد، سازمان تبليغات اسلامي، چ 1، 1365، ص 192. [2] . همان. [3] . همان. [4] . ذاريات، 56. [5] . هود، 7. [6] . ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، دار الكتب الاسلاميه، چ 17، 1378، ج 22، ص 387. [7] . بقره، 155. [8] . طه، 118 و 119. [9] . بقره، 30. [10] . بقره، 25. [11] . ر.ك: علامه طباطبايي، الميزان، ترجمه ناصر مكارم شيرازي، بنياد علمي فرهنگي علامه، 1370، ج 1، ص 182. [12] . ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، دار الكتب الاسلاميه، چ 16، 1378، ج 13، ص 318. [13] . علامه طباطبايي، الميزان، ترجمه محمد باقر موسوي، چ 1370، ج 8، ص 51.