جوانان صاحب منزلتند

فاضل حسامی

نسخه متنی
نمايش فراداده

جوانان صاحب منزلتند

با تشكر از حساسيت خواهر محترم خانم فاطمه خاتمى و تأييد مواضع به حق و دلسوزى ايشان نسبت به جلوگيرى از ريخت و پاش‏ها و اسرافها و شكلى و قشرى برخورد نكردن در سال مقدس امير مؤمنان عليه آلاف التحيه و الثناء و نيز تأييد اين نكته كه خواسته‏هاى جوانان منطبق با شرايط سنى و متأثر از محيط اجتماعى و خانوادگى است لذا مى‏بايست در برخورد با آنان دقت لازم و كافى اعمال گردد، اما اين دقت و در نظر گرفتن شرايط خاص به معناى تسليم در برابر همه خواست‏ها و اعمال اين مقطع سنى نيست. جوانان بيش از آنكه به انعطاف و ترحم ديگران نياز داشته باشند به آموزش توأم با عقلانيت و مهربانى نيازمندند. جوان، كودك خردسال نيست كه به او شكلات و شيرينى و... تعارف شود تا بهانه نگيرد. اينان اميدهاى آينده اسلام و انقلاب هستند و مى‏بايست آمادگى‏هاى لازم را كسب نمايند. نكته قابل توجه در فرمايش اين خواهر بزرگوار موضع ايشان در برابر منكرات است. اولاً تجمل و تنوع طلبى امر مطلوبى نيست چه آنكه به زياده خواهى و زياده طلبى منتهى مى‏شود و در يك فرآيند اجتماعى منجر به إسراف و بازتاب‏هاى بد اقتصادى - اجتماعى مى‏گردد. ثانياً تفاوتى بين پسر و دختر نيست در اين كه چقدر به خود برسند آيا فقط ضرر و زيان اشخاص مد نظر است كه به فساد نيفتند يا آنكه محيط اجتماعى نيز مد نظر است و چه بسا مهمتر از خود شخص باشد. اگر حضور بى قيد و شرط جوان - فقط خودش به فساد

نيفتد - مطرح شود آنگاه ديگرانى كه با اين ديدن‏ها به فساد مى‏افتند تكليف چيست؟ يعنى جوانى خود به فساد نيفتد و حتى اين قصد و غرض را ندارد نه براى خودش و نه براى ديگران اما نوع عملكرد و كنش اجتماعى‏اش موجب انحراف ديگران و يا حتى باعث برچسب انحراف از ناحيه ديگران باشد چه؟ ثالثاً تفسير ايشان از نهى از منكر پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله جاى بحث دارد زيرا لازمه اين سخن آن است كه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله در طول حيات شريفشان هيچ حد و يا تعزيرى و يا أخمى از خود نشان نداده باشند كه البته چنين نيست و قطعاً حدود و تعزيرات و... اجرا شده است به علاوه آنكه در مباحث نظرى نيز برخورد با منكر طراحى شده است و به فرمايش اميرمؤمنان‏عليه السلام بشر هم صاحب حق است و هم صاحب تكليف و فقط خداى تبارك و تعالى صاحب حق محض است.

منابع جهت مطالعه بيشتر:

1ـ نهج البلاغه (منهاج البراعه) ج 21، ص 465، حكمت 360.

2ـ نهج البلاغه (منهاج البراعه) ج 14، ص 120، خطبه 215.

فاضل حسامي