حسن غفاري فر
اخيراً در برخي جرايد كشور، مطلب تعجب انگيزي پيرامون قانون منع اعزام دختران مجرد به خارج از كشور به چشم ميخورد كه در اين مقال دو نمونهي آن را كه يكي در روزنامه حيات نو و ديگري در روزنامه ايران آمده است با نويسندگان آنها به بحث مي نشينيم كه گفته شده:
«دختراني كه براي تحصيلات تكميلي از كشور خارج ميشوند، قطعاً از يك سطح عقلانيت متعارف، فرهنگ و شخصيّت شكل گرفته....لذا اگر اصل را بر حسن نيّت بگيريم، لا جرم بايد بپذيريم چنين گروهي با اين ويژگيها هرگز براي لهو و لعب به خارج نميروند...»(1)، «اصل بر برائت است چرا آقايان فكر ميكنند به خاطر عاطفي بودن، زن در فساد كشيده ميشود»(2)
آيا هيچ منصفي به خود اجازه ميدهد هر منع يا نظم و يا قانوني را نشان از سؤظن به منع شونده بداند؟ مثلاً آيا منع ورود افراد به محيطهاي آلوده و شيميايي و يا منع ساختن ساختمان در حريم دكل هوايي برق، نشان از سؤظن سازمانهاي مربوط به آن انسان منع شده ميباشد؟ هرگز!
قانون منع اعزام دختران براي تحصيل بورسيه به خارج، الزاماً به خاطر سؤظن به دختران نيست؛ بلكه بر عكس، نشان از نا أمني و سؤظن به حريمهاي ممنوعهي منطقهي اعزام ميباشد. به علاوه در واقعيّتهاي خارجي حقوقي و رفتاري؛ آيا هرگاه سخن از قانون »تجاوز به عنف« مطرح ميشود و يا كسي خبري در اين باره ميدهد يا ميشنود، هيچ ارادهي تجاوز زن به مرد ميكند و يا در آنجا كه سخن از نا امني جنسي ميشود، مراد نا امني جنسي براي مردان است؟ يا اين كه براي زنان نا امني مطرح ميشود؟ آري! هميشه منعها نشان از بياعتمادي به زنان و دختران عفيف ايراني نيست! به قول سعدي شيرازي:
همان طور كه در كلام خواجه و شيخ شيراز آمده است، از هوشمندي به دور است كه امورات خطير و نواميس خويش را به فرو مايگان بسپاريم.
از شما اهل قلم به دور است كه واقعيّات خارجي و اخبار تجاوزات و برخوردهاي فيزيكي با زنان كشورهاي مورد نظرتان را نديده و نشنيده بگيريد. راستي آخرين تظاهرات زنان معترض به وضع خانواده در آمريكا بر سر چه بود؟!
با اين حال، نوشته است «من از آقايان متعجبم كه چرا با اين حق انساني (تحصيل در خارج) مخالفت ميكنند»(3).
امّا اينكه ديگري نوشته است »عشق به تحصيل و منع اعزام مجرّد ما را وا ميدارد تا تن به هر ازدواج حتي سارقين و معتادين دهيم(4).
مشكل كار كجاست؟! آيا در قانون منع اعزام دختران مجرّد به خارج مشكل وجود دارد يا در هنجارها و ارزشهاي سالم كه حاضر نيست براي اموري كه تهيه و تداركش از طريق ديگر ممكن است، تن به هزينههاي اخلاقي و اجتماعي بدهد؟ يا خداي ناكرده در روشهاي داوطلبِ اعزام به خارج مشكل وجود دارد؟ و گرنه كم نيستند زنان عفيفي كه زندگي سالمي را تشكيل دادند، و در عين حال، در صورت لزوم براي تحصيل به خارج عازم شدند.
تازه اين چه منطقي است كه هرگاه انسان فرصتهاي طلايي را برابر خود ببيند كه لازمهاش ارتكاب هنجارشكني باشد، هنجار شكني و آسيبرساني به منافع دراز مدت خويش را ترجيح بدهد؟ به راستي دختري كه حاضر است براي فرار از يك منع قانوني تن به ازدواج با يك معتاد دهد، خود بهترين دليل براي عدم صلاحيت اعزام به خارج است، و الاّ بسياري از منعهاي ديگر را نيز بايد برداشت. چون ممكن است خيليها در آن منع به مجبوري كشيده شوند.
امّا حرف آخر ما در پاسخ به تعريضهاي نويسندهي مقالهي »نامهاي از باب تذكّر« به يكي از برجستگان و نخبهگان علوم متعدد در حوزه علوم انساني ميباشد. براي اين منظور، اول توجهشان را به اين جمله جلب ميكنم: «اخلاقيّات علم حكم ميكند كه مجموعهي پيچيدهاي از ارزشها و هنجارها با يك اهل علم همراه باشد (كه) در حكم نسخهها، توصيهها، ترجيحات و امور مجاز به حساب ميآيند و از آنجا كه در رديف ارزشهاي نهادي به شمار مي روند، داراي مشروعيّت ميباشد»(5).
آري! ابتداييترين هنجار در هر علم اين است كه وقتي يك كارشناس برجسته، نظري را مطرح ميكند، ديگر در آن حيطه هر كس از راه نميرسد كه سخني به ميان آورد. به صرف اين كه گفتمان آزاد است. بلكه مناسبتر آن است كه جايگاه و منزلت علمي خويش در آن حوزه را محاسبه كند، سپس سخن بگويد.
امروزه كودك نيز ميتواند با داشتن يك خط تلفن مشترك با اينترنت و مردم، هر آن چه ميبيند و يا ميشنود يا اراده ميكند را تبديل به يك پيام الكترونيكي نمايد و به هر بزرگ و كوچك و يا عالم و جاهلي ارسال نمايد؛ امّا آيا اين يك گفتمان علمي است؟ آيا فضاي باز بودن باب گفت و گو اين است؟
بنابراين، مناسبتر اين بود كه نويسندهي محترم، دقت بيشتري در هشدارهاي دلسوزانهي عالمان ديني ميكردند و هر سخن دلسوزانهاي را حمل بر گمانهاي خويش نميكردند و باب گفت و گو و ديالوگ منطقي را بر خود نميبستند.
1) حيات نو، 18/7/79 - ص 6، «نامهاي از باب تذكّر». 2) ايران، 21/7/79 - ص 5. 3) ايران، 21/7/79. 4) ـ 5) محسني، مباني جامعهشناسي، ناشر: كتابخانه ظهوري، چ اول، 1372، ص 80.