در يك تقسيم بندي صفات خداوند به دو قسم تقسيم مي شوند:
هرگاه صفت، بگونه اي باشد كه براي موصوف اش (خداوند) جمال و كمالي را ثابت كند و به واقعيتي در ذات موصوف اش (خداوند) اشاره كند صفت ثبوتي نام دارد مانند عالم، قادر وحي.
هرگاه صفت، بگونه اي باشد كه نقص و كاستي را از موصوف (خداوند) نفي كند، صفت سلبي نام دارد مانند مركب نبودن، جاهل نبودن و شريك نداشتن.[1]
آيه ذيل هم ايندو صفت (ثبوتي و سلبي) را بخداوند نسبت مي دهد: «تبارك اسم ربك ذي الجلال و الاكرام»[2]
صفت جلال يعني خداوند از مشابهت و مماثلت و ديگر صفات نقص، پاك و منزه است و صفت اكرام يعني خداوند به صفات عليا متصف و متجمل است.[3] پس صفت ثبوتي يعني اثبات كمال براي خداوند، صفت سلبي يعني نفي و سلب نقص، صفات سلبي به سلبِ سلب كمال بر مي گردد. پس اينكه مي گوئيم خدا جاهل نيست يعني سلب مي كنيم نفي علم را كه معناي آن اثبات و ايجاب علم مي شود.[4] از اين روي مي شود تمام صفات سلبي خدا را به يك صفت برگردانيد (سلب امكان) و تمام صفات ثبوتي را به يك صفت (وجوب الوجود، وجود متأكد) برگدانيد.[5]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ منشور جاويد استاد جعفر سبحاني.
2ـ گوهر مراد مرحوم لاهيجي.
[1] . سبحاني، جعفر، الألهيات چاپ قدس، قم، مركز جهاني، ج1، ص82. [2] . الرحمن/78. [3] . شيرازي، صدر الدين محمد، اسفار، بيروت، احياء التراث، چاپ چهارم، ج6، ص118. [4] . طباطبائي، سيد محمد حسين، بداية الحكمة، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي، ص172. [5] . اسفار، همان، ص119.